رهبران پشت پرده را بايد به گودال تاريخ سپرد!

 

هدایت حبیب

  

 

رهبران پشت پرده را بايد به گودال تاريخ سپرد!

 

      این نبشته را با یک سوال آغاز میکنم.آيا این امکان وجود دارد که ما اعضای حزب واحد با هم به توافق برسیم؟ قبل ازینکه پاسخ مثبت ویا منفی باشد، می خواهم کلام را ازبخش سری « مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند! » که سال پار نگاشته ام و در سایت های وزین دگر اندیش به نشر رسیده و هم اکنون نیز مطالب آن قابل مطالعه است، ادامه دهم: راد مردان ملی گرا و دموکرات، از غم و درد مردم کشور دور نبوده اند. برای زدودنِ سمهای پاشیده شده از جانب واپسگرایان واعمار میهن، وسیله های تجمع نیرو را ایجاد نموده اند. یکی از آن جمله نهضت فراگیر ترقی و دموکراسی افغانستان است. گرچه بنیان گذار فقید آن نا به هنگام درگذشت؛ سکان نهضت بدستانِ نا راضیانِ ناهمگرا، بد سابقه و عقده مند افتاد. اما صفوف آن به علاوۀ جذب اعضای انفرادی، در پی وحدت با سایر سازمانهای هم مانند برآمدند و با آرزوی مشابه ازجانب حزب متحد ملی افغانستان مواجه گردیدند. در نتیجه در اثر حسن نیت، آرمان و مساعی مشترکِ صفوف هر دو سازمان تا سرحد بهم پیوستن تشکیلات پیش رفتند. امید و مژده این بود، که به زودی کنگرۀ وحدت تدویر می یابد؛ سازمان واحد و رهبری واحد ایجاد میگردد. سوگمندانه این مهم بدون هیچگونه دلیل اصولی و مرامی به خاموشی گرایید. پیش بینی امتناع تدویر کنگرۀ وحدت از جانب رهبری پشت پرده نهضت، در سلسلۀ « مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند!» پیش داوری نبوده است، اکنون به اثبات رسیده باشد، که مانعان وحدت در اروپا نشسته اند. هروقت همین که به موضوعی که خود شان مطرح نباشند، یا منافع شخصی شان در آن مضمر نباشد، نه تنها توجه نمی کنند، بل مانع موفقیت آن نیز می گردند.

      چنانی که می بینیم، ظاهراً از رهبری داخل کشور التجا می گردد، که به سوی تدویرگنگرۀ وحدت سریعتر حرکت نمایند؛ اما در حقیقت این تقاضا تظاهراست، نه قلبی؛ به این دلیل، که زیر فشار شدید صفوف قرار دارند، آشکار نمی توانند با وحدت وتدویر کنگره مخالفت کنند، با این مانورها می خواهند خودرا به چشم اعضا وحدتخواه جلوه بدهند؛ ولی درعمل به وسایل مختلف جلو تدویرکنگره را می گیرند؛ چنانی که کمی دست آوردی نصیب وحدت می گردد، چند نفر از همرکابان زشت نام وبد سابقه شان ــ که مهارت بخصوص به تخریب پروسه های مثبت دارند ــ از اروپا برای تخریب و زهر پاشی پروسۀ وحدت به کشور اعزام می شوند. خود را وحدت خواه جلوه می دهند وچندی دیگر را به مخالفت و بهانه جویی وا می دارند. اگر چنین نیست، سه سال است که نشست وگفتمان جریان دارد، چرا مثمر ثمر نمی شود؟ اگر غیر بهانه جویی جانب نهضت، کدام مانع اصولی هم وجود دارد، چرا به اطلاع همه اعضای هر دو سازمان رسانیده نمی شود؟ فقط درهرجلسه کمسیون توحید وانسجام جانب نهضت از متود کهنۀ "بگیر که نه گیرید" استفاده می کنند، بالاخره در جلسۀ اخیر نوبتی کمسیون توحید وانسجام، که جانب متحد ملی به تعیين تاریخ تدویر کنگره اصرار ورزید، رفقای معلوم الحال جانب نهضت، که وابستگی آشکار به اروپا دارند، پلان شده به آدرس جانب مقابل سخنان غیر رفیقانه و دل آزار حواله نمودند؛ در واقعیت این جلسه اصلی و نهایی نبود که بُرد و باخت داشته باشد، جلسۀ نوبتی و مقدماتی کنگره بود، که در نتیجۀ این رفتار شنیع، تاریخ تدویر جلسۀ بعدی کمسیون هم تعین نگردید. اگر طی جلسۀ مقدماتی طرفین سعی می کردند بدون جدل به یک توافق برسند، یعنی هردو طرف با تفاهم، عقب نشینی وخود گذری یک راه دوستانه و رفیقانۀ دموکراتیک پیدا می کردند و با هم کنار می آمدند، اثرمندی کار شان بیشتر می بود؛ متأسفانه این کار را نکردند. اگر جانب هردو طرف اکنون باز ابتکار وگذشت از خود نشان ندهند و اعضای کمسیون مرکزی توحید و انسجام را جمع نکنند، زمینۀ تدویر جلسه آن کمسیون هم متلاشی خواهد شد.                                            

      وحدت چیزی نیست، که ما برای تفنن انتخاب کرده باشیم و برای سرگرمی خود تحققش بخشیم. بل وحدت ضرورت مبرمی شرایط کنونی و زمان موجود درکشورماست.                                                                                                                                                                                           

      برای درک بهتر این تنگنا لحظه یی سر به جَیب فرو بُرده پا به دامن درکشیده، بیند یشیم، که اگر خود ما در زیر آواری گیرمانده باشیم، مجرای تنفس مان مسدود شده باشد، آواز در گلویی مان خفه گردیده باشد، چه حالی داریم! برای نجات با چه سرعتی، چه تعداد نیرویی را تقاضا و آرزو می نماییم؟ تا هرچه زود  از آن عذاب طاقت فرسا و رنج جانکاه نجات یابیم.                              اکنون مسلم است، که اکثر مردم بیچارۀ ما در کشور از نگاه اقتصادی،  اجتماعی، سیاسی و امنیت دربدترين حالتی قرار دارند. بنا بر آن باید درک کنیم، در نظر بگیریم و کار وعمل خود را عیار نماییم، که آنها نیز برای نجات شان، چه تعداد نیروی را (که همه عناصر ملی و مترقی کشور هستند) و با چه سرعتی نیاز و تقاضا دارند. پس دراین حالت ما با چه سرعتی و با چه تعداد نیرویی به سوی مردم کشورخويش بشتابیم؟ از یک طرف می بینیم، که واپسگراها به طور سرسام آوری برای تحکیم موضع وهمبستگی خود، جهت حفظ و تحکیم شرايط خفقان موجود، بالای مردم کشور ما تلاش می ورزند و از سوی دیگر افرادی از ردۀ بالای سازمان ما از وحدتِ نیروی نجات جلو گیری می نمایند، که عمل هردو طرف به یک نتیجه می انجامد.

      اتهام نمی بندم که رهبران پشت پردۀ سازمان ما عمال ارتجاع و امپریالیزم اند؛ ولی اگر نیک بنگری این حقیقت را نیز نمی توان پنهان کرد، که عمل شان با ارتجاع کوردینه شده معلوم میشود ودر یک سمت و سو حرکت می نمایند. تکرار می نمایم آنها وحدت نیرو های واپس گرایی جامعه را تقویت می نمایند و این ها وحدت قوتهای پیشروندۀ جامعه را تخریب می کنند. واضح است که عاقبت کار هر دو طرف به ویرانی و تخریب خانۀ مشترک مان منتهی می گردد. اگر ارتجاع موشها را توظیف نموده اند، که از زیر تهداب خانه را تخریب کنند، رهبران پشت پرده وهر کاره های سازمان ما نصب ناوه را به بام خانه اجازه نمی دهند، تا از بالا باران خانه را ویران نماید.  پس مسأله ای که باید عمیقاٌ درک شود این است، که تا کی ما صفوف سازمان وسیلۀ تاَمین اهداف خود بزرگ بینانۀ چند نفر عظمت طلب گردیم؟ که فقط انسان را افزاری برای رسیدن به مقام، منزلت، قدرت و اهداف خود می دانند و بس. در برابر رنج وعذاب انسانهای دیگر هیچ گونه احساس ندارند!                                         

        دراین حالت باید از عقل سلیم، موضِع گیری و قضاوت بدون حُب و بغض، بدون پرده پوشی و پرده دری ، از شهامت وطن پرستانه و انسان دوستانۀ قاطع کار گرفت. هرچه زود تر باید همین مار های افعیی خاموش را از درون آستین سازمان بیرون راند. زیرا نه تنها در مفکوره و عمل این ها وحدت با سایر سازمان های مشابه دیده نمی شود، بل در اثر بر خورد نامطلوب شان، بیم جدایی ها نیز می رود.

      در پیامد چنین رفتار، نارساییهای سازمانی را فقط از راه انتقاد رفع شدنی می دانم. با متخلفین متکرر وحرفوی و مریضان مزمن سیاسی پیوسته می رزمم و در این راستا طرفدار جدل و دیالوگم، خاموشی را بنزین آتش تخلفات و انحرافات سازمانی می دانم، معتقدم که دفاع ازحقیقت واصلاح معايب زندگی حزبی ازطریق سکوت، پرده پوشی وعامگویی حاصل نمی شود؛ آنانی که در این راه می روند، حقیقت گویی و واقعیت جویی را فتنه انگیزی وانمود می سازند، وخود مصلحتگرایی می کنند، در واقعیت امر رفقا و خود را فریب می دهند و به بیراهه می کشانند و درحقیقت از مارهای درون آستین، که مانع وحدت و سعادت سازمانند حمایت می کنند. به باورم معضلات کنونی تنها ازطریق گفت و شنودِ بی پرده، واضح، صریح، مشخص، صادقانه، رفیقانه وبه آدرسِ معین قابل حل می باشند.

      به سخن دیگر، انتقاد ونقد در جامعۀ دموکراتیک وبازی که اعضای اروپایی حزب واحد سکونت دارند و در ردیف انسانهای مدرنی که زندگی می نمایند، یک اصل پذیرفته شده و نیاز مبرمِ جامعه است. بنابر آن ضرورت است، که ماهم از این مهم مستفید گردیم و سراپایی تشکیلات خود را نقد نماییم.        نفس مبارزه که توأم بافرازو فرود و ناملايمات است، حضور فعال دیگر اندیشی و برخورد انتقادی را می طلبد. سازمان به اصطلاح جنت و خود مانهم ملائیکه نیستیم؛ اگر ماهم خواسته باشیم، برای بهبود و اصلاح کار نماییم، باید تماشاگر نباشیم، خود ما از درونِ سازمان، به این کار مبادرت ورزیم واستفاده ازین روش را افشاگری وعمل ضد رفقا و سازمان نپنداریم.

      رفیق خواننده! شرایط عینی برای دیگرگونیِ بنیادی در کشور کاملاً آماده است، سوگمندانه که شرایط ذهنی بدست حامیان طالبان قرار دارد وبزودی به نفع آنها تغیيراتی رونما خواهد گردید. دراین صورت جامعۀ ما واقعاً به قهقرا سقوط خواهد نمود. راه نجات، فقط گردهمآیی همه نیرو های ملی ومترقی کشور و در هستۀ همه وحدت خانوادۀ ح.د.خ.ا (حزب وطن) می باشد.

      پس برای تأمین وحدت با تمام نیرو بشتابیم و بجای سقوط کشور به قهقرا، رهبری پشت پرده و رأس شورای اروپایی را که مانع وحدت اند به گودال تاریخ پرتاب نماییم.

      رفقای آگاه و وحدتخواه عاری از هرگونه تعصب ، به شما پیشنهاد می نمایم، که بايست همه برای تدویر هرچه عاجل تر کنگرۀ وحدت صدای خود را از همه جا رساتر و رساتربلند نماییم!

14 اگست 2011