ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺗﺸﻜﻞ ﯾﺎﺑﯽ ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ

ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ

 

ﺯﻧﺎﻥ ﻭﺗﺸﻜﻞ ﯾﺎﺑﯽ

ﻣﯿﻨﺎ ﺭﻭﺷﻦ

ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ

 

سابقه شکل‌گیری اولین انجمن‌ها و تشکل‌های زنان در ایران نیز همگام است با رشد سرمایه ‌داری و ورود به دوره تدارک انقلاب مشروطه. در واقع طی همین دوره است که اولین سازمانهای زنان به طور مخفی شکل گرفتند. البته این تشکل‌هادر ابتدا به طور مشخص و آشکار به دنبال کسب حقوق زنان نبودند، بلکه در پیوند با جنبش مشروطه فعالیت می‌کردند. وضع رقت ‌بار زنان ایرانی در دوران حاکمیت فئودالیسم در ایران و آگاهی از اخبار فعالیت‌ها و مبارزات این بخش از جامعه در کشورهای اروپایی و آمریکا و همچنین امتیازاتی که زنان در پی پیروزی انقلاب اکتبر 1917 در روسیه به دست آوردند(2)، به مرور زمینه‌ساز ایجاد تشکل‌های زنان با هدف بهبود وضعیت آنان گردید.

تاسیس انجمن حُرّیت زنان در سال1286، انجمن مخدرات وطن در سال 1290 توسط صدیقه دولت‌آبادی، انجمن شکوفه در 1292 توسط مریم عمید مزین‌السلطنه، انجمن پیک سعادت نسوان در 1300 توسط روشنک نوعدوست، مجمع انقلابی نسوان در سال 1306 توسط زندخت شیرازی و جمعیت نسوان وطنخواه توسط جمعی از زنان روشنفکر، از جمله محترم اسکندری، تنها نمونه‌هایی از تشکل‌های اولیه زنان در ایران می ‌باشند. اهداف این سازمان‌ها عمدتا ارتقاء آموزش زنان بود و گاه از این فراتر رفته و در پاره ای موارد خواهان حق رای و کشف حجاب نیز بودند.

و اما امروز:

می ‌‌دانیم که زنان نیز همچون مردان به طبقات مختلف اجتماعی تعلق دارند. زنان کارگر(3)، و زنان بورژوا، هر یک بر اساس منافع طبقاتی و دیدگاه‌های خاص خود، خواسته‌ها و مطالبات خود را دنبال کرده و آن‌ها را پی‌گیری و دنبال می‌ کنند.

بر همین اساس نیز جریانات مختلفی در درون جنبش زنان شکل گرفته‌اند .در سیستم سرمایه‌ داری، زنان، بخش وسیعی از طبقه کارگر را تشکیل می‌دهند که عمدتاً پراکنده و بی تشکل هستند، تحت ضوابط و مناسبات ستمگرانه و عقب مانده و مردسالارانه، کار رایگان خانگی می‌کنند و در مراکز کار و تولید به شدت استثمار می‌شوند. بدین معنا که سرمایه‌داری به عنوان یک سیستم اجتماعی ــ اقتصادی روابط خاصی را در درون جامعه حاکم می‌کند. این روابط که مبتنی بر منافع این سیستم می‌باشد زنان را در موقعیت خاصی قرار می‌دهد.

زنان نه تنها به مثابه کارگران ارزان، در این نظام، تحت ستم و استثمار قرار دارند بلکه موظف به بازپروری رایگان نیروی کار می‌باشند و همچنین به عنوان کالایی جنسی مورد معامله و بهره‌برداری قرار می‌گیرند . زنان در عین حال که به مثابه بخشی از طبقه کارگر مطالباتی دارند به عنوان بخش فرودست و تحت ستم و استثمار چندگانه دارای ویژگی‌هایی هستند.

در شرایط کنونی که سرمایه ‌داری جهانی با بحرانی عمیق دست و پنجه نرم می‌کند بخش بزرگی از بار این بحران را بردوش زنان گذاشته و با به خدمت گرفتن هرچه بیشتر این بخش از جامعه در مشاغل غیررسمی، سعی دارد با پایین نگه داشتن دستمزدها از این بحران عبور کند .

با افزایش فشار اقتصادی، زنان هرچه بیشتر جذب مشاغل کم درآمد و بخش غیررسمی می‌شوند. طبق آمار بانک جهانی 60 درصد از 550 میلیون کارگر بی بضاعت جهان را زنان تشکیل می‌دهند.

 همچنین سازمان جهانی کار, تعداد کارگران خانگی در سراسر جهان را 53 میلیون نفر اعلام کرده است که غالب این کارگران را زنان مهاجرتشکیل می‌دهند و باتوجه به اینکه اغلب کارگران خانگی بدون هیچ قراردادی مشغول به کار می‌شوند می‌توان حدس زد که آمارهای واقعی بسیار بیشتر از این تعداد باشد در اوضاع و احوال کنونی، با توجه به شرایط فلاکت بار اقتصادی، روز به روز زنان بیشتری با دستمزدهای ناچیز و بدون هیچ قراردادی دررستوران‌ها، منازل، مزارع، مهد کودک‌ها، مطب‌ها، فروشگاه‌ها، آرایشگاه‌ها، کارگاه‌های کوچک و خانگی و مراکزی از این دست مشغول به کار می‌شوند.

علاوه برآن به طور رایگان در خانه‌های خود به بازپروری و بازتولید نیروی کار مشغول هستند. و سرمایه ‌داری با استفاده ازکار رایگان زنان خانه‌ دار قادر است هزینه ‌ی خرید نیروی کار (دستمزد) را به حد اقل برساند. زنان کارگر نه تنها در کارخانه‌ها بلکه در، محله، خیابان و خانه حضور دارند وعلاوه برتشکل‌های کارگری عام، نیاز به تشکل‌های ویژه خود دارند. البته این به آن معنا نیست که تشکل‌های زنان باید چیز عجیب و غریب و غیر عادی باشد، بلکه مسئله تنها توجه به ویژگی‌های این بخش از طبقه کارگر است.

 زنان خانه‌ دار به دلیل موقعیت ویژه‌ ای که در آن قرار دارند نیاز به تشکل‌های ویژه خود دارند. زنانی که به هر دلیل آسیب دیده ‌اند نیاز به حمایت ویژه و خدمات بهداشتی و روانی دارند. خواسته‌ هایی از قبیل مهد کودک رایگان نه تنها برای زنان شاغل، بلکه برای زنان خانه ‌دار، ایجاد خانه‌ های امن برای زنانی که در معرض خشونت هستند، همه و همه می‌ تواند زمینه ‌ساز ایجاد تشکل‌های زنان کارگر باشد. خشونتی که بر پایه نظام مردسالار و از طریق سیستم قانونی یا فرهنگ حاکم به زن‌ها اعمال می‌شود، جهت تثبیت و حفظ روابط سرمایه ‌دارانه ضروری و جزء لایتجزای این سیستم می ‌باشد.

بنا براین بدیهی است زنان در سیستم سرمایه ‌داری نخواهند توانست به زندگی انسانی و برابر دست یابند .اما پذیرفتن این واقعیت به معنای به انتظار نشستن برای روز موعود و جامعه ایده‌آل نیست. می ‌دانیم که طبقه کارگر به منظور دست یافتن به زندگی انسانی چاره‌ای جز متشکل شدن حول خواسته‌ های واقعی و به روز خود ندارد.

این بخش از طبقه یعنی زنان زحمتکش نیز برای دستیابی به رهایی و برابری، چاره‌ای جز متشکل شدن حول خواسته‌های مشخص، با چشم‌اندازی طبقاتی ندارند .همانطور که فعالین کارگری برای هر بخش از طبقه کارگر باتوجه به ویژگی‌های آن بخش، شکل خاصی از تشکل را پیشنهاد و در جهت ایجاد آن تلاش می‌کنند ضروری است برای تشکل‌یابی این بخش گسترده و به شدت تحت ستم نیز ابتکارعمل به خرج دهند.

ایجاد تشکل‌های ویژه زنان, به هیچوجه به معنای جداسازی زنان از جنبش کارگری نبوده بلکه تنها به معنای درنظر گرفتن ویژگی‌های بخشی از طبقه کارگرمی‌باشد.این بخش از طبقه به دلیل ستم چند گانه، منافع بزرگی در دگرگونی اساسی و ریشه‌ یی سیستم سرمایه ‌داری دارد اما این انرژی تنها زمانی آزاد می ‌شود که بر محور خواسته‌ها و مطالبات مشخص متشکل گردد.

خواسته‌های زنان کارگر، نه تنها لغو قراردادهای موقت، امنیت شغلی، افزایش دستمزد و پرداخت بیمه بیکاری به زنان خانه ‌دار به مثابه کارگرانی که از کار اجتماعی محروم شده‌اند می‌باشد، بلکه همچنین و علاوه بر همه این‌ها خواسته‌هایی نظیر خدمات درمانی و بهداشتی و حمایت‌های ویژه از زنان آسیب دیده، استفاده از مهد کودک‌های رایگان و به طور کلی اجتماعی شدن هرچه بیشترخدمات رفاهی که امروزه به صورت کارخانگی بردوش زنان گذاشته شده، می‌باشد. اگرچه ارائه کامل خدمات رفاهی به صورت اجتماعی خارج از توان سیستم سرمایه‌داری می باشد اما مطرح کردن این مطالبات وحرکت کردن به سمت چنین خواسته‌هایی و حتی دستیابی به برخی از این خواسته‌ها در جامعه سرمایه‌داری نه تنها امکان‌پذیر، بلکه ضروری می‌باشد.

امروزه بسیاری از خدمات خانگی دربعضی از کشورهای اروپایی به صورت اجتماعی ارائه می‌شود وبه این ترتیب تاحدود زیادی وقت و نیروی زنان آزاد شده است. درخواست مهد کود ک‌های رایگان و رستوران ‌های عمومی در محلات و یا خواسته ایجاد خانه ‌های امن برای زنان آسیب ‌دیده و بی‌ پناه نمونه‌ هایی از این دست می ‌باشند. تنها در جریان حرکت جهت دستیابی به خواسته‌های واقعی و معین هست که زنان کارگر و زحمتکش می ‌توانند آگاهی پیدا کرده متشکل شوند و به مبارزات خود عمق و وسعت بخشیده خود را از چارچوب تنگ مبارزات لیبرال فمینیستی (4) یا مبارزات ضد مرد رادیکال فمینیستی (5)که بین زنان و مردان طبقه کارگر جدایی می‌اندازد، رها ساخته، منافع دراز مدت خود را دنبال نمایند.

مسلما زنان کارگر نیز خواستار حق حضانت فرزندان، آزادی پوشش، ارث برابر و سایر حقوق مدنی می‌باشند اما واقعیت اینست که هر خواسته بهبودی طلبانه، تنها در صورتی که با دیدگاه طبقاتی درهم آمیزد و در چارچوب خواسته‌های قانونی متوقف نماند و در هر قدم علل و ریشه‌های ستم بر زنان را افشا نماید خواهد توانست گامی اساسی در جهت رهایی زنان بردارد.

جنبش زنان (6) جنبشی واقعی برخاسته از قرنها ستم و استثمار زنان بوده و ساخته و پرداخته ذهن هیچ کس نیست. این جنبش در هر دوره بر بستر جنبشهای اجتماعی رشد کرده وخواسته‌های خودرادر همان چارچوب مطرح کرده و تا جاییکه که شرایط اجتماعی و مناسبات تولیدی در هردوره اجازه می‌داده توانسته است خواسته‌های خودرا مطرح کند.

انقلابهای بورژوا دمکراتیک اگرچه برای زنان دستاوردهایی به همراه داشتند اما نمی‌توانستند پاسخگوی همه خواسته‌های زنان و رسیدن به برابری کامل و حقوق انسانی باشند. سرمایه‌داری که در دوران رشد و شکوفایی خود آزادی‌های اندکی در مقایسه با جوامع بسته و فئودالی برای زنان به ارمغان آورد، اکنون در دوران گندیدگی و بحران‌زدگی خود، برای آنان چیزی جز فقر،تن‌ فروشی و استثمار در چنته ندارد.

رشد تضادهای درونی جامعه سرمایه ‌داری که رشد جنبش کارگری را به همراه داشته زمینه رشد و ارتقاء جنبش زنان را از جنبشی با خواسته‌های محدود یعنی درخواست برابری با مردان در مقابل قانون به جنبشی با خواسته‌های اساسی و بنیادی فراهم ساخته است.

ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ