تجلى مفاهيم دوست ودوستى درادبيات فارسى - درى

سيد احسان واعظی

تجلى مفاهيم دوست ودوستى درادبيات فارسى - درى

شعراء و نویسندگان زبان فارسی - دری در زمینهٔ موضوعات و مطالب گوناگونی، قلم فرسایی ، تصویرپردازی و ژرف اندیشی نموده اند، که اغلب از آنها نهایت آموزنده، لذت بخش و تأثیر برانگیزمی باشد. دراین میان نبشته ها وسروده هایی زیبایی در مورد دوست و دوستی است که درآن عشق، محبت و احساس به عالیترین شکل آن تبارز یافته و در ادبیات ما جایگاه ویژه ای کسب نموده است.

در لغت نامهٔ دهخدا که یکی از باارزش ترین لغت نامه فارسی- دری است، دوست هم معنی ومترادف با یار، مددگار، رفیق، مونس، محبوب، همدم، همراه، محب و همدل بوده که در اصل از واژهٔ دوس گرفته شده که معنی آن پیوستگی و چسپیده به چیزی را گویند و بعد ها از شکل اصلی ان مهجور گردیده و به واژه دوست تغيیر شکل داده است.

دوستی حالت صفت و عمل دوست می باشد که مترادف به محبت، یگانگی، موُدت، رفاقت، یاری، همدلی، همدمی بوده و درجهت مخالف خصومت، دشمنی، عداوت و نقیض قرار دارد. شعرای نامور و سخنوران بی بدیلی چون حافظ، سعدی، مولانا، صائب و بسیاری دیگری از آنان، از معاشرت با دوستان همدل و همدم ستایش بعمل آورده و از انزوا گرایی و سر به گریبان تنهایی فرو بردن، دلگیری و بیزاری خودابراز داشته اند. سعدی شیرازی رفیق شفیق را با هیچ ثروت و لذتی قابل مقایسه نمی داند و در بیتی چنین میگوید:       

دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف

لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است

حافظ شیرین کلام چنین بیان داشتته:

از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن

از دوستان جانی مشکل توان بریدن

روابط قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات نداشته و این پدیده چیزی نیست که در مدرسه آموزش داده شود. زیرااز سادگی و بی پیرایگی انسان ها رفاقت شروع می شود، در صداقت ادامه می یابد و با وفاداری پایان ناپذیرمیگردد.
انسان موجود اجتماعی است، که برای ادامهٔ زندگی به روابط ، رفاقت، دوستی و اُنس با دیگران نیاز روحی دارد و این ضرورت برخاسته از اعماق وجود انسان است که او را به ایجاد روابط دوستانه ملزم می سازد. انسان ها هیچ گاهی با انزوا طلبی،گوشه گیری و قطع روابط و بریدن از همنوع خود احساس آرامش و راحتی نمی نمایند. همانقدرکه انسانها از داشتن روابط دوستانه، صمیمانه و مملو از صفا و محبت إحساس خوشبختی، رضایتمندی و آرامش خاطر مینمایند، از کمبود و فقدان روابط اجتماعی و قطع و گسست ازهمدلی، مراودت و دوستی با دیگران آشفته، رنجور و ملول می گردد.

هیچ چیزی دردناکتر، رنج دهنده تر و غم انگیزتر از این نیست که انسان خود را یکه و تنها و درنتیجه بی ارزش و ناتوان احساس نماید. آنانیکه دوستی و محبت را به زندگی خود راه نمیدهند به آن مانند که طلوع خورشید را مانع شوند و در آن میان ناتوان تر مردم کسانی اند که از یافتن دوست عاجزمی مانند و نا توان ترین از آنان کسانی اند که دوست یافته را از دست دهند.

دوستی و رفاقت رابطهٔ کامل تر، عمیق تر و برتر از معاشرت ساده و همزیستی معمولی

می باشد. چنانچه که یک فرد میتواند، در محیط زندگی، تحصیلی یا محل کار با افراد مختلف بدون اینکه بین آنان صمیمیت قلبی، همدلی، همراهی و رفاقت وجود داشته باشد، روابط سادهٔ معاشرتی برقرار نماید؛ اما چنین رابطه ای را به مفهوم  واقعی آن دوستانه نمی توان خواند. درهرصورت داشتن روابط نیک و احساس خیرخواهانه، برخورد صمیمانه، عمل صاقانه و معاشرت پسندیده در چارچوب نورم های قبول شدهٔ اخلاقی از نیازمندیهایی بشری و ضرورت هایی اجتماعی است، که جداً باید بآن توجه صورت گیرد.

انسانها همواره به نیکی نسبت به دوستان شان و رفتار خوب وپسندیده با انسانهای دیگر توصیه میگردند. زیرا با پیدا کردن دوستان جدید و ایجاد روابط عاطفی با دیگر همنوعان خويش

می توانند، زندگی اجتماعی خود را پیش برده و از تنهایی نجات یابند.

چنانچه که بیت معروف حضرت حافظ مصداق این مدعا است:

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد 

نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد

ودر بیت دیگری از حافظ شیرازی میخوانیم که:

مرا به کشتی باده در افگن ای ساقی

که گفته اند نکوئی کن ودر آب انداز

حضرت حافظ آسايش هردو جهان را اين گونه بيان می دارد:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

سعدی شیرین کلام را در این بیت عقیده بر آنست که:

اگر بد کُنی چشم نیکی مدار

که هرگز نیارد گَز ، انگور بار

نپندارم ای در خزان کِشته جو‌

که انگور ستانی در وقت دروُ

و فردوسی بدین نظر است که :

نباشد همی نیک و بد پایدار

همان به که نیکی بود یادگار

چو نیکی کنی ، نیکی آید بَرت 

بدی را بدی باشد اندر خورت

در زمینهٔ معاشرت نیک منشانه ،رفتار پسندیده ، برخورد صمیمانه ، روابط دوستانه و اقدام خیرخواهانه نمونه های فراوانی در ادبیات پرغنای فارسی- دری وجود دارد که هر کدامی از آنها گنجینه هایی با ارزشی اند، برای رهنمودزندگی انسانی. زیرا که:                                      

 

اندازه نگهدار که اندازه نکوست

هم لایق دشمن است و هم لایق دوست

و در بیت دیگری آمده:

تو نیکی کن و در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

و یا اینکه:

دل را به دل رهیست درین گنبد سپهر

از کینه کینه خیزد و از روی مهر مهر

دوستی پیچیده ترین مفهوم در روابط بشری است و آن چیزی نیست که با هرکسی در ارتباط شدیم، با هم خندیدیم ومصاحبت بعمل آوردیم، آن را رفاقت و دوستی نام نهیم. دوستی گوهری است گران سنگ، کم یاب و با ارزش و ودیعه ایست بزرگ. رابطه ایست از اعماق قلب و وحدت آفرین که انسانها را بهم پیوند داده و آنها را همراه، همدم و مشفق همدیگرمی سازد و درغم و شادی شریک و دمساز می گرداند .
حضرت مولانا در این زمینه چه نیکو فرموده :

چشمی دارم همه پر از صورت دوست

‌با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست
‌ از دیده ، دوست فرق کردن نه نکوست

یا دوست بجای دیده یا دیده خود اوست

در بیت زیبائی دیگر آمده:

در ضمیر ما نمی گنجد به غیر دوست کس‌‌

هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس

آنگاهی که انسان به مرحلهٔ بلوغ و درک و تعقل میرسد و در اجتماع قدم میگذارد، بمنظور رفع نیازمندی های طبیعی وامیال باطنی خود به گزینش دوستان ضرورت احساس می نماید و درمعرض دشوار ترین آزمون قرار می گیرد. هرگاه همچو روابط که بعضاً به دوستی ها

می انجامد، با آگاهی، تعقل و بدور از انگیزه هایی زود گذر ذهنی ایجاد گردد و از کورهٔ آزمون زمان بدر آید، در آنصورت است که این دوستی ها عمیق، پایدار و مستحکم باقی

می ماند . شاعری در این رابطه چه زیبا سروده:

عاقبت گر عمری باشد ماندگار

می گذارم این سخن را یادگار

می نویسم روی کوه بیستون  

زنده باد یاران خوب روزگار

دا شتن دوست خوب آرزوی هر انسان آگاه و خردمند است.طبیعی است که هر انسان برخوردار از عقل سلیم و فطرت پاک، از داشتن دوست خوب احساس شادمانی ، افتخار و

 سر بلندی می کند و به دوستش چنین خاطر خواهی دارد:

دلت آبی تر از دریا رفیقم

به کامت شادی دنیا رفیقم

الهی دائماً چون گل بخندی

شب و روزت گل و زیبا رفیقم

و در بیت دیگری چنین ابراز میدارد :

لحظه ای در گذر از خاطره ها

نا خودآگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم

گویی از قید غم آزاد شدم

تأثیرات محیطی و همنشینی با اشخاص و انتخاب دوستان ومصاحبت و همراهی با آنان هم مانند تربیت خانواده در رشد شخصیت اخلاقی و اجتماعی،موفقيت و پیروزی، شکست و ناکامی و موانع و پیشرفت انسانها در زندگی نقش بسزایی دارد. بخشی از زندگی چیزی است که ما خود می سازیم و بخش دیگری را دوستان ما می سازند، که آنان را انتخاب می نمايیم. در زمینه تشخیص و تحلیل و برداشت از دوستی، انسانها دیدگاه هایی متفاوتی دارند وهر فرد با توجه به ارزش هایی قبول شده ی خود و طرز دید و معیارهایی در نظرداشته اش بآن ارزش قایل میشود. طبیعتأ که هر فرد، شخصی را شایسته ی دوستی خود می پندارد که با افکار، عقاید و برداشت هایش از زندگی همآهنگی داشته باشد.                                    

چنانچه که گفته اند:

کبوتر با کبوتر، زاغ با زاغ

کند همجنس با همجنس پرواز

اما باید گفت که انتخاب دوستان خوب به گرایش هایی مثبت فکری، برداشت منطقی اش از زندگی و اندوخته هایش ازتعالیم اخلاقی و تربیتی و درک اش از معیارهایی رفاقت و دوستی همآهنگی و همخوانی دارد. چنانچه که در مثال تو اول بگو با کیان دوستی، پس آنگه بگویم تو کیستی جامهٔ عمل می یابد. دوستی هایی که با همچو معیارها بوجودآید، در قلب انسان اقامت می گزیند، شادمانی به ارمغان می آورد و به انسان موهبت خاص می بخشد.

دوست همچو گنجی ایست که ارزش جستجو کردن را دارد و آنگاهی که بدست آمد، بها و اعتبارش روز تا روز بالا میرود. رفیق خوب و جانی آنست که در تمام لحظه هایی غم و شادی در کنارت باشد، با بودنش احساس آرامش و در نبودش احساس کمبودی و تنهایی نمائی ، مرحم زخمهایت گردد و مشکل ات را درک و احساس نماید.

شاعری چه نیکو بیان داشته:

بی فروغ روی یاران زندگی تابنده نیست

دولت بی دوست اندر جهان پاینده نیست

دوست خوب تکیه گاه مطمٔن برای انسان است که میتواند تمام راز هایی خود را بدون ترس و حیأ به او بازگو نماید:

غم در دل تنگ من از آنست که نیست‌

زیرا :‌  یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

و یا اینکه:

همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست

گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست

هر شبم نقش تو ماه شب چشمان من است

روز ها در شب هجرت بشمارم ای دوست

حافظ شیرازی در این رابطه سروده ای دارد که:

هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد

خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث  دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دوستی از زیباترین جلوه های روابط بشری بشمار می آید و داشتن دوست خوب ازجمله ی نعمت هایی است که وجود آن مایهٔ خوشبختی انسان است. بنابرآن هر انسانی در زندگی باید برای حفظ دوستان واقعی خود تلاش نماید و یکی از راههایی استحکام این رابطهٔ ارزشمند بیان و تبارز احساسات و قدردانی از دوستانی است که نقش مهمی در زندگی انسان دارد. ثنائی غزنوی جه نیکو سرودهٔ دارد:

دارم سر خاک پایت ای دوست 

آیم به در سرایت ای دوست

آنها که به حُسن سرفرازند

نازند به خاک پایت ای دوست

چون رأی تو هست کشتن من

راضی شده ام برایت ای دوست

خون نیز ترا مباح کردم

دیگر چه کنم به جایت ای دوست

دانی نتوان کشید ازین بیش

بار ستم جفایت ای دوست

از شخصی پرسیدند که بهشت را خواهی یا دوست را؟ در جواب گفت که جهنم است بهشت

 بی دوست و دیگری درجواباین که دوست را چون دوستش داری، نیاز داری و یا اینکه چون نیاز داری ، دوستش  داری؟ گفتا چون دارمش بی نیازم.

شاعری چه بر حق و بجا گفته:

ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را

که هرعضوی بدرد آید به جایش دیده می گیرید

رفاقت رشته نازک و حساس و بارسنگینی است که بدوش کشیدن آن وقف واز خودگذری، صداقت و وفاداری و یکرنگی و بی آلایشی می طلبد. انسان زمانیکه افتخار بدست آوردن دوست خوب را حاصل نماید، نمیتواند که تا اخیر عمر اورا فراموشکند و هرجا باشد به یادش می ماند.

به بیان شاعری :

هر قدر رفاقت بکنم می ارزی

اظهار صداقت بکنم می ارزی

آنقدر عزیزی تو برایم ای دوست

صد بار که یادت بکنم می ارزی

...
سيد احسان " واعظی"

تعداد مقالات در سپیده دم 14

نمایش تمام مقالات سيد احسان " واعظی"

مقالات مرتبط

...

شعراء و نویسندگان زبان فارسی - دری در زمینهٔ موضوعات و مطالب گوناگونی، قلم فرسایی ، تصویرپردازی و ژر... ادامه