مارهای درونِ آستین "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند! قسمت چهارم

 

هدایت حبیب

 

قسمت چهارم

                 مارهای درونِ آستین "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند!

 

خوانندۀ عزیزعضوحزب واحد! سردستۀ مخالفان وحدت که عبارت اند از: رهبرپشت پرده، بوزینه باززاده، سکرترش حاکمزاده، از دو هفته به این طرف تالار گفتمانی را به سایت "مشعل" بازهم بنام مستعار برضد من بازکرده اند؛ از فراخوان و قسمت اول نوشته ام، که مخالفتشان را باوحدت به طور عریان برملا می کنند، طفره رفته اند. در آن تالار دروغ پراگنی، تهمت و افترا، قسمت دوم نوشته ام را آورده اند وبه سلسلۀ همان جعل و تقلبِ "وحید خرسند" به تبصره وتحریف آغاز کرده اند. وقتی که این سلسله پایان یافت، به جوابشان خواهم پرداخت، نه اکنون.

   این فرکسیونبازانِ دیرینۀ کهنه کارِ ماهرِ حرفه وی، روی دو دلیل سایت مشعل را برای تبلیغات خصمانۀ بی پایه برضد من انتخاب کرده اند: 1 سایت مشعل ادعای استقلال می نمود، می خواهند آن را بشکنانند؛ 2 گردانندۀ سایت مشعل دوست دیرین من است، می خواهند آن دوستی رابرهم زنند. اگر خوانندۀ عزیز مجالی یافت؛ به آن تالار ریا وتذویر سری بزند خالی از فائده نخواهدبود. زیرا گفته اند:

                تا مرد سخن نگفته باشد    رمز و هنرش نهفته باشد

       لطف کرده سخنان شان را بخوانید،  تا آنهایی را که باهورا و هلهله شخصیت شان ساختیم، سپس عمری دنبال شان رفتیم، همه ستمهایی راکه به مردم، رهبری و اعضای حزب کردند، به چشم سر دیدیم؛ ولی از شرم زمانه نادیده گرفتیم؛ حالاهم به فرق خود نشانیدیم بهتر بشناسید. همچنین شاعر گرانمایه یی گفته است:

           کاسۀ چینی که صدا می کند     خود صفت خویش ادا می کند

      نوشته های شان را مطالعه فرمائید،  تا صفت و ماهیت آنان را بهتر بدانید.

     رفیق عزیز! اکنون هم زیاد ناوقت نیست تا این گندم نماهای جو فروش را باردیگر بهتر بشناسیم و بکوشیم که از شرشان رهایی یابیم. حالا به سلسلۀ گذشته قسمت چهارم را می خوانید:

        از آن جایی که مخاطبانم یا مانعان وحدت خود سواد نوشتاری ندارند، که آن جواب واره را نوشته باشند، معلوم است که وحید خرسند کسی سوای آنهاست. شخصی را که از روی قرینۀ واژه های مورد استعمالش و سیاق کلامش در قفای نام ذکر شده می دانستم، غیر مستقیم با پیغامها ومستقیماً با ناسزاها افاده کرد، که او وحید خرسند نیست، شاید انکار او درست باشد، ویراستار آن جعلنامه باشد نه نویسندۀ آن؛ ولی نویسنده را چنین نشانی داد: یکی از رهبری شورای اروپایی نهضت است ، که بیشتر از شصت سال دارد، عنقریب بانام اصلی اش ظاهر خواهد شد . تلاشم برای شناخت نام حقیقی وحید خرسند به این عزم نیست، که بااو کمر دشمنی بسته باشم، فقط می خواهم که این جعالِ فعال و متقلب را که در درون سازمان مان خُسپیده است بشناسیم، زیرا از جعل وتقلب آیندۀ او بیم دارم، وهم نزاعم با وحید خرسند به خاطر جواب اونیست، بل بر سرجعل و تقلب و دشنامهای اوست.

      بنده که به خود حق می دهم نظرم را بیان کنم، حق دیگران را نیز محفوظ و مسلم می دانم، که نظر شان را بگویند و بنویسند، که به کمال میل می شنوم و می خوانم. اگر خشم وحید خرسند از برخی واژه هایی که در فراخوان بکار برده ام، تحریک شده باشد، مانند: "عجوزۀ مکارۀ بدکارۀ پلشت" یا " ناراضیان ناهمگرا بد سابقه و عقده یی" یا "بوزینه باززاده"، واژۀ اخیر را در همین مقال و دیگران را در نوشتۀ بعدی توضیح خواهم داد، چه معنای اصطلاحی دارند و برای چه منظوری استعمال کرده ام، به کسانی که نسبت داده ام، مصداق دارند و یانه، تا اگر سوء تعبیری از این جهت صورت گرفته باشد روشن گردد.

   برای توضیح واژۀ یادشده ناگزیرم، آن بخش ازفراخوان را تکرارنمایم:

    "مانع اصلی تدویرکنگره این است، که هرکارۀ سازمان ما بوزینه باززادۀ دهقان حرفه بااین که در زرنگی، تردستی و ترفند سرآمد روزگاراست، ولی مانندمن ازنعمت سواد وتحصیل محروم است. بنابراین کمبودی نزد خود و دیگران حقیر، کوچک، ناتوان و ناتمام به نظر می رسد. در کارزار انتخابات با حریفان رقابت سالم و سازنده نمی تواند، به اعضای کارا و صاحب مناعت طبع سازمان که بیشترچیزفهم و دارای تحصیلات عالی اند، قابل پذیرش نیست."

           گربۀ مسکین اگر پرداشتی    تخم گنجشک از جهان برداشتی               

     و از سوی دیگر تقلا می نماید، تا فرمانروایی اش را بالای سازمان کماکان حفظ نماید. برای تأمین این مامول با مشورۀ رهبر پشت پرده نشینش و دستیاران پیش پردۀ خود می خواهد، یکی از مطعترینِ سکرتران تحصیل کرده اش را به رهبری سازمان واحد نایل گرداند. چون برای انجام این کار زمان و مجال لازم است، بنابرآن تا مساعد شدن این فرصت باید کنگرۀ وحدت به تأخیر افتد. این است اساس عدم تدویر کنگره.

    روی همین منظور است، که از معیاد تدویر جلسۀ شورای اروپایی دوماه (اکنون بیشتر از سه ماه) گذشته است؛ ولی کرسی نشین به اریکه سخت چسپیده است، تا با استفاده از این پوزیشن برای کاندید شدن به رهبری سازمان واحد سوء استفاده کند. همچنین مسئول تشکیلات شورای اروپایی را به جای انتخاب مقرر نموده است، تا از وی در اعزام نمایندگان دلخواه به کنگره استفادۀ نامشروع نماید."

   رفیق آگاه! سخن دربارۀ واژۀ "بوزینه باززادۀ دهقان حرفه" میرود، که برای وضاحت بکار برده شده است، یابرای توهین؟ می دانیم که نا چار، خوشبختانه یا بد بختانه ما در قارۀ و کشوری بدنیا آمده، در سر زمینی بیشترعمر خود را سپری کرده، در جایی تربیت و بزرگ شده ایم، که مملو از سنتها، رسم و رواجهای مثبت و منفیست. بگونۀ مثال در کشور ما نود درصد زوجَین عمری را باهم سپری می نمایند، فرزند مشترک به دنیا می آورند، باهم به پیری می رسند و می میرند؛ ولی نام یکدیگر خود را نمی گیرند. یا در کشور دوست  دیرینِ ملی ما هندوستان که سرزمین طبقه ها و کاستهاست، گروه اجتماعی "نجیس" اغلب نمی توانند، با سایر طبقات به خصوص با گروه اجتماعی برهمن رو به رو سخن گویند.  یا در همین ولایت نورستان خود مان هم اکنون هم گروهی اجتماعی وجود دارند، که "برسی" نامیده می شوند، ناگزیر بدون مزد به دیگران کار می کنند، در محافل و نشست های قومی ولو نسبت به دیگران ریش سفید هم باشند، باید پایانتر از همه بنشینند. بنابر آن اکثر ما تاکنون هم نتوانسته ایم از زیر تاثیر همان تعاملات منفی خود را رها سازیم. یکی از آن عادتهای پسندیده یا ناپسند که تاکنون دربیشتری از نوشتار حزبی ما مسلط است این است، که یک دیگر خود را در نوشتار انتقادی نام گرفته نمی توانیم یا نمی گیریم. نام بردن را در انتقاد تحریری خلاف حیای حضور یا بی ادبی می پنداریم. از سوی دیگر ناگزیریم حین ایراد، نشانی یالقبِ ویا اسم کُنیۀ رفیق مورد انتقاد را یاد آور شویم، تا خودش دریابد، که انتقاد متوجهِ اوست، در غیر این صورت ایراد پادر هوا و در ابهام می ماند، زیرا انتقاد برای اصلاح است، نه برای عیبجویی. بنابر آن باید انتقاد روشن باشد و به نشانی معین ارائه گردد. ازین جا باید معلوم و واضیح گردیده باشد، که استعمال لقب "بوزینه باززادۀ دهقان حرفه" در فراخوان، به هیچ صورت از روی توهین وتحقیر نیست، بل به جای اسم رفیق انتقاد شده بکار برده شده است ، که از یک طرف نامش ذکر نگردد و از سوی دیگر خودش خود را در انتقاد دریابد. آنهایی که لقب یاد شده را سوء تعبیر کرده تحقیر می دانند، واضح است که بیشتر در همان مودماغی و خُلق بدبری کسب کرده از جامعۀ افغانی تاهنوز هم غرق اند.   به همچو رفقا صمیمانه باز هم پیشنهاد می شود، که بايست خود را تغيیر داده به فرهنگ جوامعِ جدیدی که زندگی می نماییم وِفق دهیم.

    گذشته برآن، کاربرد اسم کنیه یالقب یا نشانی شخص برای شناخت بهتر وبیشتر، در مبحث صرف کلمات یا رستۀ واژه ها، در کتابهای دستور زبان و نگارش فارسی ـ دری "بدل" نامیده می شود، که در نوشتار معمول و متداول است. دریکی ازکتابهای گرامرلسان چنین می خوانیم: "نام دیگر یا لقب یا شغل و مقام یا شهرت یاخصوصیتی که... در جمله ذکر می گردد، "بدل" خوانده می شود." بنابر آنچه گفته آمد، اگر خودش با ادبیات بیگانه است، موضوع را نمی داند ودرک نمی تواند، قصوری هم ندارد، زیرا کوتاهی از جامعۀ عقب نگهداشته شدۀ ماست، که او مانند ملیون ها هموطن دیگرما، به دبستان و دانشکده راه نیافته است، اما کسی که به اطاعت از امر او دشنام می نویسد، به عوض تن دادن به این کار شنیع، بهتر است موضوعی را که در بالا ذکر شده است به او بفهماند، تا بین رفقا سوء تفاهمی ایجاد نگردد.

    از آن جایی که می دانیم، به داخل یک سازمان در مبارزۀ مشترک اشتباه رخ می دهد، و برای تصحیح اشتباه نیز انتقاد ناگزیر است. برای بهبود سازمان خودداری از نقد و انتقاد ممکن نیست؛ ولی امتناع از دشنام عاقلانه و میسر است. باید فهمید که توسل به ناسزا در جواب انتقاد نزد اهل بصیرت دلیل ضعف تعقل جواب دهنده و برهان ثبوت ایرادِ انتقاد کننده به حساب می آید.

    علت غلیان خشم او، که از دشنامهایش درآن جواب گونه بر می آید، واضح نیست. احتمالاً  بی دلیلی و بی جوابی در برابر انتقاد باشد، که نشانۀ وارد بودن انتقاد براوست، یا شاید ناشی از ذکر لقبش در فراخوان باشد. به هرحال برای رفع ابهام گزینۀ اخیر ناگزیرم، موضوع را بیشتر توضیح بدهم: طوریکه مشاهده می شود، انسانها نامهای بعضی از حیوانات، پرندگان و یک تعداد اشیای طبیعی را کلتوری ساخته اند: مثلاً " شیر"، " شادی"، ... نام حیوانات استند، "باز" نام پرنده است، "سنگ"، "چوب"، "گل"، ... نام اشیاهستند. لیکن ما انسانهایی را بنام های شیرمحمد، شیرآقا، شیرخان و شیرزاد، شادی محمد، وشادی خان، بازمحمد، بازگل، گل محمد، گلخان، گل آقا، چوبینه، سنگین، مخمل باف، کرباس یا کرباسی، ... می شناسیم. همچنین انسانها با جانوران اشتغال ذوقی و تفریحی دارند، مانند: بودنه باز، شادی باز یا بوزینه باز، کبکباز، سگباز، مارگیر، مارخور، گاوباز، قناری باز ... هکذا بنابر عدم انکشاف کشور ما، حیوانات وسیلۀ تأمین معاش و وسیلۀ نقلیه هستند، مانند: شترکار، خرکار، شادی باز، مارباز یا مداری، چوپان، پاده وان، ... اگر این شغل های پدران و هموطنان خود را عقب مانده و مایۀ عار می دانیم، معلوم است که مبارزه را برای رفع عقب ماندگی مردم و کشور خود دروغین عنوان می نماییم، زیرا اکثر مردم وکشورما عقب مانده استند و هدف اصلی مبارزۀ ما هم رفع همین عقب ماندگیست.

    رفیق آگاه خودت توجه کُن! کسی که از حرفه و گذشتۀ خود وپدرش و کشور عقب ماندۀ خود عار دارد، دست کم با الفبای علوم و دانش بشری آشنا نیست، سابقۀ نیک هم ندارد (اگردارد ؟ صرف این دو معما را حل کند، اگر نکرد، خودم حل آن دو را بامعماهای دیگر دربخشهای بعدی این نوشتار خواهم گفت:

1       منشی کمیتۀ ولایتی روی چه ماموریتی باموتر به کانال بند 2 غرق شد؟ ؛

2        مگسها که به شکر ایمان آورده اند، چرا گدام آن را حریق کردند؟ .

 صرف با حیله، نیرنگ و فریبی که از فیودالان آموخته است، توانایی و صلاحیت آن را خواهد داشت، که سازمانی را رهبری کند؟ با خوشبینی زیاد شاید بتوان به او کوپراتیف زراعتیی را تفویض کرد، نه سازمان سیاسیی را که اکنون از وسعتش می هراسد و مانع وحدتش می گردد. اگر معیار رهبری، سابقۀ زحمتکشی شخصی باشد؟ باید حمالِ حمالزاده یی عاری از سواد از همه مستحقتر باشد، که دریافت کنیم، در رأس سازمان قرار بدهیم و پیشوای خود بسازیم.

    رفیق گران ارج! بنا به دستور همین نابغۀ ما، تلاشهای مذبوحانه یی برای تخریب وحدت، تأخیر کنگره و غصب رهبری سازمان به شدت جریان دارد. چنانچه خبر های نشر شده در سایت پیام نهضت در رابطه به تدویر جلسۀ تشکیل کمیتۀ توحید و انسجام شورای کشوری آلمان و هالند حزب واحد مبتنی برواقعیت نیست، در نشستهای ذکر شده گماشتگان مخالفانِ وحدت مشاجرات زیادی را به راه انداخته اند. خیلی سخنان رکیکی را استعمال کرده اند، جهت مغشوش ساختنِ اذهان اعضای جلسه جارو جنجال بسیاری را به راه انداخته اند،  حتا رئیس شورای کشوریی درهالند جلسه را به رسم اعتراض بردخالت هرکاره نهضت ترک کرده است .جلسه های ایالتی تدویر شده در دو ایالت کشور آلمان بدتر از آن بوده است، که به این سبب حتا نتوانستند، خبر آنها را نشر نمایند.

    اکثراعضای حزب واحد در سویدن که خواستار انحلال شورای اروپا یی اند، مورد غضبِ رهبری آن شورا قرارگرفته اند، رهبری شورای مذکور برای ایجاد تفتین و شکستاندنِ صف مخالفت باخود، درسویدن سر سپُردۀ بسیار مستعدی را تشخیص و توظیف نموده اند، که به این کار کاملاً فِت و خیلی پَرو و " مگس هر دوغ" است، یعنی برسر هرمرده ومرده خانه، فاتحه و فاتحه خانه، عروسی وعروسی خانه... از جانب هرکس سخن می گوید، به هردری خوانده و ناخوانده سرمیزند، به هرکار مربوط و نامربوط به خود مداخله می کند. به سبب این رفتارش از جانب افغانها به کنایه لقب "عقل کل" را کمایی کرده و نفاق ملی را نیز در استکهلم بین افغانها به وجود آورده است. این کس به هریکی از کادر های حزب واحد چاپلوسانه مراجعه می کند، اعزامش را بحیث نماینده در کنگره،  (کنگرۀ که قلباً تدویرش را نمی خواهند) ونصبش را در رأس سازمان کشوری، همچون رشوت ازجانب رهبری شورای اروپایی، وعده می دهد. به این نمایندۀ ماهرِمخالفان وحدت، یکی از کادر ها چنین تودهنی زده، ولاحول گفته است: " توخیرخواه مخالفان وحدت ولی مزدور دیگران هستی، تطمیع رهبران شورای اروپایی مخالفِ وحدت مرا در کار نیست، اگر مستحق باشم اعضای حزب واحد مرا انتخاب خواهند کرد، برای تدویر کنفرانس شورای کشوری وانتخاب نمایندگان به کنگرۀ که شما تدویرش را عمدی به تأخیرمی اندازید، به اساس رهنمود مرکز عمل می نماییم".

     این بر خورد اصولی ودموکراتیک می تواند الگویی به همه رفقای وحدت خواه، وکثرتگرا، دربرابر روش تفتین آمیز، غیر اصولی وغیر دموکراتیکِ مخالفان وحدت، و رهایی از شورای اروپایی پرمصرفِ بی لزومِ اسارتبارِ تحمیلی باشد.

    رهبری شورای اروپایی نهضت، اقدام و تدبیر مذوّرانۀ  دیگری برای حفظ محل قومانده ومنبع مالی شان یعنی شورای اروپایی را روی دست گرفته اند. جوانی خوش نام، دموکرات، شرافتمند ومحترمی را از فامیل بزرگواری که مورد احترام همه اعضای حزب واحد است، عضو کمیتۀ اجرائیۀ توحید و انسجام شورای مذکورهم می باشد، پیش انداخته اند، تا رؤسای شوراهای کشوری را که خواسته اند به دستور مرکز فعالیت کنند، حق العضویتها واِعانه های خود را راساً به کشور ارسال کنند، از تصمیم شان منصرف سازد. رهبری محیلِ شورای اروپایی نهضت ازاین کار دست کم دو هدف دارند: 

1       اگرتماس و صحبت وی به رؤسای شوراهای ذکر شده مؤثر افتاد، خواستشان برآورده می شود؛

2       اگر رؤسای شوراهای کشوری به نشست بااو حاضرنشدند، یا حاضر شدند، اما پیشنهادش را نپذیرفتند، مناسباتشان برهم می خورد، دراین صورت جوان مذکور را که اعضای سازمانها میخواهند، برای نجات ازشر رهبری کنونی شورای اروپایی در رأس شورای مذکور ببینند، دیس کریدت می شود که نیز خواست و هدف اساسی این شیادان است و دراین راه به شدت می کوشند. بنابر آن به کمیتۀ توحید و انسجام شورای حزب واحد پیشنهاد می شود، که رئیس شورای اروپایی نهضت و بوزینه باززاده را به نیل به این هدف شوم اجازه ندهند، که مناسبات رفیق جوان ما را بارؤسای شوراهای کشوری برهم زنند، و این جوان که می تواند رهبر بسیار خوب شورای حزب واحد در آینده بارآید، در اثر دسیسۀ چند نفر اهل غرض از هم اکنون احساس پاکش جریحه دارنگردد.  

 راه حل دموکراتیک بَن بست کنونی چنین است، که بازهم به کمیتۀ توحید و انسجام شورا پیشنهاد می گردد:

       اکثر اعضای حزب واحد در اروپا خواستار تأمین رابطۀ مستقیم با سازمان کشور و انحلال شورای اروپایی هستند، رئیس شورای اروپایی نهضت هم که از معیاد انتخابش بیشتر ازربع سال سپری شده است، دیگر به اساس اساسنامه صلاحیت اجرایه وی ندارد، باید از رأس شورا کناره گیری نماید؛ کمیتۀ توحید و انسجام همین رفیق جوان مستعد را که وصفش در پروگراف بالا گذشت، در رأس شورای اروپایی حزب واحد قرار بدهند، سپس این رفیق زیر نظر کمیتۀ توحید و انسجام نظر خواهی را مبنی بر این که شورای اروپایی به موجودیتش ادامه دهد، یا نه؟ به راه اندارد.             در سازمانهای کشوری  ای که  اکثر اعضا خواستار موجودیت شورای اروپایی باشند، به عضویتشان در آن شورا ادامه بدهند، در سازمانهای کشوری ای که اکثر اعضا خواهان انحلال شورای اروپایی باشند، رابطۀ شان مستقیم با سازمان داخل کشور بدون دخالت شورای اروپایی تأمین گردد. این پروسه به طور دموکراتیک و رفیقانه می تواند، عملی گردد.

     آخر رفقای محترم رهبری شورای اروپایی! در گذشته به این شورا نیازبود، که ایجاد گردید، اکنون به آن احتیاجی نیست. همه کشورهای اروپایی مستعمراتشان را آزادی داده اند، چرا شما در ارائۀ آزادی به مستعمرات خود به طور مسالمت آمیز و رفیقانه حاضر نمی شوید؟ از آن جایی که رهبری شورای اروپایی نهضت را که من می شناسم، هرگز به حل رفیقانۀ  این پربلم  تن در نمی دهند، بنا برآن به رفقای تنظیم در سازمانهای کشوری اقدام زیرین را پیشنهاد می نمایم:

    رفیق آگاه! نسبت به من بهتر میدانی، که در علم جامعه شناسی مترقی تنها  یک چیز مطلق است ، تغییر . درجهت تغییر بهساز، اصولی و دموکراتیک بکوش! فرصت همیشه به سراغ دیگرگون کنندگان پیشرو نمی آید، اکنون موقع کار است، فرصت را ازدست مده! شهامت کَن! روبینیها و ملحوظات افغانی را که همیشه پابند ما ازپیشروی و مانع ما درآوردن اصلاح و تغیير به موقع در امور بوده است، دور افگن! خود را از این شورای اروپایی که بیشتر موجودیتش عامل: تهدید استقلال رهبری سازمان در کشور، مخالفت با وحدت، بیجا مصرف شدن حق العضویتها و اعانه ها وزمینه ساز تأمین و تداومِ امر و نهی یکی دو نفری تشنه به شهرت، مقام و قدرت است رهاسازیم!

    رفیق متعهد! تاریخ کشور وحزبت را خوب میدانی، حاکمان قبل از رویداد هفت ثور هیچ همرزم مارا نکشته اند، درآن زمان چند رفیق ما به وسیلۀ ارتجاع شهید گردیدند؛ ولی غاصبان رهبری ح.د.خ.ا در هر دوره از زندانی کردنهای دسته جمعی و کشتار های جمعی ما هم دریغ نورزیدند، رهبران شورای اروپایی نهضت را خوب می شناسیم، که از جملۀ همان شریکان جرم اند؛  ولی اکنون جای نگرانی نیست، زیرا خوشبختانه که آن امکانات و وسیله را در اختیار ندارند، وگرنه دریغ نمی کنند، آنچه که می توانند به آن متوسل می گردند، مانند: کودتای پالتاکی و بازکردن استدیوم تهدید، بهتان، دروغ، تقلب و دشنام در سایت "مشعل". این برخوردهای وقیحانه را که بامن کرده اند ودوام دارد، از من چه کم شده است! چه را ازدست داده ام! چرا بترسم؟ چرا شما رفقا بترسید؟ چرا در جهت تغییر مثبت حرکت نکنیم؟ تا وقتی که  زنده ایم درجامعۀ ما وسازمان ما طبقۀ ستمگر، بهره کشی، انحراف، کجروی، بی عدالتی، فساد مالی و اجتماعی، مافیا، ارواح خبیثه، چهار کلاهی، اختاپوت، رجحان اِتنیکی و زبانی و منطقه یی، ادعای هژمونیزم  وبرتری، شؤوِنیزم، عظمت طلبی، خود بزرگبینی ... وجود دارند مبارزۀ ما نیز ادامه خواهد داشت. دشنامهای آنها در سایت مشعل مانع مبارزۀ من و سایر رفقا شده نمی تواند، مگر آن مرد بزرگ تاریخ نگفته است: " تو راهت را بگیرو برو بگذار هرآنچه می گویند بگویند! " (ادامه دارد)

    4 سپتمبر 2010