رحمت الله اخگرمبارزه فرزانه ای که بجاودانگی پیوست

رحمت الله اخگرمبارزه فرزانه ای که بجاودانگی پیوست

 

     رحمت الله اخگردرشهرکابل دریک خانواده روشنفکرمتولد و بعد ازختم درس و تحصیل دروزارت امورپلانگذاری مشغول بکارشد.

    پدرش اسلم خان اخگریکی ازمشروطه خواهان و طنپرست و از همرزمان زنده یادان غبار و محمودی بود. رحمت الله اخگر که از پدرش درس آزادگی و وطن پرستی آموخته بود، ازجوانی طبعی سرکش و روحیه ای بلند پرواز داشت، عشق به وطن و مردم سرزمینش در او موج می زد.

      پسر کو ندارد نشان از پدر---------

تو بیگانه خوانش نخوانش پسر

     وی هنوزخیلی جوان بود که دلبسته آرمانهای انسانی و وطنپرستانه ی ح.د.خ.ا شد و این دلبستگی اورا به عضویت در حزب كشاند وتا واپسین روز های زندگی پربار و هدفمند خویش ، بعنوان یک مبارز انقلابی سهم بزرگ خود را بخاطر تأمین عدالت، صلح، ترقی، همزیستی مسالمت آمیز، برابری، پیشرفت و رفاه اجتماعی ، از یاد نبرد و لحظه ی از مبارزه دراین راه، دست نکشید .
 

     درسال ۱۳۵۷ خورشیدی، در دوران حاکمیت رژيم جنايتکار حفیظ الله امین که موجی از کشتارها برای خاموش کردن هرگونه صدای مخالفی آغاز شد، بسیاری ازاعضای (جناح  پرچم) ح.د.خ.ا نیز به جرم عدالت خواهی و آزادی طلبی و مخالفت با سیاستهای رژیم خون آشام امین بزندان افتیدند و بیرحمانه شکنجه شده و تعداد بيشتری به جوخه‌های اعدام سپرده شدند؛ رحمت الله اخگر نیزیکی ازبازداشت شدگان بود و قریب یکسال تمام در زندان پلچرخی تحت شکنجه قرارگرفت؛ ولی اخگر با وجود شکنجه های طاقت فرسا و روزهای دشوار دربند بودن ، در کنار یاران خود دلاورانه و استوار و سرافراز ایستاد و نه تنها در باورهايش نسبت به عشق و زندگي و آزادی و آزادگی و آرمانهای انسانی حزبش خللي واردنيامد؛ بلکه با سری افراشته تمام مراحل شکنجه در زندان را شجاعانه طی کرد وتا آخر با روحیه‌ای قوی و عزمی راسخ، استوار، ثابت قدم و سرسخت باقی ماند.

     اخگر بر اين اصل باورمند بود که عشق نيز درگستره‌ي احترام به شرف و حرمت انساني و داشتن آزادي است که مي ‌تواند ببالد و به بار نشيند.

     پس از سقوط رژیم امین درتاریخ۶ جدی ۱۳۵۸ رحمت الله اخگرکه تصادفن از زیرتیغ خونین جلادان امین، جان بسلامت برده بود، درکنار وظایف حزبی بعنوان رئیس اداری در وزارت امورپلانگذاری گماشته شد که درکار اداره هم از ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﺭﺍﺳﺘﻜﺎﺭﯼ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺴﺆوﻟﯿﺖ، رعایت نظم و دسپلین، امانت داری و پاکی و صداقت شهره عام بود.

    اخگربیست و چند سال قبل ازامروز، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ بقدرت رسیدن نیروهای بنیادگرا در ﺣﺎﻛﻤﯿﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ، وحشت و دهشت و تشدید جنگهای تنظیمی، ﺑﻪ ﺳﺎﻥ هزاران ﻫﻤﻮﻃﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﻥ، ﻧﺎ ﭼﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﺮﻙ ﻣﯿﻬﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﻓﺪﺭﺍﻝ آلمان، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﻏﺮﺑﺖ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩ و تا زمان مرگ دراین کشور زيست.

     رحمت الله اخگر مبارز خستگی ناپذیر بود و درغربت نیز ازمبارزه دست نکشید، نه تنها درفعالیت های سیاسی و اجتماعی سهم فعال داشت؛ بلکه همواره دست بقلم می برد و هرآنچه احساسش بود بروی کاغذ در می آورد و با مخاطبینش به اشتراک می گذاشت.

     از نوشته های ارزنده و یادداشت های قلمی او یکی هم نوشته ای بنام " برگه ای ازعقب مانی غم انگیزافغانستان"  بود که تصمیم داشت آن را بشکل یک کتاب به طبع برساند؛ ولی متأسفانه که بخت یاری نکرد و بیماری دوامداری بسراغش آمد و او را زمین گیرساخت و سرانجام زندگی را ازاین مرد مبارز،انساندوست، میهن پرست، ادب پرور و ادب دوست، خوش برخورد، مهمان نواز و شیرین زبان، پاک و شریف، متواضع و سلیم و بردبار، گرفت.

     درگذشت او، خبری بود تاثرانگیز و ملال آور برای همه یاران و همرزمان و کليه  فرهنيگيان ميهن مان .

     روانش شاد و یاد و خاطراتش گرامی باد
 

                                      زلمی رزمی