موسيقی و روابط ارگانيک آن با شعر

 

موسيقی و روابط ارگانيک آن با شعر

 تتبع ونگارش

 انجنيرسيداحسان"واعظی"

     انسان وموسيقی تقريبآ همزمان وهمگام درجهان هستی قدم نهاده اند. اصواتی که بعضآ بشکل آهنگ های موزون وفرح بخش وروان گشا از صفيرپرندگان خوش الحان، وزش باد تا ريزش باران واصوات مختلفی که با سقوط تجمع آب ازقله های شامخ کوه تا امواج پرتلاطم ابحار واز ناله و خروش آب دربسترزمين ايجاد ميگردد، درحقيقت اولين بنيان گذاران موسيقی هستند. پس اين نکات ميرساند که انسانها طبيعتآ با اصوات وآواز آرام بخش وروح افزا آشنايی حاصل وازلحاظ روحی برای پذيرش وبعدآ خلق وايجادگری عرصه های مختلفۀ هنرموسيقی ورشد و انکشاف آن در مراحل مختلف زندگی بشری، آمادگی لازم را دارا بوده اند.

    بدين اساس ميتوان گفت که اولين معلم موسيقی بشر، طبيعت بوده و انسانها به تسخير وکشف اسرارآن ازتمامی داشته ها ومواهب آن به نفع خود اکثربهره برداری نموده ومنجمله هنرموسيقی را نيزدچارتحول عميق گردانيده که امروزيکی ازدستاوردهای بزرگ علمی وهنری بشرمحسوب ميگردد.

   انسانهای موشگاف ومتمدن طی قرون متمادی اين اصوات وآهنگ های ابتدايی را مورد تحليل وتجزيه قرارداده وازبين آنها صدا ها ونغماتی را که به گوش مطبوع بوده ، برگزيده اند و بدين ترتيب مبنای گام، نوت يا "سر" بوجود آمد و با اختراع چرخ، موسيقی يک گام ديگربجلو رفت.

 صداهاييکه درهنگام فرسودگی چرخ بطورمتناوب دراثرحرکت آن برميخاسته ودرفواصل معين تکرارميگرديده، درذهن انسانها تصوراتی بميان آورد وانسانهای اوليه بآن متوجه گرديدند که اين صداها درتنظيم و تهيج کار وفعاليت شان مؤثراست.

   اين صداها ونغمات متدرجآ تکامل يافت وبرای تشويق وتحريک فعاليت ها به شکل وصورت سرودها وآواز دسته جمعی درآمده است. بعدها از اين رقص و آواز وسروده ها درايجاد انگيزه های روحی وتحريک و تشويق وتهيج کارهای جمعی مانند شکار، جنگ، کاشتن و درو وتدفين وغيره استفاده بعمل آمده است.

    هرگاه ما سيرموسيقی را ازگذشته های دورتا قرن ششم قبل از ميلاد که نفوذ واستيلای دولت های خارجی را درسرزمين آريانای کبير دربر ميگيرد، به مطالعه قراردهيم مبرهن است که نشو ونمای قديم ترين سروده های آريايی به ظهوراولين مراتب موسيقی آريايی دراين سرزمين حکم ميکند.

      سروده های ويدی ( يعنی درعصرپيش ازمهاجرتها ودرجريان مهاجرتها، ازمغاره ها به وادی های سرسبز) ازرواج موسيقی درعصر يما پادشاه ويا جمشيد اولين پادشاه آريايی ها گواهی ميدهد وگويند که آواز توله ازرهايشگاه يما پادشاه يا جمشيد شنيده می شده است.

    پروفيسورگيت، يکی ازخاورشناسان اروپايی ميگويد که:« موسيقی در عصرويدی مراحل ابتدايی خود را گذرانده بود. آرياريايی ها درقرنها ييکه بين دورود خانۀ بزرگ" آمودريا" و " سند" زندگی داشتند، نه تنها موسيقی می نواختند، بلکه گامهايی بسوی تکاملی آن نيزمی پيمودند.»

    گويند که ادوات سه گانۀ موسيقی يعنی ادواتی که با" دم  ونفس وپف" نواخته می شد وادوات"  تاردار" وادوات " بی تار" ( ضرب) درزمان آريايی های عصرويدی معمول ومتداول بوده وهريک ازخود نامی داشته است.

     توله منحيث آلۀ سادۀ موسيقی درتمام کوه پايه های آريانای کبير نواخته می شد واين آله مخصوص شبانها بوده که درمرحلۀ اول مالداری بوجود آمده است. برعلاوه ازآثار وشواهد گونه گونی که درسروده ها و داستانهای ويدی وداستانهای قديم ترآن وجود دارد، شواهد ديگری نيز بدست آمده که ازمنشاء توله دربلخ گواهی ميدهد.

   دريکی ازداستانهای کهن چينی آمده است که : يکی ازامپراتوران قديم چين موسوم به ( هيوان تی) شخصی بنام ( لنگ ين) را به شمال (يوان- يو) فرستاد تا ازآنجا ( نی ) برای ساختن ( ليو) يعنی توله بياورد که به عقيدۀ محقق فرانسوی اين همان علاقۀ باختر وحصص بلخ است.

     پس" توله" چهارهزارسال قبل ازباختر به چين رفته واساس موسيقی چين را گذاشته است.

    همچنين ازقديمی ترين آلات وادوات موسيقی ای که درکوه پايه های هندوکش نواخته می شد، يکی هم " سرود " است که اين آله به شکل ساده وابتدايی آن که دوتارداشت، بوده است.

   نواختن اين آلۀ موسيقی تاهنوز درنورستان متداول بوده ونمونۀ قديمی آن درموزيم کابل موجود بود.( هرگاه ازدست غارتگران دارايی های عامه به تاراج نرفته باشد )

   آهنگ هاييکه همين اکنون نورستانی ها با" سرود" می نوازند، ازهمان آهنگ های چهارهزارسال قبل آريايی ها منشأ ميگيرد.

   نظربه تحقيقات يک هيأت مردم شناسی دنمارکی درافغانستان، چنين معلوم گرديده که اين آله قبل ازسومری ها يعنی درحدود چهارهزارسال قبل ازامروزدرکوه پايه های آريانای کبيروجود داشته است.

    درميان آلات موسيقی دستۀ سوم، يعنی آلۀ غيرتاردار( ضرب ) معمول ترين وطبيعی ترين آن " دهل " است که اين آله درتمام مراحل زندگی روزمرۀ باشندگان اين سرزمين ازعروسی تا جوی کشی وساير کارهای عمرانی، زراعتی وبزم ورزم دخيل بوده است. قدامت اين دستۀ سوم آلات موسيقی نيزمانند توله وسرود به چندهزارسال قبل برميگردد.

      درباخترموسيقی به شکل نيايشی ومذهبی باقی ميماند، ولی درفارس درعصرهخامنشی ها وساسانی ها شکل موسيقی درباری را بخود ميگيرد.

     موسيقی نيايشی يا مذهبی با موسيقی رزمی تا هجوم سکندرمقدونی بدون تغييرباقی ميماند، ولی ورود يونانی ها واستقرارشان، به موسيقی دراين سرزمين شکل دراماتيک داده واساس موسيقی دسته جمعی را با رقص که امروزدرغرب کنسرت بالت ميگويند، بنا نهاد.

   با انتشارآيين بودايی وباظهورامپراتوری کوشانی ها، بخصوص درطی سه قرن اول بعدازميلاد، موسيقی مختصات سه گانۀ ذيل را پيدا مينمايد:

     موسيقی درباری

    موسيقی ديری يا صومعه يی

    موسيقی دهاتی ومردمی

   درآغازدورۀ اسلامی موسيقی درباری ازبين ميرود، ولی موسيقی های دهاتی بشکل محلی بعضآ آشکار وبعضآ نيمه پنهان باقی ميماند.

   اما در دورۀ غزنويان، يعنی درقرن پنجم وششم هجری با زنده گرديدن روح رزم وبزم، موسيقی دوباره به دربار راه ميگشايد وهمراه وموازی با شعر وادب بزودی رشد مينمايد. دراين دوره موسيقی مذهبی نيزدوباره در بين مردم مروج شد، ولی اين بار شکل حمد ونعت درتوصيف خداوند(ج) و حضرت پيغمبر(ص) را بخود گرفت که گاهی بدون آلات موسيقی بشکل حلقه ها وبعضآ با آلات موسيقی اجراء ميگرديد. بعدها با فتوحات غوری ها درهند، اين حلقۀ موسيقی مذهبی به شکل قوالی تکامل می يابد که در حقيقت ريخت اول آن درسرزمين ما صورت گرفته است.

    درزمان احفاد بابرکه مرکزثقل  سلطۀ مغول ها ازخراسان به هند منتقل گرديد، برخی از آهنگ های ديگرنيزازاين ديار به آن سرزمين برده شد که بعضآ توسط موسيقی دانان هند به شکل راگ ها تنظيم گرديد. موسيقی قوالی اولآ به شکل مذهبی وبعدآ به قسم مجلسی ادامه يافت.

 يک شکل تغييريافتۀ آن شايد قرصک پنجشيرباشد که البته خود ريشۀ قوالی دارد.

   بايد متذکرشد که کلمۀ قوال به معنی بسيارگوی ويا خوش صحبت و زبان آور، کسی که درمحافل به آوازخوش اشعاربخواند، گفته شده؛ واين شايد به خاطريست که سردسته ورهبرقوالی تمام اشعار را ميخواند ومی سرايد وديگران اورا همرايی وتعقيب وتقليد ميکنند.

   ترانه سرايی ازبطن جامعه برمی خيزد وشنوندگان آن طيف وسيعی از عامۀ مردم هستند. گرچه درواقع ترانه، ريشه درشعرداشته ويک مقدار قوانين شعرنيزدرآن رعايت گرديده ومانند شعردارای وزن و قافيه نيز

می باشد، ولی تفاوت عمدۀ آن با شعردراينست که ترانه دارای پيوند درونی با موسيقی است وازخصوصيات ديگرآن عام فهمی وساده بودن آنست. چون مخاطب ترانه عموم مردم است وترانه سرا به اين نظردارد که شنوندگان آن کتلۀ وسيعی ازمردم است ونه صرفآ افراد علاقمند به شعر وادبيات.

   موضوع ديگری که ترانه سرا را مجبور به ساده نويسی ميکند اينست که چون ترانه برروی موزيک وآهنگ قرارميگيرد وبا صدای خواننده بگوش مردم ميرسد، استفاده ازکلمات وزبان روز ومحاورۀ مردم ودوری کردن اززبان کلاسيک درآن امرلازمی پنداشته ميشود.

   بگونۀ مثال ما درکلمات روزانۀ خود نميگوييم" ز ره رسيدی" بلکه ميگوييم " ازراه رسيدی" ويا اينکه " ترا ميگويم" نه بلکه " تره ميگم" ويا اينکه " به همان نيم نگاهت" نه بلکه " به مونيم نگايت" وغيره.

  پس درترانه سرايی به اين نکته توجه ميگردد که زبان وادبيات فولکلوريک متوجه ترانه سرا ميگردد.

   غزل سرايی درموسيقی يکی ازپرحلاوت وپرجاذبه ترين بخش دراين هنراست ودرست زمانی بميان آمد که موسيقی شامل قواعد واساسات علمی گرديد وبا پيدايش" سرها" وپرده ها وتدوين نوتيشن ها براساس راگ های حاصله ازآن ، اشعارغزلی درقالب اين راگ ها وبعضآ همراه با" سرگم "های ازآن راگ ها سروده شد وبخصوص اينکه نحوۀ گزينش وانتخاب اشعار وچگونگی لحن ادا واطوار وزمان و وقت آوازخواندن آن با راگ معينی که برمبنای آن غزل سراييده ميشود، منطبق گردد، رقت، احساس وتأثيرخاصی دروجود شنونده پديدارميگردد.

    موسيقی را به گونه های مختلف تعريف نموده اند: ازجمله موسيقی صنعت ترکيب اصوات و کيفيت ترکيب الحان است. قوۀ بيانی را که کلمات به شنونده انتقال ميدهد، مربوط به يک سلسله الحان خوش آيند  زير وبم ميباشد، اگرتمام کلمات به عين لحن اداء شود، يکنواخت خواهد بود. برعلاوه اگرگفتاررا به اجزای دارای زمان مساوی تقسيم کنيم درنتيجه خوش آيند به گوش خواهد رسيد که عبارت ازموسيقی است.

   درکتاب دائره النغمات، موسيقی چنين تعريف گرديده است:

   موسيقی صنعتی است که حالات، نغمات دراز وکوتاه، رقت، غلظت، شدت، حدت، ثقل، توافق وتناظر آواز را بيان ميکند ودريک کلمه ، موسيقی فن ساز وآواز است.

 افلاطون فيلسوف مشهوريونان ميگويد: موسيقی برای ادامۀ حيات بشری امريست ضروری. موسيقی قوۀ تدقيق، هوش، حس مشاهده، انبساط و بالآخره عواطف روحی بشری را می افزايد. وی خاطرنشان می سازد که هرگاه شما مردی را که دارای روح ناهنجار، ثقيل وغيرعاطفی باشد نزدم آورده ودراختيارم قراردهيد، من قادرم با تأثيرنيروی موسيقی در وی، ثقل وکدورت عارضی را از وی زدوده وازموصوف مرد با عاطفه وبا احساس، هوشمند وبا اراده بشما تحويل دهم.

   " پل دوکا" آهنگ سازفرانسوی معتقد است که موسيقی بيش ازهمه يک هنرجدی وبيانگرعواطف عالی انسانی است. همچنان " واگز" می نويسد: موسيقی ازعاليترين هنرهاست که بسا مطالب نامفهوم ونافهميدنی را بما توضيح وتفسير مينمايد ومارا به سير درعالمی که تاهنوزبرای انسان مجهول است، رهبری وهدايت مينمايد. موسيقی اگرازيک جهت علم است ازجهت ديگرهنراست وباذوق واحساس بشر سروکاردارد وعواطف و احساسات بشری را ارضأ ميکند وازآثارپربهايی است که طی قرون متمادی ازذوق انسانها تراوش کرده وخود را بصورت يکی ازهنرهای زيبا نسبت به ديگرهنرها متمايز وجلوه گرساخته است.

    کانت و هگل دردسته بندی هنرهای زيبا، موسيقی را بين نقاشی وشعر قرارداده اند ومقام شعررا بالاترميدانند. اما شوپنهاور موسيقی را مافوق تصورات ذهنی ميداند وآن را زبان احساسات وعواطف روحی می پندارد وازهمين جهت هنرموسيقی راعاليترين هنرانسانی شمرده وچنين می نويسد:

   موسيقی هنرزيبايی هاست، کشتی نجاتی است که غريق را ازچنگال مرگ ونيستی ميرهاند. گرچه هرهنردارای قواعد ودستورات خاص است وبرای فراگرفتن وبه کاربستن آن دستورات وقواعدی ضروری است، اما اختلاف مهم وکلی علم وهنردرهمين جاست. زيرا قواعد علمی بخصوص علم رياضی ثابت است، ولی درمورد هنر وموسيقی، ذوق، احساس و ابتکار درتغيير وتحول آن مؤثربوده است. هرآنچه را ذوق سليم، خوب و موزون تشخيص دهد، خود راه تازه وجديدی را درهنرمی گشايد.

   بقول واگز اگرهنرمندان موسيقی هرروز برای يافتن قوانين جديد سعی وکوشش ننمايند، درحقيقت بدست خود اين هنررا کشته اند.

     ازينکه موسيقی هم علم وهم هنراست، ترديدی نيست، ولی موسيقی دارای جنبۀ عالی ديگری نيزميباشد که آن زبان احساس وعواطف است.

   همان طوريکه يک فکر ونظريۀ عالی، يک اثرنقاشی ويک داستان ادبی برای همه ساکنان زمين گوارا ودلپسند است ودرهمۀ نقاط دنيا مورد استقبال قرارميگيرد وحد ومرزسياسی وجغرافيايی رانمی شناسد، موسيقی هم اين برتری  را دارد وقادراست که ترجمان بيان ومقاصد سازندۀ آن شود و شنونده ميتواند ازموسيقی تمام ملل جهان استفادۀ روحی ومعنوی برد، بدون آنکه به زبان آن ملل کوچکترين آشنايی داشته باشد.

 خلاصه اينکه موسيقی ابتداء وانتهای زبان است، همانطوريکه احساسات ابتداء وانتهای عقل است وافسانه ابتداء وانتهای تاريخ است ومغازله شروع وختم شعر.

    بعضی ها کلمۀ موسيقی را عبرانی وبعضی سريانی ميدانند. درمورد وجه تسميۀ آن دانشمندان لغت شناسی ميگويند که " موسيقی" نام سازی است که درآن نی های کوچک را به شکل واندام مثلث باهم وصل کنند و همچنان نوشته اند که ، موسيقار نام پرنده است که درمنقار او سوراخ های بسيار ديده ميشود وازآن سوراخ ها آوازگوناگونی برمی آيد وعلمای علم موسيقی کلمۀ موسيقی را ازموسيقارتعبيرميکنند که همين وجه تسميه به نظراکثردانشمندان موسيقی معقولتربنظر ميرسد.

    عدۀ ديگری ازدانشمندان کلمۀ موسيقی را يونانی ميدانند که ازلفظ " موزيک" به معنی تعليمات ادبی گرفته شده است.

    هرگاه تأثير موسيقی را درسلامتی جسمی واثرات روحی آن را در انسانها به بحث بگيريم، دانشمندان دريافته اند که انسانها دربرابر موسيقی مشابه درموارد مختلف عکس العمل های متفاوتی نشان ميدهند.

موسيقی مصئونيت افراد را دربرابرمريضی ها افزايش داده وازبروز دردها وتشوشات روحی جلوگيری مينمايد. محققان دريافته اند که موسيقی دقت، هوش, قدرت تشخيص، انبساط وبالآخره عواطف روحی و احساسات ذاتی انسانها را تقويت می بخشد.

    برخی ازانواع موسيقی درروح ودماغ ما احساس آرامش ونويد بخشی درمان وبرعکس برخی ديگرمنجر به استرس وبيماری ميگردد. درمقا له ای تحت نام " ازدريای آرام شعرتا نوازشگرموسيقی" چنين آمده: که بايد به انواع موسيقی دردرمان بيماری ها توجه گردد. تحقيقات انجام داده شده نشان ميدهد که موسيقی به ميزان قابل توجهی درتسکين وتقليل وضعيت بحرانی بيمارانی که دربخش آی، سی، يو بستری بوده اند، تأثير داشته است. تحقيقات دانشمندان نشان داده است، هنگاميکه به موسيقی گوش ميدهيد، اگربطورناخودآگاه پاها ودست های شما شروع به انجام حرکت منظم نمايند وبقولی با ريتم موسيقی همنوايی کنند، پيام های عصبی خاص به مغز انسان ارسال ميگردد که باعث تحريک مغز ميشود.

    محققان همچنان اميدوارهستند که ازاين روش بتوانند برای دوباره زنده کردن و احياء مجدد فعاليت مغزی بيمارانی که دچارنارسايی يا حتی سکتۀ مغزی شده اند، استفاده کنند.

   آزمايشهای که راجع به تأثيرعصبی موسيقی انجام شده است، ثابت نموده که هنگام گوش دادن به موسيقی، قسمت های خاصی ازمغزکه درآنجا مسؤوليتهای مانند حافظه، کنترول، زمانبندی وگفتار را بعهده دارند، توسط موسيقی بشدت تحريک ميشوند. تحقيقات دانشمندان نشان داده که کافی است 45 دقيقه به موسيقی (Jazz ) ملايم ، قبل ازخوابيدن گوش کنيد تا با آرامش بسيار به خواب شيرين فرو رويد. محققين تايوانی درمطالعاتيکه دررفتارخواب 60 نفرانسان بالغ که مشکل خواب داشته اند، درمصاحبه با ژورنال (Advanced Nursing) بيان داشته اند که چگونه توانستند با استفاده ازروشی، ابداع کنند که مشکلات مربوط به خواب انسان را رفع نمايند. آنها درتحقيقات خود به گروههای مختلف امکان انتخاب سبک های مختلف موسيقی را دادند که دراين ميان افراديکه به موسيقی های با سبک (Jazz) وبا تمپوی درحدود80- 60 نزديک به ضربان قلب انسان گوش ميدادند، بسيارساده تربخواب رفته اند. آنها همچنين متوجه اين مطلب شده اند که اين موسيقی ضربان قلب افراد را هنگام خواب پايين تر آورده وباعث آن ميشود که انسان درحين خواب راحت تر وبهترتنفس کند.

   ازديگرنتايجی که دراين تحقيق حاصل شد ، اين بود که ازافراد ذکرشده حدود 35 درصد اعلام کردند که خواب آنها عميق تروطولانی ترنيزبوده است وهمچنين درطول روز آنها کمترکسالت احساس می نمودند.

 استاد دانشگاه تايوان (Hui-Ling ) که مديراين پروژۀ تحقيقاتی ميباشد، گفته است که: اين افراد درهفتۀ اول با 26 فيصد بهبود کمی وکيفی در خواب مواجه شدند وبا فراگيری هرچه بيشترتکنيک های گوش دادن به موسيقی درهفته های بعدی ميزان بهبودی آنها بيشترشده است.

        پروفيسور(Jim Horne) ازتيم تحقيق درخواب دانشگاه (Loughborough)  انگلستان معتقد است که : اگرشخصی قبل از خوابيدن زره ئی آشفتگی روحی دارد، هرچيزی که ميتواند اورا به آرامش برساند وبرای داشتن يک خواب مفيد ميتواند باشد، موسيقی يکی ازآنهاست.

   رشد وانکشاف جوامع بشری موسيقی را نيزدچارتحول گردانيد. با پيشرفت علم وتخنيک درجهان، موسيقی نيز گام به گام رشد نموده وعلاوه ازمقام واز ارزش هنری اش بحيث يک علم با اساسات وقواعد معين اساس گذاری گرديد.

    گويند که فيثاغورث دانشمند بزرگ يونانی آوازی را که ازکمانچۀ ندافان بگوشش رسيد، مطبوع خاطرش قرارميگيرد وازآن حظ  ولذت ميبرد وبعدآ خود به گوشه ای ميرود وتارموی را به دندان ميگيرد وبا دست بآن ضربه وارد می نمايد، تارصدای ضعيفی ميدهد. آنگاه تار ابريشمی را بهمين ترتيب بعدآ آزمايش کرد ودراين مورد تعمق وفکرمی نمايد تا روزی گذرش به دامن کوهی افتاد ودرآنجا استخوان پوسيدۀ افتادۀ را ديد که باد ازسوراخ آن ميگذرد وآوازی ازآن بهم ميرسد واين آواز  نيزدرطبع اش گوارا ودلپسند واقع ميگردد. بعدازاين مشاهدات نامبرده که خود عالمی بود دررشته های مختلف سيانس ، توانست که حالات وچشم ديد های خودرا دراين موارد جمع بندی نموده وعلمآ آن را تحليل نمايد.

   وی با استفاده ازقوانين فزيک ورياضی دوعدد تاررا طوری موازی برروی تخته ای که يک انجام آنها با ميخ های ثابت وانجام ديگرآنها با ميخ مجوف که سست وکش شده ميتوانست قرارداد وبراساس آن اهتزاز يا فريکونسی تارکش شده برروی تختۀ چوب را که منجربه توليد صدا ميگردد، روی دفعات درثانيه محاسبه نمايد.

   دراثراين تجربه که بوسيلۀ فيثاغورث رياضی دان يونانی درحدود پنجصد سال قبل ازميلاد صورت گرفت، آلۀ موسيقی "هفت سره" را که اساس پيانوهای امروزی است، بوجود آورد.

   ولی بايد متذکرشد که قبل ازتجربۀ فيثاغورث برای بوجود آوردن آلۀ موسيقی درچين، مصر وهند هم آلات موسيقی به شکل ابتدايی ترآن وجود داشت ونيزالفبای موسيقی برای هفت صدا که قدامت آن تا حدود چهار هزارسال قبل ازميلاد ميرسد، يعنی الفبای مروج امروز، برای تجسم هفت صدا ( سا، ری، گه، مه، په، ده، نی ) که به شکل اختصاری و تعويض شدۀ همان الفبای قديم است. اما با وجود آمدن موسيقی کلاسيک بعد ازقرن نهم ميلادی، موسيقی دانان الفبای مذکوررا به شکل کوتاه واختصاری درآوردند تا درزمان سراييدن وخواندن آسانتربه زبان اداء شده بتواند که ان را" سرگم " ميگويند. ازچپ به راست يعنی ( نی، ده، په، مه، گه، ری، سا). کلمۀ " سرکم " ازچهارحرف اول الفبای موسيقی گرفته شده ( SRGM) ووقتی آوازخوانان کلاسيک بعوض الفبای شعری نام "سرها" را درکمپوز يا آهنگ خود به زبان تکرار ميکنند، آن را "سرگم" ميگويند که درموسيقی کلاسيک ازاهميت فوق العاده برخودار ميباشد. ياگفته ميتوانيم که اين يک جزء موسيقی کلاسيک است.

   گرچه اساس موسيقی براصل هفت "سر" يا هفت پرده درجهان گذاشته شده است، ولی بعدها وقتی موسيقی دانان يونان خواستند اين آلۀ موسيقی ابتدايی اختراع شده توسط فيثاغورث را که با استفاده ازمحکم نمودن هفت تاربالای تختۀ چوب براساس کاربردها ومحاسبات فزيک ورياضی صورت گرفته بود، بابرخی آهنگ ها وبخصوص آهنگ های مردمی فولکلوريک تطبيق نمايند، کمبودها درآن محسوس گرديد. بنابران دريافتند که اگرپنج "سر" فرعی ديگردرداخل( Octaue  (جا داده شود که درنتيجه فاصله ها را به اندازۀ نيم "سر" ساخته و يک زمينۀ صوتی منظم را بوجود آورد ودرنتيجه به هرنوع آهنگ مطابقت پيدانمود.

    بطورمثال، هرگاه درپيانو يا هارمونيه های امروزی شروع ازپردۀ سفيد پهلوی چپ، پی درپی پرده های سياه وسفيد را فشاردهيم، صدا به شکل منظم مانند زينه صعود مينمايد که آن را توسط گوش بخوبی احساس کرده ميتوانيم.

    با پيدايش هفت" سر" يا هفت پرده نوتيش ها وبرمبنای آن راگ ها با اقسام وصنوف مختلف بميان آمد. همچنان ازپارچه های فولکلورقديم و بعضآ با اندک تغييرنيزدراختراع راگ ها استفادۀ معين وممکن صورت گرفته است. درچوکات همين راگ هاست که نواسازان وکمپوزيتوران با درک ازاساسات علمی موسيقی وتوانمندی ومهارت شان درزمينه با تصنيف های شعری منطبق با کمپوزپارچه ها وآهنگ های متنوعی با ميلودی های زيبا ودلپذيربرای شنوندگان عرضه داشته اند.

   پس ازاينجاست که برای ساختن يک سروده وآهنگ، استفاده وکاربرد شعر وجابجايی آن درقالب های معين تصنيف مطابق به کمپوزکه براساس "سرها" صورت ميگيرد، اهميت جدی واساسی دارد وروی همين اصل است که رابطۀ شعربا موسيقی ونيازمندی يک با ديگرآشکارا ميگردد.

   شعرا با سرود اشعاردلپذير وشورانگيز، خيال پرور ومسرت آميزشان علايق جسمی وروانی انسانها را تحريک بخشيده ودرآنها انگيزه های احساس وتأثيرات عاطفی را وارد ميسازند. ولی هرگاه اين چکامه ها با ساز وسرود همراه گردد، اثرات آن بيشترازپيش روان بخش، راحت افزا وآرامش آورخواهد بود.

   موسيقی بدون تصنيف های شعری صرفآ نوازش آلات موسيقی وسرگم ها برمبنای همين راگ ها و"سرها" خواهد بود وبرای آنانيکه دسترسی به موسيقی علمی وکلاسيک ندارند که آنهم اکثريت جامعۀ را دربر ميگيرد، چندان مطبوع ودلپذيربنظرنمی آيد.

       بنابران ازاين نکات چنين بر ميآيد که گرچه شعر وموسيقی دوهنر متفاوت ودو رشتۀ مجزا ازهم اند، ولی اين دوهنرمکمل ومتمم ومدد بخش يکديگربوده وحيثيت جسم وروح را دربدن دارند.

   هرگاه يک شعرخوب وعالی با آهنگ متناسب ودلنشين توأم گردد، تأثيرآن چند برابرخواهد شد وهکذا يک قطعه موسيقی وقتی با سخنان لطيف ودل انگيز زينت يابد، اثرات آن شديد تر وعميق تر خواهد بود.

   سرايندگان تصنيف اين نکته را هميشه درنظردارند که برای آهنگ ها مضامين والفاظ متناسب انتخاب ميکنند که با روح آهنگ وزبان موسيقی سازگارباشد واثرات ان را قويترکند وگرنه ترانه ها بی تأثير وزحمات آنان بی نتيجه می ماند.

   شاعر وموسيقی دان مشهور، اميرخسروبلخی مشهوربه دهلوی که يکی ازشعرای نام آورزبان فارسی- دری است، خدمات شايانی را درموسيقی هند انجام داده، چنانچه گويند که " ستار" کنونی ازاختراعات وی ميباشد. دهلوی ازاحترام خاص درجامعۀ موسيقی وهنر وادب هند برخور دار است. ايشان با تشبيه نمودن شعردرمقام عروس ونغمه وساز منحيث زيور و تزئين وآرايش عروس، رابطۀ شعر را با موسيقی چنين بيان داشته اند:

   مطربی ميگفت با خسرو که ای گنج سخن

                                    علم موسيقی زعلم شعر نيکوتر بود

زانکه آن علميست کز دقت نيايد درقلم

                            وين دگر علميست کاندر کاغذ ودفتر بود 

پاسخش دادم که من درهر دو معنی کاملم

                          هردو را سنجيده بر وزنی که آن در خور بود

نظم را علمی تصورکن به نفس خود تمام

                              کو نه محتاج حصول صوت خنياگر بود

   گرکند مطرب بسی هان هان وهون هون درسرود

                           چون سخن نبود همه بی معنی و ابتر بود

   پس درينصورت ضرورت صاحب صوت وسماع

                                 ازبرای شعر محتاج سخن پرور بود

        نظم را حاصل عروسی دان ونغمه زيورش

        نيست عيبی گر عروس خوب بی زيور بود

  

     درتاريخ کلاسيک ومعاصرشعر وادب فارسی- دری برخی ازشعرا نيزدرهنرموسيقی دسترسی داشته و بعضآ با مطالعه وتحقيق درهنر موسيقی آثار ورساله های گرانبهای دراين خصوص ازخود بجا مانده اند که تا الحال ازآنها منحيث منابع ارزشمند مطالعاتی وتحقيقاتی درمورد موسيقی استفاده صورت ميگيرد. تعدادی ازآنها بادرک وآگاهی ازاساسات موسيقی به تصنيف سروده های شعری، برای پارچه های آهنگ در موسيقی اهتمام ورزيده اند. بعضی ازاينان درهنرآوازخوانی ونوازندگی چيره دست بودند که اشعارخود را با آوازگيرا ودلنشين درقالب موسيقی می سرودند ودرشنونده جذبه وشور ونوا ايجاد ميکردند.

    حکيم عمرخيام عالم ودانشمندی درهنرموسيقی نيز به شمارميآيد. اميرخسرو بلخی ( دهلوی) با آگاهی ودسترسی ايکه درهنرموسيقی داشت، خود ايجادگر ومخترع چندين راگ بوده که حتی استاد گرانقدر موسيقی کشورما محمد حسين سرآهنگ يک طرزخاص موسيقی را که بنام ترانۀ اميرخسرو شهرت دارد، با مقاميکه درشأن يک استاد کلاسيک بوده، طورماهرانه سروده است.

   ازاختراعات عمدۀ شان درموسيقی، علاوه ازترانۀ مشهور که بنام وی مسمی ميباشد، راگ های جديدی مانند " غارا" ،" سرپردا " ، " ريلف" وغيره را بوجود آورده ونيز با همکاری واتفاق علمای موسيقی آندوره مقام " نايکی" را نيزهمين استاد اختراع نمود. همچنان اختراع آلۀ موسيقی  ستار نيز به اين دانشمند توانا نسبت داده شده است .

    قابل ياد آوری است که تشويق وترغيب وهمکاری ومساعدت مادی ومعنوی سلطان علاء الدين پادشاه دهلی که موصوف شخص علم دوست وبخصوص درفن موسيقی علاقه و رغبت فراوان داشت، درتشبث، فعاليت و ايجادگری اميرخسرو دهلوی دراين هنر، نقش وتأثير معينی بازی نموده است.

   اشعارمولانا جلال الدين محمد بلخی نيز بهره مندی فراوان ازموسيقی دارد وايشان درانتخاب وزن های خيزابی و دوری وقافيه های تازه ورديف بلند که درتصنيف ازآنها استفادۀ شايانی صورت گرفته ميتواند، مهارت و تردستی خاصی داشته واشعار زيادی باين شيوه سروده اند.

    رودکی شاعربزرگ قرن چهارم هجری چون خود درموسيقی وکيفيت تأثير اصوات وقوف کامل داشت واشعار بلند خود را با نوای چنگ همراه ميساخت، ترانه هايش چنان مؤثر بود که شهرياروقت اميرنصرسامانی براثر استماع يکی ازغزل های او، بی موزه پای دررکاب برده و آسيمه سر به سوی بخارا شتافت.

    اساسآ شاعرانی که ازموسيقی وقوف واطلاع داشته باشند، شعرآنان لطيف تر وآثارشان جانسوزترخواهد بود. زيرا موسيقی درظرافت طبع و حساسيت روح شاعر ودرلطافت احساس وانديشۀ هنرمند، اثر ژرف و شگفت انگيز دارد.

    فرخی سيستانی نيز يکی ازسرايندگانی است که با موسيقی آشنايی کامل داشته وچنگ نواز استاد وماهربود وبهمين سبب تغزلات وی در ميان سايرسخن سرايان، لطيف تر وشورانگيزتراست.

   شيخ فريد الدين ابراهيم متخلص به عراقی نيزازجملۀ نغمه سرايان بلند آوازه بوده است.

    حضرت مولانا عبد الرحمن جامی شاعرقرن نهم هجری ازجملۀ تأليفات سودمند وگرانبهای خود که تعداد آن به چهل اثرميرسد، درباب موسيقی رساله ای ازخود بجا گذاشته است.

   نظامی گنجوی که يکی ازنوابغ شعر وادب فارسی بلکه ازبزرگترين شعرای جهان است، نيزعلاوه ازحکمت و علوم وط