تراژيدي افغانستان ، بي قانوني ، چپاولگري وآدم کشي

 تراژيدي افغانستان ، بي قانوني ، چپاولگري وآدم کشي

-3- (استاد صباح)

 

 هردل كه نيست درغمِ ملت، شكسته باد

عهدي كه نيست ضامنِ وحدت، گسسته باد

هر دركه گشت لانهء  سودا گرانِ  خون

بر آبروي  خونِ  شهيدان، او بسته باد.

كدام جهاد وكدام مقاومت ، جهاد براي جـــــــــيب بركردن، جهاد براي زندگى كردن درخانه هاي وزيراكبرخان وشيرپور، جهاد براي موترهاى لاند كروزر، جهاد براي چور كردن بيـــــــت المال ، فقط توهين كردن است به كلمه مقدس جهاد ازكجا كردن اينقدرارگاه وبارگاه ، ايا مفهوم جهاد دزدى وادم كشــــــــى و چورجباول اســـــــت نبايد ازكلمه مقدس جهاد سو استفاده كرد وجهاد مقدس را بد نام كرد كسي كى جهاد ميكند سر ومال خودرا بنام الله فدا ميكند تا رضايي الله رابدست ارد نى چور جباول ، تا جيـــــــب هايـــــــش برشــــــــود وباز بگويد كي من جهاد كرديم بخدا قسم است كى روي شان ســـــــــــــــياه است ونزد الله جوابگو هســــــــــتند.

درکشورما سه ونيم دهه مي شود که جنگ ، آدم کشي ، بي قانوني ، وحشت وبربريت ادامه دارد . هزاران انسان قرباني هوس وآرزوهاي تعدادی افراد قاتل وتفنگ بدست گرديدند . با اقدام نظامي ( کودتا) ثورسال سيزده پنجاه هفت خورشيدي دشمنان سعادت و آزادی وطن ما درتباني با باداران غربي وشيخ های عياش ومعامله گرعربي دست به اعمال ناروای زده و زير نام جهاد آب به آسياب دشمنان مردم و وطن ريختند. ودرواقعيت امربا دريافت اسلحه وپول ازکشورهاي متعدد عملآ به آتش جنگ پطرول پاشيدند . پس از (هشت ) ثور (سيزده هفتاديک ) که قدرت دولتی به دسته های به اصطلاح  مجاهد ین منتقل گردید ، درنتیجه گروه هاي مسلح برای تصرف قدرت وچوروچپاول دارايي ملي ومردم  ، دولت مرکزی عملأ ازبین رفت وبه چند ين مرکزقدرت ( کابل ، شمال ، هرا ت ، جلا ل آباد ، کندهار ، بامیان ) وشهرکابل به بيش ازده ها حاکميت تبد یل شد. زیربنای مادی ومعنوی دولت نابود گردید وتقریبأ هشتاد درصد بناهای شهر کابل بخاک یکسان شد. ده ها هزار انسان بیگناه بقتل رسیدند ، موج تازه مهاجرت تحصیل یافته ها وکارآزموده های کشور وملیون ها نفر دیگربه خارج آغاز گردید . این موج خیلی سهمگین کوچ دسته جمعی افغانها که تقریبأ یک دهه ادامه یافت کشور را عملأ ازوجود افراد مجرب وکارآزموده خالی نمود . باتصرف کابل شقاق ونفاق وچند دستگي بين آنها نمايا ن ومردم ستمديده؛ پريشان وکشوربه ويرانه مبدل گرديد.

بعد از سقوط حکومت دکتور نجيب الله ، دولت تنظيمي از پشاور ( پاکستان) به کابل انتقال نمود، و بعد ازختم دوره مجددی، ربانی در ماه جون ١٩٩٢ برای مدت چهار ماه به حيث رئيس دولت قدرت را بد ست گرفت . مردم تصور مينمود که جنگ های ١٣ ساله خاتمه می يابد و درکشور صلح و آرامش مستقرمی شود. ولي نه تنها جنگ خاتمه نيا فت بلکه چنان جنگ هايی بين گروه های مختلفي به اصطلاح مجاهدين شعله ور گرديد که افغانستان ومردم آنرا به فاجعه کشاند. اين جنگ ها زمانی شدت اختيارنمود که ربانی بعد ازختم دوره چهارماهه رياست دولت ، طبق معاهده پشاوربايد قدرت را به شورا تحويل ميداد متاسفانه نه تنها براي تسليمي قدرت اقدام صورت نگرفت بلکه به بهانه هاي مختلف به تداوم آن تلا ش نمود . بد ين ترتيب شورای رهبران آنوقت که بيشتر تحت نفوذ ربانی بود، به عنوان اينکه انتقال قدرت به شخص ديگرازسبب جنگ ها ناممکن است، دوره زمامداري ربانی را اولاً به ٤٥ روزوسپس تا زمان داير شدن لويه جرگه تمديد نمود. بعداً با دايرنمودن شوراي حل وعقد در ٣٠ دسامبر ١٩٩٢ که ربانی يگانه کانديد دررياست دولت باقی ماند، بحيث ريس دولت برگزيد شد . درين شورا نمايندگان حکمتيار، حزب اسلامي خالص ، محاذ ملي برهبري پيرگيلاني ، جنبش ملي اسلامي و حزب وحدت اسلامي نه تنها شرکت نداشتند بلکه عملآ جناح رباني باشرکت ندادن آنان دردولت زمينه سازجنگ هاي بعدي نيزگرديد .

قبل ازتدويرشورا، جناح مخالف تهديد نموده بودند که درصورت دائرشدن اين شوراوانتخاب ربانی بحيث رئيس دولت، جنگ ادامه پيدا مينمايد . متعاقباً حکمتيار، خالص، مجددی وگيلانی شديداً شيوه انتخاب ربانی را مورد اعتراض قرار داده متذکرشدند که ربانی درانتخاب خويش دررياست دولت جهل کاری وحق تلفي نموده و اين عملکرد وي جنگها را درکشور تشديد می نمايد. باين ترتيب ربانی دوره رياست چهار ماهه خويش را تا زمانی دوام داد که توسط قواي طالبان ازکابل مجبوربه فرارگرديد . زمامداري وی مجموعاً سه ونيم سال يعنی تا د سمبر ١٩٩٦ دوام نمود. طي اين مدت فشاررهبران، نارضايتي مردم وتقاضاهاي مکررسازمان ملل متحد درمتقاعد ساختن ربانی برای انتقال قدرت به نمايند گان واقعي ملت به اساس پلان های مطروحه عاجزماند وبا هرطرح ارايه شده ازجانب نمايند گان سرمنشي ملل متحد ، برعکس گروپ کرسي نشينان کابل جنگ تازه اي را سازمان ميدادند .

تا زمان سقوط اداره رباني درکابل تنظيم ها واحزاب سياسي درحاشيه قرارگرفتند واخرين روزهاي زمامداري، صرف حکمتياربعد ازجنگ های شديد بين قوای جمعيت وشوراي نظار، بعد ازحصول کرسی صد رات موقتاً تطميع گرديد. ربانی مخصوصاً محکوم به اين بود که با روحيه قومی و منطقوی عمل نوده ونميخواهد حاکميت راازدست بدهد ، وهم وی باساس قرارداد ها و تعهدات، منافع ايران، تاجکستان و روسيه را تآمين می نمايد.

ازجانب ديگربا چاپ بانکنوتهاي پنج هزاري وده هزارافغاني درمسکوعملآ خريد وفروشي اراضي ، قوماندانان وجنگجويان رواج پيدا نمود وازجانب ديگرسرازيرشد ن سلاح ومهمات ازروسيه ، ايران وتاجيکستان (اسارت اتباع روسي با يک بال طياره انتنوف وده ها تن سلاح ومهمات درقندهار ، توزيع سلاح بدون قنداق وداراي شيب مخصوص ساخت ايران واکمالات بدون وقفه ازميدان هوايي کولاب درتاجيکستان ) عملآ جنگ راشدت بخشيد . درماه جدي سال سيزده هفتاددويکتعداد افراد سرشناس که وظايف قابل توجه دراداره استخبارات دولت رباني داشتند . دردوره زمامداري ربانی ومسعود درشهرکابل وسيله دستگاه استخبارات وبه هدايت فهيم ، انجنيرعارف، کرام الدين کريم ، عبدالله توحيدي و... به قتل رسيد ووضع کابل وولايات خيلي وخيم وکشوربه چندين مراکزقدرت تقسيم گرديده بود .

چوروچپاول ، دزدي ورهزني ، راه گيري ووند بازي ، قتل وقتال ، وحشت وبربريت ، ظلم وستم ، بستن وبردن ، بگيروبزن ، فيرراکت سکروکلستر، توپ وتانک ، رقص مرده و خنده زنده ، تيزاب پاشي وميخ کوبي ، بريدن شرم جاهاي انسانها وولادت نمودن زنان درپوسته هاي امنيتي ... جزي مصروفيت روزانه نيروهاي امنيتي گرديده بود .

( آقاي فيلکس ارماکورا) نماينده سازمان عفو بين المللی، بعد ازبازديد ازکابل، دران زمان گفت : < ... درکابل وضع حقوق بشرناگوارترازسابق وچور وچپاول و قتل های فردی و دسته جمعی وجود دارد، وراکت هابطور مسلسل اصابت می کند وهم آب وبرق وقانون وجود ندارد. صرف درجلال آباد ومزارشريف وضع نسبتاً بهتراست ودرمتباقی مناطق افغانستان قضاوت درمورد جرايم به اساس شرعيت اسلامی ازجانب خود قوماندانان محلات ومناطق صورت می گيرد. .. > درماه مارچ ١٩٩٣ رهبران تنظيم ها راهي مدنيه منوره شده وباحضورداشت پادشاه عربستان سعودی ونوازشريف صدراعظم پاکستان تعهدسپردند وقسم خوردند که دست ازجنگ کشيده ودرتقسيم قدرت به همه جوانب درگيراقدام نمايند اما بمجرد مواصلت ، جنگ وکشتارجديدي آغازگرديد .

درين مذاکرات فيصله گرديد بود : رباني درتحويلي قدرت تا هژده ماه اقدام نموده ، اسلحه از مردم جمع آوری و هکذا ملکيت ها و دارائی های تاراج شده دوباره به مالکين آن مسترد گردد و حکمتيار بحيث صدراعظم منسوب شود. مولوی خالص از امضای اين معاهده امتناع ورزيد و مجددی در پايان معاهده نوشت که با ملاحظات امضاء شد. اما در ترکيب کابينه بين رهبران تنظيم ها، بعد از مناقشات زياد در جلال آباد توافق به ميان نيامد و يکبارديگرحملات راکتی بالای شهر کابل شد ت بي سابقه کسب نمود . طى سالهاى ١٩٩٢- ١٩٩٦ تفنگداران قدرت پرست که درداخل شهرکابل سنگرگرفته بودند مرتکب ويرانى شهرکابل وکشتاربيش ازهفتاد هزار نفرمردم غيرنظامى وبالنتيجه مسبب اصلى جنايت عليه بشريت شده اند. بنيادگرايان جنگ سالارطي سالهاي نخستين زمامداري خويش جنگ را تاسطح کوچه هاى کابل، درجمال مينه و چنداول ومنطقه افشاروديگر نقاط شهر گسترش دادند، و دراين فاجعه بيش ازچهارهزار انسان بى گناه ( ازمليت مصيبت ديده هزاره ) را درکابل بوسيله توپ و تانک و بمباردمان بى امان قتل عام کردند که اين شهکاري آنان به ( فاجعه افشار) مسما گرديد . اين جنايت جنگى يکى ازشواهد انکار ناپذيرى است که مردم کابل آنرا فراموش نخواهند کرد . کشتارمردم هزا ره و شیعه ي منطقه ا فشار در بيست دودلوسيزده هفتاديک خورشیدی لکه ننگی است که تا همیشه بر دامان تفنگداران فاتحه کابل باقی میماند.

درنیمه شب این روز که با سالروزانقلاب درایران همزمان بود، نیروهای دولت که عبارت بودند ازقوتهاي : شوراي نظار، جمعيت ، اتحاد سياف ، حرکت اسلامي و حزب وحدت شاخه اکبري به فشاريورش برده ودراین حمله ، منطقه به تصرف نیروهای یادشده درآمد. نيروهاي متعرض به مدت بيست چهارساعت، افزون برکشتارمردم ، دست به ویراني، غارت ، آتش زدن خانه ها و تجاوز به زنان و ربودن کودکان وجوانان سرگرم بودند. همین رویداد بارها درهجومهای نیروهای فاتحه درچندا ول ، دهمزنگ ، کوته سنگي وغرب کابل تکرار شد.

تفنگداران با فروش آثارارزشمند تاريخی وتخريب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغازکردند، با چور و چپاول دارائی های عامه، از جمله اموال شخصی خانه های مردم تامنابع ذ خيروی وزارتخانه ها، ادارات دولتی، موسسات ملکی و نظامی و حتا حمله و غصب کردن ود ست درازی به مواد امدادی که برای خانواده های مستحق و مرد مان تهی دست مد نظر گرفته شده بود و بالآخره غصب خانه ها وزمينهای تا امروز ادامه داده می شو د . يکی از استدلال های کجروانه جنگسالاران درآن وقت برای سالهای سال اين بود که با استخراج وفروشي سنگهاي قيمتي مانند لاجورد و زمرد و ساير احجار کريمه پشتوانه اقتصاد جنگی خود راتامين می نمايند. اينها با قاچاق لاجورد وزمرد به سرمايه هنگفت دست يافتند . اما ازآنجايی که هنوزهم هزاران مشکل ازفقر اقتصادی تا گرسنگی، تهيدستی، خشکسالی، آوارگی و مهاجرت های درونمرزی و بيرونمرزی موج فزاينده داشته و رنجهای بيکران مردم افغانستان همچنان ادامه دارد، با تاسف مردم مجال آن را به اين زودی نخواهند يافت تا قاچا قبران اموال عامه کشور خويش مخصوصاً رهزنان و چپاولگران آثارقيمتي و معادن کشور را به استنطاق بکشند وازآنها حساب بگيرند. اکنون ازيکطرف با سواستفاده ازشرايط جنگ ودشواری های جاری مملکت وازسوی ديگر با استناد براينکه درافغانستان هنوزنيزدولت مرکزی ومسلط براوضاع سراسری وجود ندارد، آنها بازهم به همان اشتهای سابقه دارايی عامه را مانند گذ شته حيف وميل نموده و به حسابهای جاری و پس اندازدربانکهای شرق وغرب افزودند . واضح است چه درهمان بحبوحه جنگ و بحران سياسی ونظامی حاکم برافغانستان و چه درآستانه خروج قوای نظامی شوروي ازافغانستان وحتا بعد ازآن چندين بارموضوع فروش وقاچاق سنگها ي قيمتي باربار توسط مطبوعات جهان بشکل علنی مطرح شد اما سودي نبخشيد و غبارمسلط جنگ وناآرامی های کشورباعث ميشد که کسی نتواند اين موضوع مهم را پيگيری کند.

تاراج گران جمعیت اسلامی وشوراي نظارهمراه باهمرزمان و همراهان درگوشه وکنار میهن کمین گرفتند؛ کشور تاراج شد و مردم میهن به خاک سیاه نشستند.  جنگ وویرانگری سراسر کشوررا فراگرفت، شهرها تاراج شدند، مال بیت المال غارت گردید،آثارهنری وثروت های ملی به عنوان مال غنیمت به بازارها سرازیر شدند. درجریان همه این جنایت خواجه که خود را امیرمی پنداشت با خورجین های زرازشهری به شهری درستیزوگریز بود. کوچیگری وکولیگری دولتمداری را او درتداوم فراروبی عرضه گی محمد خوارزم شاه درقرن بیستم به نمایش گذاشت.
ربانی وشوراي نظاربرای اثبات وفاداری اش به سازمان امنیت پاکستان به ارسال تروریست و خرابکار به کشمیر و چچنیا و آسیای میانه پرداخت. وی ازجنگجویان بنیاد گرای تاجیک به حمایت پرداخته وبه آتش جنگداخلی درتاجیکستان دامن زد.  ربانی ازسازمان امنیت پاکستان بعد ازآنکه متحدانش اردوی مجهزافغانستان را با قوای هوایی آن نابود کرد، خواست تا به تأسیس اردووسازمان امنیت افغانستان بپردازد. شورای علمای ربانی دررابطه با حقوق زنان به تدوین دقیقأ همان مواردی پرداخت که بعد ها طالبان با پیگیری آنرا اجرا کردند.  با ظهورطالبان، ربانی ازنخستین کسانی بود که حمایتش را ازاین گرواعلام نمود. وسران شوراي نظارتاميدان شهربه استقبال آنان شتافت اوحتا پول دردسترس آنان قرارداد. زمانیکه مجاهدان هراتی با رشادت وجانبازی تا لشکرگاه پیشروی کردند اوعلیه امیراسماعیل خان که در حالت مریضی باطالبان می جنگید، دست به کودتا زده و موجب شکست مجاهدان هراتی شد.

صد هاهراتی بدست طالبان وپاکستانی ها شهید واسیرشدند. شهرهرات بدست طالبان افتاد. هرات به مستعمره داخلی به پایگاه تجاوزپاکستان مبدل شد. خاطرات ویرانگری های چنگیز وتیموردراین خطه مجددا زنده شدربانی که ملا زاده فقیری بیش نبود صاحب ثروت های افسانوی شد. اوازکوخ نشینی نه بدلیل کاروزحمت وذکاوت، بلکه به دلیل فروش و تاراج دارائی های عامه به کاخ نشینی رسید وصاحب ثروت های افسانوی شد. کاخ های ربانی،همسروفرزندانش درکابل ، ولايات وامارات متحده همه گواه این مطلب اند. اوکه دراین خاک خودش را مصؤن ازهرانتقادی میدانيست ودربرابر هرانتقاد ، اوباشان و اراذلش به تهدیدمردم می پردازند، اين گروپ دزد وبدنام ازیاد برده است که اگرامروز درپناه معامله گری هایش ازگوانتانامو نجات یافته است، جایگاه دیگری بنام دنهاگ وجود دارد که وی را دردرازمدت ازآن رهایی نخواهد بود.جمعيت ووهابيون شوراي نظارکه به روشنفکران ووطنپرستان این کشور زبان درازی می کند ازیاد برده است که این اوضاع دروبرهم بود که تا به حال سپربلای آنان شده است. خانواده های که همه داروندارش به غارت برده شده و صاحبان زمین های غصب شده، قربانیان بی گناهی که بدست دژخیمان وی کشته شده اند، همه درانتظار عدالت اند. ملاسویج دیکتاتوروقاتل مردم مسلمان بزنیاوکوزوو، دراثرسکته قلبی دردنهاگ درگذشت ودرآنجاحجره در زندان جنایتکاران جنگی سازمان ملل متحد خالی شده است.

عاملين دوران چهارسال جنون وجنايت (١٣٧١ تا ١٣٧٥) كه زيرنام «تحقق اسلام واقعي» بي سابقه ترين جنايات را مرتكب شدند، «مداخله خارجي ها» بنامند تعجبي ندارد ، براي اينكه لحظه اي ازكابوس محاكمه شدن بوسيله مردم به جرم ريختن حد اقل خون ٦٥٠٠٠ كابلي وويراني تمام شهر، آرام نيستند. ولي اگرهرروشنفكر و ياغير روشنفكر بخواهد عاملين اصلي اين همه جنايات وخيانت ها را نه اميران قدرت طلب وجنگ سالاران جنگي، بلكه خارجيان بداند، آگاهانه و ياهم نا آگاهانه به مردمش خيانت كرده است. زيرا به اينصورت مي كوشند تاريخ را مسخ و عدالت را زير پا نمايند. در اين هم شكي نيست درهمين دوره اي كه افغانستان شغالي شده بود، تعدادي ازكشورهاي خارجي تا كه توانستند، مزدور تربيه كردند واينان پيام آورجنگ دركشورما بوده اند كه بعنوان عاملين درجه دوم بربادي وطن ما مورد بازخواست قرار گيرند وپاسخگو باشند. هشتم ثورروز بيچارگي وسرشكستگي مجاهدين بحساب مي آيد.هشتم ثورسرآغازپيروزي يكعده با نام مجاهدين بود درصورتي كه ازآن روزبه بعد مجاهدين سخت ترين روزهاي زندگي خود را سپري كردند.
نا پختگي هاي سياسي ، غروزكاذب برخي ازسران تنظيم ها ، وعدم توافق با كشورهاي ذيدخل درامور افغانستان باعث گرديد تا دوباره آتش جنگ بسيارشديد ترازقبل شعله ورشده اينباردامنگير مردم بيچاره اي شود كه سالها تاوان درگيري را داده باكوله باري ازمشكلات به استقبال جنگ هاي داخلي بروند. مسببين اين جنگ ها نه سران مجاهدين اند و نه مردم بيچاره ، آنهاجاسوسان و تامين كنندگان منافع خارجي هستند كه امروزهنوزدربدست آوردن امتيازبيشتر ازاين كشوربخون خفته ، برسرآوار بجامانده از دوران جنگ چانه مي زنند.همانقدر كه پاكستان در كمك با مجاهدين آستين بالا زد ده ها برابربرنابودي افغانستان براي حفظ منافع خود درآينده تلاش كرد.

درهر صورت اين روز نه سرآغاز پيروزي وبهروزي كه سرآغاز بدبختي ها ودربدري ها بود.درحقيقت پيروزي مجاهدين زماني خواهد بود كه ثروت هاي تاراج شده ازسران وقوماندانان تنظيمي پس گرفته شده وبه صورت يكسان درميان مجاهدين تقسيم گردد. درصورتي كه تمامي ثروت هاي دوران جهاد چه ازافتخارات وچه ثروت مادي دراحتيارچند نيروي مشخص است ومجاهدين واقعي با انبوهي ازمشكلات دست و پنجه نرم مي كنند.

درهشت ثورسال سيزده هفتاديک هدف مجاهدین ازگرفتن کابل تنها رسیدن به قدرت بود نه اجرای حکومت اسلامیآمریکا تمام نیروهای نظامی وسلاح های جنگی خود را به صورت علنی بسیج نمود تا شوروی رااز افغانستان خارج کند و به همین منظورسلاح پیشرفته ی را بنام استینگردراختیارمجاهدین قرار داد. هشت ثورسيزده هفتاد يک به قدرت رسیدن مجاهدین نبود بلکه کسانی قدرت را دردست گرفتند که همیشه دین، مذهب و قوم را وسیله قرار می دادند. همین دلیل باعث شد پیروزی مجاهدین با آغازجنگ های داخلی درکشورهمراه شود.

مردم ما گمان می کردند که دولت روی کارخواهد آمد که ظلم درآن نیست ولی هرگزیک دولت قانونمند وعدالت اجتماعی به وجود نیامد. بيرون شدن شوروی سابق ازافغانستان باعث آن شد که خزانه دولت مورد سرقت قرارگیرد و مردم خانه وکاشانه خود را ازدست دهند. روزهشت ثور نه تنها روزآزادی بلکه باید روزی باشد که کسانی به مردم ظلم کرده اند در قبال اعمال شان پاسخ گوباشند.

جهاد ، پاکستان ، آمريکا، انگليس ،عربستان وايران

ازسرگذشت وطن دل به درد می آید
ازکلبه مستمندان آهي سرد می آید
تو مرد باش ومیندیش از گرانی درد
همیشه درد به سروقت مرد می آید.

ويراني کابل ، قتل شصت وپنج تاهفتادهزارشهريان کابل ، جنايت ونسل کشي درافشار، کشتن پشتونها، ازبکها وهزاره هادرجنگهاي قدرت، چوروچپاول دارايي عامه ، تاراج وبه يغمابردن ثروتهاي ملي ازقبيل معادن لعل ولاجوردوزمرد، تصاحب کرسي هاي دولتي وسرمايه هاي بانکي ...
يکي ازعوامل مهمي که به نا تواني وناکامي مجاهدين انجاميد ريشه در وابستگي و روابط مجاهدين با کشورها وحلقه هاي مختلف خارجي داشت . يکي از نکته هاي ضعف جهاد و مجاهدين دردوران جنگ ومقاومت شان عليه حکومت وحضورنظامي شوروي، وابستگي و روابط غيرمتعادل و نامتوازن آنها باکشورهاي همکاروحامي شان بود.

اين وابستگي ها مجاهدين را از دسترسي به تشکيل دولت درپايان جنگ بازداشت. اينکه کدام يک براي مجاهدين واحزاب جهادي بهتربود بوقوع بپيوندد، مسلما بابرادشتهاي مختلف مورد تحليل قرارگيرد. وقتي به اين پديده منحيث يک رويداد تاريخي نگاه مي شود که بخشي از اوراق تاريخ کشور ما را چه خوب و چه زشت مي سازد، اين گفته يک دانشمند امريکايي درعلم تاريخ قابل توجه به نظرميآيد،که مينويسد:« تاريخ به دقت يک قطعه نقشه نيست، علايم جادههاي آن را ملل مختلف به گونه مختلف مي رود ومسافرهرگز قدرت بازگشت ندارد.» روابط نا متعادل مجاهدين باحاميان وميزبانان شان به خصوص با پاکستان و وابستگيهاي مجاهدين درعرصه هاي مختلف به مراکز قدرت در پاکستان وبويژه استخبارات نظامي آن کشور، مانع تاسيس وشکلگيري دولت مجاهدين بود.
نکته بسيارمهم ديگري که نقش وتاثيرحاميان بيروني مجاهدين را درضعف وشکست مجاهدين درروند دولت سازي برجسته ميکند، نبود سياست وبرنامه مشخص وروشن حاميان وهمکاران درعرصه سياسي براي رسيدن مجاهدين به قدرت سياسي و تشکيل دولت بود.
ايالات متحده آمريکا که رهبري دنياي غرب را در حمايت ازمجاهدين به عهده داشت ومقادر هنگفت پول را براي ادامه جنگ و مقاومت عليه قواي شوروي بصورت مستقيم يا غيرمستقيم سرازير مي کرد هيچگونه برنامه سياسي درمورد افغانستان و آيينده سياسي مجاهدين نداشت. ازاين رو رابطه امريکا با مجاهدين درچهار چوب رابطه سازمان استخبارات آن کشور شکل گرفت. يا به عبارت ديگرسياست ايالات متحده امريکا در رابطه با مجاهدين يک سياست استخباراتي بود.
لذا آمريکاييها تا آخربسوي مجاهدين به عنوان گروههاي قبايل جنگجو ديني نگاه ميکردند که براي جنگيدن با رقيب و دشمن جهاني شان شوروي، يک ابزارخوب و قابل استفاده هستند براي آمريکاييها فقط ضربه زدن به نظام شوروي اهميت داشت تا انتقام شکست ويتنامرا از آنها بگيرند وافغانستآنرا به باتلاق نيروهاي شوروي تبديل کنند مشاور امنيت ملي امريکا به جيمي کارتر رييس جمهور درنخستين روزهاي حضورنظامي شوروي نوشتاکنون فر صتي است تا شوروي را گرفتار جنگي چون ويتنام کنيم.»

"چارليزويلسن" نمآيينده کنگره امريکا درداغ ترين سالهاي جنگ گفت:«در ويتنام پنجاه وهشت هزارامريکايي کشته شده است و روسها ممکن است درافغانستان تا حال ،بيست وپنج هزارنفرازدست داده باشندآنها هنوز سي وسه هزارنفرديگر قرض دارما مي باشند من بخاطر ويتنام يک عقده رواني گرفته ام و شوروي نيزبايد مزه انرا بچشد.»
پاکستان نيزبه عنوان بزرگترين ونزديکترين حامي وهمکارمجاهدين تا روزهاي نزديک به خروج نيروهاي شوروي برنامه يي ازقبل تعين شده درايجاد وتشکيل دولت مجاهدين نداشت. درآستانه خروج قواي شوروي بودکه سياست اين کشورطرح تشکيل دولت مجاهدين را مطابق خواست و نيات خود روي دستگرفتند.
جنرال حميدگل رييس استخبارات نظامي پاکستان درنامه ي عنواني جنرال ضياوالحق رييس دولت پاکستان در جولاي نوزده هشتادوهشت ميلادي برنامه واستراتيژي پاکستان را درموردتشکيل دولت مجاهدين ورهبري اين دولت توضيح داد. اودراين توضيح ازايجاد دولتي سخن گفت که درآن گلبدين حکمتيار رهبر حزب اسلامي به عنوان گروه اساسي، پرنفوذ، قدرتمندومطمين براي رهبري مد نظر گرفته شد. دولتي که طرفدارپاکستان خوانده مي شود وبصورت "داوطلبانه به ايجاد يک کنفدراسيون پاکستان – افغانستان موافقه مي کند.

وابستگی جمعیت به پاکستان و ازجمله دعوت برهان الدین ربانی ازجنرال حمید گل، رئیس سابق آی اس آی، که منحیث مشاور وی ایفای وظیفه نماید.  رئیس اداره تنظيمي برهان‌الدین ربانی در جریان ملاقات با جنرال حمید گل در اسلام آباد از خدمات وی ستایش بعمل آورده از وی خواست که به کابل آمده و منحیث مشاوردولت جمهوری اسلامی افغانستان خدمت نماید. درین اثنا جنرال حمیدگل از رئیس جمهوری تشکر نموده گفت هیچگونه پاداشی نخواهد پذیرفت ....» گروهها هفت گانه (از جمله جمعیت) که امروزشعار های کاذب ضد پاکستان سرمیدهند همه در گهواره پاکستان و با شیر جرنیل های پاکستانی مثل ضیاالحق ها، اختر عبدالرحمن ها، جنرال اسلم بیگ ها، دگروال یوسف ها، جنرال حمیدگل ها و دیگران کلان شده و ازهیچ به رهبران «قیادی» و «جهادی» مبدل شدند.

داستان کامل وابستگی برده‌وار و سرخمی های اینان نزد آ

مقالات مرتبط

...

جنبش اسلام نوین، عبارت ازعقاید تعداد زیادی از مسلمانان است، که میخواهند اسلام را با قرن عصر مطابقت د... ادامه

...

افغانستان دربدترين وضعيت امنيتي وسياسي خود بسر ميبرد. شدت حملات جنگجويان طالب؛ ورود ادامه

...

          در این روز ها افزون بر حمله های انتحاری و انفجاری؛ ماین گذاری و انفجار موتر بمب ها و ماین... ادامه

...

ازمدت چهل سال بدينسو، کشور عزيزمان افغانستان، در آتش جنگ خانمانسوز تحميل شده از جانب امپرياليسم جهان... ادامه

...

در تاریکی که با آشوب و انارشی و طوفان نیز توأمان باشد؛ روشنی و روشنگر راهنما و نجات بخشا؛ برترین و م... ادامه

...

در افغانستان کنونی مشکل اساسی مردم، درد و رنج مردم از چیست؟ آیا درد و رنج کنونی انفرادی است یا درد م... ادامه

...

به تاريخ 16 قوس 1380 مطابق 7 دسامبر 2001 حکمروايی پنج ساله امارت سياه طالبان پايان يافت. قندهار، هلم... ادامه

...

در افغانستان مجاهدين به شمول طالبان، حکومت‌های مافیایی ساخته‌اند و مردم را با دیکتاتوری اداره می‌کنن... ادامه

...

     دست نوشته ای از زنده یاد وحید مژده؛ منتشره مورخ ۱۳۹۳/۱۲/۴ وجود دارد که هر انسان را به شاک و حتی... ادامه

...

مردی که خاتم پیامبران بود به عربی سخن می‌گفت اگر چه چندین نسل او در میان عرب زیسته بودند اما خداوند... ادامه

...

انتقال قدرت از مجاهدين به طالبان توسط پاکستان و امريکا و ادامه جنگهای خونين و ويرانی کشور:      ط... ادامه

...

طوری که در بخش قبلی تذکر رفت، شورای رهبری تنظيم های هفت گانه مقيم پيشاورپاکستان در منزل نوازشريف نخس... ادامه