بازی شیطاني نوشته روبرت دريفوس ترجمه فروزنده فرزاد ضد انقلاب افغانستان انقلاب ایران را بلعید! (26)

پیوست به گذشته

 

بازی شیطاني

 

نوشته روبرت دريفوس ترجمه فروزنده فرزاد

 

ضد انقلاب افغانستان
انقلاب ایران را بلعید!


در کشورهای اسلامی در زندان ها را گشودند و خرابکاران،
جنایتکاران و محکومین جنائی را برای جهاد به افغانستان فرستادند.


 

(26)

 

 

 

چارلی ویلسن از مسئولین سرشناس سیا و سازمانده عمليات پنهانی نظامی درین كشور، در دوره ی  ریاست جمهوری ریگن :با مجاهدین(!) افغان درسرزمین افغانستان

 

 

همان اندازه که مجاهدان افغان تمایلی به بمب گذاریهای انتحاری از خویش نشان نمی دادند، داوطلبان عرب بدان مایل بودند:

"تنها، داوطلبان عرب که از عربستان سعودی، اردن، الجزایر و دیگر نقاط آمده بودند، بعدها مدافع حملات انتحاری شدند. آنها در فرهنگی یکسره متفاوت تربیت یافته بودند. زبان خویش داشتند، تفسیر خویش را از اسلام بیان می کردند و این درحالی بود که دور از خانه و خانواده شان بودند. هرگز شمار زیادی از جهادیون افغان که در آغوش خانواده هاشان بودند و پیوندهای قومی و قبیله یی و اجتماعی استوار داشتند، به تاکتیک های انتحاری روی ننهادند."

 

از سال 1980، مجاهدان افغان در ایالات متحده و زیر نظر برژینسکی نیز در تاسیسات سواحل شرقی آمریکا بوسیله ی نیروهای ویژه ی ارتش ایالات متحده و نیروی "سیل"[i] آموزش می دیدند. "جنگجویان افغان بیش از 60 نوع آموزش مختلف دیدند. استفاده از فیوزهای پیچیده، تایمرها، مواد منفجره، سلاحهای خودکار با مهمات دارای غلاف نافذ، ابزار کنترل از راه دور مین ها و بمب ها (که بعدها بوسیله ی داوطلبان جنگ، در کشورهایشان علیه اسرائیلی ها بکار گرفته شد.) [و] خرابکاری استراتژیک، انفجار و آتش افروزیهای عامدانه."

 

جنگ افغانستان مراحل مختلفی داشت. این جنگ آرام آرام آغاز شد و در 5 سال نخست آن هدف ایالات متحده پیروزی در جنگ، شکست اتحاد شوروی و بازپس نشاندنش از افغانستان نبود، بلکه هدفش، کشتن شمار هر چه بیشتر از آنان، مفتضح کردنشان و پیروزی تبلیغاتی بود.

 

اما در 1984، به تحریک "چارلی ویلسون"، سناتور جمهوری خواه و حمایت مشتاقانه ی بیل کیسی بودجه ی سیا برای حمایت از جنگ ــ و بخشش های عربستان سعودی ــ به سرعت افزایش یافت. مبلغی که آمریکا در 1984 برای جهاد هزینه کرد، 250 میلیون دلار "یعنی به اندازه ی مجموع هزینه ی سالهای پیشین" بود و نه تنها این، که سیر صعودی تامین هزینه ادامه یافت؛ 470 میلیون دلار در 1986 و 630 میلیون دلار در 1987. افزون بر اینها، ایالات متحده برای جلب همراهی دیگر کشورها بسیار کوشید و از آن میان چین بود. بگفته ی چارلز فریمن، سفیر ایالات متحده در چین، "از 1981 تا 1984، چین 600 میلیون دلار در جنگ افغانستان هزینه کرد. بیل کیسی نه تنها بر هزینه ی پشتیبانی از جنگ افزود که اهداف بلندپروازانه تری اتخاذ کرد. اکنون، او در جستجوی پیروزی بود، و برای آن، سلاح های پیشرفته تری در اختیار مجاهدان می گذارد. موشک های زمین به هوا "استینگر"، که گفته می شود تاثیر بسزایی در گسترش ابعاد نظامی جنگ داشت، از آن میان بود.

 

همچنانکه دامنه ی عملی جنگ و نیز اهداف آن گسترش می یافت، اعراب و خارجیان بیشتری به میدان جنگ افغانستان کشیده می شدند. بسیاری از دول عربی چون مصر، عربستان سعودی سازمان های بین المللی وابسته به راستگرایی اسلامی ــ مانند اخوان المسلمین، اتحادیه ی جهانی مسلمانان، سازمان بین المللی امداد اسلامی[ii] ، و "تبلیغی جماعت"، سازمان تبلیغات اسلامی در پاکستان ــ برای استخدام داوطلبان جنگی با هم به رقابت پرداختند. این تعبیر رویای اسامه بن لادن بود:

 بسیج جهانی گروههای بنیادگرای مسلمان برای استخدام جنگجویان ستیزه جو، انتقال آنها به پاکستان و فرستادن قاچاقی آنها به افغانستان برای جهاد. کولی می نویسد: "بسیاری برای تحصیل مذهبی به پاکستان فرستاده می شدند. معمولا در خلال 6 هفته آموزش مذهبی، به آنها آموزشهای نظامی داده نمی شد یا حتی درباره ی جهاد ضد روسها و کمونیست های دشمن خدا سخن به میان نمی آمد. پس از پایان این دوره ی 6 هفته یی، افسران سازمان امنیت پاکستان در هیات مفتی، با آنها پیرامون فرصتی که برای آموزشهای نظامی و جهاد پیش رو داشتند، سخن می گفتند. [این آموزشها] برای هزاران الجزایری، مصری، سودانی، سعودی و دیگران فراهم بود."

 

بگفته ی احمد رشید، روزنامه نگار پاکستانی و نویسنده ی کتاب "طالبان"، 35 هزار اسلامگرای افراطی در میانه ی 1982 و 1992 از 43 کشور جهان دوشادوش مجاهدان و نیز پس از آن جنگیدند و دهها هزار جهادی دیگر در مدارس مذهبی ضیاء الحق در مرز افغانستان و پاکستان آموزش دیدند. "دست آخر اینکه، بیش از 100 هزار افراطی مسلمان، با پاکستان و افغانستان تماس داشتند و از جهاد افغانستان متاثر گردیدند."

 

شماری از مجاهدان در ایالات متحده و جوامع عربی و مسلمان به خدمت گرفته شدند. "مرکز پناهندگان افغانی الکفاح" در بروکلین، شاهد ثبت نام اعراب بسیاری برای شرکت در جهاد بود. "کیف های پر از پول، چک های در وجه حامل و اوراق بهادار بانکی، از سوی اتحادیه جهانی مسلمانان، "تبلیغی جماعت" و دیگر سازمانهای خیریه ی اسلامی در پاکستان برای مجاهدان فراهم بود. ره گیری اینها ممکن نبود."

 

یکی از کسانی که در به خدمت گرفتن مجاهدان در میانه ی دهه ی 1980 نقش کلیدی داشت، "شیخ عبدالله عزام" بود. او یکی از اسلامگرایان افراطی فلسطین، استاد اسامه بن لادن و همکار موسس سازمان "مکتب الخدمات" بود که به پیدایش القاعده انجامید. "مکتب الخدمات" در 1984، بوسیله ی عزام و بن لادن در پیشاور پاکستان بنیاد شد. "مکتب الخدمات" با آن نام فریبنده، نقش اساسی و محوری در جذب جهادیون خارجی و عرب به جنگ داشت.

 

عزام، متولد سال 1941 در شهر جنین فلسطین بود و در هنگامه ی جوانی در سوریه به اخوان المسلمین پیوست. او آن هنگام، در سوریه، زمانی که اخوان المسلمین پرچم جنبش ضد ناصری در جهان عرب را برافراشته بود در رشته ی حقوق اسلامی درس می خواند.

 

هرچند عزام، در آغاز عضو سازمان آزادیبخش فلسطین بود، پس از واقعه ی سپتامبر سیاه در 1970 و تیره شدن روابط سازمان آزادیبخش فلسطین و ملک حسین، زمانی که اخوان المسلمین از پادشاه اردن پشتیبانی کرد، از آن سازمان گسست. او زمانی که انور سادات اخوان المسلمین را به مصر باز می گرداند، چندی در مسجد الازهر قاهره بود، و سرانجام در دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان سعودی بعنوان استاد حقوق اسلامی مشغول شد. بن لادن شاگرد او در این دانشگاه بود. اتحادیه جهانی مسلمانان، عزام را برای ریاست بخش آموزشی خود، به خدمت گرفت و در پی آن، نخستین بار در 1980 به پاکستان سفر کرد.

 

در 1984، افزون بر تاسیس "مکتب الخدمات"، روزنامه ی "الجهاد" را منتشر ساخت که در آن پیرامون وظایف مسلمانان فراوان می نوشت. گفته یی که بارها از وی نقل شده، تلاش او برای فراهم کردن زمینه ی جهادی جهانی را آشکار می کند: "جهاد، تا زمانی که همه ی سرزمین هایی که زمانی مسلمان بوده اند به ما باز گردد و حاکمیت اسلام در آن احیاء شود، برای هر کس یک ضرورت است. فلسطین، بخارا، لبنان، چاد، اریتره، سومالی، فیلیپین، برمه، یمن جنوبی، تاشکند، اندولس، پیش روی ما است." عزام برای اینکه، به شیرینی آن را بیفزاید به مخاطبانش می گوید که اسامه بن لادن ماهانه  300 میلیون دلار به اعرابی که در افغانستان بجنگند می پردازد.

 

"مایکل شوئر"، یکی از ماموران سیا است که در سالهای آینده مامور به دام انداختن اسامه بن لادن شد. او در سال 2002 با امضای "ناشناس"، به تفصیل در مطلبی با عنوان "از نگاه دشمنانمان"، درباره ی پیدایش اسامه بن لادن و القاعده نوشت. او در این نوشتار، نقش مکتب الخدمات که نام اختصاری آن به عربی "مک" بود، می نویسد:

"اسامه بن لادن زمانی که  برای پایه ریزی مکتب الخدمات در پیشاور بسال 1984، با شیخ عبدالله عزام همراه شد به تاسیس سازمانهای غیر دولتی (NGO) برای فعالیت های نظامی آغاز نهاد. در حالی که مکتب الخدمات در کار کمک به قربانیان جنگ افغانستان بود، همزمان، داوطلبان جنگی را سازمان داده به افغانستان می فرستاد.

 

 ارسال سلاح و کمک های مالی به مجاهدان از دیگر فعالیت های این سازمان بود. هفته نامه ی الوطن العربی، در زمینه ی کمک های مالی می گوید که در میانه ی 1979 تا 1989،  600 میلیون دلار از کانال موسسات و بنیادهای خیریه ی شیخ نشین خلیج، بویژه از سوی موسسات مالی در عربستان سعودی، کویت، عمان، امارات متحده ی عربی، بحرین و قطر به سازمان بن لادن فرستاده می شد."

 

بگفته ی شوئر، بن لادن و شیخ عزام، ارتباط خوبی با گردانندگان سازمانهای خیریه ی راستگرایی اسلامی و از آن میان IIRO  و اتحادیه جهانی مسلمانان داشتند. بگفته ی شخصیت های سیا که درگیر جنگ افغانستان بودند، سیا مستقیما با شیخ عزام  و بن لادن در به خدمت گرفتن داوطلبان عرب همراه نشد، هر چند که با تلاش آنها مخالفت نداشت. روبرت گیتس، رئیس وقت سیا، تلاش "سیا برای مشارکت هر چه بیشتر آنها" را فاش کرد. هر چند عملا برای بازداشتن آنها کاری انجام نگرفت، برای دلسرد کردن "افغان های عرب" نیز کاری صورت نگرفت.

 

سیا سالها پس از پایان جنگ دریافت که ایالات متحده و عربستان تنها منابع مالی مجاهدان نبودند، نکته یی که کمک 600 میلیون دلاری به مجاهدان که شوئر از آن یاد می کند، موید آن است. بذل و بخششهای پنهان و نیمه پنهان اخوان المسلمین و شعباتش، بسوی افغانستان سرازیر بود و سازمان امنیت پاکستان هم که بر توزیع کمک های ایالات متحده و عربستان سعودی در میان مجاهدان کاملا نظارت داشت، کمترین نظارتی بر هیچ یک از این سخاوتمندیها نکرد.

 

به استناد کتاب "افغانستان: دامی برای خرس" درباره ی جهاد افغانستان، به قلم "محمد یوسف"، یکی از افسران پیشین سازمان امنیت پاکستان، در خلال جنگ یک سیستم کمک رسانی به موازات کانال رسمی این کمک ها بوسیله ی دلالان شکل گرفت و بیشتر منابع مالی آن از بخشش های سرمایه های خصوصی عربی تامین می شد.

 

 یوسف می نویسد: "آنچه این سیستم کمک رسانی را نگه داشت، پول اعراب بود. منظورم پول سازمانها یا افزاد خصوصی است و نه کمک های دولت عربستان سعودی. بدون میلیونها دلار کمکهای خصوصی، ارسال اسلحه به مجاهدان با دشواری مواجه می شد. مشکل آنجا بود که این کمک ها تنها به 4 حزب بنیادگرای اصلی افغانستان می رسید و نه میانه روها. "

محمد یوسف بویژه می نویسد که مبالغ زیادی به عبدالرسول سیاف، نماد اخوان المسلمین افغانستان و یکی از اعضای محفل "اساتید" که در دهه ی 1960 و آغاز دهه ی 1970 تاسیس شد، پرداخت گردید. سیاف و گلبدیین حکمتیار ــ از رهبران مجاهد افراطی که حزب اسلامی وی بزرگترین و مخوفترین سازمانهای وقت افغانستان بود ــ نزدیکترین افراد به اسامه بن لادن بودند.

 

سیاف، حکمتیار و دیگر بنیادگرایان، بخش عمده ی پولهای عربی را بلعیدند چرا که مبالغ اصلی بوسیله ی گروههای اسلامی پاکستانی وابسته به اخوان المسلمین و آن احزاب اسلامی که ابوالاعلی مودودی تشکیل داده بود، به مجاهدان می رسید. جماعت اسلامی پاکستان که در 1940 تاسیس شد، سالهای دهه ی 1950 و 1960 را صرف ستیز با جنبش چپ پاکستان و سکولاریست ها کرد.

 

در دهه ی 1970، مازاد دلارهای نفتی شیخ نشین های خلیج، جماعت اسلامی را بیش از پیش نیرومند ساخت چنانکه پاکستان در دهه ی 1970، تحت نخست وزیری ذوالفقار علی بوتو و ژنرال ضیاء الحق به راست گرایید.

 

"سلیگ هریسون"، کارشناس مسائل جنوب آسیا و نویسنده ی کتاب "آنسوی افغاستان"، می گوید:

"اخوان المسلمین پولهایش را در همه جا پخش می کرد." بگفته ی هریسون، رهبر جماعت اسلامی با ژنرال ضیاء الحق ارتباط داشت و با آنها همکاری می کرد. همچنین بسیاری از افراد کلیدی سازمان امنیت پاکستان اعضای جماعت اسلامی بودند. هریسون میافزاید که، حتی پیش از ورود اتحاد شوروی به افغانستان، وابستگان اتحادیه ی جهانی مسلمانان و اخوان المسلمین در شیخ نشین های خلیج فارس، مبالغ بسیاری به خرانه ی مجاهدان سرازیر کردند. "همه ی اینها با کمک رابطه العالم السلامی (اتحادیه ی جهانی مسلمانان) و از کانال پاکستان انجام می گرفت؛ جماعت اسلامی نیز رفته رفته ثروتمند می شد."

 

 آن هنگام، واقعا هیچکس اهمیت بن لادن و شیخ عزام را درک نکرد و  داوطلبان مجاهد غیر افغان نیز در میان چند صد هزار مجاهد افغان به چیزی گرفته نمی شدند. سیا نیز چنان در اندیشه ی جنگ سرد بود که آنی روی پیامدهای تجهیز و تقویت اسلامگرایی جهانی درنگ نکرد. همزمان، بیل کیسی، در اندیشه ی گسترش دامنه ی جنگ افغانستان به آسیای میانه و گشودن جبهه ی دوم بود؛ آنهم با منابعی که برژینسکی و بنیگسن، تا چند سال پیش، آن را به خواب نیز نمی دیدند.

 


……………