مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانعِ وحدت اند، باید بیرون راند قسمت ششم!

                            

 

هدایت حبیب

 

قسمت ششم

مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانعِ وحدت اند، باید بیرون راند!

 

خوانندۀ ارجمندعضوحزب واحد! در قسمت گذشته "وحدت یامصالحه غیراصولی" عنوان نوشتۀ رهبری سه نفری شورای اروپایی نهضت، یا سخنگویی آنها را مورد بحث قرار داده بودیم، که اکنون برسی را ادامه می دهیم. ازآن جایی که دوپروگراف اول زیر عنوان، پردازمنشیانه یا تفاخردانشمندانه است، از پروگراف سوم آغاز می نماییم که چنین می نگارند: " اما با دریغ یک عدهء معدود بدون توجه و درک دقیق و لازم از مطالب و جوانب با اهمیت مسئله و ساده نمودن موضوع و پریدن از مراحل که در اسناد اساسی آغاز پروسه وحدت مسجل گردیده و به امضا رؤسا و مسولین هردو حزب رسیده است و طرفین به تحقق گام به گام و مرحله به مرحله خود را به اجرای کامل آن مکلف میدانند، توجه نمایند، میخواهند بقول معروف( راه چندساله را به یک شبه طی نمایند) خودرا به اصطلاح قهرمانان و حامیان سراپاقرص وحدت جابزنند و دیگران را که بر اصول و پرنسیب های قبول شده استناد مینمایند ضد وحدت معرفی کنند." لطفاً توجه فرمایید! تمام صفوف، اکثر قریب به تمام کادر ها و بیشترِ رهبری خواهان تسریع پروسۀ تأمین وحدت اند، ولی می نویسند "یک عده معدودچگونه باید فهمید، که سه نفر معدوداست، یا هزار ها؟ شاید کلمۀ "معدود" در قاموس خاص آنها معنای دیگری داشته باشد که نمی دانیم. در این صورت توضیح نمایند تا بفهمیم. ادامه می دهند ... "پریدن از مراحل که در اسناد اساسی آغاز پروسه وحدت مسجل گردیده"، شنیده وخوانده بودم که گذار کشور عقب نگهداشته شده به سوسیالیزم مراحلی دارد، که باید آنهارا طی نماید؛ اما خوب شد دانستیم، که اعضای دو سازمانی که در گذشته یی نه چندان دور، عضو حزب واحدی بودند، برنامه، اساسنامه و اندیشۀ واحد داشتند، که تاهنوزهم به آنها معتقد اند، اساسنامه و برنامۀ سازمانهای کنونی شان نیز تفاوتی ندارند، صرف برای این که گروپ سه نفری فرصت یابند، تا شخص مورد نظر شان را واجد سروصورتِ رهبری سازند، باید مراحلی سپری شود! چرا آن مراحل صعب العبور، آن اسناد اساسی دشوار فهم و آن اصول اساسی عدول ناپذیر را ساده نمی سازند و به و سیلۀ رسانه ها یا رئیسان شورا های کشوری به آگاهی اعضا نمی رسانند، که این همه سوء تفاهمات رخ ندهد؟ در ادامه بین قوس می خوانیم: "(راه چند ساله را به یک شبه طی نمایند)"، همان شعر معروف صدق نمی کند؟

         "به این تمکین که ساقی باده درپیمانه می ریزد 

                                          رسد تا دورما دیوار این میخانه می ریزد"

     از ابتدای تشکیل هردوسازمان تمایل و تقاضای صفوف طرفین به وحدت بااصرار وجود داشت، از آغاز مذاکره در رابطه به وحدت، دقیق بیشتر از دو سال سپری گردید، کفایت نمی کند؟ چند سال دیگر لازم دارد؟ معلوم می شود، تا این گروپ سه نفری: (رهبری پشت پرده، بوزینه باززاده، و حاکمزاده) برسرنوشت سازمان ما حاکم اند، برای حفظ وتداوم سلطۀ شان پردۀ آهنین و دیوار چینشان را، بین رفقایی که وجود یک دیگراند، و در قلب هم جادارند، با استفاده از دنی ترین و شنیع ترین روش "تفرقه بینداز و حکومت کن" تا که می توانند تحکیم خواهند بخشید. از رفتار و گفتارشان برمی آید، تاکه آنها رهبر باشند، وسازمان در حیطۀ صلاحیتشان باشد، آرمان وحدتِ جزایر ح.د.خ.ا. (حزب وطن) و ایجاد جبهۀ متشکل از نیروهای ملی، مترقی و چپ را به گور خواهیم سپرد!

     در ادامۀ نوشتۀ گروپ سه نفری می خوانیم: "اذعان باید نمود که در پروسه وحدت بعضی موانع و دشواریهای وجود دارد که جداً آنرا در نظر گرفت و با کار مشترک رفیقانه و هوشیاری لازم بر موانع غلبه نمود و آنها را از میان برداشت. و این اقدام ملی و تاریخی را باسربلندی بسررسانید."

     1ــ لطفاً موانع ودشواریها را توضح و تذکر دهید تا صفوف هردو سازمان که نیروی محرک وحدت اند، شما را یاری رسانند. شواهد مبین آن است که شما خود موانع و دشواریها را خلق می نمایید، خودخواهیها، عقده ها و بیماری مهاجرت شما دشواری و موانع اصلی در راه وحدت است، بنابر آن دشواریها و موانع را در وجود خود جستجو و رفع کنید، خود را تغییر دهید، بازسازی و تداوی کنید.

    2ــ کلمه های "ملی" و "تاریخی" در این جا مورد استعمال ندارند؛ زیرا کلمۀ ملی را وقتِ بکارمی برند که موضوع مربوط به تمام طبقات و لایه های جامعه و سراسر کشور متعلق باشد، یا موضوع کشوری درمقابل کشور دیگری مطرح باشد. کلمۀ تاریخی گذرا از لحاظ زمان افاده می شود، یعنی به موضوعی اطلاق می گردد که به گذشته رخ داده باشد، نه به مطلبی که به آینده رخ می دهد. لطفاً در نوشته واستعمال کلمات خود دقیق باشید، و یا به ویراستار تان توصیه نمایید، که بذل توجه نماید.

    به ادامه می نویسند: "تجربه احزاب دموکراتیک و چپ جهان وتارخ سیاسی افغانستان مخصوصاً بعد از دهه چهارم قرن گذشته میلادی، مبین این حقیقت انکار نا پذیر میباشد که بدون موافقت اصولی و صادقانه متکی برارزشهای ملی و دموکراتیک وقرار گرفتن در کنار مردم و دفاع شجاعانه از منافع زحمتکشان، ایجاد ساختار و موازین دموکراتیک حزبی و شناخت دوستان ودشمنان دیرینه وقسم خورده جنبش دادخواهانه وتجدد طلبانه، به وحدت یکپارچه و مطمین نمی توان نایل آمد. نه اینکه برخی ناشیانه و ساده لوحانه مساله را کوچک ساخته بر آن سطحی مینگرند. حل مسایل کلیدی از جمله اولویت های مطمین رسیدن به هدف یعنی وحدت اصولی، مستحکم و پایدار میباشد."  

    شرایطی را که گروپ سه نفری در رابطه به وحدت بین حزب متحد ملی و نهضت فراگیر ارائه می دارند، به افسانه های مذهبی شباهت بهم می رساند: "روزی ملایی در داخل مسجد به مردم وعظ می کرد، هر مسلم به جنت از طریق پل صراط وارد می شود؛ اما پل صراط از مو باریکتر، از تیغ تیزتر... است یکی از مستمعین گفت ملا صاحب چرا نمی گویی که جنت اصلاً راه دخولی ندارد." حال به جایی وضع شرایط فوق بهتر است گروپ سه نفری هم بگویند، که وحدت بین دوحزب یاد شده راه تحققی ندارد.

    خوانندۀ عضو حزب واحد! می بینید که در پروگراف اقتباس شده، به افتراق و وحدت ح.د.خ.ا. اشاره می شود، از آن جا که اکثرما اکنون سالمند شده ایم، بدین معنا است که تاریخ حزب خود می باشیم، می دانیم که، در آن زمانهم جنگ برسر کدام اصول و عدم اصولیت نبود، برنامه و اساسنامه مورد قبول همه بود، افتراق در اثر خود خواهیها، تلاش برای حفظ رهبری از جانب چوپان زادۀ خوش باور، شیوۀ رهبری عقبماندۀ او، وتفتین فرد پرتاب شدۀ امپریالیزم بود، که مورد قبول کادرهای دانشمند وزرنگ حزب قرارگرفته نمی توانستند، که سر انجام انشعاب تحمیل گردید. هم اکنون هم برنامه و اساسنامۀ هردو سازمان که مبین اصول اند، ازهم تفاوتی ندارند؛ ولی بوزینه باززاده است که ــ مانند چوپان زادۀ خوش باور ــ می گوید، که محور رهبری را رها نمی کند، حاکمزاده است که "امین وار" می کوشد، خود را در رئس سازمان نصب کند، رهبر پشت پرده است، که بنا به عادت "تفرقه انداز وحکومت کن" مزمن خود آنها را به لجاجت در غصب رهبری سازمان، جلوگیری از وحدت و کوک نمودن نزاع تشویق و رهبری می نماید.

    نیروهای سالم حزب در هردو جناح، از فردای انشعاب درپی تأمین وحدت بود ند؛ اما شخص پرتابی امپریالیزم بود، که از چوپان زاده سوءاستفاده می کرد، و مانع وحدت می شد، مثلی که اکنون رهبر پشت پرده و حاکمزاده، از بوزینه باززاده استفادۀ سوء می کنند، ومانع وحدت می گردند.

    اکثر رهبری حزب، به وابستگی امین به امپریالیزم باورمند بودند، سرانجام اعمال او، رهبرحزب را نیز به این امر معتقد ساخت، ازاین سبب در صدد دور کردن او برآمدند؛ اما وی توانست دست به دسیسه و ماجراجویی بزند، تا خود به پیروزی برسد، یا حزب را نابود کند. می دانیم که رهبر پشت پردۀ کنونی، در آن زمان مسئول نظامی و مؤظف به خنثا سازی هرگونه دسیسه بود، در انجام ماموریت خود اهمال و غفلت کرد، در نتیجۀ کوتاهی و نارسایی رهبر پشت پرده در انجام وظیفه اش، امین به پیروزی رسید، و همه کار های مخربی را که وظیفه داشت انجام کند، جامۀ عمل پوشانید، که یکی از آن جمله نقض وحدت بود؛ یعنی نقص در وحدت نبود، در مهارت امین و ضعف رهبر پشت پرده، درجلوگیری از توطیه های او بود؛ بنابرآن شکست وحدت در آن زمان دلیل شده نمی تواند، که اکنون وحدت صورت نگیرد. به علاوه وحدت آن وقت ازبالا بود؛ اما خواستار وحدت کنونی صفوف اند.

     درآن وقت شاهد بودیم، که بانابودی عمال امپریالیزم کار زیاد در جهت تحکیم وحدت صورت گرفت، ولی بد بختانه امینیها چنان تخم نفاق کاشته بودند، که تا به آخرهم وحدت تحکیم نیافت؛ به علاوه گروپ ناراضیان که حاکم زاده یکی از افراد رهبری آنها بود، جهت رسیدن به مقام، زیان فراوانی به وحدت رسانیدند، چنانی که هم اکنونهم به مقصود رسیدن به رهبری حزب واحد مانع وحدت می گردد. البته حالا هم بیم آن وجود دارد، که اگر گروپ سه نفری در حین وحدت به مقامی نرسند، بعد از تأمین وحدت ــ به وسیلۀ غُده های بدخیمی که هم اکنون که درجابه جاسازی آنان در رئس سازمانها  می کوشند ــ پربلم های را ایجاد خواهند نمود.

     طوری که درمطلب اقتباس شده از گروپ سه نفری درفوق، به جواب فراخوان نگارندۀ این سطورمی خوانیم، کلمه های بسیار زیبای تعارفی را که خود به آنها معتقد نیستند، به کاربرده اند، مانند: موافقت اصولی و صادقانه، ارزشهای ملی و دموکراتیک، قرارگرفتن در کنار مردم، دفاع شجاعانه از منافع زحمتکشان، ایجاد ساختار و موازین دموکراتیک حزبی، شناخت دوستان و دشمنان دیرینه و قسم خورده جنبش داد خواهانه و تجدد طلبانه... که به هرکدام آنها نگاه گذرا می افگنیم.

      1ــ"موافقت اصولی وصادقانه": هشت ماه قبل درجلسۀ ادغام تشکیلاتی سازمانهای کشوری متحد ملی ونهضت فراگیر، اکثر اعضا فیصله نمودند، که شورای واحد و رهبری واحد بسازند، ولی گروپ سه نفری رهبری شورای اروپایی نهضت برخلاف خواست اکثریت، از اقلیت حمایت نمودند. این امر نشان داد که آنها نه به اصول پابند اند، نه به اصولیت صداقت دارند.

      2ــ"ارزشهای ملی ودمکراتیک": فهمیده نمی شود که هدف رهبری سه نفری شورایی اروپایی نهضت از آن مفاهیم چیست و به وحدت چه ارتباطی دارند، شاید به طورعام درحین بازی باکلمات آورده باشند؛ معمولاً ارزشهای ملی به سنتهای پسندیدۀ مردم اطلاق می شود. دربین اعضای هردو سازمان کسی دیده نمی شود، که به ارزشهای ملی یعنی به سنتهای پسندیدۀ کشور پابند نباشد. احیاناً اگر چنین کسی باشد که مانع وحدت گردد، باید به همه معرفی و نشان داده شود و عدول از ارزشها ذکر گردند.

     3ــ"قرار گرفتن درکنارمردم، دفاع شجاعانه از منافع زحمتکشان":اگر به این امر معتقد اند و صداقت دارند، خود شان در اروپا چه می کنند؟ زحمتکشان و منافعشان در کشوراند، بایدهرچه زودتربه وطن بروند، درکنار زحمتکشان ودردفاع ازمنافعشان قرار بگیرند، متاسفانه که شعار می دهند، به زبان می گویند، ولی در عمل خلاف آن رفتار می نمایند، حتا باکسی که به وطن رفته، دردفاع ازمنافع ملی و درکنار زحمتکشان قرار دارد، حسد می برند، ناجوان مردانه و کین توزانه تخریبش می کنند.

     4ــ"ایجاد ساختاروموازین دموکراتیک حزبی": ساختاروموازین حزبی از قبل بوسیلۀ رفقای حزبی داخل کشور ایجاد شده، در اساسنامۀ حزب تسجیل شده است، صرف در ساختار تشکیلاتی سازمانی ما شورای اروپایی زاید ومانندغدۀ سرطانی تبارز کرده است، که مدافع موجودیت آن نیزگروپ سه نفری است، بایدهرچه زودترمنحل گردد، تا ازائتلاف مالی، سرگردانی جلساتی، تعدد مراجع رهبری وازمداخلۀ بیجا درکار رهبری حزب واحد در داخل کشور جلوگیری به عمل آید.

    5ــ"شناخت دوستان ودشمنان دیرینه وقسم خورده جنبش دادخواهانه وتجدد طلبانه": دوستان و دشمنان را همه می شناسند، چیزی پوشیده و پنهان نیستند، ولی اکنون اولیتهای دیگری وجود دارد، که باید در نظر گرفته شوند، مانند: قطع جنگ، پایان یافتن رنج بیکران مردم کشور، تأمین امنیت مطمئین به شهروندان، پابرجانمودن وحدت ملی و حفظ تمامیت ارضی، اعمار میهن وپایان دادن به فقر شرم آور، بیرون راندن قوای اشغالگر از کشور، برچیدن زرع مواد مخدر، تداوی مصابان به تکالیف روانی.... همه موضوعات ذکرشده به شمول شناخت دوستان و دشمنان جنبش دادخواهانه وتجدد طلبانه، مستلزم وحدت نیروهای پیشرو جامعه است، زیرا بدون قوت هیچ کاری انجام شده نمی تواند؛ زیرا دوستان را به این سبب می خواهیم بشناسیم، که به اندازه های متفاوت با آنها نزدیک شویم، دشمنان را به این خاطر می خواهیم تشخیص بدهیم، که به درجه های متفاوت ودر زماتش در برابرایشان برزمیم، بنابر آن در هر حالت "جنبش داد خواهانه و تجددطلبانه" به وحدت نیاز مبرم و حیاتی دارد، پس شماهم بیایید! باگذشت داوطلباته و بزرگوارانه از تمامیت خواهی خویش، باسایر اعضای هردوسازمان در راه تأمین وحدت بپیوندید! با این کار دوستان جنبش دادخواهانه را شاد و دشمنانش را تلخ کام سازید. (ادامه دارد)

19 سپتمبر 2010