مارهای درون آستین "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند! ( بخش پنجم )

 

هدایت حبیب

 

 

مارهای درون آستین "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند!

( بخش پنجم )

       رفیق ارجمند عضو حزب واحد ! دراین هفته از رفیقی مایلی دریافته ام، که بدون ذکر نام ارسال کننده ــ قبل از آغاذ بخش پنجم ــ می خواهم آن را با شما شریک بسازم. از این که متن طویل و غامض است، می کوشم مفهوم و تخلیص آن را بیاورم:

    "... وقتی که قسمت چهارم این سلسله نوشته های تو را می خواندم، برای اولین بار افغانی را یافتم، که به خواننده تبلیغات ضد خویش را آدرس داده بود، نشانی را گرفته به تالار گفتمان "مشعل" رفتم، از جمله دیالوگِ مار ها ... را به خوانش گرفتم.

   ... ازکسی که درعقب آن نوشته ها قرار دارد، انتظار بیشتری نداشته باش ! زیرا اورا از دیرباز می شناسم، کسیست که در یک زمان به چند رول با چند نام و تغییر چهره و لهجه سخن می گوید، همان موجودیست، که از مداخلۀ بیش از حدش به کار هر کس به حق افغانهای مقیم استکهلم "مگس هردوغ" و  "عقل کل" نامیده اند، یعنی " نوکر زر و زور است" صرف برای پیوند دادنِ خود با بالاییها به دفاع از آنها بر می خیزد، به نامهای مختلف برضد نظریات اصلاحی هرکس می نویسد، از جمله در عین زمانی که با " پرشور" دوست نزدیک بود، به چاپلوسی ازرهبران شورای اروپایی نهضت درمخالفت با انتقادهای او می نوشت. تو بی جهت به کسی دیگری سوءظن داری ، "وحید خرسند" نیزهموست ، به اصطلاح "دیوار نمکش" درعالم تخیل، بدگمانی، بدبینی، بد نیتی، بی اعتمادی دایمی ... به سرمی برد ،  هرایدۀ اصلاحی در رابطه به زبان را اهانت به زبان خود فکر می کند ، هرنظر سازنده را دربارۀ حل مسألۀ ملی تحقیر به ملیتش می پندارد، ...، خود را به هر کار صاحب نظر و همیشه حق به جانب می داند ، به خود در هر چیز و کار هرکس حق مداخله می دهد ....

نیش عقرب نه از پی کین است       مقتضای طبیعتش این است

     ... بعضی ما افغانها در استفادۀ هرچیز و هرکار جدید بدون این که اصول و قواعد آن را بدانیم ، بیاموزیم و درنظرگرفته رعایت کنیم ، افراط می نماییم . به جایی این که برای سازندگی استفاده کنیم ، در جهت تخریب به کار می گیریم . در رابطه به کلتور استفاده از انترنت نیز این امر صادق است ، که مانند مبلغ تالار گفتمان "مشعل" به زیاده روی ، افترا وبهتان متوصل می شود. مرجعی وجود دارد ، که همچو قضایا را مورد تعقیب قانونی قرار می دهد ، در صورت شکایت نه تنها گوینده و نویسندۀ همچو اتهامات و افتراها به مجازات قانونی می رسد ؛ بل گردانندۀ تارنمایی که همچو زمینه ها را فراهم می کند ، نیزبه کیفرش رسانیده می شود وتارنمایش مسدود می گردد. اگرخواسته باشی می توانم ، برای مراجعه به این مرجع و کوتاه ساختن زبان و دست این گونه افراد یاری رسانم .

   ... اما از سطح فرهنگ و شخصیت کسانی که به دفاع از آنها ، این نوشته ها و گفتگو ها در"تالار گفتمان مشعل بی طرف" صورت می گیرد ، متحییر گردیدم و تعجب کردم ! نمی دانم ، که خودشان این چیزها را معلومات دارند ، می دانند و می خوانند، یانه؟ اگرندانند ؟ در حالیکه رهبراند ، چرا این قدربی خبراند ؟ اگر دارند ؟ باشنیدن وخواندن این لاطایلات ــ به دفاع و پشتیبانی از خود ــ خُرد نمی شوند ؟ ویا این که خود سازمان می دهند ، در گذشته ها هم این گونه بودند ، ما نمی دانستیم ؟"

    رفیق عزیز! معذرت می خواهم ، که با نقل مفهومی مایل انتقادی یاد شده حاشیه رفتم،  لازم میدانم که تذکربدهم، نقد وانتقاد نه تنها یک اصل مهم وپذیرفته شده درجامعۀ باز وواقعاً دموکراتیک است؛ بلکه نیاز انکار نا پذیر انسان مدرن  در اجتماع می باشد . اکنون به اصل موضوع برمی گردم ، که به ادامۀ گذشته بخش پنجم را می خوانید:

     دراین بحث عنوان، ِنوشتۀ رهبری شورای اروپایی نهضت را که به وسیلۀ رفیق "وحید خرسند" ارایه شده، مرورمی نماییم، که عبارت است از:  "وحدت یا مصالحه غیراصولی درقسمتهای بعدی شعر وشعار آن نوشته را که عبارت اند از:                                                                                   

"خوش بود گرمحک تجربه آیدبه میان

تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد"

   و " تارسیدن بمنزل راه طولانی در پیش داریم.  همسفر! کمرباید بست ووسایل سفر مطمین را آماده نمود ." وهم عبارتهای "عجوزۀ بدکارۀ مکارۀ پلشت از زیر برقع ودلاق" و "ناراضیانِ ناهمگرای بد سابقه و عقده یی" را که در فراخوان تذکر یافته است ، به برسی می گیریم.     

                                " وحدت یا مصالحه غیر اصولی"

    رفیق عزیز! عنوان فوق نوشتۀ رهبری شورای اروپایی نهضت (هدف از رهبری شورای اروپایی نهضت : رهبرپشت پرده ، همه کارۀ نهضت یا بوزینه باززاده وسکرترش حاکمزاده می باشد.) ابراز مخالفتشان با وحدت است . زيرا آنان خود در عنوان می نویسند : "وحدت یا مصالحه غیر اصولی" یعنی وحدت با حزب متحد ملی غیر اصولیست ؛ ولی نمی نگارند ، که دلایل عدم اصولیت کدامهاست . اگر این طور نباشد،  آوردن عبارت "غیراصولی" در این جا چه معنا دارد ؟ به علاوه فهمیده نمی شود و باید توضیح گردد ، که جادادنِ کلمۀ "مصالحه" در جنب کلمۀ "وحدت" به چه معناست ؛ زیرا کلمات مترادف نیستند ، هرکدام معنای جداگانه و مورد استعمال علی حده دارند .  علی القاعده وحدت بادوستان صورت می گیرد، بین سازمانهای که مرامنامه واساسنامۀ مشابه دارند، مانند: نهضت فراگبرترقی ودموکراسی و حزب متحد ملی .

      همچنان اصول در "وحدت" مطابقتِ اهداف اساسی سازمانهاست ، که در اساسنامه و پروگرام سازمانها تسجیل می باشند؛ درحالی که مصالحه واژه و انديشه ای مقابل جنگ و خصومت است که با دشمنان به عمل می آید . اصول در "مصالحه" بیشتر حفظ ، حراست ، تأمین و در نظرداشت منافع ملی کشور ــ که در قانون اساسی درج است ــ وتوافق برسر تقسیم مقامها و چوکیهاست ؛ زیرا مصالحه اغلب بین دولت و سازمانهای سیاسی اپوزیسیونی مسلح صورت میگیرد .

    آیا رهبری سه نفری نهضت در اروپا ، با استعمال کلمۀ "مصالحه" در پهلوی کلمۀ "وحدت" حزب متحد ملی را دشمن نهضت می دانند ؟ معلوم است چنین تصوری دارند،  که آن عنوان را نوشته اند؛ اما بدون استدلال ، این امر دور از حقیقت بوده ، نزد صفوف هردو سازمان مردود است . متأسفانه این بینش نا موجه از آن جا ناشی می شود، که صحت و شخصیت سیاسی رهبری سه رجالی مذکور را مریضی بدخیم مهاجرت تاسرحد جنون علاج ناپذير به تحلیل برده و به شخصیت های تند خوی ، بد خُلق ، کج اندیش و بدگمان تبدیل کرده است. ممکن است اختلاف شخصی ، سلیقه یی وقومی درمیان باشد، که اکنون رقابت ناسالم برسرکسب رهبری حزب واحد به آن افزون گردیده است.

    سوگمندانه این آزمندان جاه طلب، بدبینیها و کشمکشهای خودخواهانۀ خودرا، به معنی مخالفت ودشمنی دو سازمانِ برادر، که دیروز عضویک سازمان بزرگ (ح. د. خ.ا) بودند، اکنون هم اندیشه وارزشهای واحد دارند، وانمود می سازند؛ تخم انزجار، کین و نفاق می پاشند؛ عدۀ اعضای پاک طینت سازمان را گمراه می کنند، که بدین وسیله مانع وحدت گردند، تا اگرشود چند صبایی به سادیسم امرونهیِ که عادت کرده اند ادامه بدهند .

    چنانچه در این رابطه ، در این نزدیکیها ، در نشست پالتاکی به پاسخ سوال ، یکتن ازفعالین نهضت فراگیر، از داخل کشور رئیس حزب دموکرات افغانستان گفت: "متاسفانه بحران اعتماد و اختلافهای سلیقه یی و شخصی ... و مداخله از اروپا سبب گردیده است ، که جنبش چپ و دموکراتیک باهم یکجا نشوند ... البته در بعضی قسمتها بحران اعتماد موجه است ، ما دیروز دوستانی داشتیم، که امروز برای تعدادی قابل اعتماد نیستند ... شما آگاه هستید ، فضایی که در داخل کشور مسلط است، نسبت به بیرون از کشور کاملاً متفاوت است."

    اگر رفیق "وحید خرسند" غیر از رهبری سه نفری ذکرشده دربالا بوده، به اصطلاحِ مروج امروز، سخنگوی آنها باشد ؟ و آن عنوان را ناشیانه تحریر نموده باشد؟ دراین صورت پرسشهای زيرين درذهن انسان خلق می شود:

    1 چرا چنین کسی ناشی را به سخنگویی تعیين می نمایند؟

    2 چرا نوشته های اورا متوجه نمی شوند و نمی خوانند؟

    3 اگر می خوانند، چرا اشتباه وی را تصحیح نمی نمایند؟

    4 یا این که خود نیز نمی دانند؟

    5 در حالت اخیر، کسیکه دیگران را نقد می کند، لازم است از خودش چیزی برای پیشکش نمودن داشته باشد، تادیگران ترازوی قضاوت را با دقت ببینند و تشخیص خوب را از بد دریابند. اگر بوزینه باززاده نمی داند،  قصوری ندارد، ایرادی هم نیست، نافهمیی اومی تواند، تاجایی قابل توجیه باشد؛ ولی آن دو شخص دیگر؟ هردو دارای تحصیلات عالی و کادر های باسابقه هستند، عمری را در زیر سایۀ مرد بزرگِ دانشمند ــ صادقانه یا ناسپاسانه ــ سپری کرده اند، روزگاری را در رهبری سازمانها بوده اند، چرا نیاموخته اند؟

هرکه ناموخت از گذشت روزگار    هیچ ناموزد زهیچ آموزگار

     این گونه اشتباهات وحدت وهمگرایی سازمانها وجنبش مترقی و چپ دموکراتیک را صدمه می زند، سایر سازمانهای پیشرو را از سازمان ما متنفر و دور می سازد. بنابرآن به کمیتۀ توحید و انسجام شورای اروپایی حزب واحد ــ که دانشمندان و اهل خبره درآن کم نیستند ــ پیشنهاد می شود، که برای جلوگیری و تصحیح به موقع همچو اشتباهات بذل توجه فرمایند.

   عنوان تحیری رهبری سه نفری "وحدت یا مصالحۀ غیر اصولی" خاطرۀ فراموش ناشدنی گذشته را تداعی می کند.

    درسال 1366 هجری پروگرام بی مرزسازی "مصالحۀ ملی" مطرح شد، که مورد اعتراض کتلۀ وسیع اعضای حزب قرارگرف. در آن زمان ازجملۀ این رهبری سه نفری کنونی شورای اروپایی نهضت، یکی عضو دفتر سیاسی، بلندگو و هرکارۀ ح.د.خ.ا. و دیگرش عضو کمیتۀ مرکزی و دارالانشای آن و منشی بزرگترین سازمان حزبی کشور، (کمیتۀ حزبی شهر کابل)، بودند ــ به جایی مذاکره و با  اقناع به اعضای معترض حزب، به سرکوبی غیررفیقانه و بیرحمانه چه که، به اقدام وحشیانه یی متوسل شدند:

   با برکناری از کار و وظايف حزبی و دولتی، آب ودانۀ فامیل های شان را قطع نمودند، با اخراج از حزب و دورسازی از مبارزه یی که خون بهای اعضای فامیل و رفقایشان بود، غذای روحی و معنویشان را گرفتند ، با زندانی نمودنها آزادی شان را سلب کردند، وعدۀ شان را به جاهای بی برگشت سوق نمودند، که رفیق شهید "خلیل خسرو" قهرمان ملی کشور نمونۀ آن است. درعوض مقامات و چوکیها را به "اشرار" آن وقت و "مجاهدان" کنونی بنام "مصالحه" پیشکش نمودند، که سرآغاز تسلیمدهی حاکمیت مردم به ویرانگران میهن بود. چنانچه بعد رئیس جمهور و منشی عمومی حزب در ضمن صحبتی ازورای تلویزیون گفت: سه ماه چوکی وزارت دفاع را به احمد شاه مسعود نگاه داشته بود.

    رهبری سه نفری اکنون وحدت با حزب متحد ملی را غیر اصولی می دانند، لطفاً بگویند: که مصالحۀ آن وقت اصولی بود یا غیر اصولی؟ اگر جواب شان منفیست؟ چرا در آن زمان به اعضای منتقد حزب نپیوستند که سرکوبشان نمودند؟ اگر جوابشان مثبت است؟ دلیل چیست که آن مصالحه با دشمن اصولی بود؟ و این وحدت بادوست غیر اصولیست؟ بدون تردید اعضای حزب واحد به این درک نایل شده اند، که اصولیت وعدم اصولیت بسته به مقام رهبری سه نفری شورای اروپایی نهضت است، درهر وحدت و مصالحه یی که مقام این اشخاص تأمین  شود اصولی است، در غیرآن غیراصولی! فقط مِحکِ اصولیت و عدم اصولیت مقام این سه رهبر مقام پرست، خودکامه و تکرو ماست وبس! دیگر هیچ معیاری وجود ندارد! اگر دارد، باری بگویند که چیست؟

 در رسانۀ الکترونیکی خبر می سازند "مانعی درراه وحدت نیست، وحدت ما بی برگشت است" اگر آن خبرها راست ودرست است؟ چرا تدویرکنگره بی سبب به تأخیرمی افتد وامروز وفردا می شود؟ اگرمانعی هست؟ چرا صریح به اعضای حزب واحد گفته نمی شود؟

      دراین اواخر به وسیلۀ گماشته های شان تبلیغ می نمایند، مانع وحدت آن است، که فلان کس این قدرسفرمی کند، مصارف آن را ازکجا تأمین می کند؟ معلوم است که از طرف کشوری تمویل می گردد! خودشان که سردسترخوان امپریالیزم زانو زده اند، لقمه های مانند "سُمبِ ته تو و کلۀ پیشو" برمی بردارند، نه تنها هیچ عیبی ندارد، بل افتخار هم می کنند! می بینید که دیگربینی و دیگرخواهی هرگز در بینش شان وجود ندارد. به هرکس وهرچیزحسد می برند. حتا رفیقی را که در داخل کشور، با قبول هرگونه خطربه خدمت زحمتکشان قراردارد، ناجوان مردانه تخریب می نمایند، موفقیت و بهروزی هم اندیشه، همراه و همسفر خودرا هم دیده نمی توانند. بايست به هرجا، به هرچیز، و هرمقام فقط خودشان مطرح باشند وبس!

در حالی که میوۀ شان چیده شده توانایی رهبری ورهنمایی را ندارند؛ باید ضرورت تعویض خود را درک کنند؛ داوطلبانه جا خالی نمایند، تا زمینۀ رشد برای جوانان شایسته فراهم گردد.

   رفیق ارجمندی که آزمون شدگان را بازمی آزمایی، رویکردم به توست! بی کاری ات را، بی نانی ات را، درزندان بودنت را، توهین و تحقیرت را، شهادت رفقایت را، بازماندگان یتیم، بینوا، ژنده پوش واکنون گدایی آنهارا، این قدر زود، فراموش کرده یی؟ ما اعضای حزبی نبودیم ونیستیم که بخاطر تحقق اهداف عالی انسانی، برای سعادت و خوشبختی مردم خود میرزمیدیم ومی رزمیم؟ آیا غلام حلقه بگوش چند نفریم؟ که فقط دور نما وهدفشان ارضای حاکمیت دست نشاندۀ امپریالیزم است و بس! تا بدین وسیله خودشان هم به مقامی نصب گردند؟

    اگر این طور نیست، نشان بِده که در رفتار و گفتارآنان: قدمی، قلمی، سخنی، وذرۀ در راستای افشای آن حکومت باشد؟ وکلمۀ از چپ و تأمین منافع انسان زحمتکش به زبان آورده باشند؟

    رفیق عزیز! ازسنتهای دست وپاگیرافغانی ات دورشو! از دنباله روی افراد واشخاص وپیغمبرسازی بسکن! بُتهارا بشکن! زیرا اينها درحالی که راه خود را گم کرده اند و نمی توانند راه بیابند، دست به دامان ارتجاع و امپریالیزم می اندازند، چطور خواهند توانست، که ما را رهنمایی نمایند؟ اگر نیک بنگری در نتیجۀ اعمال زیانبار همینها بود، که به این نگون بختی رسیدیم، بی وطن و آواره شدیم، یعنی بی همه چیز شدیم.

    راه رهایی معقول و منطقی از آنها، ــ که به مانع بزرگی در راه رشد سازمان بدل شده اند ــ با انحلال صمیمانه ورفیقانۀ شورای اروپایی میسر می گردد. با این کار جلو تهدید رهبری سازمان داخل کشور گرفته می شود و استقلالش تأمین می گردد؛ ازمصرف بیجای حق العضویتها جلوگیری به عمل می آید وعامل تقویت بنیۀ مالی وفعالیت تشکیلاتی سازمانِ داخل کشور می گردد؛ با برچیده شدن سایۀ شان از فراز سازمان، دیگرافراد فرمایشی در رأس سازمانها نصب نمی گردند؛ زمینۀ رشد جوانان خردمند، نیرومند، ومستعد به تکامل فراهم می شود؛ زبان مشترک باسازمانهای هم آرمان درفضای دموکراتیک تأمین می گردد، وزمینه ساز وحدت و اتحاد همه رفقای هم آرمان و ساير نيروهای دموکراتيک، ترقيخواه و تحول طلب شده، مايۀ اميد برای ایجاد جبهۀ متحد ملی درکشور ونجات افغانستان ازپنجه های خونين جنگ و جنگ افروزان داخلی و خارجی ميگردد.

                  (ادامه دارد)

                 11سپتمر2010