قند پارسی
خوانندۀ عزيز!
طوری که همگان ميدانند، زبان بمثابۀ يک پديدۀ ميثاقی و قراردادی، وسيلۀ افهام و تفهيم ميان انسانها درهمه عرصه های زندگی بوده، وظيفۀ تأمين روابط باهمی را ميان خلق ها و کشور ها انجام نموده، به عموم بشريت خدمت می نمايد.
درکشور عزيز ما که بيش ازسی زبان وجود دارد، هريک آنها گنجينه های غنامندی است که نه تنها ضرورت های مبرم زندگی خلقهای کشورمان را درعرصه های سياسی- اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی مرفوع ميدارند؛ بلکه هرکدام آنان قدامت تاريخی زندگی ساکنين اين مرزو بوم را بازتاب می نمايند.
بنابران شعری که ازچکامۀ اين شاگرد نوآموز و کمترين همه سروده شده است، هيچگاهی بيانگر خصومت و يا کم بها دادن به ساير زبانهای ميهن ما نبوده، همه زبانهای خلقهای کشورما بمثابۀ دارايی معنوی ساکنين اين خطۀ باستانی ا ست.
منظور از نشر سرودۀ " قند پارسی" بيان عشق و احساس درونی نگارنده به زبان مادری ام بوده که شناخت از محيط پيرامون در زمان طفوليت و فراگيری بخشهای ازعلوم انسانی دردوران جوانی ثمرۀ آن می باشد و به برکت آن هم اکنون تلاش می ورزم تا راهم رادرجبهۀ مقدس فرهنگيان کشور بگشايم؛ نه چيز ديگر.
اميد وارم تا درپيشگاه بزرگان ادب گستاخی نکرده باشم و کاستی های اين شاگرد نو آموز را با بزرگواری خويش ناديده پندارند.
با عرض حرمت
( سيد زبير واعظی)
شيرين بيان و نغز و گواراست پارسی رنگين چکامه ، بکر و دلاراست پارسی
فصيح و دلپذير، هم ساده و سليس زيبا و دلربا و چه شيواست پارسی
درلفظ و درمعانی، ناب است و دلنشين درنظم و نثر شُهرۀ دنياست پارسی
زربفت و پرنيان، حرير وبريشم است زرپاره و ملايم و ديباست پارسی
چون قند و انگبين، دهان را شيرين کند بنگر چی دلپسند و چه زيباست پارسی
پيشينۀ کهن به جهان ويژه اش بود دنبالۀ زبان اوستا ست پارسی
درب کتيبه های هخامشيان و اشک (1) اثبات مدعا ز قديمهاست پارسی
ازغرب تابه خاور و پامير و هندوکش درسينه ها نشسته و ديرپاست پارسی
گربلخ و سيستان است، شيراز و يا هرات غزنين و بدخشان و بخاراست پارسی
دردامغان و شهر دوشنبه و اصفهان زيب زبان مرد و زن آن جاست پارسی
عرفان وعشق وشعر وادب رانگينه وار پرتو فشان طارم بالاست پارسی
هرچند زتاخت و تازحسودان بدورنماند قامت کشيد و رست و بپا خاست پارسی
دادند بدو سه نام و بگفتند زهم سواست خوابست هرکی گويدش جداست پارسی
گه گفته اند دری و گهی فارسی- تاجکی ديريست که در کشاکش و غوغاست پارسی
اين لهجه هاست فرقی اندرميان ما مفهوم و محتوا، هماناست پارسی
ازتارچنگ مطرب مست بدخش ببين درنغمه و ترانه خوش آواست پارسی
چون بلبلی که نغمه سرايد به شاخسار خوش لحن وخوش صدا وخوش نواست پارسی
بيمارصعب که سر بدر آرد زبسترش گويی شفای درد و مداواست پارسی
يکسان بريم لذت، ازفردوسی و خليل (2) بيدل رسان و حافظ و سينا ست پارسی
جامی و رودکی و سنايی ويا خيام سعدی و مولوی و بهار(3) راست پارسی
لب تشنگان وادی شعر و ترانه را لبريزه جام و ساغر و صهباست پارسی
اين دُر که ميچکد، ازخامه ات" زبير" نام و نشان عظمت والاست پارسی
هرحرف وواژه را زسخاوت برای من بنهاد و بياورد و بياراست پارسی
با رفعت و سکوی و چنين طالع فراز دور از گزند دد و بلاهاست پارسی
پاورقی:
1- اشک: مخفف نام اشکانيان می باشد.
2- خليل: منظور ازاستاد خليل الله خليلی است.
3- بهار: مراد از محمد تقی بهار ملک الشعراء معاصر ايران می باشد.