تیزس استراتیژی افغانی برای تامین صلح وثبات پایداردر افغانستان

تیزس استراتیژی افغانی

 برای تامین صلح وثبات پایداردر افغانستان

 

سلیمان کبیر نوری

 

درینجا میخوانید:

-  سوالهای  اساسی و مبرم  از جلالتماب " کرزی"

- نیت بازیگران بین المللی در تامین صلح

- چه باید کرد؟

- مشکلات اساسی کدامها اند؟

- راه عملی و برونرفت از مشکلات و بحران

- طرح و تدوین یک استراتیژی افغانی عملی تامین صلح در کشور، تحت شعار نجات وطن از تجزیه و فاجعه

- در بعد سیاست داخلی

- در بعد سیاست خارجی

- مکانیزم تطبیق و تحقق عملی آن

- دیپلوماسی فعال افغانی با بازیگران خارجی

- وظایف وزارت امور خارجه ی افغانستان و نمایندگی های سیاسی آن مقیم کشور های  خارج در قبال این استراتیژی

 

 

منحیث یکی از مبتدیان عرصه سیاست و دیپلوماسی اینبار خواسته ام در آغازین این نبشته بدون مقدمه و پیشگفتار، رک و راست، شفاف و روشن تبصره ی را ازدرد و آلام  و داشته های دل خود و هموطنانم را با طرح چند سوالی با جلالتمآب آقای کرزی که زمانی در وزارت امور خارجه افغانستان روابط کاری داشتیم؛ و همچنان خدمت سایر هموطنان عزیز تقدیم نموده و در اخیر تیزسی را برای برون رفت از بحران افغانستان، به ابتکار مردم افغانستان، پیشنهاد می نمایم.

از آنجائیکه در افغانستان حضور نظامی آمریکا و متحدین آن بر مبنای فیصله شورای امنیت سازمان ملل متحد، بخاطر مبارزه بر ضد تروریسم و دهشت افگنی القاعده و طالبان  صورت پذیرفت،  تسجیل این فیصله نامه  در اسناد شورای امنیت ملل متحد،  حضور این نیرو ها را  صبغه ی قانونی بخشید. و طی 9 سال اخیر وضع  کشور آبستن شرایطی گردید تا زمینه ی بازگشت مجدد بنیادگراها  در حاکمیت آقای کرزی مساعد گردد.

اینکه  چه کسانی چنین شرایط را مساعد ساختند؛؛؛ برای  هموطنان  مان چون خورشید تابناک ، روشن و مفهوم است. همه تعهدات و وعده های داده شده در رابطه با مبارزه بر ضد بنیادگرایی و تروریسم ، باز سازی کشور ویران شده، استقرار ، تامین و تحکیم امنیت سراسری، اعاده ی دموکراسی، حقوق زن...  نی تنها در برابر ملت ما، بل در برابر جامعه ی جهانی، طی بازی های از قبل برنامه ریزی شده، که دولتمردان افغانستان، چه آگاهانه و چه ناخود آگاه؟ آنرا همرایی کردند، انطباق آن همه راهکار ها، پیامد هایی را در بر داشت، طوریکه سیاستگذاران، نه سیاست مداران، میخواستند ، رویکرد های چنین  پیامد ها، آن چنان باشد که شد.

در این ایامی که نیرو های بین المللی در افغانستان مصروف جنگ اند، رژیم پاکستان از یکطرف با تجارب و نفوذی که  میان سران مجاهدان داشت با بازی های گونه گون ، زیرکانه و ماهرانه به پلان سازیها و نقش آفرینی جنگ را در افغانستان شعله ور نگهداشت؛  و از جانب دیگر  خود را همکار و یاور قوتهای بین المللی جلوه داده خزینه های بانکی را از کمک های اقتصادی و  بشر دوستانه به تجهیز و مدرنیزه سازی قوت های نظامی خویش پرداخته و به تحکیم نفوذ استخباراتی با تروریستان استفاده برده است. همچنان  از آوانیکه بازیهای پنهانی پاکستان به رسانه ها کشیده شدو با اسناد افشا گردید، بازهم رژیم استخباراتی پاکستان به بازیها زیرکانه و بیشرمانه و چندین جانبه ادامه میدهد و از طالبان، حقانی و القاعده در خفا حمایت میکند و در این تنور داغ نان میپزد  و سود می جوید.

با ارایه یک مثال کوچک میتوان عملکرد دولتمردان دو کشور ( افغانستان و پاکستان ) را ارزیابی کرد ، با سرازیر شدن سیلاب در پاکستان رژیم این کشور به زودترین فرصت توانست کمک های بین المللی را جلب نماید( که تنها کشور های اسلامی تا اکنون، یک ملیار دالر وعده ی کمک را به پاکستان داده اند)، و هیچ شک ندانید که از( گاو، غدودی) به مردم خواهد رسید و این پولها و کمک های کلان در جیب سران رژیم و دستگاه های  استخباراتی قرار خواهد گرفت.

ولی در افغانستان با وجود تعهدات به کمک های بین المللی، جذب و کاربرد موثر آن  نیتنها مشهود نیست،بل پروبلم بزرگی را میان دولت افغانستان و کشور های کمک کننده بر سر نحوه ی واگذاری این کمکها از طریق دولت افغانستان و یا نهاد های مستقل در جریان است که دولت پاکستان با این مشکل روبرو نیست. تعجب بر انگیزتر اینکه رئیس جمهور آقای کرزی یک میلیون دالر( * )  پول گدایی را سخاوتمندانه به رژیم پاکستان تحت نام سیلاب زدگان می بخشد، و به آن هم قناعت ندارد بلکه گروپی از دکتوران و پرسونل طبی را در آنجا اعزام میدارد.  همه شاهد اند که متأسفانه هزارها نفراز هموطنان ما از اثر انفجار و راکت و نبود  ادویه و دکتور  و خوراک مساعد جان خویشرا از دست  میدهند و با تأسف به غربت نشستگان وطن چه که به سیلاب   زدگان کشور نیز مساعدت لازم صورت نمی گیرد.

اینجا سوالات اساسی و مبرم در مورد رویکرد حکومتی بنام "جمهوری اسلامی افغانستان "مطرح میشود :

اول: آیا شما آقای کرزی با تیم کاری خویش توانسته اید،  طی دو دوره ریاست جمهوری خویش ابتکار عمل سیاسی – دیپلوماسی را از پاکستانی ها گرفته و به سود و منافع مردم و کشوربکار برده و عمل نمائید؟

دوم : چه انگیزه های زیر، نقش شما را در مصالحه با طالبان بر جسته میسازد ؟

الف :  اینکه شما مدتی خود یکی از برجسته ترین عضو طالبان بودید .

ب : مشوره و همرایی و فشار تعدادی از کشور های حامی طالبان .

ج : ضعف وناتوانی قوتهای نظامی و استخباراتی حکومت شما در برابر طالبان .

د : نادیده گرفتن توهین به عنعنات ، فرهنگ و خونبهای مردم افغانستان از طالبان  .

آقای کرزی چگونه وبا کدام حق شما توهین و تحقیری  را که بر حق مردم افغانستان صورت میگیرد نا دیده می گیرید ؟ مگر خیانت و جنایات  طالبان را که از آفتاب روشنتر است  شما با چشم های تان نمی بینید  زیرا که طالبان و گروه های چون گلبدین ، حقانی و القاعده ، مردم را با تیغ حلال میکنند، مدارس و مکاتب را به آتش میکشند و با گاز سمی مردم را وادار میسازند که اولاد این مملکت بی تحصیل وبی تعلیم بمانند و محافل خوشی و خوشحالی را قطغن میکنند و نوار های موزیک را ازبین میبرند و تندیس بودا را به توپ می بستند و به جای عطر، عرق در ریش وپشم مردم جاری میکنند و دها جرم و جنایت دیگر که در حق شیر زنان این مرز و بوم انجام داده اند .مگرحاکمیت اینان که شما نیز با ایشان بوده اید را مردم با گوشت، پوست و استخوان خویش لمس نه نموده اند ؟ چرا آن جلالتمابی چشم ها را بسته اند و چنان می پندارند که هیچ کس شما را نمی بیند .  مگر گوش، بینی بریدن زنان و سنگسار و به دار کشیدن و قمچین و دره زدنهای طالبان را که همین اکنون زیر حاکمیت شما بجا میدارند نمی بینید و یا سر بریدنهای خبرنگاران و، جوانان ولایت لغمان ... را در رسانه های رسمی و غیر رسمی نه خوانده  و نه شنیده اند، مگرشما به ظاهر بررسی چنین جنایات را به کمیتهء محول نکرده اید؟ آیا خبر ندارید ؟؟ اگر دارید پس چرا  خون هزران بیوه زنی که در زمان حاکمیت سیاه این لشکر پاکستانی  شوهران و جگر گوشه های خود را از دست داده اند، موافق به حذف نام طالبان از لیست سیاه، ویا معامله و مصالحه با ایشان، بوده اید؟

اگرشما آقای کرزی چنین میپندارید که این رویکرد« تفاهم دوستان بین المللی بوده است و بناأ میتوان بی هراس درین جهت گام برداشت»؛ پس برایتان قابل تامل خواهد بود که در برابر اکثریت قاطع مردم  و ملت خود چه نوع پاسخی خواهید داد؟ آگاه باشید که تاریخ کشور ما چنین معاملات را ننگین میگویند و بر آن صحه نخواهند گذاشت .

مگر آقای لیام فکس  وزیر دفاع انگلیس، افغانستان را یک کشوری قرون وسطایی معرفی نداشت؟ این تبلیغ چنین در ذهن تداعی میشود که " آماده ساختن ذهنیت عامه غرب برای پذیرش و برگردانیدن دوباره ی طالبان بوده است ". و موصوف سند شرعی ای هم به جوامع غربی توانسته است ارایه بدهد و آن عبارت از  سه شهادت است:

« ـ  رییس جمهور با ریش، کلاه ، چپن و پیراهن و تنبان، ـ معاون اول با ریش، پکول و واسکت و پیراهن وتنبان،  ـ  معاون دوم باریش و لنگی و واسکت و پیراهن و تنبان؛ همه در نشست های بین المللی ظاهر میشوند، دوایر رسمی  با چنان حبا و قبا که در صد سال گذشته دارای انتظام بود، متأسفانه اکنون به تقلید از رهبری حکومت، سیمای کوچه ی مندوی را به خود  اختیار کرده است که در رسانه های غرب تقریبا" همه روزه بازتاب مییابد».

 اما مردم ما میدانند که بعد از گذشت بیشتر از یک قرن در حاکمیت  و رهبری کشور ما، فقط و فقط  همین حکوت فعلی بوده  که این میراث( حبا و قبای " قرن سیزده") را به حکومت و مردم ، سر از نو بنیاد گذاشته است. مردم ما نباید از اهانت آقای لیام فکس خشمگین شوند. که متاسفانه شده اند.

   مصالحه و معامله با نیرو های طالبان که بدون هیچگونه شک و تردیدی به نیرو های بنیادگرا و تروریست نزد جامعه ی جهانی شهرت دارند، به خاطر تامین صلح دایمی، چنین به نظر میرسد که یک خیال واهی بیش نیست و نی تنها ثمر بخش و موثر نیست، بل تراژید زا میباشد.

برای شناسایی دقیق پدیده ی  طالبان که هزار ها مطلب در رابطه با عوامل ظهور و کارکرد هایشان، طی سالیان متمادی در کتب ودر رسانه های مختلف به دست نشر رسیده است، و مردم ما هم این لشکر برون مرزی پاکستان را به خوبی میشناسند و بعد از افشای هزاران سند محرمانه ی افشاء شده توسط سازمان« ویکی لیکس»، اکنون  مردم عامه غرب نیز از آن آگاهی حاصل نموده اند، جز ابزار سیاسی ای برای رسیدن به اهداف ستراتیژیکی، نمیتواند چیز دیگری حتا توجه شود.

 برای ثبوت ادعا  در اینجا از گفتار یکی از مسولین استخبارات افغانستان" آقای میر حمزه" که دوسال قبل  طی مصاحبه ای با رسانه ها، ابراز داشته بود و در آن وقت در داغ ترین مرکز  ضد و بند ها با طالبان( ولسولی سنگین ولایت هلمند) به حیث مسوول امنیت ملی ایفای وظیف میکرد، را خدمت شما بازگو بدارم :

60 فیصد از جنگجویان و طالبانی که مصروف جنگ میباشند، نیروهای خارجی اند( اعضای القاعده، پاکستانی، چیچینی، ازبکستانی ، عربی ، تاجیکستانی،...). 40 فیصد افغانی تبار اند که شامل گروپ های زیر اند:

اول: طالبان بنیاد گرا ( که سر، گوش، بینی، انگشت و دست میبرند؛ مکاتب و  و موءسسات عام المنفعه را به آتش کشیده و به عملیات انتحاری میپردازند و.....)

دوم: طالبان 10 دالری( ایشان که از محل و منطقه اند، بیکار و بیروزگار برای اعاشه و اباطه ی فامیل های شان ناگزیر به طالبان پیوسته اند.).

سوم : افراد با نفوذ مسلح محلی در تبانی با مافیای منطقوی و بین المللی ( که بیشتر در درگیری های قاچاق مواد مخدر سهیم اند).

اکنون فهم این مطلب مشکل مینمایاند، تا مردم بدانند که آقای کرزی و تیمش با کدام یک ازین گروپ ها  باب مذاکره و مصالحه را در پیش گرفته اند و متوقع اند که آن گروپ پیام آور صلح میباشند؟

هرگاه شما آقای کرزی و همراهان تان در مصالحه و معامله با طالبان تن در دهید، عواقب خونین و تراژید آن را باید از همین حالا پیشبین بود. همین حالا تحرکاتی مشهود است کشور های زیادی در منطقه آماده اند که با ورود طالبان، روند  این تراژیدی را که اگر جناب شما بنا نهند،هرچه بیشتر گسترده تر سازند و هر گونه امکانات را در اختیار  سایر ملیت ها که مخالف ورود طالبان اند، قرار دهند. و ملیت های دیگر شرایط قتل های عام، وحشت وجنگهای تنظیمی وطالبانی را چه در زمان حاکمیت ایشان و چه تاکنون که هنوز هم این وحشت ادامه دارد  را به هیچصورت فراموش نکرده اند و نمیکنند.

چارم : آیا چه کسانی از چنین رویکرد ها و رهبری ایکه  میخواهند قانون وحشت و دهشت را که اکثریت جامعه ی جهانی همه روزه آن را محکوم مینمایند را در کشور نافذ نمایند که در مغایرت کامل با قوانین بشری ملل متحد قرار دارد؛ و منجر به وقوع فجایع گسترده، ، حوادث خونبار  و در فرجام، تجزیه ی کشور و سیه روزی ملت به خاک و خون کشانیده ی مان  خواهد شد، پاسخگو خواهد بود؟ و بار گران این همه مسئولیت  سنگین  را که  بدون هیچنوع تردیدی درج صفحات سیاه تاریخ کشور مان خواهد شد، به عهده خواهند گرفت ؟

درین خصوص میتوان صد ها سوال  را ردیف و راجع ساخت. ولی یک نتیجه را بایست به دست داد که متاسفانه حکومت افغانستان یک حکومت سیاسی بوده است نه یک حکومت اجرایوی و مردمی .

ببینید!!!

میخواهم یک مطلبی را بخاطر دهم که خلوص نیت همه بازیگران را در مورد  قضایای افغانستان بازگو میکند و آن اینکه: اتفاقا" در اپریل 2008 برای شرکت در یکی از کنفرانس ها  تحت نام" استراتیژی جدید در مورد افغانستان" از جانب محل کارم، برای اشتراک درآن توظیف شدم. در میانه ی کار کنفرانس( تفریح  نوشیدن چای و قهوه)، با آقای اتمر ملاقی شدم. ما باهم نمیشناختیم. طوریکه ایشان از چهره ام شناسایی نمودند که من افغان هستم با هم احوالپرسی نمودیم. ایشا ن کارت ویزیت من را مطالبه نمودند و گفتند میخواهم بعدا" با شما تماس حاصل نمایم. که من برایشان گفتم : با عرض معذرت، بکس جیبی ام در جیب بالاپوشم، در پایین فراموش شده است ولی بعدا" آن را به اختیار شما قرار خواهم داد!" بدین ترتیب از دادن ویزیت کارت عمدا" اجتناب ورزیدم،  که بعدا" از جانب همکارانم، مورد انتقاد قرار گرفتم. بعد از کنفرانس که بایست گزارشی از نتایج و تدویر کار کنفرانس مینوشتم، که نوشتم. در گزارش نوشته ام که  درین کنفرانس هیچنوع راهکار و برنامه تازه برای تامین امنیت در افغانستان اصلا" وجود نداشت. در کنفرانس چیز نو، موثر و مفید نشنیدم،، نماینده های افغانستان،  یوناما... در بیانیه های شان، هرکدام به نوبه خود، فقط از دست آورد ها یی  در افغانستان سخن میراندند  و هریکی به تایید از اظهارات دیگری به ابراز نظر میپرداختند. هیچکدام به نقاط ضعف رویکرد ها و راه برون رفت از مشکل شیوه مبارزه قاطع با تروریزم سخنی نگفتند. به نظرم برنامه آوردن صلح اصلا" وجود ندارد.

 این برای من بسیار مایوس کننده و دلگیر بود که با یک امیدواری بزرگ با در نظر داشت عنوان دلپذیر این کنفرانس« استراتیژی نو در مورد افغانستان»، شرکت نموده بودم. همین حالت هم باعث آن گردید که من از دادن ویزیت کارتم به آقای اتمر امتناع ورزم.

از نشست  فوق الذکر چنین بر می آید که کلیه نشست ها و استراتیژی ها، در مورد افغانستان، از نشست و همایش بن تا نشست کابل، همه غرض آلود و عوامفریبانه بوده  اند؟ .

طوریکه میگویند:

« در جهان بال و پر خویش گشودن آموز – که پریدن نتوان کرد به بال دیگران».

  من موقف و موضع شما را آقای کرزی  به خوبی درک مینمایم، موقعیتی بسیار سنگین و دشوار با انبوهی پروبلم های گیج کننده. فشار های همه جانبه از هر سمت و سو، اما در بحبوحه  و در نظر داشت موجودیت هجوم چنین بنبست ها، راه برون رفت چه خواهد بود؟ البته من  میخواهم به شکل  تیزس گونه یا راه حل مشکل کشور را با در نظر داشت تجسم کلی از کلیه رویداد های نه سال اخیر در کشور، منطقه و جهان،  بنا بر مسوولیت فعالیت های کاری و وظیفوی خویش، که بصورت مستدام و پیگیر،  آن را تعقیب نموده ام، پیشکش مینمایم:

چه باید کرد؟

درینجا مقدم برهمه سه سوال  مهم و اساسی را مطرح مینماییم:

اول: چه کسانی میتوانند نقش ومسوولیت این رسالت بزرگ تاریخی را عهده دار شوند؟

دوم:  باید بر جسته ساخت که مشکلات اساسی کدام ها اند؟

سوم : راه عملی برون رفت این بحران درهم پیچیده چه خواهد بود ؟

طرح عملی راه نجات افغانستان از لبه ی این پرتگاه هولناک  کدام است؟

( کدام هنجار ها و رویکرد ها را چگونه؟  از کجا؟  آغاز کرد تا بر مشکلات و منازعه ی افغانستان نقطه ی پایان داد و به اهدافی که عبارت اند از استقرار  صلح پایدار ، خوشبخی و سر بلندی ملت ما، باز سازی و شگوفایی کشور میباشند، رسید؟).

به جواب سوال اول باید گفت که این دولتمردان و ملت افغانستان اندکه این نقش تاریخی را باییست ایفا ء نمایند و میتوانند ازین مبارزه ی دشوار سربلند  به این نیل رسند.

جواب سوال دوم:

 مشکلات اساسی:

- بحران اعتماد و همآهنگی بین حکومت  و پارلمان حکومت و مردم، حکومت و جامعه ی جهانی.

- مبارزه ی در برابر تروریسم و بنیاد گرایی. و عدم شفافیت استراتیژی غرب و افغانستان درین راستا

- رشد روز تا روز کشت، تولید و ترافیک مواد مخدربه رهبری مافیای بین المللی به کمک دولت افغانستان( دولت افغانستان خود، مانعی در محو کامل کشت کوکنار بوده است.)1*

- نبود یک استراتیزی افغانی برای بیرن رفت از بنبست ها.

- ناکامی حکومت افغانستان در موثر بودن عملیات در باشگاه ها و قراگاه های بنیاد گرایی در جایگاه اصلی آن در پاکستان.

- ناکامی در کمرنگ ساختن و تضعیف دیپلوماسی پاکستانی و خنثا سازی برنامه های استخبارات نظامی آن( آی اس. آی)

-   فساد اداری

- فقر زدایی

- ساختار حکومت با معامله و زدو بند های سیاسی ، نه شایسته سالاری.

- موجودیت یک حکومت سیاسی( نه اجرایوی).

- نادیده گرفتن اصل توجه به جلب  و همسویی  ذهنیت جامعه ی غربی نسبت به روند واقعی مشکلات و راه  برآیند از آن، از  مجاری دیپلوماسی.

- کم بها دادن به مشارکت و همکاری دول منطقه ، کشور های همسایه و نادیده گرفتن منافع آنها در افغانستان.

- عدم داشتن یک استراتیژی افغانی برای  باز سازی و انکشاف زیر ساخت های اقتصادی کشور

- در مدت ده سال اخیر استراتیژی ها در مورد تامین – تحکیم صلح دموکراسی، دفاع از حقوق زنان،... در افغانستان  « اعلانی » بوده است نه« اعمالی»، نی تنها در شعار باقی مانده، بل ازآن عقب نشینی صورت میگیرد.

- ابتکار دیپلوماسی افغانستان به دست پاکستان.

- عدم توجه به زخم خونین خط دیورند( ابزار سیاسی پاکستان)؛ آنچه که یکی از عوامل تشنج در روابط تاریخی دو کشور شمرده میشود. عدم روابط و حسن همجواری دو کشور همسایه.

 

مقالات مرتبط

...

نشست مسکو با حضور ده کشور و هیأت طالبان برگزار شد؛ اما بدون نتیجه ویژه‌ای پایان یافت. ادامه

...

طرح پيشنهادی برنامه ی صلح و تشکيل دولت فراگيرملی در افغانستان سال 1377؛ اهداء به آنانی که چشم های شا... ادامه

...

به ابتكار دو نهاد محترم «اراده» و «كپس» در همنوايي با دفتر يونوما بروز نزدهم جون كنفرانس ادامه

...

گرد باد های برخاسته از فروپاشی وسقوط بیش از بیست ولسوالی طی یک ماه اخیر خط پیکان وشتاب فروپاشی پایه... ادامه

...

با سرنگونی رژیم جمهوری مرحوم محمد داوود درهفتم ثور(۱۳۵۷) ه،ش وبقدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستا... ادامه

...

آمریکا در آستانه خروج ارتش اش از افغانستان به بدیل رویکرد های استعماری نگاه نموده وهیچ گونه آمادگی ب... ادامه

...

در منازعات مسلحانه هميشه مردم ازلايه هاي مختلف اجتماعي، قربانيان اصلي هستند، شما به ندرت مشاهده نمود... ادامه

...

آشتی اصطلاح معمول است که در زنده گی روزمره مردم بکار می رود و به معنا و مفهوم  سازش و دوستی پس... ادامه

...

در اکثر مقطع های تاریخی و در کشورهای مختلف ایجاد حکومت های موقت بعد از جنگ های داخلی، بحران های بزرگ... ادامه

...

اشرف غنی احمدزی یکی از سازمان دهندگان و برنامه ریزان کارزار تبلیغاتی جهت جلب بیشتر پشتیبانی مالی، سی... ادامه

...

به جای تامین صلح تروریزم را مسلط میسازند ادامه

...

موفقیت تصامیم در دوحه، موفقیت پروژه ی تسلط و حاکمیت "انگریز-آی ایس آی" بر افغانستان است! ادامه