ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺗﺸﻜﻞ ﯾﺎﺑﯽ

ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺗﺸﻜﻞ ﯾﺎﺑﯽ

ﻣﯿﻨﺎ ﺭﻭﺷﻦ

هرچند ستمی که در طول تاریخ جوامع طبقاتی بر زنان اعمال شده همواره واکنش‌ها واعتراضاتی را به وجود آورده که نشانه‌های این واکنش‌ها را از خلال داستان‌ها، افسانه‌ها واشعار می‌توان دید اما واقعیت اینست که در جوامع طبقاتی ماقبل سرمایه‌داری، علی‌العموم تبعیض بین زن و مرد از طرف هردو جنس پذیرفته شده بود و نه تنها مردان بلکه زنان نیز آن را به عنوان امری طبیعی پذیرفته بودند. نخستین اعتراضات و مبارزات اجتماعی زنان همگام با جنبش‌های آزادیخواهانه‌ای که با رشد سرمایه داری، روابط سنتی جوامع فئودالی را به زیر سئوال می‌برد به وجود آمدند.

قوانین و روابط حاکم برجوامع بسته فئودالی، سدی در مقابل نیازهای گسترش یابنده‌ی جوامع سرمایه‌داری و به ویژه دستیابی به بازارهای ملی و جهانی و در این رابطه، امکان استفاده از نیروی کار کارگران بود. سرمایه‌داری نوپا، به افرادی که به لحاظ حقوقی آزاد باشند و بتوانند نیروی کار خود را به سرمایه‌دار بفروشند نیاز داشت. بنابراین مفاهیم مدرن آزادی و برابری انسانها را مطرح می‌کرد که برابری حقوق زنان و مردان نیز می‌توانست جزئی از آن باشد. در واقع جنبش‌های زنان از دل جنبش‌های اجتماعی آزادیخواهانه دوران سرمایه‌داری به وجود آمده و درابتدا با این جنبش‌ها درهم تنیده بودند.

پروتستانیسم که تحولی دینی و جنبش اصلاح‌طلبی عصر مدرنیسم بود و به نفی اقتدار و سلسله مراتب می‌پرداخت، اعلام کرد که انسان‌ها اعم از زن و مرد دارای روح برابر می‌باشند. این جنبش به دلیل تاکید بر فردیت و حقوق فردی اشخاص می‌توانست زمینه‌ساز اندیشه برابری زن و مرد باشد. انجمن دوستان که یک انجمن مذهبی متعلق به کوئیکرها در قرن 17 بود برای اولین بار به زنان اجازه خطابه داد.

انقلاب فرانسه (1789)نیز که با هدف در هم شکستن روابط اشرافی و فئودالی شکل گرفت و منجر به صدور اعلامیه حقوق بشر شد، مسئله آزادی و برابری همه آحاد بشر را مطرح می‌ساخت.

ماده ﯼ2 این اعلامیه ﯼ که در تاریخ 26 اوت 1789به تصویب رسید اعلام کرد:

"افراد بشر آزاد متولد می‌شوند، آزاد می‌مانند و در حقوق با یکدیگر برابرند".

اگرچه صدور این اعلامیه و تصویب این ماده تایید تلویحی حق رای به زنان بود، اما سرمایه‌داری تنها تا آنجا به شعارهایی چون آزادی و برابری می‌توانست پایبند باشد که منافع او به خطر نیافتد و زنان سال‌ها بعد از تصویب این اعلامیه، توانستند طی مبارزاتی مستمر و مداوم، به تدریج درکشورهای مختلف حق رای به دست آورند.(1)

در آمریکا نیز جنبش آزدیخواهانه الغای برده‌داری که ایده‌های مدرن آزادی و برابری را مطرح می‌ساخت توجه زنان را به خود جلب کرد و زمینه پیدایش جنبش‌های اجتماعی زنان را فراهم ساخت .در این جنبش نیز اولین تشکل‌های زنان تشکل‌هایی با هدف دست یابی به حقوق زنان نبودند، بلکه این تشکل‌ها اهداف عمومی جنبش را دنبال می‌کردند .از سال 1829 تا 1837 زنان درشهرهای مختلف آمریکا به اشکال مختلف در مبارزات ضد برده‌داری شرکت کرده و دست به تشکیل انجمن‌های ضد برده‌داری زدند. این انجمن‌ها اهداف عمومی جنبش الغا برده‌داری را دنبال می‌کردند و مردان و زنان تواما درآنها عضو بودند.

هنگامی که فعالین زن از جانب این انجمن‌ها مورد بی اعتنایی قرار گرفتند، اولین انجمن‌های ضد برده‌داری مستقل زنان را در فیلادلفیا تشکیل دادند. به دنبال آن، درسال 1837 کنوانسیون ضد برده‌داری زنان که در واقع گردهمایی انجمنهای مستقل زنان در 12 ایالت آمریکا بود در نیویورک تشکیل شد. اگرچه این انجمنها نیز عمدتا به مسائل عمومی"جنبش الغا" می‌پرداختند، اما از آنجا که تشکل‌های مستقل زنان بودند به شدت مورد مخالفت و تحقیر و تمسخر قرار می‌گرفتند. به این ترتیب زنان با حضور در عرصه‌های مختلف مبارزات اجتماعی، بیش از پیش متوجه موقعیت نابرابر خود می‌شدند.

گردهمایی سنکافالز در سال 1848 نقطه آغاز سازماندهی مستقل زنان با توجه به خواسته‌های این بخش از جامعه بود. در این گردهمایی اعلامیه‌ای مبنی بر ستمدیدگی زنان و لزوم برخورداری از حقوق برابر با مردان در عرصه‌های مختلف، به تصویب رسید اما با شروع جنگ داخلی (1861) میان شما ل و جنوب، رهبران جنبش مستقل زنان با رهبران"جنبش الغاء" توافق کردند که در دوران جنگ فعالیت‌های خود را حول مبارزه علیه برده‌داری متمرکز کنند و پس از پایان جنگ داخلی، خواسته‌های خود، از جمله حق رای را دنبال نمایند.

با پایان گرفتن جنگ داخلی در آمریکا، قانونی به تصویب رسید که به موجب آن نژاد، رنگ و یا برده بودن افراد در گذشته، حق شهروندان برای رای دادن را منتفی نمی ساخت. اما در این مصوبه واژه جنس آورده نشده بود وعملا زنان از حق رای محروم شدند. مخالفت با حق رای زنان منجر به پیدایش انجمن آمریکایی حق رای زنان و انجمن ملی حقوق زنان گردید. انجمن آمریکایی تنها به دنبال کسب حق رای بود، اما انجمن ملی علاوه بر حق رای به خواسته‌های زنان کارگر و مهاجر نیز توجه نشان می‌‌داد. به این ترتیب همگام با رشد سرمایه‌داری و تعمیق تضادهای درونی آن، جنبش زنان نیز می‌رفت تا وارد مرحله‌ای نوین شود.

در آوریل 1871 در فرانسه هنگام تشکیل کمون پاریس" کمیته مرکزی شهروندان" که بعدها به نام"اتحادیه زنان برای دفاع از پاریس و مراقبت از زخمیان" نامیده شد توسط زنان کارگر و خیاط تشکیل شد. هزاران زن کارگر عضو این اتحادیه بودند که فعالانه از کمون دفاع می‌کردند. اما عمرکوتاه 71 روزه اولین حکومت کارگری جهان، فرصت این را که خواسته‌های زنان به طور مشخص مطرح و پی‌گیری شوند نداد. اتحادیه زنان نیز در واقع در راستای اهداف عمومی جنبش که همان دستیابی به حکومت کارگری بود فعالیت می‌نمود.

در سال 1875زنان کارگر کارخانه‌های نساجی نیویورک با خواسته کاهش ساعات کار و افزایش دستمزدها دست به تظاهرات‌هایی در سطح شهر زدند .این تظاهراتها در سال‌های 1906، 1907 و 1908 علاوه بر خواسته‌های قبلی، با خواست‌هایی چون حق رأی برای زنان، آموزش‌های حرفه‌ای برای آنان و ممنوعیت کار کودکان تکرار شدند و همانطور که همگان مطلع هستند در ادامه‌ی این مبارزات بود که روزجهانی زن (8 مارﭺ ) شکل گرفت و تثبیت شد.

در دوران جنگ‌های اول و دوم جهانی که در نتیجه رقابت دولتهای سرمایه داری بر سر تقسیم بازارهای جهان به وقوع پیوستند، هنگامی که مردان در جبهه‌های جنگ مشغول جنگیدن بودند، زنان به طور گسترده‌ای وارد کارخانه‌ها شدند و بار تولید را به دوش کشیدند. ورود زنان به عرصه‌های کار و تولید اجتماعی، بیش از پیش آن‌ها را متوجه تبعیض‌های موجود در جامعه، که بیش از همه علیه خود آنها اعمال می‌شد، نمود و اعتراضات اجتماعی آنان را به وضعیت نابرابرشان سبب گردید.

اگر در دوران رشد و توسعه سرمایه‌داری خواسته‌های زنان عمدتاً حول آزادی‌های مدنی دور می‌زد، با تثبیت و گسترش هرچه بیش‌تر این نظام و شرکت گسترده زنان در کار و تولید اجتماعی، خواسته‌های این بخش از جامعه (زنان) از آزادی‌های صرفاً مدنی فراتر رفته و بر محور حقوق انسانی آنان و برابری کامل حقوق زن و مرد در همه‌ی عرصه‌ها، متمرکز گردید.

ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ