من باموسيقي درعالم خيالها وروياها فروميروم
من باموسيقي درعالم خيالها
وروياها فروميروم
داوود (فاضلي)
همچنان که زيبا مينوازد وباسوزوگدازنيزميخواند
(استاد صباح
)
بتهوون ميگفت: موسیقی مانند كشوری است كه روح من درآن حركت می
كند... اما تعداد كمی از افراد می فهمند كه در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته
است.
موسیقی زبانی است جهانی در بیان عواطف انسانی که نیاز به ترجمه ندارد
.
موسيقي حسی شور انگیز که تخیل آدمی را می پرورد و خلاقیت را وا میدارد
تا هنرمند در ابعاد گوناگون هنربیافریند . موسیقی ارتباطی
تنگاتنگ با وجود آدمی دارد وازآن جهت که مرزنمیشناسد هر شنونده ای را
باهرسلیقه ای به سوی خود جذب می کند . هر کس بسته به حسی که
به او دست می دهد از شنیدن آن لذت می برد ومسحور اصوات سحر انگیز آن می شود
.موسیقی حس همدردی و درد مشترک انسانی را فریاد می کند .
هنر به عنوان يكي ازوسايل اوليه ي سازگاري بشر درخدمت نيازهاي كمال
جويي و زيبا طلبي و ازطرف ديگر، آرامبخش ناراحتي ها و سختي هاي زندگي او بوده است.
موسيقي شكلي از هنراست كه احساس، عاطفه، ادراك و شناخت انسان را بدون نياز به تكلم
و زبان منتقل مي كند. استفاده ي بشر از
موسيقي، امري آسان و قابل دسترس بوده است، چون ريتم و ملودي، به عنوان دو ركن
اساسي موسيقي، در سرشت انسان وجود داشته و از طرفي آواگريها و حركات ريتميك نيز
نيازي به تكلم نداشته است. از اين رو در بيشتر قبايل ابتدايي مراسم و آيين هاي
مختلف موسيقيايي كه وسيله اي براي ابراز همبستگي جمعي و از بين بردن ترس ها و غم
ها و ايجاد آرامش و شادي و اراده در بين افراد قبيله بوده برگزار مي شده است. موسيقي زبان آرزوها، انتظار ها و عواطف بشري است
و هر قوم و ملتي بر حسب ويژگي هاي عاطفي و فرهنگي خود، موسيقي خاصي دارد. با درك
موسيقي، عواطف زيبا، همدردي و تفاهم بيشتر قلبي ميسر خواهد شد.
ازراست – لطيف غفوري طبله نواز، استاد صباح
وداوود فاضلي نوازنده وخواننده
اينجامنظورم ازاين
مقدمه چند سطري معرفي جواني بادرک واحساس ونوازنده وآوازخوان مطرح جامعه افغاني درمونتريال
داوود فاصلي است . فاضلي جوانيست بااستعداد ومبتکروهمانطوريکه خوب وباسوزميخواند
وهمچنان بااحساس وبلند مينوازد وزمانيکه عقب کيبورد قرارميگيرد توگويي انگشتانش
جادوميکند . فاضلي ميگويد: موسیقی رنگ زندگي ونغمه آزادگي است ! شادی نهفته در زیر و بمی دارد که گاه روح به نغمه آن به وجد می
آید و گاه دیگر رنج را می چشد و نهانی بدان گریستن آغاز می کند. امروز روانشناسان , این راز را درک کرده و بدین ابزار سعی در علاج جسم و روان بیماران گرفته اند. بیمار با شنیدن اصوات موسیقی درمانگر بر دامان امواج آن سوار می
شود و ذره ذره وجود خویش را با آن هماهنگ می سازد تا گره از بیماری نهفته در اعماق
وجودش باز گشته و بیماری به تدریج از ضمیر وی ناپدید شود ! این محو گشتن با ریتم درونی ای حاصل می شود که آهنگساز آن را بر اساس روابط
علم موسیقی و تلفیق آن با زوایای روانشناسی پیشرفته که با اعماق انسانها سر و کار
دارد ، آفریده است. در حقیقت معنایی که انسان از درون خویش و با همنوایی موسیقایی از بستر پنهان
به عرصه وجود خویش عیان می کند, موسیقی ابزار مطلوبی است که هزینه ای نه چندان
زیاد می طلبد و در ساختار نادیدنی بیماریها تاثیر شگرفی از خود نشان می دهد که این خود نشانه تاییدی بر هارمونی درونی انسان و موسیقی طبیعت
می باشد.
بلي خواننده عزير! موسیقی به عنوان یکی از
هنرهای اصیل انسان در طول تاریخ مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان قرار گرفته است.
بسیاری از اندیشمندانی که به بحث تعلیم و تربیت پرداخته اند موسیقی را نیز جزء
برنامه ی تعلیم و تربیت ذکر کرده اند و آن را موجب رشد و تعالی انسان تلقی نموده
اند از جمله ارسطو و افلاطون به عنوان فیلسوفانی که نظام تربیتی منسجمی دارند از
موسیقی به عنوان یکی از اجزای تعلیم و تربیه دفاع کرده اند. تحقیقاتی هم که درخصوص
اثرات تربیتی موسیقی انجام شده موید این مطلب است که موسیقی می تواند برای پیشبرد
اهداف تعلیم و تربیه کمک رسان باشد. برخی کشور ها از موسیقی در برنامه ی تعليم
وتربيه استفاده می کنند.
البته به جاست که نوع موسیقی به دقت مورد
توجه باشد و موسیقی اصیل و سالم را از موسیقی ناسالم جدا کرده تا بتوان از این هنر
به عنوان یک هنر مثبت در تعلیم و تربیه ورشد اخلاقي واجتماعي استفاده شود. اندیشمندانی هم که در مورد استفاده ی موسیقی در
تعلیم و تربیه نظر داده اند در مورد ضرورت تشخیص موسیقی سالم و اخلاقی از موسیقی
غیر اخلاقی تاکید کرده اند.
ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی دانسته و
فیلسوفان اسلامی نیزاین قول راپذیرفته اند ولی از آنجاکه همه قواعد موسیقی مانند
ریاضی مسلّم و غیرقابل تغییر نیست ، بلکه ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم درآن
دخالت تام داردآن را هنر نیز محسوب دارند. زیبایی موسیقی بر حسب اثری است که درذهن
و احساسات شنونده می گذارد . این هنر با دقّت و محاسبه و اندازه گیری دقیق انجام
می گیرد شاید به همین خاطر است که در تقسیم بندیهای علوم قدیم و همان گونه که
ذکرشد از شعب علوم ریاضی به حساب آمده است. روح انسان ، مهم ترین جنبه وجودی انسان است، لذا هر
آن چه که برآن اثر بگذارد می تواند در کمال و سقوطش، مؤثّر باشد. از این جا اهمّیت
اثر موسیقی بر روح و روان انسان مشخّص می شود. موسیقی را
به دو دسته تقسیم کرد - موسیقی طبیعی و موسیقی هنری.
موسیقی طبیعی - عبارت از اصوات و نغمه هایی
که ازطببیعت و یا از حنجره حیوانات شنیده می شو د ؛ مانند صدای برگها و درختان
هنگام وزیدن باد و یا مثل آواز پرندگان وموسیقی هنری - عبارت است ازآهنگهایی که
انسان با وسایل گوناگون(چون ویولون،طبله ، دمبوره ، رباب ، گیتار، کيبورد ،
ارمونيه...) می سازد.
درکشورماسالهاي سال است که موسيقي به مثابه
هنري والاترمورد استفاده وحرمت قرارميگيردودرين مسيرهنرمنداني چيره دستي چون /
احمد ولي ، مرحوم احمد ظاهر، زنده نام ظاهرهويدا، حيدرسليم ، رحيم جهاني ، مرحومه
بخت زمينه ، روانشاد رحيم مهريار، هنگامه ، صادق فطرت ناشناس ، استاد مهوش ،
رخشانه ، سلما، ژيلا، رشيده ژاله ، هما، قمرگل، احمد مريد، مسحورجمال ، يارمحمد ،
منگل ، عبدالله مقري ، احمد شاه حسن، حيات گرديزي ، وحيد قاسمي ، وحيد صابري ،
شادکام ، فرهاد دريا، الياس شهنا ، فريد صميم ،محمودکامن ، حميد گلستاني، روح الله روئين ، حفيظ
وصال ، رسول زمري ، قاسم بخش... استادان
چون/ استاد شيدا، استاد قاسم، استاد بزرگ استاد سرآهنگ ، استاد رحيم بخش، استاد
هماهنگ ، استاد الطاف حسين ، استاد شريف غزل... زحماتي زيادي کشيده اند تااين هنري
والا رابه بااصالت وزيبايي اش به مردم معرفي نمايد.
موسيقي ما، مجـموعه اي است از نواهـا و آهـنگ هايي
که در طول قـرن هـا به وجود آمده و پـا به پاي ساير مظاهـر زنده گي مردم تحول
وتکامل يافتـه، و بازتابي از خصوصيات اخلاقي، وقايع سياسي، اجـتماعـي و
جـغـرافـيايي ملي است که تاريخـش به زمان هاي بسيار دور مي رسد. ظرافت و حالت
تعـمق ويـژه موسيقي ما انسان را به تـفـکر و تعـقل و رسيدن به جـهـاني غـير مادي
رهـنمون مي سازد.
جان استیونس ميگويد: هرگز به فکرم خطور نکرده بود که موسیقی و
اندیشیدن چقدر به هم شباهت دارند. در واقع میتوان گفت موسیقی یک شیوه دیگری برای
اندیشیدن است، یا شاید اندیشیدن شیوه دیگری از موسیقی است.
موسیقی رنگ زنده گي ونغمه آزاده گي
است ! شادی نهفته در زیر و بمی دارد که گاه روح به نغمه آن به وجد می
آید و گاه دیگر رنج را می چشد و نهانی بدان گریستن آغاز می کند.
مولانا عقیده داشت که هیچ زبانی توان تعریف
عشق را ندارد، مگر نوا و موسیقی:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم، خجل گردم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است
لیـک عشـق بیزبان روشـنتر اسـت
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت.
نی حدیث راه پرخون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
مولانا از ناله نی، حدیث راه پرخطر عشق را
می شنود و از بانگ رباب، ناله جانسوز عاشق سوخته ای را که از دوست و محبوب دور
افتاده است:
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
زاشک چشم و از جگرهای کباب؟
پوستی ام دور مانده من ز گوشت
چون نـنالـم در فـراق و در عـذاب؟
ما غریـبـان فراقــیـم، ای شــهــان!
بشـنـوید از مـا، «الی الله المـآب».
داوود فاضلي دراخلاق وتربيت فاميلي نيزمورد
احترام اعضاي خانواده وجامعه افغانان مونتريال است وهميشه درکارهاي خيروداوطابانه
آماده وپيشگام است . يکي ازآهنگهاي که مورد علاقه شنويندگانش قرارگرفت ، آهنگي
مادراست که باشوروهيجان فرياد ميکشد.
شگوفه آورم ازباغها براي تومادر
گلي نيافته شايستگي بپاي تومادر
توازبهشتي ولطف ازبهاروباغچه داري
تمام خوبي دنياست درصدايي تومادر
مبارکست چنان مقدمت که تابه درآيي
بنفشه زارشوددشت ازصفايي تومادر
به هرکرت که نياسوده اي بخاطرعاصي
هزاربار والهي شوم فدايي تو مادر .
داوود فاضلي
ازهنرمندان بيشتربه احمد ظاهرعلاقه دارد ودرخلوت وتنهايي اش باآهنگهاي وي مشغول
ومصروف است ونيزدرمحافل ومجالس آهنگهاي ويراباکيفيت وصمميت ميخواند وباري ميگفت ،
احمدظاهرهنرمند بود بي همتاومحبوب دلهاومن هيچزماني ازشنيدن آهنگهايش دلزده نميشوم
.
فاضلي طي سالهاي
اخيرکارهاي زيادي هنري انجام دادو مصروف اين پديده هنري است. وي آهنگ محبتش رابه
بازارعرضه ومورد علاقه علاقمندانش قرارگرفت.
محبت محبت محبت
محبت چاره ي دردي
جهان است
جهان بي محبت چون
خزان است