زن چگونه به انسان درجه دوم مبدل می شود!؟
زن چگونه به انسان درجه دوم مبدل می شود!؟
(1)
از :رازهاي دل
مقدمه
تاريخ پيدايش انسان و زندگى اجتماعى اش به قريب به يك ميليون سال قبل بازمى گردد. از اين مدت، به جز شش هزار سال آخر آن نظام مادر تبارى برقرار بوده است كه در آن زن و مرد در روابط ميان خود ازآزادى و برابرى كامل بر خورداربوده اند و تنها در شش هزار سال اخير است كه با بر قرارى نظام پدرسالارى اين روابط دچار محدوديت و زن به بردة مرد تبديل شده است. در نظام مادر تبارى انسان نه تنها در مسائل جنسى، بلكه در همه موارد ديگر نيز از آزادى كامل برخوردار بوده است . ديكتاتورى, سركوب، شكنجه, اعتياد, فحشاء, دزدى و زندان همين طور تبعيض و تجاوز جنسى به زن, از فرآورده هاى عصر تمدن يعنى همين شش هزار سال اخير بوده اند.
انسان بدوى هر چند از نظر زندگى مادى در سطح بسيار پائين ترى قرار داشته، ولى از نظر مناسبات اجتماعى و جنسى بي نهايت دمكراتيك و از بشركنونى انسانى تربوده است .
انقلاب پدر سالارى و استقرار مالكيت خصوصى در شش هزار سال قبل عظيم ترين انقلابى بوده است كه تاكنون بشر بخود ديده است، هر چند كثيف ترين و ضد انسانى ترين آن. تمدن كنونى بر پايه اين انقلاب بوده كه شكل گرفته است. ازاينرو, تمامى دردها و مصائب بشر كنونى از جنبه هاى منفى همين انقلاب ناشى شده است. براى همين, در سراسرتاريخ همواره سعى بر اين بوده و هست تا اطلاعات مربوط به آن در پرده نگاه داشته شود. چرا كه در غير اينصورت، با اطلاع از آن،بساط نظامات و تمدن كنونىی [ظالمانه]درهم پيچيده خواهد شد.
اگر ما بخواهیم در مورد زن پژوهش، تحقیق و تفحص کنیم ناچاریم متون مقدس ادیان و همه کتاب ها، شواهد و قرائن و آداب و رسوم باقی مانده میان ملت های مختلف را مورد مطالعه و کاوش قرار دهیم تا بدانیم که تحقیر و سبک شمردن زن از چه زمان آغاز شده و به واقعیت زن فدای چه موضوع شده است؟همچنین تمدن های امروز بشر را مورد مطالعه قرار دهیم تا ببینیم آیا تمدن کنونی بشر توانسته ارزش و اعتبار واقعی زن را به جایگاه خود باز گرداند یا همچنان این خطای بزرگ تاریخ بشر در زیر لفافه های آزادی،هنر وتمدن رنگ عوض کرده است؟
زن و ["عصمت"]
واعظ بزرگ مسيحى "جان كريسوستوم " كه ميگويد :
همانطوریكه درگذشته گفتم، ما مردها اينطورآفريده شده ايم: دور از حسادت، بطالت وچه مى دانم به چه دلايل ديگرى، ما مردها بيشتر از همه ، چيزى را دوست داريم كه كس ديگرى قبل از ما آنرا مورد صرف و بهره بردارى قرار نداده است، بطوريكه ما اولين و تنها صاحب آن باشيم .
زن بعنوان چيزى كه به تملك ديگران در مى آمده مى بايست داراى ارزش مصرفى خاصى بوده باشد كه در ديگران تقاضا و انگيزه به تملك در آوردن خود را بوجود بياورد. بعبارت ديگر ، مى بايست خصوصيت اساسى هر كالا و محصول ديگر را داشته باشد . اين خصوصيت ارزش مصرفى وى بوده است.
يكى از ارز ش هاى مصرفى زن، بعنوان زن و نه نيروى كار يا وسيله توليد مثل ، قابليت لذت بخشى جنسى وى بوده است و از اين رو داراى ارز ش مصرف جنسى بوده و مى توانسته براى ارضاى نيازهاى جنسى مرد بكار رود. از همين رو مردى كه وى را بعنوان يك وسيله وموضوع سكس مى خريد مى بايست مطمئن مى بود كه كالاى مزبور قبلا مورد استفاده كسى قرار نگرفته و بعنوان يك جنس مصرف شده و دست دوم به او قالب زده نشده باشد.
دخترى كه پرده ی ["عصمت" اش] را از دست مى داد درواقع ، همچون وسيله اى بود كه از حیّز انتفاع [یا وضع سود دهی ] افتاده و بى مصرف شده باشد . چنين دخترى ارز ش مصرف جنسى خود را از دست داده و به اين ترتيب كمتر ممكن بود تاخريدارى پيدا نمايد . به همين دليل بود كه اطمينان از پرده ی "عصمت" [یا سند دست نخورده گی اش] و آزمايش آن در شب عروسى اهميت درجه اولى پيدا مى كرد.
در ميان بسيارى از اقوام ، لباس ... دختر در شب [زفاف] ، بعنوان سند ...دست نخورده گى وى ، همچون چراغ سبزى بودكه از صحت و سلامت معامله خبر مى داد.در ميان يهوديان در شب زفاف كه همان شب عروسى و شبى بودكه دختر براى اولين بار به اطاق حجله مى رفت و در اختيار شوهر وصاحب آتى خود قرار مى گرفت ، لباس ...دختر ، پس ازعمل جنسى به بيرون حجله ، جايي كه فاميل و اقوام ...، بعنوان سند ...پاک دامنیی [وی] ، بسوى آنها پرتاب مى شد و اين نه تنهاشاهدى بر صحت و سلامت معامله قلمداد ميگشت ، بلكه همچنين بعنوان سندى نيز در دست خانواده دختر باقى مى ماند تا در صورت ادعاى خانواده مرد مبنى[ بر نا پاک دامنیی] عروس و تقلب در معامله ، بعنوان مدرك برعليه چنين ادعايى بكار رود.
روال كار به اين ترتيب بود كه خانواده دختر در جلسه اى ازريش سفيدان و بزرگان شهر حاضر مى شدند ، و لباس خونين را درمقابل آنان پهن مى كردند و نادرستى اتهام مرد را به اثبات مى رساندند.در چنين حالتى ، مرد بخاطر لطمه زدن به اعتبار فروشنده وكالاى وى ، يعنى پدر و دختر وى ، موظف به پرداخت جريمه مى شد.ولى درصورتيكه خانواده زن نمى توانستند [نا پاک دامنیی] دختر را در جلسه مزبور ثابت نمايند جزاى تقلب در معامله سنگسار كردن دختر بود . چرا كه او با ارتكاب به "فحشاء در خانه پدرش مرتكب عمل بسيار زشتى شده بود".
در ايران در منطقة اراك، رسم بر اين بود كه در شب عروسي اگر معلوم ميشد كه عروس [پاک دامن] نيست، او را بطور وارونه سوار برهمان خري كه با آن او را به خانة داماد آورده بودند كرده و بخانه پدرش بازميگرداندند ...
همين طور، در جنوب مكزيك، در بعضى روستاهاى منطقه درروستاهاى دورافتاده آن، در"ايستمو" شب عروسى ، مرد پس از همخوابگى با زن در حاليكه ديگران منتظرنتيجه كار هستند با ملافه سفيدى كه شب بر روى آن خوابيده اند ، درحاليكه آنرا [بمثابه سند...]، در دستهاى خود و براى نشان دادن به ديگران بالا گرفته ازدر خارج مى شود...
از همين رو بود كه در ميان هندوها براى جلوگيرى از روابط جنسى قبل از ازدواج از يك طرف با بالا بردن مقام و جايگاه دخترِ [پاکدامن] تا حد خدايى، در مراسم مذهبى و فستيوال هايشان ...، مورد پرستش قرار مى گرفت، ... و از طرف ديگر بامجازاتهاى سختى كه براى ممانعت از روابط جنسى قبل از ازدواج وضع كرده بودند، از اين كار منع مى شد .
اگر ترس از مجازات وسيله یى بود تا دختراصولا جرأت نزديكیى جنسى باكسى و ضايع كردن ارزش كالائي خود را قبل از فروش يا ازدواج نداشته باشد ، قطع بخشى از "شرمگاه" زن؛ و يا بستن مجراى آن وسيله ديگرى بود تا در صورت موثر واقع نشدن شگرد اول ، راه را برضايع شدن اين ارزش بطور كامل سد نمايد .باين ترتيب، اگرخود دختر هم نسبت به حفظ "عفتش" بی توجه یی بخرج مى داد، بسته بودن مجراى جنسى وى, مانع و ضايع شدن قبل ازموقع ارزش مصرف آن مى شد .
زن و سن ازدواج
همانطور كه گفته شد زن ازجمله بخاطرارزش مصرفیی جنسى اش بوده است كه به تملك مرد در مى آمده است. اين ارزش، نتيجه ی مصارفى بوده كه صرف توليد مثل و پرورش وى تا سن بلوغ مى شده است . سن بلوغ تا جايي كه به ارزش مصرف جنسیى وى مربوط مى شده عبارت ازسنى بوده است كه دختر آماده بهره برداریى جنسى مى شده است .
در عربستان ، دختر همين كه رگل مى شده او را دراختيار مردى كه شوهرش بوده قرار مى دادند. در ايران [زمین] در زمان هخامنشيان، يعنى مدتها قبل از اسلام، دختران را در نه سالگى نامزد كرده و در سیزده سالگى عروس مى كرده اند و محتمل است كه سن قطعى عروسى [یا ازدواج] پانزده بوده، زيرا طبق اوستا، سن بلوغ پسرها و دخترها هر دو پانزده بوده است.
درميان يهوديان نيزدختر بلافاصله پس ازرگل شدن مى بايست به خانه شوهرمى رفته است. و يا در ميان رومي ها سن قانونى براى ازدواج در مورد زنان دوازده سالگى بوده است.
در ميان هندوها نيز از آنجا كه براى پرده ی "عفت" دختر اهميت فوق العاده اى قائل بودند ، براى رفع هرگونه خطرى در اين مورد، دختر را در سن كودكى و حتى قبل از رگلى به خانه شوهر مى فرستادند ، تا شايد باينطريق مسئوليت از دست رفتن احتمالى پرده ی"عفت" را به گردن خانواده شوهر بياندازند. از اينرو "دخترى كه سنش از نه سالگى مى گذشت ديگرشانس پيدا كردن شوهررا از دست ميداد و تنها چاره اى كه برايش مى ماند اين بود كه زن دوم يا معشوقه مرد شود. اين يك الزام اخلاقى بود كه دختران قبل از بلوغ ازدواج كنند.
ادامه دارد
.......................
"زن و سکس در تاریخ- سیامک ستوده"