پاکستان ؛ و هوس شیطانی حاکمیت بلا منازع در افغانستان

سلیمان کبیر نوری

 

پاکستان ؛ و هوس شیطانی حاکمیت بلا منازع در افغانستان

« قبایل آزاد پشتون» از تعبیر بریتانیایی تا معنای پاکستانی

 درینجا میخوانید:

- در نامه ی سر گشاده ی عنوانی باراک اوباما:

- تلاش مقامات پاکستان، در ایجاد یک حاکمیت قبیله سالار سیاه  و مطیع به خودشان. 

- افشای یک توطیه دیگر.

- طرح مؤثر افغانی صلح.

 

  هموطنان عزیز و گرانقدر!

طوریکه آگاهی دارید بتاریخ (   12 سپتامبر 2010) به قول سایت رادیو دویچه ویلی آلمان  تعدادي از مقام ها و پژوهشگران مراکز تحقیقات استراتژیک پاکستان در بحثي در مورد امنيت منطقه آسياي جنوبي" در شهر برلين آلمان، نکته هايي را که تاهنوز به صورت رسمي از سوي مقام هاي پاکستان مطرح نشده بود *، بيان کردند. پیامد های این نشست غرض آلود که کلا" تاکید بر مواضع استراتیژیک و اظهارات همیشگی جنرالان  بر حال و جنرالان متقاعد اما به مراتب مقتدر تر از جنرالان برحال استخبارات نظامی پاکستان ( آی اس آی) بود، منجمله  به ابتکار آقای احمد رشید ژورنالیست معلوم الحال پاکستانی سازمان یافته بود و چنانکه مفاد آن گویا طور ماهرانه طئ «نامه سرگشاده ای به اصطلاح متخصصان و کارشناسان امور جهان و منطقه !!»؛ عنوانی بارک اوباما در نشریه انگلیسی گاردین بازتاب یافت ؛ البته تحت عنوان « زمان مذاکره در افغانستان فرا رسیده است» و این درست در آستانه ی اعلام باز بینی استراتیژی امریکا در مورد افغانستان، بود.

پیش ازینکه به تحلیل این نامه ی سر گشاده بپردازم، لازم است تا اهداف  و مفادات این نشست را جمعبندی نموده، کوتاه و فشرده به تصریح آن مکث کنم:

- کسانیکه این نشست را مدیریت کرده اند، گویا بر این «باور!» بوده اند که این نشست میتواند بر قطعنامه های شورای امنیت( 1368 و1373)، مصوب 2001، سایه افگند و درین صورت میتوان ؛ با گروپ های تروریستی و بنیاد گرا که در آخرین تحلیل ؛ 9 سال پیش پای نیروهای «جامعه ی جهانی» را در افغانستان کشانیده اند، بالای  یک میز مذاکره نشست . لُب و لباب این نشست را دویچه ویله چنین فشرده کرده است :

«"تا زماني که پشتون هاي قبيله اي در نظام سياسي افغانستان در اکثريت نباشند و مشکل کشمير ميان هند و پاکستان حل نشود، ثبات در افغانستان تامين نخواهد شد."»

لذا گویا اصلاً مسأله و علت و انگیزه و سند و سابقه ای در تمام کون و مکان وجود ندارد که مشکل کنونی افغانستان و حضور قوت های ایساف ( یاری و همکاری ملل متحد = قوای حافظ صلح) ؛ نیرو های مسلح امریکایی و ناتو را درین سرزمین مدلول و معلول قرار دهد . گویا اصلاً جز پاکستان ؛ نه کشور و مردمی در عالم وجود دارد که منافع و مصالحی داشته باشد و جز پاکستان صاحب حق و صاحب دعوی و داعیه ای زیر این گنبد کبود که آسمان الهی است ؛ نه هستی دارد و نه میتواند حق وجود  داشته باشد !!!

لذا نه تروریزم و القاعده ای درین دنیا وجود داشته ؛ نه رویداد های عظیم  تروریستی در نایروبی و دار السلام  و سواحل عدن و قلب هند و اروپا و استرلیا ...و... و بالاخره فاجعه 11 سپتامبر 2001 در منهتن ( آسمانخراش های  دو قلوی مرکز تجارت جهانی ) روی داده بوده ؛ فقط همه چیز موضوع « پشتون هاي قبيله اي در نظام سياسي افغانستان » بوده و« مشکل کشمیر میان هند و پاکستان» !!!!

اینهمه را موجوداتی میفرمایند که مانند ما و شما دو پای دارند و با تیر کمر راست راه میروند و در فرهنگ حقوقی و سیاسی دنیا هم به همان نام و هویت و تعریف شناخته میشوند که ما و شما خواننده گان عزیز شناخته میشویم ؛ و حتی خود ایشان ما و شما را سیال خود هم حساب نمی کنند !!!

واقعاً شگفت انگیز است که چشم سفیدی پاکستانی ها از اینهم به مراتب فرا تر می رود . توجه کنید :

« مقام ها و پژوهشگران پاکستاني افزودند که آن ها دارند بهای همکاري با غرب در جنگ افغانستان عليه روسيه شوروي را مي پردازند، زيرا به گفته آن ها، شورشيان امروزي در دو طرف خط ديورند، "فرزندان جهاد افغانستان عليه روسيه شوروي" هستند. همچنان اين نکته را نيز مطرح مي کنند که غرب بايد مشخص سازد برای چه هدفي در افغانستان آمده است؟»

بدینگونه از نظر بحث کنونی ما و فراخوانی که قبلاً برای یک  کمپاین ملی و مدنی سراسر افغانی ؛ خدمت افغانها و دوستان افغانستان و صلح و حقیقت و عدالت در جهان داده شده ؛ تلاش مذبوحانه و نهایت ننگین اسلام آباد نشینان و پادو های عفی عفی شان اینست که تمامی حقوق و ارزش های دیپلوماتیک بین المللی ، اعلامیهء جهانی حقوق بشر ، منشور ملل متحد ... و بالاخره خود سازمان ملل متحد و شورای امنیت آنرا به نفی مطلق و ریشخند هرچه بیباکانه تر بگیرند و اهمیت تاریخی و حقوقی جهانشمول مصوبات شورای امنیت را به زعم خود هیچ و پوچ جلوه دهند !!! 

 

  -  و اما پهلوی دیگر موضوع ؛ همانا نامه ی سر گشاده ی جناب احمد رشید است که گویا بسیار زیرکانه و ماهرانه تنظیم گردیده است و با زبان دیپلوماتیک مقدور برایش ؛ اهداف اشتراک کنندگان نشست برلین « ایجاد یک حاکمیت قبیلوی جنوبی  قرون وسطایی طالبانی تحت تسلط پاکستان، در افغانستان» را بیان میکند.

- چه طرح های آن نشست و چه مندرجات این نامه ی به اصطلاح سرگشاده ؛ نی تنها برای هموار سازی راه های  تحقق بر نامه های پاکستان کمک نمیکند، بل فقط استخبارات نظامی پاکستان را به تحقق اهداف عمق  استراتیژیکی اش در افغانستان  و منطقه  به پیروزی میرساند ؛ چنان پیروزی که طئ 60 و چند سال گذشته حتی در خواب و خیالش هم نگشته بوده است!!!.

- چنان به نظر می رسد که با تحقق این راهکار؟؟؟ همه معنی  و مراد استراتیژی  و لشکر کشی غرب با چنین نیروی بزرگ و مخارج هنگفت و تلفات انسانی نامحدود ده ساله فقط به مراد رسیدن پاکستان و (آی ایس آس) میگردد . به این سند نامنهاد دیپلوماتاتیک « کارشناسان و صاحب نظران جهانی!! » جناب احمد رشید نویسنده کتاب معروف « طالبان » دقت فرمائید :

« زمان مذاکره در افغانستان فرا رسیده است

نامه ی سر گشاده

گاردین، دوشنبه ( 12 دسامبر 2010)

 

آقای رییس جمهور!

ما به مثابه اشخاص اکادمیک، متخصصین، و اعضای سازمان های غیر دولتی که ده ها سال در افغانستان کار و فعالیت کرده ایم، نسبت ادامهء  جنگ کنونی و عدم یک سناریوی مؤثق برای آینده، عمیقا" نگران میباشیم . مصارف جنگ تنها برای ایالات متحده امریکا بیشتر از 120 ملیارد دالر در یک سال است که در دراز مدت قابل ادامه نخواهد بود، مزید برآن تلفات انسانی  زیاد  شده میرود، بیشتر از 680 سرباز نیروهای ائتلاف بین المللی و صد ها افغان در سال روان جان های خود را در افغانستان از دست داده اند، در حالیکه سال هنوز به پایان نرسیده است. ما از شما تقاضا بعمل میآوریم تا  منابع بینظیر و نفوذی ایکه ایالات متحده دارد، برای صلح در افغانستان به کار اندازد.»

ببینید در متن فوق چگونه دلسوزانه! این نخبگان از مصارف ماهوار ایالات متحده ابراز نگرانی کرده اند، که هدف از ابراز چنین تشاویش، جلب اعتماد وعلاقمندی به این نامه میباشد. در جای دیگری میخوانیم که:

« با وجود این همه مصارف هنگفت، شورشیان طالب در تمام کشور پیشرفت کرده اند و ازین رو وضع در محلات نسبت به سال گذشته خیلی ها خرابتر شده است. اکنون خیلی مشکل است تا در خارج از شهر ها کار کرد. و حتا در اطراف و اکناف افغانستان، از طریق شاهراه ها سفر نمود. زیرا با استفاده از کاستی های حکومت افغانستان و اشتباهات ائتلاف، شورشیان به اوج فعالیت خویش رسیده اند.

 امروز طالبان با حضور خود در شمال  و غرب افغانستان یک جنبش ملی ؟ میباشند. پایگاه های خارجی کاملا از منطقهء ماحول خود تجرید شده اند و توان آن را ندارند تا از اهالی  محافظت نمایند، اکنون نیروهای خارجی زمان بیشتر از اقامت ارتش سرخ در افغانستان حضور دارند.»

 درینجا باز هم مثل رسانه های مغرض ؛ به بزرگنمایی گروهک های بنیاد گرای  ماقبل قرون وسطایی  و تروریستی ، پرداخته اند که گو یا بائیست در برابر این گروهک ها سر تعظیم فرود آورده شود.

این آقایان ؛ با وقاحت بینظیر گروهک های عقبگرای وحشی را جنبش ملی  خوانده اند، در حالیکه مردم مناطق شمال، شمال شرق، مرکزی و غرب کشور ( حدوداً دو ثلث مردم افغانستان !) نسل کشی های وحشیانه ی ایشان را طئ نیم دههء که ارتش پاکستان و القاعده آنانرا بر این سرزمین مسلط کرده بود؛ مانند دیروز به یاد دارند و برای اجرای عدالت و تحقق حق شرعی و الهی ی قصاص خود نسبت به آنان  و باداران شان هرگز خسته نشده اند!!! .

 ناگفته نماند که مردمان شریف و مظلوم جنوب هم ، اگر بتوانند در بدل جنایات سربریدن ها و سنگسار های نه تنها غیر حق که وحشیانه ؛ کشتن بیدریغ روشنفکران ؛ روحانیون حق گوی و حق پرست ؛ سران اقوام و قبایل خود و باعث شدن هزاران تباهی به دلیل سپر ساختن مردم در جنگ پاکستانی ها درین مرزبوم؛ سرکرده های طالبان را قصاص نمایند باید هرکدام از آنها را صد ها و هزاران مرتبه اعدام کنند .

تازه خود آقای احمد رشید برای چنین محاکمات ؛ شاهد عمده و اساسی هم میباشد .  طوریکه جناب شان ، هدفمندانه و از سر ناگزیری در کتاب خویش بنام « طالبان» و سایر گزارش ها و نگارش ها نه اینکه نتوانسته اند آن جنایات ضد بشری و جنایات جنگی ی قرن بیست و یک را کتمان نمایند بلکه  بدانها اذعان داشته و نسبت به آنها ادای شهادت فرموده است !!

 اینکه اکنون  چه چیزی باعث شده که جناب ؛ آن همه نوشته ها و سند هایی را که در پایش  امضاء نموده است ؛ فراموش نموده نغمهء برعکس ساز کند ؛ واقعاً پرسیدنی است !؟

در جای دیگر میخوانیم:                                       

«از لحاظ سیاسی، توافقی که در نتیجه مداخلهء سال 2001  بوجود آمده  ناپایدار است. زیرا در آن وضع مردمانیکه طالبان تبارز ایشان اند در قدرت نمایندگی ندارند. قانون اساسی نسبت تمرکز زیاد قدرت به مرکز برخلاف عنعنه افغانی میباشد.»

این نخبگان زبده؟؟ ازعدم موجودیت نمایندگی چه کسانی در قدرت حرف میزنند!!؟؟  

محبت و نگرانی ی آنانیکه خود را استراتیژیست ها ؟ یا ناف جهان خوانده اند؛ نسبت به کدام یک از اقشار جامعه ی ماست؟»

 قانون اساسی سال 1943 ( در اواخر قرن 20) سالیان متمادی در مطابقت با عنعنه ی افغانستان مورد تطبیق قرار میگرفت ؛  در اساسات مورد اشارهء عالیجنابان ؛ قانون اساسی  که در حضور نیروهای خارجی تدوین و نافذ گردیده ؛ با صراحت و کمبودی هایی  که دارد، بهتر و مترقی تر میباشد که در فرصت دیگر به تحلیل و ارزیابی آنها خواهیم پرداخت .

 اما اینکه حالا این قانون در قرن بیست ویک با عنعنات جامعه ی ما سازگاری ندارد ؛ بدان معنا است که روند تاریخی کشور ما خلاف کلیه جوامع بشری در عقبگرد است و این اهانت آشکار در برابر مردم ما و جهانیانی میباشد که با وسواس حتی الامکان صرف مساعی کرده اند که کشور ما با تمام عنعنات پسندیدهء ملی از نظر حقوقی کشور امروزی باشد.

چرا آقایان واقعیت ها را وارونه جلوه داده ؛ صاف و پوست کنده  نمیگویند که قانون و نظام موجود با عنعنات قبیلوی و عشیروی پاکستان ( یعنی سیاستی که پاکستان تحت این عنوان ساخته و پرداخته و به پیش می برد ) مطابقت ندارد!؟اگر به متنی که سایت رادیو دویچه له بیرون داده اتکا کنیم ؛ ایشان هم این مورد را صاف و پوست کنده هم ساخته اند :

« کريستيان واگنر، رييس بخش آسيا در بنياد "علم و سياست" در آلمان، از هيات پاکستاني پرسيد که براساس کدام قاعده خواهان تشيکل حکومت "اکثريت پشتون هاي قبيله اي" در افغانستان است، درحالي که اين موضوع داخلي افغانستان است. در حالي که سياستمداران و پژوهشگران پاکستاني تاکيد مي کنند که در پي "هيچ گونه عمق استراتژيک" در افغانستان نيستند و زمان جنگ سرد گذشته است. مهمانان پاکستاني مي گويند "مشکل افغانستان را درک کرده اند و خواهان حل اين مشکل هستند. به گفته آن ها، تا زماني که "پشتون هاي قبيله اي" خود را در نظام سياسي افغانستان در اکثريت احساس نکنند، ثبات در افغانستان تامين نمي شود.

يک خبرنگار امريکايي اين سوال را مطرح کرد که چرا آن عده از اعضای طالبان که خواهان مذاکره با حکومت افغانستان هستند، بازداشت می شوند. خبرنگار آلمانی از هیات پاکستانی پرسید، چرا در هر جايي که حمله تروريستي صورت مي گيرد، به پاکستان ارتباط دارد. پرسش هاي ديگر، بر اين نکته متمرکز بود که اکثريت اعضاي کابينه و پارلمان افغانستان پشتون هستند و رييس جمهور این کشور نيز يک پشتون است، چرا پاکستان باز هم به اين مساله تاکيد مي کند. پاسخ پاکستاني ها اين بود که پشتون های شامل در قدرت، از پشتون های قبیله ای نمایندگی نمی توانند. »

مگر این سخن ها هذیان است یا معنایی دارد ؟ در کشوریکه صرف نظر از حق بودن یا ناحق بودن ؛ اکثریت حاکمان پشتون میباشند ؛ بازهم گویا آنها هیچ اند و از « پشتون های قبیله ای » نماینده گی کرده نمیتوانند !!؟

معنای صاف و پوست کننده همین است که ولو تمامی مقامات حاکمه افغانستان پشتون باشند ؛ به درد پاکستان نمی خورند و پاکستان , اینجا حاکمیت مطلق خود را میخواهد و فقط برای آن نام « حاکمیت پشتون های قبیلوی » داده است , کما اینکه در حاکمیت « پشتون های قبیلوی جنوب ( طالبان)» این کرنیل های پاکستانی بودند که بر کلیه ادارات و منابع و مراکز قدرت و دولت افغانستان و حتی محلات ناموسی افغانها یعنی امنیت ملی ؛ ارود ، پولیس ، وزارت خارجه ... تسلط عام و تام و مطلق و مطلق داشتند !!!

بر گردیم به در فشانی های جناب احمد رشید اجینت ذخیرهء آی ایس آی ؛ برای همچو روزی :

«عملیات جنوب افغانستان در ولایات قندهار و هلمند خوب پیش نمیرود. استراتیژی ایکه محراق آن را مردم محلی در منطقه تشکیل میداد، امروز با یک جنگ تمام عیار تبدیل گردیده است و با عث تلفات جانی و تخریب جایداد مردم میگردد. حملات شبانه بر خانه ها جهت از بین بردن طالبان مظنون به یک سلاح اصلی تبدیل شده است که بیشتر مردم در افغانستان این میتود ها را غیر قانونی میپندارند.  نسبت خشونت در این عملیات نظامی ، ما در تلاش خود جهت تسخیر قلب و مغز پشتون ها در دهات بازنده هستیم . این وضع تاثیر مستقیم بالای تداوم جنگ دارد. این تدابیر ماورای نتایج جنگی بحث برانگیزآن، نارضیتی خلق مینماید. حملات هواپیماهای بی پیلوت در پاکستان تاثیر محدود داشته پاکستان را بی ثبات میسازد. تلفات شورشیان با جلب عناصر بنیادگراتر از سابق، تکافو میگردد. کامپاین نظامی بالای علایم مریضی تاثیر موقتی داشته در تداوی کامل آن ناکام است. عملیات نظامی بطور موقت وضع امنیتی را بهبود میبخشد. اما این بهبودی دوامدار نبوده، بدون یک توافق سیاسی در منطقه وسیع که قوای خارجی در آن حضور ندارد استقرار نمی یابد.».

درین بخش عمدتاً به هدف قراردادن محلات تروریست ها بوسیله ی هواپیماهای بدون سرنشین به داخل پاکستان اشاره شده است که پیامد و مثمر بودن آن را زیر سوال قرار داده، و موثریت آن را موقتی پنداشته اند؛ به هدف اینکه از پریزیدنت اوباما خواسته شود تا از حملات این هوا پیما ها در خاک پاکستان جلوگیری بعمل آید.  

بخش دیگری از نامه ی سرگشاده را هم میخوانیم و باز بیشتر مکث میکنیم :

« ضرب الاجل سال 2014 که وظایف امنیتی را بدوش اردوی ملی افغانستان میگذارد، واقعبینانه نیست. با از بین رفتن سریع قدرت دولتی در یک منطقه برای اردو مشکل خواهد بود که به تنهایی بدون ساختارهای دیگر قدرت در منطقه باقی بماند.

...
سلیمان کبیر نوری

تعداد مقالات در سپیده دم 62

نمایش تمام مقالات سلیمان کبیر نوری

مقالات مرتبط

...

از مدتی است که اتاق فکری امریکا (کانون نظم نوین جهانی) با تجارب بدست آمده از حمایت بیدریغ مالی و تسل... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

افغانستان را خطر جدی سقوط در پرتگاه نیستی تهدید می کند! یک بازی خطرناک دیگر در راه است، که باید با ه... ادامه

...

طوری که خوانندگان گرامی و هم ميهنان عزيز آگاهی دارند؛ عمران خان نخست وزير پيشين پاکستان، ادامه

...

گروه بین الملل: سال گذشته پاکستان به لبه پرتگاه کشانده شد. مجموعه‌ای از بلایا از جمله سیل‌های فاجعه... ادامه

...

طبق گزارش رسانه ها روز دوشنبه هفته گذشته یک هيأت علمای دینی پاکستان به رهبری مفتی تقی عثمانی به کابل... ادامه

...

پاكستان ازبنيادش كشوري است سرگردان وپيوسته درحال استحاله وستيزه جوئي. خلقت اين كشور كه درآن استعمارن... ادامه

...

پس از آن که امريکايی ها با امضای توافق نامه ی قطر با طالبان بوسيله زلمی خليلزاد برنامه ی کشيدن سرباز... ادامه

...

آيا وقعاً طالبان افغانهای با غيرت اند؟ غرور افغانی شان همانا قتل دکتر نجيب الله ولی‌نعمتِ‌ شما آقای... ادامه

...

پاکستان با توجه به هزینه های بزرگ مالی در پروژه های تروریستی،هزینه سرشار نظامی،اوج فساد در ارکان بلن... ادامه

...

جبهه یا اتحاد چپ مترقی ومارکسیستی یک ضرورت است یا یک آرزو، هوس یا دیکوریشن بورژوازی؟ اکنون بشریت وار... ادامه

...

هم ميهنان عزيز، خوانندگان گران ارج! محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر خارجه قطر، درحاشیه نشست سالانه م... ادامه