آیا باصدقه می توان دنیا را تغییر داد؟
آیا باصدقه می توان دنیا را تغییر داد؟
در زمان مارکس، همبستگی، انسانیت، و همیاری در میان زحمتکشان را “صدقه “و خیریه محسوب نمیکردند. در آن زمان، صدقه دادن کاری بود که پولدارها میکردند. صدقه دادن، وجدان پولدارها را راحت میکرد (و در مقابلِ دوستانشان وجههٔ خوبی پیدا میکردند)، و البته به بعضیها هم نفعی میرساند. نام آندرو کارنِگی، غول آمریکایی اسکاتلندیتبار صنعت فولاد آمریکا [در اوایل قرن بیستم، و یکی از صدقهدهندگان معروف] را هنوز هم بر روی خیلی از کتابخانه ها و موزهها میتوان دید.
کسانی مثل سروان تام مور ۹۹ ساله [افسر سابق ارتش بریتانیا] هم هستند که در زمان همهگیری کووید-۱۹ با ۱۰۰ بار قدم زدن رفتوبرگشت در حیاط خانهاش و حمایت و تشویق شایان توجهی که مردم از او کردند، توانست در حدود ۳۳ میلیون پوند استرلینگ کمک مالی برای نظام درمانی بریتانیا جمع کند. پولی که او به این طریق جمعآوری کرد به نجات جان انسانها، و از جمله کارکنان پزشکی و درمانی کمک خواهد کرد که مثل دیگر کارکنان کلیدی دولت در خط مقدم مبارزه با بحران سلامت کنونی قرار دارند.
ولی مثل همیشه، خیریه و صدقه دادن روی دیگری هم دارد. تا همین اواخر، شبکهٔ آنلاینی که سروان مور برای جمعآوری اعانه و کمکمالی انتخاب کرده بود و استفاده میکرد، ۵درصد از همه کمکهای رسیده را برای خودش برمیداشت. با این حساب، از ۳۳میلیون پوندی که سروان مور جمعآوری کرده بود، بیشتر از ۱٫۵میلیون پوند برای خودش برمیداشت که رقم قابلتوجهی برای شرکتی نسبتاً کوچک میشد. ولی آن ۵درصد بعداً به نرخ استاندارد ۱٫۹درصد کاهش یافت که باز هم رقم قابلتوجهی برای کمیسیون آن شرکت میشد.
مالک این شرکت آنلاین (به نام JustGiving) شرکت آمریکایی نرمافزاری جمع آوری دیجیتال اعانه به نام Blackbaud است که مدیر عامل و رئیس آن مایک جیونانی در سال گذشته، معادل ۹ میلیون پوند استرلینگ حقوق گرفت. شرکت دیگری به نام Virgin Money Giving نیز در همین زمینهٔ جمعآوری آنلاین اعانه کار میکند که مدعی است سودی از این کار نمیبرد، ولی از سازمان های خیریه ۱۵۰ پوند حق عضویت اوّلیه، بهعلاوهٔ ۲درصد “حق نرمافزار پایه “و ۲٫۵درصد هزینهٔ پردازش برای هر پرداخت میگیرد. امروزه “صنعت خیریه “کسبوکار بزرگی شده است.
بیشتر افرادی که جلوی فروشگاه ها برای دریافت اعانه از مردم ایستادهاند، داوطلبانی هستند که بدون دریافت مزد کار میکنند. ولی آنهایی که در کوچه و خیابان و از درِ خانهها اعانه جمع میکنند و آرم و نشان سازمان خیریهٔ مشخصی را هم روی لباس هایشان دارند، اغلب حقوق اندکی میگیرند، ولی نه از سازمان خیریه. بیشتر اوقات این عده، که مزد حداقل و شاید مختصری کمیسیون میگیرند، با قراردادهای صفر-ساعت [یعنی کارفرما هیچ تعهدی در مقدار ساعت کار ندارد؛ میتواند صفر باشد] در استخدام شرکتهای واسطهٔ دیگری- شرکتهای متخصص جمعآوری اعانه- هستند.
نمونهٔ دیگر، یونیسف است که با شرکت اعانه جمعکنی به نام One Sixty کار میکند که ۱,۳۰۳,۷۳۱ پوند از یونیسف پول گرفته است، به این امید که طی چهار سال، ۵٫۲میلیون پوند کمک مالی برای یونیسف جمع کند. به عبارت دیگر، اعانههای سال اوّل در واقع صرف پرداخت صورتحساب این شرکت میشود! روشن است که این سهمبَری شرکت اعانه جمعکن، از جیب کودکانی میرود که یونیسف میخواهد به آنها کمک کند و در واقع دهنکجی به افرادی است که خانه به خانه برای دریافت اعانه میروند، و باید آموزش ببینند و از کار خود هم خوشنود باشند. جواب این شرکتها این است که اعانه جمع کردن هزینه دارد و در محیط رقابتی موجود، آنها چارهٔ دیگری ندارند!
خیلی پیش از همهگیری کووید- ۱۹، بریتانیا شاهد افزایش عظیم تعداد کسانی بود که برای گذران زندگی به صدقه و خیریه متکی بودند، حالا چه از بانکهای غذا و چه برای تأمین مسکن و مراقبتهای پزشکی. امروزه بنگاههای خیریه در بریتانیا و جهان با چالش های عظیمی روبرو هستند.
در ماه مارس، برآورد میشد که درآمد بنگاه های خیریه طی سه ماهی که در بریتانیا قرنطینه برقرار خواهد بود، بیشتر از ۴میلیارد پوند کاهش یابد. روزنامهٔ فایننشال تایمز هشدار داد که درآمدهام ممکن است تا ۵۰درصد کاهش یابد و باعث شود که خیلی ها زندگیشان مختل شود، و اعلام کرد که “پس از عبور از بحران حادّ کنونی، بنگاه های خیریه نقشی حیاتی در بازسازی جامعه خواهند داشت.»
یکی دو هفته بعد، دولت اعلام کرد که ۷۵۰میلیون پوند به بنگاههای خیریه کمک خواهد کرد، که در مقایسه با ۳۵۰میلیارد پوند کمکی که در اختیار شرکت ها و کسب وکارها گذاشت، رقم ناچیزی بود. همین تفاوت نشانهٔ این بود که توجه اصلی دولت مثل همیشه به کسبوکارهای بزرگ است. تقریباً نصف پولی که به بنگاههای خیریه اختصاص داده شد، در اختیار بنگاههایی گذاشته شد که به آمبولانسها و بیمارستانهای روانیای کمک میکنند که تحت پوشش نظام درمانی دولتی قرار دارند. یکی از نمایندگان مجلس میگوید که این پول “ضامن آن است که بنگاههای خیریهٔ اصلی ما بتوانند به خدمترسانی به میلیونها نفری که در سراسر کشور به این اعانهها نیاز دارند، ادامه دهند.“
روشن است که بنگاههای خیریه اینجا و آنجا به صورتی نیم بند کاستی هایی را که بر اثر اجرای سیاستهای نولیبرالی شالودهٔ سرمایه داری مالی ایجاد شده است تا حدّی برطرف میکنند. برخی از نهادهای اعانهپذیر (مثل مدرسههای خصوصی) به خدمات دولتی همگانی ضربه میزنند. در نظام نولیبرالی، بخش اعانهپذیر (مؤسساتی که میتواند کمکهای خیریه از مردم بگیرند) بیش از پیش در خدمت خصوصیسازی قرار میگیرد و ظاهر پسندیدهای به امر واگذاری خدمات دولتی به خدمات انتفاعی میدهد.
این روند وجه تاریکتری هم دارد. بهاصطلاح اندیشکدههایی مثل “مؤسسهٔ امور اقتصادی “کار خیریه و صدقه را مستقیماً برای به چالش کشیدن اندیشههای سوسیالیستی به کار میگیرند! (IEA، سازمان لابیگری راستگرای بریتانیایی است که بهرغم پنهانکاری در مورد کسانی که به این سازمان کمک میکنند، به عنوان سازمان اعانه در بخش آموزش ثبت شده است و اغلب در رسانهها از آن برای ارائهٔ دیدگاهی “مستقل “دربارهٔ امور جاری دعوت میکنند.)
یکی دیگر از این بنگاههای خیریهٔ قلابی، “انستیتو مملکتداری “است که ظاهراً “نهادی مستقل است که خود را وقف نوسازی شیوههای مملکتداری، بهبود طرز حکومت، و تقویت امنیت ملّی کرده است. “دولت بریتانیا به این نوع خیریهها کمک مالی میکند (۲٫۲میلیون پوند در سالهای ۲۰۱۷-۲۰۱۸؛ و بقیهٔ کمکها هم از “ناتو “و دیگر منابع دستراستی میرسد) تا با دروغپراکنی و اطلاعرسانی غلط و هتک آبروی دیگران در بریتانیا وجهان، پایههای دموکراسی را ویران کنند.
دربریتانیا، تهدید اصلی نسبت به خیریههای ترقیخواه، انتصاب نولیبرالهای تندرودر “کمیسیون خیریه “است که مسئولیت ثبت بنگاههای خیریه و اعانهپذیر را دارد. فعالیت “سیاسی “سازمانهای مردمنهاد را بهشدّت محدود میکنند، در حالی که سازمانهایی مثل “مؤسسهٔ امور اقتصادی “با خاطر آسوده کارش را میکند و هویت کمک کنندگان اصلیاش را هم آشکار نمیکند. هدف روشن این شیوهٔ عمدی، محدود کردن حیطهٔ عمل اجتماعی و سیاسی، تبدیل کردن فعالیت مدنی به نیرویی برای مقابله با اندیشههای سوسیالیستی، و در عین حال، تشویق و ترغیب فعالیتهای “مثبت»ی است که ساختارهای موجود طبقه و قدرت حاکم را به چالش نمیکشند. این سیاستی است که در گذارنولیبرالی اقتصادهای سوسیالیستی سابق ازسال ۱۹۸۹ به بعد با موفقیت در پیش گرفته شد.
بیشتر از۱۵۰سال پیش، مارکس و انگلس در“مانیفست کمونیست “نوشتند: “بخشی از بورژوازی میل دارد نابهنجاری های اجتماعی را از میان ببرد تا جامعهٔ بورژوایی استوار بماند. از این زمرهاند: اقتصاددانان، نوع پروران، انساندوستان، کوشندگان راه خیر و رفاه طبقات زحمتکش، بانیان جمعیتهای خیریه، اعضای انجمن های حمایت از حیوانات، مجامع منع مُسکرات و خلاصه اصلاح طلبان قد و نیمقدی ازهر قماش وهر رنگ. “
انگلس بهخصوص سرمایه داران صنعتی انگلیسی را تحقیر میکرد که “چنان مؤسسه های نیکوکاریای را بنیاد گذاردهاند که در هیچ کشور دیگری نظیرش پیدا نمیشود... انگار که این خدمت به پرولتاریاست که نخست شیرهٔ جانش را بکشید و بعد نوعدوستی خود-رضامندانه و زهدفروشانهٔ خود را به رخ بکشید، و با پس دادن یکصدم از آنچه به خودِ قربانیان غارتشده تعلق دارد، خود را در پیش دنیا به صورت بانیِ بزرگ خیر برای انسانیت نشان دهید! “[وضعیت طبقهٔ کارگر در انگلستان، ۱۸۴۵]
پنجاه سال پیش از آن، ویلیام بلِیک، شاعر و نقاش انگلیسی همین مطلب را خیلی موجز این طور بیان کرده بود:
“اگر کسی فقیر نبود، دیگر جایی برای ترحّم و دلسوزی نمیبود، و اگر همه مثل ما خوشنود و خوشحال بودند، دیگر جایی برای مهربانی و مسکیننوازی نمیبود.»
حتّی امروزه، میشنویم که از “کوشندگان “و “تلکهکنندگان “صحبت میکنند و بین مستمندان مستحق و غیرمستحق تمایز قائل میشوند. البته خیلی از مردم به خیریهها کمک میکنند چون کار دیگری نمیتوانند بکنند، یا چون واقعاً بر این باورند که اعانهٔ آنها وضع را عوض میکند. هستند بنگاههای خیریهای مثل “صلح سبز “یا آکسفَم یا “دوستان زمین “که همگی متمایل به اندیشه ها و آرمان های ترقیخواهانهاند که دستکم تا حدّی متوجه سوسیالیسم است، سرشت ذاتی استثمارگر سرمایهداری را افشا میکنند، و برای تغییر سیاستهای غالب در سطح ملّی یا بینالمللی فشار میآورند.
و تعداد زیادی مؤسسههای خیریهٔ و اعانهپذیر برجسته هم هستند که فعالیتهای قابلتوجه و مهمی دارند، مثل کتابخانهٔ یادبود مارکس یا “مدرسهٔ کارگران». بدون فعالیت این مؤسسات، جامعه فقیرتر و آینده ناروشنتر میبود.
ولی خیلی از این مؤسسهها و بنیادها هستند که هیچ توجه اساسی به ریشهٔ اصلی مسئلهٔ فقر، رنج و فلاکت مردم، و ویرانی محیطزیست ندارند. ایجاد عمدی فقر، و لذتی که ایجادکنندگان این فقر، از راه دادن اعانه و ترحّم کردن میبرند، و احساس تسکینی که میکنند، چهرهٔ جامعهٔ ما را زشت کرده است.
امروزه پرداختن به امور خیریه یکی از شاخههای کار شرکتهای سرمایهداری شده است. بیشتر شرکتها و بانکها از موقعیت سازمان خیریه برخوردارند که به کاهش مالیاتهای آنها کمک میکند. در نهایت، این فعالیتها چیزی بیش از طرحهای بازاریابی برای نشان دادن تصویری بهتر از شرکتها نیستند، و هدف آنها نشان دادن حسننیّت، و البته کسب سود، با کمترین هزینه است.
پس برگردیم به سؤال اصلی: آیا با صدقه میتوان دنیا را تغییر داد؟ صدقه و اعانه ممکن است موقتاً زندگی را برای عدهٔ نسبتاً اندکی بهتر کند، ولی هرگز نمی تواند دگرگونی پایداری در جامعه به وجود آورد که دیگر به صدقه و اعانه نیازی نباشد. حتّیٰ در بعضی موارد، صدقه و اعانه نظام اقتصادی موجود [سرمایهداری] را تحکیم میکند که در ذاتش، استثمارکنندهٔ انسانها و طبیعت کرهٔ زمین است.
*ازمقالات منتشره در رابطه با نتایج بحث های سازماندهی شده توسط کتابخانه یادبود مارکس در لندن
منبع: «نامهٔ مردم»، ۲ تیر - سرطان، ماه ۱۳۹۹