محجوبۀ هروی
محجوبۀ هروی:
« 1285 – 1345 خورشیدی»
محجوبه هروی در سال ١٢٨٥
خورشیدی درولایت بادغیس امروز، علاقه مربوط به هرات کهن چشم به جهان هستی گشود.
صفورا نام اصلی محجوبه است و تا پایان دوران زنده گی در خانواده و نزد بسته گان به
همین نام شهرت داشت.
محجوبه نام دفتری و رسمی او
درامورمطبوعاتی و بیرون از خانه (آموزگاری در دبستان) بود.
همسراومیرزا غلام ،مرد خشن
ومتعصبی بود. او با محجوبه خشونت وبد رفتاری می نمود
واو را به چهار دیوار خانه محبوس ساخته بود و تا زمانی که همسرش درقید حیات بود.
او امکان شرکت درمحافل ادبی را نداشت. درنامۀ محجوبۀ هروی عنوانی مخفی بدخشی
شاعرهم عصرش می خوانیم. "چقدرنا راحتم که چرا شاعرشده ام و بازچراهمسر یک مرد
خود خواه وخود بین ومتعصب شده ام.
مخفی
می گوید: بلبل و طوطی در قفس خوب ناله ها را موزون می سازند. اگر توهوایی وصحرایی
و شهری می شدی، خوب شعر گفته نمی توانستی. می خواهد درمحبس مرا تسلی دهد."اما
با تمام خشونت ها و سختگیری های همسر، سرودۀ های محجوبه در زمانش دست به دست می
گشت و نامش شهرت می یافت. اما خودش تنها پس ازمرگ همسرش توانست درمجامع ادبی ظاهر
شود.
بلبل نه هرزه این همه فریاد می کند
بیچاره آشیان خود یاد می کند
محجوبه در ترانهء آزادی بشر
نفرین به ظلم و وحشت وصیاد می کند
دیوان محجوبه هروی، در سال ۱۳۴۷ خورشیدی،
توسط محمد علم غواص درولایت هرات به چاپ رسید.
این شاعر نامدار ما در سال 1345 خورشیدی سه سال پس از
مخفی بدخشی دیده فروبست ودرزادگاه اش به خاک سپرده شد.
نمونه
شعر او:
شهر برمن تنگ شد آهنگ صحرا می کنم
روئ صحرا را ز اشک خویش دریا می کنم
در گلستانی که بر یاد رخت خوانم غزل
بلبلان را بر نوای خویش شیدا می کنم
نیستم زاغ و زغن تا مایل سفلی شوم
من همای اوج قدسم میل بالا می کنم
سرو چون قدی فرازد در میان بوستان
من خیال قامت آن سرو بالا می کنم
من که مخمورنگاه نرگس مست توام
کافرم گر التفات جام و ساغر می کنم
قامتت سروو رخت گل زلف سنبل غنچه لب
من تماشای گل و گلشن در این جا می کنم
کليه حقوق محفوظ مي باشد.
(آوای
زنان افغانستان)