کتاب "بازی شیطانی" ایران در کانون بزرگترین بازی شیطانی34
پیوست به گذشته
نوشته روبرت دريفوس
ترجمه فروزنده فرزاد
بخش پایانی برگردان:
کتاب "بازی شیطانی"
ایران
در کانون بزرگترین بازی شیطانی
34
احتمال اینکه افغانستان در آینده یی نه چندان دور به کام اسلامگرایان متعصب و افراطی باز لغزد و سرانجام عراق نیز حکومتی دینی، اندکی کمتر ستیزه گر از ایران باشد، 50- 50 است. و از همین رو، به نظر می رسد که رهبری مذهبی در تهران نیز به حاکمیت یکدست در جمهوری اسلامی ایران چنگ انداخته است.
در پاکستان، پرویز مشرف ـــ که پیشتر با نفوذ اسلامگرایان کراچی مدارا می کرد ـــ هر لحظه ممکن است گرفتار کودتای اسلامی شود؛ کودتایی از درون ارتش یا سازمان امنیت این کشور که با اخوان المسلمین و دیگر احزاب ستیزه جو و گروههای اسلامی طیف راست اسلامی مرتبط است. خیزش اسلامگرایی، اندونزی و بنگلادش را نیز تهدید می کند، بیش از یک دهه است که ترکیه نیز در سراشیب اسلامگرایی گام برمی دارد و سوریه و لبنان و اردن و فلسطین سخت زیر فشار اخوان المسلمین هستند.
قلب جهان اسلام یعنی مصر و عربستان سعودی، برای ایجاد فضای باز سیاسی زیر فشار هستند و به باور مفسران و تحلیلگران، فضای باز سیاسی به روی کار آمدن جمهوری های اسلامی در این دو کشور می انجامد.
عراق تکان دهنده ترین شرایط را دارد. بوش پس از متهم کردن صدام حسین به همدستی با القاعده به این کشور تاخت. او پیرامون تجهیز القاعده و بن لادن به سلاحهای کشتار جمعی از سوی صدام هشدار می داد. ولی آنگونه که در سال 2003 آشکار شد، رژیم صدام هیچ پیوندی با القاعده و هیچ نقشه یی برای گسترش سلاحهای کشتار دسته جمعی نداشت.
رژیم بغداد، هرچند حکومتی دیکتاتوری، رژیمی سکولار بود و رهبری حزب بعث در این کشور دشمن سازش ناپذیر اسلامگرایی، خواه طیف شیعیان و خواه سنیان اخوان المسلمین بود. ولی بوش، تعمدا و با هدف مشخص، اسلامگرایان عراق را برای به دست گرفتن قدرت برانگیخت.
نیروهای آمریکایی و سازمان سیا، آیت الله یی را از لندن به نجف بازگرداندند و اتحادی پراگماتیک میان او و آیت الله علی سیستانی، روحانی ایرانی قدرت ساز در عراق پس از جنگ برقرار کردند. ایالات متحده با عبدالعزیز حکیم، روحانی رادیکال عراقی، همکاری کرد. حکیم فرماندهی سپاه 20 هزار نفری بدر را که از سوی ایران تجهیز و آموزش داده می شد، بر عهده داشت. ایالات متحده گروه تروریستی حزب الدعوة را نیز برانگیخت.
گروهی که پیشینه ی 40 سال بمب گذاری، ترور، و حملات خشونت آمیز از جمله حمله به سفارت ایالات متحده در کویت را در اوایل دهه ی 1980، در کارنامه دارد. در جبهه ی سنیان، در مرکز عراق اصلی ترین حزبی که پس از جنگ سال 2003 پدید شد، حزب اسلامی عراق یعنی شاخه ی رسمی اخوان المسلمین در عراق بود.
دولت بوش، زنجیری از رخدادها را پدید آورده که می رود تا به بروز بحرانی در کشورهای منطقه، از نوع بحران الجزایر در دهه ی 1992، بیانجامد. حتی کشور کوچکی چون کویت که در آن، اخوان المسلمین قدرت و نفوذ فراوانی دارد و نیز بحرین، با خاندان سلطنتی کوچک حاکم و جمعیت اکثریت شیعه ی آن، در معرض انقلاب اسلامی یا پیروزی انتخاباتی اسلامگرایان یا هر دوی اینها هستند.
"رائول مارک گرچ"، افسر پیشین سیا با تجربه ی کار در عراق و خاورمیانه، و پژوهشگر موسسه ی امریکن انترپرایز، و از نومحافظه کاران سرسخت حامی اشغال افغانستان و عراق است. او بمدت سه سال پس از 2002، در جلسه ی عمومی موسسه ی امریکن انترپرایز همراه پرل، لدین و نومحافظه کاران دیگر ظاهر می شد و همزمان در "وویکلی استاندارد" و بسیاری از روزنامه های راستگرایان، از جمله صفحه ی مقالات "وال استریت ژورنال" قلم میزد.
در آغاز سال 2005، گرچ ناگهان دست از تظاهر به مخالفت با اسلامگرایان برداشت و بر کوس تشویق بنیادگرایی سنی و شیعه در سرتاسر خاورمیانه از سوی ایالات متحده کوبید.
گرچ هنگام سخنرانی در موسسه ی امریکن انترپرایز در ژانویه 2005، از انتشار کتاب تازه اش با نام "پارادوکس اسلامی:
روحانیت شیعه، بنیادگرایی سنی و چشم انداز دموکراسی اعراب" خبر داد. گرچ در این کتاب اعلام کرد که آینده ی خاورمیانه پیوند تنگاتنگی با راستگرایی اسلامی دارد و ایالات متحده باید خوشامد گوی آن باشد. هرچند بسیاری از آمریکاییان به امید میانه روها، و مسلمانان سکولار و اکثریت خاموش در خاورمیانه هستند، گرچ با بیان اینکه "‘مسلمانان میانه رو’ کلید دستیابی به خاورمیانه یی کمتر تهدید کننده نیست." می گوید:
"بیشتر آمریکاییان لیبرال و نومحافظه کار سخت با این نظر مخالف اند که روحانیت اسلام و بنیادگرایان غیر روحانی و ستیزگر که اغلب اگر نه ناخرسند از ایالات متحده و اسرائیل و جنبش های پیشرو مانند جنبش زنان که از آن بیزارند، اساسی ترین گروهی هستند که می توانند مسلمانان خاورمیانه را از خصومت و ستیز با غرب دیرینه برهانند. اینان، و نه مسلمانان لیبرال و سکولاریست تحسین شده، که گاه از سوی دولت آمریکا تحسین و گاه رانده می شوند ارزشمندترین متحدان دموکراتیک بالقوه ی ایالات متحده هستند. "
گرچ خمینی را با مبارک مقایسه کرده، می گوید:
"خمینی ایده ی جمهوری اسلامی را در 1358 به رفراندم گذاشت. انتخابات معمول و ایجاد فضای رقابت بلحاظ اخلاقی برای مشروعیت رژیم ضروری است. چیزی که دیکتاتوری حسنی مبارک فاقد آن بود. ...احساسات ضد آمریکایی محور مشترک همه ی دولت های عربی با نظام دیکتاتوری "آمریکا گرا" است. با این قیاس آشکار است که ایران کشوری عمیقا هوادار آمریکا است."
پس از اقرار به پیوندهای روشنفکری مستقیم میان اخوان المسلمین حسن البناء و القاعده ی اسامه بن لادن، گرچ بگونه یی شگفت انگیز نتیجه می گیرد که دیکتاتوری اخوان المسلمین در مصر از رژیم مبارک بهتر خواهد بود:
"احتمالا مصر کشور عربی است که بهترین شانس را برای پیوند بنیادگرایی با دموکراسی دارد. بی گمان ممکن است که بنیادگرایان، اگر در مصر قدرت را بدست گیرند، برای پایان دادن به نمایندگی دولت بکوشند. آیین دموکراتیک هرچند در مصر بیش از آن است که غربیان می پندارند، آنچنان که در ذهنیت شیعیان ایران یا فتاوی آیت العظمی سیستانی رسوخ کرده، عمق نیافته است. ولی ایالات متحده بهتر است از چنین آلترناتیوی بگسلد تا از یک دیکتاتوری سکولار."
شصت سال پیش، آنگاه که ایالات متحده ادیسه ی خاورمیانه یی خویش را آغازید، بانگ هایی به هواداری از اسلام محافظه کار و گروههای بنیادگرای اولیه ی در پیوند با راستگرایی اسلامی نوپا برخاست تا به یاری آن با چپ سکولار، ناصر، کمونیست ها و سوسیالیست های عرب بستیزند. اکنون، پس از شش دهه، دولت بوش استراتژیی را در خاورمیانه پی می گیرد که حسابگرانه در خدمت راستگرایی اسلامی می نماید.
ایالات متحده برای جبران شکست سیاستش در عراق، بنیادگرایی شیعه ی این کشور را متحد خویش می داند و یکی از نظریه پردازان برجسته ی این مبارزه، آشکارا ایالات متحده را به همداستانی با آیت الله ها و اخوان المسلمین می خواند.
باری، بازی شیطانی همچنان ادامه دارد...
پایان