نقش جهادي هادراستراتيژي خون وآتش پاکستان درافغانستان

نقش جهادي هادراستراتيژي خون وآتش پاکستان درافغانستان

- > درپيوند بامرگ شريرترين قاتل مردم ما(جنرال حميد گل )وسه ونيم دهه ويراني وبربادي افغانستان - (تحقيق وپژوهش استاد صباح)

- > پژوهش مستند درعملکرد سازمان جهنمي وجاسوسي { آي اس آي }

 

طالبان ازطرف برهان الدين رباني، عبدالرب رسول سياف و اسماعيل خان نامه هايي مبني برهم كاري دريافت داشته اند. ازسويي، برهان الدين رباني دركارناوال تبليغاتي كه دوسال قبل به راه انداخته بود و با ديدارازولايات قندهاروهلمند كه ازمراكزسنتي اقتدار طالبان هستند، اين شائبه را بيشترتقويت كرد كه تلاش هاي صورت گرفته ازطرف رباني وهم فكرانش، براي نزديكي هرچه بيشتر با طالبان بوده است و بس و آزادي گروه بسياري از اسيران طالبان دربند اسماعيل خان به تقاضاي برهان الدين رباني، مي توانست پيشنهاد يك وجه المصالحه تلويحي از طرف رباني و طرف دارانش به طالبان باشد كه از رانده شدن ازاريكه قدرت بيم وهراس دارند .
بنابراین، می توان حمایت های ربانی ازطالبان وقول کمک به او را از منظر اختلافات و منازعات قدرت دانست که ربانی به هیچ وجه حاضر نبود از قدرت کناره گیری کند وحتی حاضر بود با طالبان هم پیمان شود و به هیچ وجه با کسانی که تلاش می کردند تا قدرت را از او بگیرند، حاضر به مصالحه نبود، غافل از این که همین طالبان، به زودی به همان نیرویی تبدیل می شد که کابل وقدرتش را از او می گرفت و به گفته لورل کورنا : «اگرچه دولت ربانی بابت بیرون راندن حکمتیارسپاس گزارطالبان بود، ولی زود متوجه شد که طالبان برای خودش هم تهدیدی جدی به شمار می آید» .
لذا همان طوری که در دل تاریخ سیاه و خونین سه دهه اخیر افغانستان نیزجا دارد، درنخستین ماه های ظهور طالبان در سال ۱۹۹۴، دولت وقت مجاهدین که توسط ربانی و مسعود اداره می شد، پشتیبانی همه جانبه شان را از جنبش طالبان ابراز داشتند و حتی درتسخیر مناطق جنوب به طالبان کمک کردند.

فقط علل و عوامل پشت پرده این ائتلاف نافرجام بین دولت ربانی - مسعود و طالبان، هنوز برای مردم رنج دیده افغانستان روشن نیست، فقط سندی که وزارت امور خارجه امریکا فاش کرده، بُعد پنهانی ائتلاف ربانی- مسعود با طالبان را تا حد زیادی آشکار می سازد. این سند درتاریخ هفت دسامبر ۱۹۹۴ از طرف منبعی  که نامش درسند نیامده، به ران مک مولن در وزارت خارجه امریکا  بخش افغانستان ارسال شده و درآرشیف اطلاعاتی امنیت ملی ثبت است. در این سند، از تصرف قندهاروقلات توسط طالبان و نیت پاکستان در به وجود آوردن طالبان در صحنه سیاسی با عنوان« تحولات در افغانستان» گزارش داده شده است.
مهم ترین بخش سند که از زبان یک منبع موثق از شهر دوشنبه تاجیکستان ابراز شد، معامله پنهانی دولت ربانی و مسعود با آی اس آی پاکستان است. در این بخش آمده که دولت ربانی پذیرفته که از پیش روی های آی اس آی(البته به واسطه طالبان) در مناطق جنوبی و غربی افغانستان پشتیبانی کند تا زمانی که چالش هایی برای اسماعیل خان در هرات ایجاد نکند. هم چنین در سند آمده است که ربانی و مسعود می خواهند که از شکاف های عمیق که در روابط حکمتیار با آی اس آی به وجود آمده و آی اس آی را مطمئن ساخته که حکمتیاردیگر نمی تواند از دروازه های کابل جلوتر برود، با معامله با آی اس آی پاکستان، به نفع خودشان بهره برداری کنند. مطالعه این سند روشن می سازد که یکی از عوامل«حرکت خودجوش» خواندن طالبان توسط ربانی و ملاقات های پیدا و پنهان مسعود با طالبان، معامله پنهانشان با آی اس آی پاکستان بوده است .
سقوط کابل و تصرف آن به دست حزب جمعیت اسلامی، موجب شد تا احزاب دیگر، به سلطه جمعیت اسلامی در کابل اعتراض کنند. به توافق نرسیدن احزاب باعث شد تا جنگ ها ادامه یابد. احمد رشید می گوید:
ادامه جنگ های داخلی افغانستان بیشتر معلول این واقعیت بود که کابل سقوط کرد، آن هم نه به دست احزاب تا دندان مسلح پشتون مستقر در پیشاور که با یک دیگر مشغول نزاع بودند، بلکه توسط نیروهای سازمان یافته تر و یک پارچه تر تاجیک؛ یعنی نیروهای برهان الدین ربانی و فرمانده نظامی اش احمدشاه مسعود و هم چنین نیروهای شمال به فرماندهی جنرال عبدالرشید دوستم. تسخیر کابل ضربه روانی سهمگین به آي اس آي وارد کرد. تقریباً بلافاصله با محاصره کابل و به توب بستن بی رحمانه آن توسط حکمتیار، جنگ داخلی بین گروه ها آغازشد . حکمتیار تلاش می کرد صفوف خودراازاقوام خود متحد سازد.  جنگ های داخلی و پی آمدهای آن، به ستوه آمدن مردم از این وضعیت را در پی داشت تا جایی که کشته شدگان جنگ های داخلی را بیش از جنگ ده ساله دانسته اند. لورل کورنا در باره پی آمدهای جنگ می نویسد: جنگ بین مجاهدین شروع شد؛ وضعیتی که به سرعت به خشونتی به مراتب شدیدترازآن چه در برابر روس رخ داده بود، تبدیل شد. براساس گزارش یکی از منابع، در حمله راکتی سال 1994 که از جانب گلبدین حکمتیار، رقیب اصلی ربانی صورت گرفت، در پایتخت تعداد کشته شدگان بیش از شمار کسانی بود که طی ده سال جهاد علیه شوروی جانشان را از دست داده بودند.  

جنرال چهارستاره محمدنبی عظیمی در مورد جنگ های اتحاد اسلامی و حزب وحدت می نویسد: شورای نظار، علاج واقعه را در این می دید که باید حزب وحدت و اتحاد اسلامی را درگیر نماید. هرگاه یک طرف با شکست مواجه گردد، یک عامل منفی را از سر راه خود برداشته است و هرگاه هر دو تضعیف شوند، معنای آن تضعیف دو عامل منفی خواهد بود. علاوهبر این، از این طریق به حساب نیروهای نفوذی حزب اسلامی افغانستان که در پوشش نیروهای اتحاد اسلامی افغانستان وارد شهر کابل شده اند نیز رسیدگی مناسب شده و درس خوبی بدانها داده شده است. به همین دلیل، اولین عمل شورای نظار در جهت دست یابی به هدف خویش، ترور چهار نفر از مربوطین حزب وحدت و اعلام آن به نام اتحاد اسلامی بود که سه نفرآن از شورای مرکزی حزب وحدت بودند .
این پایان دسیسه مسعود نبود. او درجنگ با سیاف متحد گشت و قتل عام خونین شیعیان را مرتکب شد. پیتر مارسدن در این مورد می نویسد: نبردهای سنگین خیابانی میان نیروهای حزب اتحاد اسلامی به رهبری سیاف وحزب وحدت که پس از سقوط نجیب الله قسمت غربی کابل را تصرف کرده بودند، باعث شد که ساکنین آن مناطق، خانه های خود را رها نموده و به حومه شهرها یعنی شهرک های جنوبی نزدیک کابل و ایران بگریزند. سرانجام پس آن که مسعود به نیروهای اتحاد پیوستند و با ایجاد یک قدرت بزرگ تر، در فبروری 1993 در قسمت شرق کابل با حزب وحدت مجدداً و به شدت درگیر شدند و اقدام به قتل عام و کشتار یک دیگر نمودند که این کشتار وحمام خون را در ردیف قتل عام افشار دانسته اند . درگیری های داخلی و حملات احزاب به گروه های رقیب، تنها درشهر کابل هفتادهزار کشته و صدها هزار زخمی به جا گذاشت. حدود نیم میلیون نفر پایتخت را ترک کردند. شهرکابل عمدتاً به ویرانه ای مبدل شد. میراث های فرهنگی آثار موزيم ملی، آرشیف ملی، گالری ملی و کتابخانه عامه که هر کدام به نحوی عظمت تاریخی کشور را بازتاب می دادند، غارت شد. کشور با صدها هزار کشته و زخمی و اقتصاد ویران شده، اینک رابطه خود را با تاریخ و گذشته اش نیز از دست می داد.  در زمان حکومت احزاب و طالبان درافغانستان، حدود دوصدهزارافغانی در اثرمین معلول شدند. زراعت، صنایع و جاده های کشور تخریب گشت و درعوض تجارت مواد مخدر و ترور جای آن را گرفت. بی سوادی و سوء تغذیه در کشور، روند صعودی یافت و متوسط طول عمر چهل سال بود و صندوق بین المللی پول، درآمد سرانه را بین صد تاصدوپنجاه دالر اعلام کرد.
بنا براین، نبود تنظيم هاي منظم جهادي و رهبري درست، احزاب جهادي را ازهمان اول به صورت منظم در نياورد و اختلافات در میان احزاب، از همان ابتدای تصرف کابل شروع شد. هر گروه جهادي براي كسب شهرت و جلب كمك هاي بيشتر تلاش می کرد. این مسأله، سبب شد تا احزاب جهادي بعد از پيروزي و جنگ هاي داخلي، پراکنده شوند؛ زيرا اگر همبستگي  و صميميت بين گروه هاي جهادي به وجود می آمد، هيچ گاه براي تخريب ديگري فريب کسی را نمي خوردند و وضع به این صورت در نمی آمد البته قتل عام های مردم مظلوم افغانستان به ویژه شیعیان به دست طالبان را هم باید در این زمینه جست وجو کرد
افغانستان کشور عجیبی است. که قدرت مندان آن به هر وسیله مشروع یا نامشروعی که قدرت را به دست می گیرند، دیگر به انتقال مسالمت آمیز قدرت تمایل ندارند. معمولاً حاکمان این کشور با مرگ، ترور و کودتا از قدرت کنار رفته اند و این  مسأله تقریباً به یک سنت سوء در بین حاکمان افغانستان تبدیل شده است. شاید به این دلیل باشد که حاکمان معمولاً، با کودتا و یا دخالت قدرت های خارجی روی کار می آیند و وجهه ملی ندارند.

طالبان هم که در جامعه اسلامي افغانستان خيلي سريع وبا شعارهاي مردم پسند در عرصه سياسي اين كشور ظاهر شد، با کمک قدرت های بزرگ به قدرت رسید. طي ٢٣ سال جنگ داخلي، نزديك به شش ميليون افغان از قشرهاي مختلف، زندگي پرمشقتی را در ديار غربت در پيش گرفتند. مردم اين سرزمين كه از ادامه نبردهاي داخلي خسته و ناتوان شده بودند، دنبال شخصی برآمدند تا آنها را از اين وضعيت نجات دهد. در این زمان، بستر اجتماعي براي به قدرت رسيدن طالبان كه مورد حمايت پاكستان بود، فراهم شد.
به گفته كارشناسان امور سياسي، اين گروه خيلي سريع در افغانستان رشد كردند و مردم از آنها استقبال نمودند، اما مجامع جهاني چندان به آنها روي خوش نشان ندادند. طالبان حكومت را در افغانستان به دست گرفت و طي مدت كوتاه ٩٥ درصد از ٦٤٩ هزار كيلومتر مربع خاك اين كشور را تحت كنترل خود درآورد . سیدعسکر موسوی پژوهش گر مسائل سیاسی- اجتماعی می گوید:  مردم به دولت آقای ربانی به چشم یک دولت ملی نگاه نکردند... مهم ترین دلیل که حکومت چهار ماهه آقای ربانی نتوانست مشروعیت به دست بیاورد مشروعیت ملی، مشروعیت منطقه ای مشروعیت بین المللی بود که ربانی به هیچ وجه نتوانست که گروه های مختلف جهادی را به شکلی از اشکال مطمئن بسازد که در یک حکومت مشترک نیاز همه رفع خواهد شد. در واقع مردم افغانستان، به چیزی به نام حکومت مجاهدین با دید ملی نگاه نکردند، بلکه با دید یکی از گروه های بر سر اقتدار نگاه کردند و همین مسأله باعث شد که راه برای ظهور و موفقیت طالبان فراهم شود .
زمینه های ظهور طالبان در زمان حاکمیت احزاب کاملاً فراهم شد و در کشور، حاکمیت مرکزی و گروهی موجود نبود که بتواند بر بیشتر کشور حکم براند. هر گروه بر نقطه ای تسلط داشت و در توسعه آن رواج دو نوع پول در کشور، نمونه ای از این چنددستگی و تشتت است. بی بندوباری در سطح جامعه، زندگی آرام هم راه با امنیت را از مردم سلب کرده بود. از این رو، به طور طبیعی مردم با شعار طالبان مبنی بر مبارزه با فساد و آشوب و بی نظمی و بی قانونی هم آوا شدند.  بنابراین، فقدان حاکمیت مرکزی و دولت ملی در افغانستان، زمینه مناسب برای ظهور گروه های مختلف به وجود آورد. در این میان، طالبان با استفاده از شعارهای مذهبی و اعاده صلح و امنیت، موفقیت بیشری کسب کرد.
دو حزب و جریان عمده، بیشترین سهم را در دامن زدن به جنگ های داخلی داشته اند که متأسفانه بیشترین امکانات را هم صرف این جنگ ها نمودند وب الاترین خسارت انسانی و مادی وارد ساختند.
 
نخست، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار که مستقیم از پاکستان تغذیه می شد و آی اس آی کمک های میلیارد دلاری حوزه خلیج فارس، امریکا و اروپا را در اختیار این حزب قرار می داد. وی از اولین رهبران جهادی بود که به تندروی و فعالیت های بنیادگرایانه مشهور شد. شهرت دوم او در قدرت نظامی و تدارکاتی وی در دوران جهاد و نیز هم کاری وسیع دولت پاکستان با وی بود که در آن دوره یک امتیاز به شمار می آمد ولی بعدها به عنوان یک نقطه ضعف به رخ وی کشیده شد.
پاکستان از بنیادگرایی حزب اسلامی حکمتیار وجمعيت اسلامي رباني رادر میان احزاب سیاسی دیگر حمایت می کرد. در عین حال، رسول سیاف و یونس خالص هم به بنیادگرایی مشهور شده بودند؛ با این تفاوت که این دو نفر گرایش های فرقه گرایانه وهابی داشتند ولی حزب اسلامی حکمتیار، از نظر سیاسی و شخصی، دارای روحیه تند و تک روانه بود. حمایت های وسیع دولت پاکستان از حکمتیار به عنوان تنها گلوگاه توزیع امکانات کشورهای غربی و اسلامی درمیان مجاهدین، باعث شد تا حساسیت های خاصی نسبت به حزب اسلامی و شخص حکمتیار ایجاد گردد.

همین امر در مرحله اول، باعث شد تا وی از سایر احزاب منشعب شود و دشمنی های مداوم مسعود و ربانی با وی را موجب گردد. رقابت ها و دشمنی های مسعود و حکمتیار تا جایی رسید که به خون ریزی های پیاپی این دو رهبر در برخوردهای حزبی و قدرت طلبانه انجامید. برخوردهای خونینی که در تاریخ جهاد و مقاومت اثر گذاشت. تندروی های سیاسی و شخصی حکمتیار هم راه با حمایت های بی دریغ پاکستان و حتی سرویس های سیاسی و امنیتی آی اس آی، باعث شده بود که مسعود، رقیب قومی، زبانی و سیاسی او، به کشورهای رقیب پاکستان روی آورد.

لذا مسعود تصمیم گرفت برای جبران عقب ماندگی های تدارکاتی و نظامی خود حتی با شوروی های آشنا در دره های سالنگ نیز هم کاری نماید. مسعود خوب تشخیص داده بود؛ زیرا این مسأله  توانست موقعیت سیاسی و نظامی وی را حتی پس از جهاد نیز تقویت کند. هم کاری و دریافت کمک های نظامی و سیاسی جمعیت اسلامی از ایران، هند و برخی از کشورهای اروپایی نیز درهمین جهت قرار دارد. تندروی های حزب اسلامی و حکمتیار بیش از آن که خاصیت بنیادگرایانه داشته باشد، از انحصارگرایی قومی، حزبی و حتی شخصی وی تأثیر می پذیرفت. همین روحیه، به اقدامات تک روانه و انحصارگرایانه وی در هم-کاری با کودتای ناقص تنی و جنگ جلال آباد انجامید. این جنگ نه تنها به اهداف سیاسی و نظامی خود دست نیافت، بلکه با تحریک احساسات قومی نیروهای ازبک و تاجیک در دولت نجیب، به شکست مفتضحانه مجاهدین حزب اسلامی و نیروهای پاکستانی انجامید. دولت نجیب در این جنگ، از احساسات قومی و سیاسی نیروهای غیرپشتون به خوبی استفاده کرد و دست درازی های پاکستان را ناکام گذاشت.
ناکامی پی درپی نظامی و سیاسی حکمتیار و تندروی های سیاسی و شخصی، موقعیت سیاسی وی را نزد کشورهای حامی نیز به شدت کاهش داد. این کاهش موقعیت و سرخوردگی های سیاسی پشتون ها از اداره ربانی و مسعود، باعث شد تا جریان تند قومی و فرقه گرایانه طالبان شکل گیرد. پس از شکل گیری طالبان، پاکستان از حکمتیار روی بر تافته، به تدارک طالبان روی آورد.
حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، پس از اتمام دوره چهار ماهه حکومت ربانی بیشترین مخالفت ها را با ربانی و مسعود نمود وبدین منظور ائتلافی را تشکیل داد و مخالفت ها گسترده شد. حکمتیار اعلام کرد:
اگر آنها می خواهند با حزب اسلامی تفاهم کنند، بفرمایند استعفا کنند و حاضر شوند تا رهبران بنشینند یک حکومت موقت درست کنند؛ ما با تفاهم حاضریم. با ربانی به عنوان رییس جمهور هرگز به تفاهم حاضر نخواهیم شد .
بدین منظور، ربانی و مسعود برای حل مسأله مشروعیت، درجنوري 1993 شورایی به نام «شورای اهل حل و عقد» تشکیل دادند تا مشکل مشروعیت و ابقای او در مسند ریاست جمهوری حل شود.

 از طرف دیگر، حکمتیار با نیروهای جنبش ملی ژنرال دوستم و حزب وحدت عبدالعلی مزاری، اتحادی به نام«شورای هم آهنگی» به وجود آوردند.
دوم، حزب جمعیت و شورای نظار به رهبری ربانی و احمدشاه مسعود در نقشِ یک جنگ سالار برجسته و مدعیِ جدید قدرتِ‌ انحصاری در افغانستان ظهورکرد. تمامي تسليحات و امکانات نظامي(تانک،  هلکوپترجنگي و انواع سلاح های سبک و سنگین و مخابرات)، تدارکاتي، امنيتي( تشکيلات منظم و تجربه ديده)، امکانات اقتصادي اعم از سرمايه و پول( پول هاي بانک مرکزي و طلاي پشتوانه ارضي افغانستان و...) رسانه  ي (راديو و تلويزيون) و سياسي(سفارت خانه ها و مجاري ديپلماسي) که ازدولت نجيب الله به جا مانده بود، دراختيار مسعود قرار داشت .
در دوره دو ماهه مجددی و بعد از آن، نه یک دولت مرکزی وجود داشت و نه حتی دولت مجددی از اختیار یک رییس جمهور برخوردار بود. عزل و نصب ها بدون هم آهنگی با مقامات ذی ربط انجام می-گرفت. نبی عظیمی می نویسد

مقالات مرتبط

...

آتشی را که رژیمهای مزدور پاکستان ودیگرکشورها به نیابت ازقدرتهای آمپریالیستی، از نیم قرن قبل تا بدینس... ادامه

...

تصور نگارنده بر این است که آنچه که میان طالبان و ارتش پاکستان رخ میدهد یک بازی استخباراتی، یک تاکتیک... ادامه

...

اجلاس دو روزه دوحه درباره بحران افغانستان به سرپرستی سازمان ملل با شرکت ۲۵ کشور و چندین نهاد منطقه‌ا... ادامه

...

اخیرا نهاد تحقیقی «رواداری» که تحت نظر سازمان ملل، توسط شهرزاد اکبر فعالیت می‌کند گزارش تکان دهنده‌ا... ادامه

...

این روزها پخش جریان حضور آقایی به نام عبدالباری عمری نماینده ی‌!؟ طالبان در آلمان و گرفتن عکس یادگار... ادامه

...

ازآغاز سده ی بیست و یکم تا این دم، تاریخ چه پیش آمد های شگفتی را در سرزمین خورشید، درج برگ های روزگا... ادامه

...

افغانستان دراثرتجاوزات استعماری یکصد وشصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها وبخصوص پس ازتحمل شکست ننگین شا... ادامه

...

دو سال پس از تسلط طالبان بر افغانستان، زلمی خليلزاد سفير کبير(!) و نماینده پیشین ايالات متحده ی امری... ادامه

...

دنیا تروریسم دولتی به رهبری طالبان را با رویکرد تعامل، تحمل می کند. از منطقه تا جهان همه در تلاش اند... ادامه

...

در جنگ روانی، همواره، دستگاه های استخباراتی به مدد رسانه ها و وسایل اجتماعی، تلاش می کنند تا برای تط... ادامه

...

در تازه ترین گزارش خودساخته، ظاهرا سازمان ملل گزارش داده است که القاعده با حمایت مقامات بلندپایه طال... ادامه

...

نبرد هیولای نیو فاشیسم در دو جبهه با اولتراناسیونالیسم ولیکاروس و چگونگی رهایی کشور از اشغال پاکستان... ادامه