خیانت به سوسیالیسم پس پرده فروپاشی اتحاد شوروی(۲۰)

خیانت به سوسیالیسم

پس پرده فروپاشی اتحاد شوروی

روجرکیران- توماس کنی

1991- 1917

+++

ترجمه محمد علی عمویی

….

(۲۰)

………..

 

 

فروپاشی اتحاد شوروی

تراژدی بزرگ قرن ۲۰

 

 

زمانی که «میخائیل» پایه کاربرد نام اول «جورج» [ بوش پدر]، «مارگارت» [ تاچر]، و «هلموت» [اشمیت] را بنا نهاد، چرنیایف با اعتقاد کامل از آن یاد می کرد. گورباچف و چرنیایف معتقد بودند که اتحاد نوین ایالات متحده- نشانگر تغییر «بسیار جدی» در امور سیاسی جهان است، «راهی تازه به سوی تمدن» تعبیر و تفصیلی که گورباچف برای ترک همبستگی بین المللی به کاربرد در هیچ مکانی صریح تر و موجزتر از یادداشت های او برای پیام روز انقلاب در7 نوامبر۱۹۹۰ بیان نشده است:

 

آن چه پرسترویکا به ما داده است را تکرار می کنم... پرسترویکا آزادی و رهایی آورد... ما درها را به روی جهان گشودیم... با ایستادن در موضع مخالف جهان فرصت شرکت در پیشرفت تمدن در حساس ترین نقطه عطف آن را از خود دریغ کرده بودیم. در نتیجه آن موضع گیری [زیان های] وحشتناک بر ما تحمیل شد، شاید بزرگترین زیان ها.

 

 پایان «ایستادن در موضع مخالف جهان» به وسیله اتحاد شوروی برای بسیاری بهای سنگینی داشت. سوسیالیسم اروپای شرقی را محو کرد و به جای آن حکومت های محافظه کار جدیدی نشاند که بزدلانه در پی عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو هشتند، یوگسلاوی هنوز مستقل را تنها گذاشته اند تا به وسیله ناتو به شدت کوبیده شود. در۹۴ - ۱۹۹۳  کوبایی های ترک شده اما قهرمان، با گاو و خیش چوبی شخم می کردند. در افریقا، قاره بیشترین ستمدیده از امپریالیسم، پایان کمک شوروی به معنای انهدام سی سال امید و مبارزه به خاطر توسعه مستقل بود.

بدهکاری به بانک های غربی به زودی کشورهای جدیدی را که از زمان استعمارزدایی رسمی در۱۹۶۰  درگیر مبارزه بودند زیر فشار قرار داد، در حالی که ایدز و بیماری های دیگر و فروپاشی شبکه های تامین اجتماعی کل جمعیت را تهدید به نابودی می کرد.

 

اتحاد شوروی با شعار«امریکایی ها را نرنجان» به عنوان سیاست تمام و کمال خارجی نوین، حتی به رهبران رهایی ملی چون نلسون ماندلا و یاسرعرفات پشت کرد. اتحاد شوروی پس از۱۹۸۹  نیروهایش را از افغانستان بیرون کشید و نجیب  ترقی خواه تا ۱۹۹۲  همچنان بر سر قدرت ماند. سپس به محل سازمان ملل متحد پناه برد. در۱۹۹۶  نخستین اقدام طالبان پس از تصرف کابل زیر پا گذاشتن مصونیت محوطه UN و تیرباران نجیب ، قطع اندام و به دار آویختن پیکر او در خیابان های کابل برای نظاره عموم بود.

 

با نزدیک شدن جنگ خلیج [فارس]، جیمز بیکر، نماینده پرزیدنت بوش از شوروی خواست به برنامه ضربه زدن به ارتش عراق بپیوندد. گورباچف پاسخ داد: «مایلم تاکید کنم که ما دوست داریم در هر شرایطی در کنار شما باشیم.» به این ترتیب نظر و تلقی او از یک «جهان به هم پیوسته و یکپارچه» و «ارزش های انسانی جهانی» گام به گام، به متحد آشکار امپریالیسم در سیاست خارجی شوروی تغییر یافت. چاپلوسی گورباچف به ژرفای چشمگیری رسید. در نامه ای به پرزیدنت اچ.دبلیو.بوش حتی سمت گیری آینده اتحاد شوروی را وابسته به امریکا دانست.

 

 در عین حال من احساس می کنم که دوستم، رئیس جمهور ایالات متحده، درباره پرسش اصلی به پاسخ نهایی نرسیده است: ایالات متحده چه نوع اتحاد شوروی ای را می خواهد ببیند؟ و تا زمانی که به این پرسش پاسخ داده نشود ما روی این یا آن وجه ویژه مناسباتمان نوسان خواهیم داشت.

 

 در اوت ۱۹۹۱  خرابی و زوال شرایط اقتصادی و از هم گسیختگی اتحاد شوروی چنان پیش رفت و گورباچف به قدری فاقد برنامه ای برای پرداختن به بحران بود که گروهی از رهبران شوروی گام تندی برای به دست گرفتن کنترل حوادث برداشتند. آن ها کمیته کشوری برای حالت اضطراری  SCSE را، که با حروف اول روسی به GKCHP شناخته می شد، تشکیل دادند. عالی رتبگان کشوری که کمیته اضطراری را بر پا ساختند دیگر گزینه ها را با هدف محدود کردن قدرت گورباچف و متوقف کردن فرسایش اقتدار دولت شوروی آزموده و پشت سرگذارده بودند.

 

در گذشته، ۱۹۸۸ ، لیگاچف مبارزه با گورباچف در دفتر سیاسی را باخته بود. در سپتامبر و دسامبر۱۹۹۰ گروهی که SCSE را تشکیل دادند گورباچف را مورد انتقاد قرار داده بودند. در آوریل ۱۹۹۱  آن کمیته کوشید با رای کمیته مرکزی او را برکنار کند. در ژوئن ۱۹۹۱  تلاش کرد او را در پارلمان خنثی کند. در اوت ۱۹۹۱  تلاش یلتیسین برای بازنویسی جزئیات پیمان اتحاد به منظور انکار قدرت های درآمد زای موسسات اتحادیه سراسری این مردان را به سوی در دست گرفتن امور سوق داد.

 

رهبران SCSE بابت این باور که گورباچف تسلیم بازنویسی پیمان است خشمگین بودند.

افزون بر این، یلتیسین به تازگی ح.ک.ا.ش. را در ارتش ممنوع کرده بود و دسترسی خزانه داری اتحاد شوروی را به هر درآمدی از حوزه های نفتی شوروی انکار کرده بود.

 

گورباچف حتی با انحلال کنگره نمایندگان خلق ا.ج.ش.س. مخلوق خودش، موافقت کرده بود. گرچه اعضاء SCSE به ظاهر مردان گورباچف بودند، آن ها به آن سبب که یلتیسین در هر مبارزه با گورباچف برنده می شد دست به اقدام زدند.

 

تشکیل SCSE سبب یک رشته حوادث عجیب شد. در۱۸  اوت، اواخر عصر، پنج صاحب منصب عالی رتبه: معاون اول شورای دفاع اتحاد شوروی اولگ باکلانوف، رئیس انجمن صنایع دولتی اتحاد شوروی آلکساندر تیزیاکف، عضو دفتر سیاسی اولگ شانین، فرمانده نیروهای زمینی ارتش شوروی ژنرال والنتین وارن نیکف، رئیس ستاد گورباچف والری بولدین، و رئیس پرسنل گارد امنیت ریاست جمهوری یوری پلخانف با گورباچف در خانه تابستانی اش در فوروس، کنار دریای سیاه رو در رو شدند.

 

آن ها به او پیشنهاد کردند که قدرت را به معاون رئیس جمهور اتحاد شوروی گنادی یانایف واگذار کند تا او با توجه به دورنمای از هم گسیختگی کشور، حکومت نظامی اعلام، و نظم را برقرارکند. باکلانوف به گورباچف اظهار کرد:

« هیچ چیز از نو خواسته نمی شود. ما تمام کارهای کثیف را برای تو انجام می دهیم.» به گفته جری هوگ تاریخ دان، «برخی از افراد آن گروه فکر می کردند گورباچف موافقت خواهد کرد، اما او واکنشی خصمانه و پرخاشگرانه داشت.»

 

مهمترین رهبر یگانه SCSE رئیس KGB ولادیمیر کریوچکف بود. بجز نامبردگان پیشین، اعضاء SCSE عبارت بودند از نخست وزیر ا.ج.ش.س. والنتین پاولف، وزیر دفاع ا.ج.ش.س. دمیتری یازوف، وزیر کشور بوریس پوگو، و رئیس اتحادیه دهقانان ا.ج.ش.س. واسیلی استارو دوینسوف. اعضای کلیدی دیگر عبارت بودند از صدر شورای عالی ا.ج.ش.س. آناتولی لوکیانف (متحد گورباچف به مدت چند سال) دو معاون اول KGB ویکتور گروشکو و گنی ای آقایف، و افسر KGB ژنرال ویاچسلاوگنرالف.

 

 ساعت شش صبح روز بعد ۱۹   اوت ۱۹۹۱  SCSE تلویزیون شوروی اعلام کرد که به طور موقت قدرت را به دست گرفته است زیرا گورباچف بیمار و معاون رئیس جمهور یانایف تا بازگشت او اختیارات رئیس جمهوررا به کار می گیرد. SCSE واحدها و تانک هایی را به مسکو فرستاد، اما رهبران SCSE ، بسیار مردد عمل کردند.

 

بیانیه کمیته، «در خواست از مردم شوروی»، که به وسیله تاس در۱۹ اوت انتشار یافت، بر میهن دوستی و اعاده نظم تاکید داشت. بیانیه این چنین آغازمی شد، «نیرو هایی افراطی سر برآورده اند که راه انحلال اتحاد شوروی، فروپاشی کشور و به چنگ آوردن قدرت به هر بها را در پیش گرفته اند » این سند اصلاحات اقتصادی « ماجراجویانی» را که به «افت شدید استانداردهای زندگی اکثریت عظیم جمعیت کشور و رونق سفته بازی و اقتصاد سایه» منجر شده است، تقبیح کرد. بیانیه اعلام می کرد که حیثیت ا.ج.ش.س. لکه دار شده است. سوگند یاد می کرد که «خیابان ها را از لوث وجود جنایتکاران پاک کند.» و نیز به «غارت ثروت خلق» پایان بخشد. انظباط کار و قانون و نظم دوباره برقرار خواهد شد «درخواست» اجرای «یک بحث سراسر کشوری درباره یک پیمان اتحاد نوین» را وعده می داد.

 

 عصر۱۹   اوت رهبران SCSE یک کنفرانس مطبوعاتی برای روزنامه نگاران خارجی و روسی برگزار کردند. شاهدان ادعا کرده اند که آن ها عصبی، بی عرضه و دودل به نظر می رسیدند. آن ها به طور قطع دودل بودند. در اثنای این سه روز مورد نظرSCSE اجازه داد آژانس های خبری غرب، ازCNN تا رادیو آزادی، آزادانه تفسیرهای خود از تحولات را مخابره کنند، و حتی یلتیسین را ترویج کنند. نظامیان بلند مرتبه اجازه یافتند در کاخ سفید روسیه، یعنی ساختمان پارلمان جمهوری روسیه به سیاستمداران تلفن کرده و با آن ها دیدار کنند.

 

 در این میان، یلتیسین و رهبران «دموکرات» همچنان به گفت و گو با رسانه های جهان و شوروی ادامه می دادند، برای جلب موافقت و نظر مساعد نظامیان کار می کردند، و در اطراف ساختمان پارلمان روسیه سنگر می ساختند. SCSE در تمام روز۲۰  اوت به هیچ گونه اقدامی علیه آن ها دست نزد. عدم شرکت رهبران نظامی بلند مرتبه در حملاتی که با هدایت SCSE در شب ۱۹   یا ۲۰  اوت به پارلمان روسیه شد تحلیل گران غربی را حیرت زده کرد.

 

 لحظه محوری حوادث اوت در شب ۲۱ - ۲۰  اوت فرا رسید. SCSE برنامه ای را طراحی و سپس رها کرد. و در نتیجه توفانی در پارلمان روسیه به پا شد. پس از آن، در۲۱  اوت رهبران SCSE کریوچکف، یازف، باکلانف، تیزیاکف، و لوکیانف به سوی فوروس پرواز کردند تا گورباچف را قانع کنند در رویارویی با یلتیسین و حکومت روسیه به آن ها بپیوندد.

 

آن ها می خواستند او را قانع کنند که اقدامات SCSE تا آن زمان نشان داده بود که برای بر قراری نظم به چه تلاش اندکی نیاز خواهد بود. گورباچف با آن ها ملاقات نکرد و در ساعت ۵ /2 صبح ۲۲  اوت همراه با معاون رئیس جمهور روسیه روتسکوی )متحد یلتیسین، که با هواپیمایی دیگر به فوروس رسیده بود( و کریوچکف با هواپیمای ریاست جمهوری به مسکو بازگشت.

 

 کریوچکف بر اساس وعده گورباچف مبنی بر موقعیت برابر با وی موافقت کرده بود به او در هواپیمای رئیس جمهوری بپیوندد. با این همه، به محض نشستن هواپیما، کریوچکف به وسیله مقامات شوروی بازداشت شد. گورباچف در بازگشت به مسکو بار دیگر قدرت رسمی را به دست گرفت، گرچه قدرت واقعی به سرعت به سوی دستان یلتیسین لغزید. در ساعت ۹  صبح ۲۲  اوت وزیر دفاع شوروی تصمیم به عقب کشیدن واحدهایش از مسکو گرفت، و نمایش اندوه بار عجیب و غریب به پایان رسید.

 

 مفهوم آن چه در اوت ۱۹۹۱  رخ داد تا حدی تیره باقی مانده است، گرچه روایت های اخیر بسیاری از بدفهمی های اولیه را روشن کرده است. آن چه که تا کنون پذیرفته شده آن است که «رهبران کودتا» فکر می کردند که گورباچف با آنهاست، از این بابت به یلتیسین اطمینان هایی دادند، و همین که  گورباچف زیر پای آن ها را خالی کرد، به کلی وحشت زده شدند، چرا که آن ها به طور مطلق هیچ برنامه ای برای به دست گرفتن قدرت نداشتند. آن ها برای بازداشت یلتیسین و حامیان کلیدی او، منکوب کردن «دموکرات ها» یا توقیف چیزی آماده نبودند. تمام آن تلاش بدون برنامه یا اراده، فروپاشید.

 

 در آشفتگی آن روزها، دموکرات های بسیاری- این بار بدون علامت - رخدادهای ۲۱ - ۱۹ اوت ۱۹۹۱  به ویژه اعلام حکومت نظامی را محکوم کردند- حکومت ها و رسانه های غربی کوشیدند این حوادث را همچون تلاشی برای کودتا تفهیم کنند. یلتیسین که نزدیک پارلمان روسیه روی تانک نشسته و با بلندگو فریادهای گوش خراش سر می داد از سوی رسانه ها همچون بسیج کننده موفق توده ها به ضد غاصبان ستمگر ترسیم می شد. افسانه کودتا سبب شد از بابت فروپاشی شوروی، به جای گورباچف مردان «مقاوم» KGB و ا.ج.ش.س. سرزنش شوند و تصویر بوریس یلتیسین همچون یک قهرمان دموکراسی تقویت شود.

 

بررسی ده سال اخیر به وسیله تاریخ نگاران ایالات متحده تردیدهای جدی نسبت به نوشته ای چون هیستوری چنل از اوت ۱۹۹۱  به وجود آورده است. کودتا عبارت از سرنگونی اجباری و غیرقانونی حکومت قانونی بر حق و مقبول است، اما SCSE برای سرنگون کردن ا.ج.ش.س. کوشش نکرد. SCSE خودش حکومت بود.

 

رسانه های غربی رهبران SCSE را خام دستان و ناشیانی بزدل معرفی کردند، گرچه در اوت ۱۹۹۱  خطاهای بزرگ بسیاری رخ داد، رهبران SCSE پیش از آن به ناتوانی و حماقت شهره نبودند. آن ها از قدرت مهلکی برخوردار بوده و آن را به طور موثر به کار برده بودند. دانلپ آن ها را «مردان جدی... با مقاصدی سخت» خواند. کریوچکف، بهترین رهبرSCSE در۱۹۵۶  در سفارت شوروی در مجارستان خدمت می کرد و با آندروپف ضد انقلاب را خاموش کرد. افزون بر این، گرچه SCSE اعلام حکومت نظامی کرد، اما این کار نه ممنوع، نه بی سابقه بود؛ گورباچف در سال های پیش از حوادث اوت بارها برنامه ریزی برای حکومت نظامی را تصویب کرده بود.

 

جان دانلپ، با توجه به نظر کارشناسان برجسته ایالات متحده در مورد «کودتا» تاکید کرد که پشتیبانی از SCSE چشمگیر و قابل توجه بود. خود تیم یلتیسین عقیده داشت که ۷۰  درصد از کارکنان محلی جمهوری روسیه، کمونیست و غیرکمونیست، از یلتیسین پشتیبانی نمی کردند. دو سوم کمیته های منطقه ای حزب کمونیست آشکارا از SCSE پشتیبانی می کردند، حال آن که یک سوم دیگر موضع «صبر و انتظار» اتخاذ کرده بودند.

 

در جمهوری های دورتر تنها مولداوی، قرقیزستان و کشورهای بالتیک مخالفت جدی نسبت به SCSE نشان دادند. نظرسنجی هفته های پیش از۱۹ اوت آکادمی علوم اجتماعی در کمیته مرکزی حزب، که به طور مسلم کانونی بود با گرایش ضد یلتیسین، اکثریت عظیمی را طرفدار یک پارچگی آ.ج.ش.س. و حفظ کنترل دولت بر بنگاه ها نشان داد.

 

 روایت گورباچف- که مدعی است مشارکتی در رخدادهای اوت ۱۹۹۱  نداشته است- فاقد اعتبار است. لوکیانف، صدر شورای عالی شوروی گفته است که گورباچف با برنامه اقدام SCSE به شرط آن که شورای عالی آن را تائید کند، موافقت کرده بود. آنتونی داگوستین مورخ به این نتیجه رسید که تاکید لوکیانف «نمی تواند به راحتی نادیده گرفته شود.» ویلیام ادون نیز به همین شکل گفته است، «مشارکت گورباچف نمی تواند اساسا به حساب نیاید.» جان دانلپ «نوسان های بسیاری را در گفته های گورباچف به منظور تبری خویش از جرم» یافته است. آنان که رخدادهای اوت را به صورتی جامع و کامل مطالعه کرده اند احتمال دخالت گورباچف را با شدت تمام تایید کرده اند.

 

آمی نایت، پژوهشگر و متخصص درKGB، همکار سرویس تحقیقات کنگره و عضو پیوسته دانشگاه جان هاپکینز به این نتیجه رسید که گورباچف سعی می کرد KGB را سپر بلای خود کند. او گفت گورباچف با خود استدلال می کرد که اگر SCSE در به دست گرفتن کنترل موفق شد و تجزیه شدن اتحاد شوروی را متوقف کرد، می تواند وانمود به همراهی کند و مسئولیت را به عهده گیرد. اگر آن اقدام موفق نشد، می تواند به مسکو بیاید و همه را باز داشت کند.

 

 درهر یک از آن دو مورد او دستانی پاک می داشت. جری هوگ تاکید کرده است که «این امکان را نمی توان به کلی نادیده گرفت، که گورباچف احساسی را ایجاد کرده است که «او خواهان یک کودتا بود.» به نظر هوگ رهبران