یاد داشت کوتاه در باره سکولاریسم و مدرنیته
یاد
داشت کوتاه در باره سکولاریسم و مدرنیته
بابک پاکزاد
16/06/2016
به بیانی تمرکز سکولاریزم بر
گسست معرفتی، سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی از دین است. اما تمرکز مدرنیته بر تحقق حق تعیین قاعده و قانون زندگی توسط مردم و نه
نیرویی بیگانه تعریف شده.
تمایزات و تشابهات
بابک پاکزاد
عصر جدید نتیجه مجموعه تحولاتی
از جمله انقلاب صنعتی و کشاورزی و تحولات ریشه ای سیاسی و اجتماعی و معرفتی است که
به هژمونی سکولاریسم منتهی شده است. بدیهی است که این تحولات به
صورت همزمان و در یک کشور به وقوع نپیوسته اند. بلکه در مقاطع گوناگون پا به عرصه گذاشته اند و زمینه ساز وقوع و یا رشد
یکدیگر شده اند.
نکته اساسی این است که ارتباطات
در کلان ترین و فراگیرترین مفهوم خود، نقشی کلیدی و محوری در ظهور عصر جدید داشته
است. و اما مهمترین و برجسته ترین گسست که مشخصه عصر جدید است، به توضیح جهان و
پدیده های آن بر می گردد. مشخصه عصر کهن سیطره منطق
ترانسندنس است.
ترانسندنس در این مفهوم که
نیرویی ورای این دنیا آن را آفریده و باید به آن توسل جست. علت غایی در توضیح پدیده ها، ماوراءالطبیعی است. اما مشخصه عصر جدید ایماننت یا منطق درونمان است. برخلاف ترانسندنس، درون حوزه انسانی و این دنیایی می مانیم و از درون این حوزه
همه چیز را توضیح می دهیم. در حقیقت به خود باز می گردیم و
این بازگشت، خود را به صورت اومانیسم نشان می دهد.
«از نظر تاریخی دوران مدرن یا
همان عصر جدید با رنسانس آغاز شده و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایده آلیسم
آلمانی به عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم می شود. از ویژگی های این دوران می توان به موارد زیر اشاره نمود:
در این دوره فردیت اعتلا یافته
و سنت نقد می شود، در این دوره فرد خودمختار با ظهور به شکل سوژه دکارتی ، خود را
مالک و ارباب طبیعت اعلام می کند و به مفهوم پیشرفت و بینش فعلی از تاریخ ارزش و
بها می دهد، همچنین از دیگر ویژگی ها می توان به آگاهی فرد از فردیت خود، جدایی
دین از دولت، تاکید بر آزادی های فردی و افسون زدایی از جهان، تاکید بر علم گالیله
ای و نیوتونی همراه با انقلاب های علمی و صنعتی در غرب، ظهور دوران عقل ابزاری به
معنای تسلط انسان بر طبیعت و انسان از طریق به کارگیری علم و تکنولوژی، و دوران
عقل انتقادی به معنای تاکید بر سوژه خودمختار که شناسنده خود و جهان است و بر
آزادی های فردی خود تاکید می کند اشاره کرد.
همچنین دوران مدرن در رویدادهای
تاریخی چون انقلاب آمریکا و فرانسه و دو اعلامیه استقلال آمریکا و حقوق بشر و
شهروند 1789 فرانسه تجلی می یابد».
و اما منظور از مدرنیته اشاره
به وضعیتی است که انسان ها به صورت خودبنیاد، آگاهانه، و تامل ورزانه روابط خود و
راه ها و شیوه های زیست خود در جهان را سامان می دهند.
تعریف مفهوم خود بنیاد نقشی کلیدی در تعریف مدرنیته دارد که آن را تا حدودی منطبق با تعریف
سکولاریزم و عصر جدید می کند البته با تمرکز بر مقوله تصمیم گیری و حق تعیین قاعده
و قانون زندگی. در دنیای کهن با ظهور قدرت جدید، سلسله جدید و یا دین جدید تغییر رخ می داد؛ اما این تغییر به یک عامل و علت غایی ماواء الطبیعی نسبت داده می شد.
همان منطق ترانسندنس که پیشتر
مطرح شد و عصر سکولار با گذر و سیطره بر آن آغاز شد. و اما در تعریفی که از خود بنیاد ارائه می شود، این مردم هستند که تصمیم می
گیرند، تغییر می دهند و در تصمیم خود تجدید نظر می کنند، بدون این که نگاه به
نیرویی ماوراءالطبیعی داشته باشند.
در این زمینه نیز همپوشی با
منطق ایماننت که بنیاد سکولاریزم است مشاهده می شود. در حقیقت ما در مدرنیته از هترونومی به آتونومی گذر می کنیم. هترونومی در معنای آن که چیزی بیگانه از ما قاعده و قانون زندگی ما را تعیین
می کند و آتونومی به معنای آنکه این خود ما هستیم که قاعده و قانون زندگی مان را
تعیین می کنیم.
به بیانی تمرکز سکولاریزم بر
گسست معرفتی، سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی از دین است. اما تمرکز مدرنیته بر تحقق حق تعیین قاعده و قانون زندگی توسط مردم و نه
نیرویی بیگانه تعریف شده.
همانطور که گفتم این دو تعریف
تا حدودی بر هم منطبق اند. اما تمایز میان این دو تعریف در
عرصه واقعیت جدی تر از عرصه نظر است. هم اکنون ما با حکومت هایی سرو کار داریم که سکولارند و مردم به ظاهر از آزادی
های فردی و به ویژه آزادی از دین برخور دارند؛ اما به طرق و شیوه هایی بسیار ظریف
و پیچیده حق تعیین قاعده و قانون زندگی توسط مردم، نفی می شود و نیرویی بیگانه بر
تصمیم گیری ها سیطره دارد.
به نظر می رسد برای تحقق
مدرنیته باید جامعه کنونی را با پارادایم تحلیل طبقاتی و مبارزه طبقاتی نگریست تا
به ماهیت این نیروی بیگانه پی برد و به راه کار های عبور از آن سر و شکل داد.
منابع:
موج چهارم، رامین جهانبگلو،
ترجمه منصور گودرزی، نشر نی، چاپ چهارم، 1384