ایالات متحده امریکا منحیث بزرگترین کشورسرمایداری رو به زوال است

داکتر نظیفه «توخی»

ایالات متحده امریکا منحیث بزرگترین کشورسرمایداری رو به زوال است

 

دولت ایالات متحده امریکا بعد از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، سیاست خارجی تهاجمی را درپیش گرفت که هدف آن ایجاد دموکراسی لیبرال درسراسر جهان بود. هزاران تن از سربازان آمریکایی درعراق، افغانستان و سایر نقاط جهان حضوریافتند تا ازدموکراسی تیپ غربی دفاع نمایند.

به اساس یک تحقیق انجام شده درسال ۲۰۲۰، امریکا بیشتر از ۲ تریلیون دالر درجنگ عراق مصرف نموده که به هر مالیه دهندهٔ امریکایی حد متوسط ۸ هزار دالر میرسد. برعلاوه ۲ تریلیون دالر دیگر را در افغانستان مصرف نموده است. باتأسف عراق، هنوز هم یکی از نآامن ترین کشورهای منطقه بوده و افغانستان نیز با رهبری حکومت فاسد و دست نشانده، ازجملهٔ فقیرترین و فاسدترین کشورهای جهان محسوب میگردد که مردم آن سالهاست با انواعِ خشونت مواجه بوده و کشورما هنوزهم توسط طالبان وسایرگروه های دهشت افگنِ ایجادشده، ازجانب امریکا و همپیمانانش مورد تهدید قرار دارند.

اردوی امریكا درحدودِ ۶۰ هزار سرباز شانرا درهردو کشورذکرشده ازدست داده است. برعلاوه کشور امریکا ازسال ۲۰۰۷ میلادی، باتطبیق سیاست خارجی خود، لیبیا، سوریه و یمن را نیز بی ثبات ساخته و باعث بروز فاجعه انسانی درین کشورها و سرازیر شدن میلیون ها پناهنده ازین مناطق به اروپا گردیده است.

اقتصاد آمریکا درحال انهدام و فروپاشی است. سرمایه داران آمریکایی دیگر علاقمندی به پرداخت مالیات جهت عرضهٔ خدمات اجتماعی به مردم آمریکا را ندارند. این خدمات که شامل، آموزش همه گانی رایگان، خدمات صحی و امتیازاتِ بیکاری اند، شدیدأ مورد انتقاد نیولیبرالیسم قرار دارد. زیرا سرمایداران آمریکایی میدانند که نیروی کار مورد نظر آنها نه درآمریکا، بلکه درکشورهای که سطح دستمزدها نهایت پائین است، قرار دارد.

یکی از روزنامه نگاران فرانسوی بنام نیکلا باروهِ، طی مقالهٔ در روزنامه فیگارو، نگاشته است، که سرنوشت ۳۰ سال قبلِ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فعلأ ایالات متحده امریکا

را هم تهدید میکند وعلت این امر، سیاست های نادرست آقای دونالد ترامپ است كه امریکا را درفضای جنگ داخلی فرو می برد.

به گفته باروهِ، آمریکا فعلأ چهار بحران را همزمان تجربه میکند. مریضی همه گیر کووید ـ ۱۹ به یک «پِرل هاربرِ» جدید برای ایالات متحده امریکا تبدیل شده که تاحال باعث مرگ ۱۱۰ هزار نفر از شهروندان امریکایی گردیده و باعث بحران عمیق و شدیدی که طی آن ۴۵ میلیون نفر درفاصلهٔ سه ماه بیکار شده اند، گردیده است. همچنان پیش بینی میشود که تولید ناخالص داخلی امریکا درسال ۲۰۲۰ میلادی ۶٫۵ فیصد کاهش خواهد یافت.

آغازِ اعتراضات علیه نژادپرستی و چور وچپاول درشهرهای آمریکا بعد از قتل جورج فلوید توسط پولیس در مینیاپولیس، اعتراضاتِ حوادث بعد از ترور مارتین لوتر کینگ درسال ۱۹۶۸ را تازه ساخت. خلاصه سیاست پوپولیستی آقای دونالد ترامپ و اینکه جهتِ سرکوب اعتراضات و احیای نظم درکشور میخواهد مطابق قانون سال ۱۸۰۷ میلادی، از نیروی نظامی، با وجود اعتراضات فرماندهان ارتش، استفاده نماید، درحقیقت این عمل برخلاف مبانی حاکمیت قانون بوده و ایالات متحده امریکا را به آشوب می کشاند. رئیس جمهور امریکا با امتناع ازکنگره، فشار برقوهٔ قضائیه و اردو، باعث میگردد که سیستم فعلی توازن قدرت در آمریکا برهم بخورد. ولی با آنهم وی هنوز امیدواری انتخاب مجدد اش را درسال ۲۰۲۰ دارد.

الکسی پوشکوف، سناتور روسی هم بعد ازکشته شدن جورج فلوید توسط پولیسِ امریکا در جریان بازداشتِ خشونت بار وی، و آغازِ اعتراضات و تظاهرات خشمگینِ ضدِ نژادپرستی درشهرهای مختلف امریکا، بیان نموده که ایالات متحده امریکا وارد دورهٔ "آشفتگی" شده است.

درنشریهٔ فورهیگن اِففایرسِ (امریکایی) آقایان الکساندر کولی «پروفیسور در یونیورستی کلمبیا» و پروفیسور دنیئل نیکسون از یونیورسیتی جورج تأون می نویسند، نشانه های متعدد بیانگر آن است که درنظم جهانی بحران بوجود آمده است. برخوردهای بین المللی متفاوت درمبارزه با پاندیمی کووید ـ ۱۹، بروز بحران اقتصادی ناشی ازین مریضی، تقویت سیاست ناسیونالیستی و استحکام سرحدات دولتی، در واقع همهٔ اینها بیانگر آنست که سیستم بین المللی موجود کمتر آمادهٔ داد و سُتد باهمدیگربوده و زود شکن است. تمام این اتفاقات تأئیدکنندهٔ خطرِ ناشی ازسیاست دونالد ترامپ براصلِ "امریکا ـ اولتر از همه" و صرفنظر ننمودن وی از رهبری جهانی است.

آقای ترامپ همیشه نظر انتقادی درمورد اهمیت و ضرورت ائتلاف ها و سازمانهای چون ناتو داشته، از فروپاشی اتحادیه اروپا حمایت نموده، اکثریت موافقت نامه ها و سازمان های بین المللی مثل برجام، پیمان تجاری اقیانوس آرام، یونسکو، سازمان صحی جهان، توافقنامهٔ آب و هوای پاریس وغیره را ترک نمود. وی با شک و تردید درمورد اینکه ارزشهای لیبرال مانند دموکراسی و حقوق بشر باید درمرکز سیاست خارجی قرار داشته باشند، می نگرد. اینکه آقای ترامپ به سیاست تجاری نهایت سنجیده اولیت قایل است، ثابت میسازد که امریکا میخواهد ازتعهدات خود درمورد تقویت نظم بین المللی لیبرال چشم بپوشاند.

رهبری ایالات متحده امریکا برای برقراری نظم جهانی، بعد ازجنگ سرد، سه دلیل عمده داشت؛

ـ با فروپاشی بلاک سوسیالیستی، ایدئولوژی که مخالفِ‌ ایدئولوژیِ ایالات متحده امریکا باشد، وجود نداشت.

ـ کشورهای کوچک وضعیف در ارائه پشتیبانی نظامی، اقتصادی و سیاسی گزینهٔ دیگری به جز، ایالات متحده امریکا و متحدان غربی آنها نداشتند.

ـ دیگر اینکه، دراثر گسترش ارزش ها و نورم های لیبرال، بوسیلهٔ فعالین و جنبش های بین المللی، نظم لیبرال تقویت یافت.

ولی فعلأ شرایط گذشته کاملأ فرق نموده، نیروها وعواملِ که قبلأ بخاطر ثبات و استحکامِ نقش رهبری کنندهٔ امریکا عمل مینمودند، حال برعکس، جهت تضعیف آن عمل میکنند، با نیرومندی کشورهای چین و روسیه، رقابت ها با امریکا و سیستم بین المللی لیبرالی افزایش یافت. کشورهای رو به توسعه و حتی یک تعداد از کشورهای پیشرفته هم دیگر ضرورت به پشتیبانی و حمایت غرب را ندارند زیرا آنها فعلأ امکاناتِ آنرا دارند که پشتیبانان و همکاران جدیدِ برایشان انتخاب نمایند. خلاصه میتوان گفت که رهبری جهان بوسیلهٔ امریکا نه تنها تضعیف، بلکه درحال فروپاشیدن است.

نظم بین المللی به رهبری ایالات متحده امریکا را بسیاری کشورها تهدیدی برای استقلال و حتی بقای خود می دانند. وبعضی ازکشورها که قبلأ از نظم بین المللی لیبرال به رهبری ایالات متحده امریکا پشتیبانی می کردند، فعلأ علیه جنبش های عوامفریب و ضد لیبرال آن مبارزه میکنند. امریکا حتی زمانیکه جهان کاملأ یک قطبی بود هم موفق نشد که به تمام اهداف اش نایل گردد.

طوریکه کارل مارکس بیان میدارد، سرمایداری دربطن خود حامل تضادهای است که بقای این سیستم را تهدید میکند و سرانجام، مثل فرماسیونهای قبلی به نابودی مواجه میگردد. عمده ترین تضاد این سیستم، تضاد میان کار و سرمایه است، زیرا کار خصلتِ اجتماعی دارد، درحالیکه سرمایه فردی و انحصاری است. لشکر کارگران نیروی شانرا در وحدت و یگانگی مییابند درحالیکه مالکین وسایل تولید به رقابت و خصومت، گرایش دارند. بنأ سرمایداری ابدی نبوده و مانند سایر نظامهای طبقاتی و ظالمانهٔ دیگر رو به زوال است.

 

هالند، ۱۰ اگست ۲۰۲۰