طالبان در پرتگاۀ سقوط

طالبان در پرتگاۀ سقوط

عبدالناصر نورزاد

طالب همانند گذشته، نمی تواند در مسیر سیاست و دیپلماسی گام بردارد. ماهیت خشونت آمیز این گروه، جایی چندانی برای چنین دیدی را باقی نمی گذارد. در ابتدای به قدرت رسیدن این گروه، نگاه منطقه ای به این جریان و یا حتی قبل از آن، ممکن از نوع برداشت های دیگری بود.

کشور های همسایه و منطقه فکر می کردند با طالب، می شود کنار آمد. حتی در زمانیکه جمهوریت ساقط نشده بود، طالبان در نشست های منطقه ای، حضورمی یافتند واز یک جریان نمایندگی می کردند. اما نشست اخیر مسکو، عدم تمایل هند و چین و ایران به همکاری با طالبان و فعال شدن دوباره امریکا در منطقه، ارسال کمک های نقدی، چاپ پول جدید و ایجاد کانال های ارتباطی استخباراتی با این گروه از جانب امریکایی ها، نشان میدهد که طالب دوباره یا مجبور است به دامن امریکا بیفتد و یاهم نابود شود. هردو حالت به ضرر شان است و راهی هم ندارند.

طالبان مغرور از فتح هدیه داده شده از جانب امریکا، فکر می کردند، قرعه ی بخت شان بر آمده در حالیکه، اگر این گروه به دامن امریکا بیفتد، فروپاشیدگی آن، حتمی است و اگر نیفتد، سقوط آن، لازمی. اگر با امریکا توافق کند، گروه های دیگر افراطی که همپیمان طالب اند، در واکنش دست به ایجاد جبهات ضد طالبان خواهند زد و اگر با امریکا کنار نیاید، یعنی سرنوشت خود را تعین کرده است.

طالبان همانند گذشته تمایلی به حل‌و‌فصل منازعات روی مسایل قدرت سیاسی از راه دیالوگ نشان نداده‌اند. رهبری طالبان همچنان می‌پندارند که پیروزی یک‌دست در برابر حریفان سیاسی داخلی، ثبات رژیم را تضمین می‌کند. این بزرگ ترین اشتباه راهبردی است که این گروه به خیال خام آن، خود را به فنا می دهد.

کشور های منطقه همچنان بر تشکیل دولت فراگیر و خروج از حالت موجود تاکید دارند. این تغییر دیدگاه، در نتیجه گذشته زمان، روی داده است. قبلا کشور های منطقه و همسایه، تمایلی برای ایراد روی ساختار سیاسی طالبان نداشتند. اما فعال شدن دوباره امریکا در درون امارت طالبانی، نگاه های این کشور ها را تغییر داده و میکانیزم تعامل منطقه ای با طالبان، تنها با تغییر شکل رژیم فعلی، امکان پذیر می شود.

 کشور های منطقه درک کرده اند که نمی شود همزمان با طالبانی که از سخاوت مندی بی کران امریکا، بهره می برند، کار کرد و داخل تعامل شد. تکیه طالبان بر گزینه های سخت افزاری برای تامین حاکمیت ، حذف و سرکوب سایر اقوام و تاکید بر ساختارهای غیر‌کارامد سیاسی و باورهای منحط و غیر‌معقول از دین، فرصت های زیادی را از این گروه، گرفته است. طالبان در یک سال گذشته از ایجاد حکومت با قاعده وسیع، فراگیر و همه‌شمول و متناسب به نیازمندی‌های امروز افغانستان، سر باز زده‌اند، یا شاید در توان طالبان نیست تا چنین قدم بزرگی را بردارند.

 مشکلات طالبان، زیاد است. طالب باید همزمان در چند جبهه بجنگد تا بقایش را تضمین کند: جبهه ای اقتصادی که امریکا، حاضر است تا مخارج ان را تامین کند. در بیش از یک سال گذشته، بیشتر از یک و نیم ملیارد دالر به خزانه طالبان واریز شده است اما با آن هم طالب، راهی جز سقوط ندارد. اگر به فرض مثال دارایی های افغانستان، آزاد شود، بازهم طالب چون حمایت امریکا را دارد، در تقابل با کشور های همسایه قرار خواهد گرفت. محروم شدن افغانستان از تجارت منطقه و در شرایطی که افغانستان از لحاظ مایحتاج خود، نیازمند همسایه ها است، شرایط را برای رژیم طالبان، دشوار خواهد ساخت. چشم‌انداز اقتصادی و مدیریتی کشور تحت حاکمیت طالبان به‌شدت نا‌امید‌کننده است.

در جبهه نظامی، روحیه ضد طالب، هرروز اوج می گیرد. نارضایتی و فاصله مردم از رژیم طالبان، از همین حالا زمینه ساز هسته های مقاومت و مخالفت با رژیم را بوجود می آورد.  اما واکنش طالبان و توانایی شان درمهار این چالش ها، از همین حالا معلوم است. این گروه حتی نتوانسته با خود کنار بیاید.  اختلافات درون‌گروهی و بی‌اعتمادی موجود در رهبری آنان، رابطه ارگانیک طالبان در سطوح مختلف با القاعده، داعش و سایر گروه‌ها، هیچ نشانی از توانایی طالبان درغلبه بر این بحران به چشم نمی‌خورد، بلکه با حضور و فعالیت آزادانه گروه‌های رقیب دهشت‌افگن به نظر می‌رسد که افغانستان تحت حاکمیت طالبان در آینده نه‌چندان دور، صحنه زورآزمایی این گروه‌ها از یک طرف و طالبان در طرف دیگر خواهد بود. چطور می توان با چنین دیدی، به بقای رژیم طالبان، راهی را دید. حتی  به نظر نمی‌رسد طالبان به این ‌ساده‌گی بتوانند بحران‌های موجود را حل کنند و یا از شدت آن‌ها بکاهند.

 خوش بختانه فرصت ها برای بقا فراروی طالبان، روز تا روز از میان میرود. این گروه با سپری نمودن امتحان ناکام مدیریت سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور، ثابت ساخته اند که یک تنها حرکت تروریستی است و توانایی مانور  در میدان سیاسی را ندارند. حتی کشور های همسایه و منطقه به این نتیجه رسیده اند که نمی توان با طالب کنار آمد و تعامل کرد و اکثریت این کشور ها را واداشته تا بر گرینه های دیگری، فکر کنند. جبهه مقاومت اگر انسجام بیشتر پیدا کند و بتواند از آزمون پیشرو، پیروز به در آید، گزینه ای خوبی برای تعامل منطقه ای خواهد بود. این فرصت برای مردم افغانستان، میمون خواهد بود و آثار آن به خوبی نمایان.

مقالات مرتبط

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه

...

دنیا تروریسم دولتی به رهبری طالبان را با رویکرد تعامل، تحمل می کند. از منطقه تا جهان همه در تلاش اند... ادامه

...

در جنگ روانی، همواره، دستگاه های استخباراتی به مدد رسانه ها و وسایل اجتماعی، تلاش می کنند تا برای تط... ادامه

...

در تازه ترین گزارش خودساخته، ظاهرا سازمان ملل گزارش داده است که القاعده با حمایت مقامات بلندپایه طال... ادامه

...

نبرد هیولای نیو فاشیسم در دو جبهه با اولتراناسیونالیسم ولیکاروس و چگونگی رهایی کشور از اشغال پاکستان... ادامه