امیرتیمورموئسس سبک اصیل هنرمعماری و حامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی

تتبع ونگارش؛ترجمه وتلخیص از:

      حسن پیمان

 

امیرتیمورموئسس  سبک اصیل هنرمعماری و

حامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی

(1)

شیوۀ مردی وعدالت

چون عقاب تیزبال بلندپروازم

ز"مردی" باکبوتر هم   اوازم

با"کل مرغان"به بیرحمی ستیزم

زسنگ عدل وانصاف تخت بسازم

پیمان "  ارام ندارد اندرین رزم"

باتوسن"عدل" درتاخت وتازم

(حسن پیمان)

  

        فهرست مطالب عمده:

 

       ـ مقدمه وپیشگفتار؛

       ـ امیرتیمورشخصیت چند بعدی؛

       ـ علل عمدۀ منسوب سازی"تورک"به نژاد"مغول"؛

       ـ امیرتیمور وسبک نوین معماری؛

       ـ امیرتیموریک معمارورزیده؛

       ـ  گورامیر"و"آق سرای"ازنخستین نمونه های معماری افسانوی امیرتیمور؛

       ـ نتیجه؛

       ـ منابع ورویکردها.

 

        مقدمه يا پیشگفتار: درحرف نخست این گفتمان باید گفت که؛تورکها وتورک تباران مقام وجایگاه خاصی درتاریخ بشریت دارند.ازلحاظ حقوقی، ملی،نژادی وزبانی،سیاسی واقتصادی، اجتماعی وفرهنگی بایست مانند سایراقوام ونژادها ومقام شایستۀ انها درکنارسایرملیتهای برادر ، بویژه درکشورما افغانستان درمقطع حساس وخونبارسیطره جويیهای کنونی بااحتیاط لازم بگونۀ مساوی وبرابروواقع بینانه ودموکراتیک،عادلانه ومنصفانه،درتمام ابعاد،عرصه ها ونهادهای فرهنگی،مدنی وسیاسی- اجتماعی- اقتصادی،بادقت لازم در نظرشده وباید برخورد مسئولانه ودموکراتیک صورت گیرد. زیرا فرهنگ وتمدن باشکوه وفناناپذیرتورک وتورک تباران که به ده ها شاخه وطوایف مختلف تقسیم شده ودرسراسر جهان پراگنده وگسترده اند؛ اماازپشتیبانۀ وسیع تاریخی- فرهنگی ومدنیت کهن باعظمت  خود برخوردارهستند واینکه بعدازانقراض امپراتوریهای تورک درسراسرجهان درهرکشور ومناطق وممالک مفتوحه؛بویژه درافغانستان  ازجانب متعصبین وزمامداران قبایلی  برمبنای ارقام وآمارهای تخیلی بی اساس وبی سرشماریها تحت عنوان" اقلیت "برای حاشیه راندن انها تلاشها جریان داشته و پیوسته دربحرانهای مزمن وسیطره جويیهای نژادی وزبانی این زمامداریها ازصحنۀ تاریخ کنارزده  شده ومورد سخت ترین وشدید ترین تعصبات نژادی وزبانی وبی عدالتیها،حق تلفیها،ظلم وستم وکشتارها،قتل وغارتها،اعدامها وچوروچپاولها،اسارت گیریها غلامی وکنیزی، بویژه خلق شریف هزاره ؛نسلکشیها وکله منارسازیها را درتاریخ خونبارکشورمتحمل شده آمده اند وبه دیدگاه حقارت وتوهین نگریسته شده اند؛ازحبس وزندان ؛زنجیر وتیل داغها گرفته تا دهها نوع شکنجه وکوچهای اجباری محکوم گردیده وازملک آبائی واجدادی هزاران ساله قبل ازمیلادشان محروم ورانده شده اند؛ به این مفهوم نیست که انها تاریخ، زبان وفرهنگ ندارند ویا نمیتوان بزورنیزه(فرهنگ وتمدن وتاریخ)پربار این ملت بزرگ وبا فرهنگ مدنی رانابودساخت ویا عظمت فرهنگ ومدنیت وزبان وکلچرانهارا با جعل وتقلب؛ حضوروهستی نیرومند انان را درتاریخ ازصفحۀ روزگار انکارواغماض نمود.

        افغانستان سرزمين کثیرالملیت بوده وبیش ازسی قوم درترکیب جامعۀ ان عملآ حضور دارند که عمده ترین انها،تورکها(اوزبیک،هزاره، تورکمن، کوشانیهای تورک، ایماق و  یفتلیهای تورک،بیات،قزلباش،قزاق،قرغز،تاتار،اویغور،تورک مغول وتورک تایمن و...) را تشکیل داده؛درپهلوی سایراقوام برادر دردفاع ازمیهن ازاستقلال وتمامیت ارضی، ازننگ و ناموس، ازهستی ملی ومیهنی دربرابردشمنان واجنبیها ویلغرگران تاریخی شانه بشانه رزمیده اند؛ فداکاری وجان نثاری نموده وهستیها وساخت وسازها افریده اند؛امپراتوریهای متعدد وفاتح درجهان مستقروفرمانها رانده اند، که قابل اغماض وانکاربوده نمیتواند.

        تورکها درزمانه های دور وازقدیم الایام بدینسودرمناطق وسیعی ازغرب مغولستان؛حتا قبل از موجودیت مغولها وازشمالغرب چین وکاشغرستان گرفته تا جنوب سایبریا گسترده بوده اند. دراکثرکتب معتبروبویژه در"اکبرنامه"بوضاحت تذکررفته است، که قدامت انهابه (دو الی سه هزارسال قبل ازمیلاد)میرسد.تورکها ازابتدای زندگی بدوی خود به کشت وزراعت و دامپروری،شهرنشینی ومدنیت وبه صنعت فلزکاری ونساجی وصنایع دستی ومستظرفه و تجارت دسترسی کامل داشته اند.

        آنان رسم الخط "سیریانی"را درالفبای تورکی پذیرفته بودند وحتا تورکان اویغورنسبت به سایرقبایل تورک وطوایف دیگردران عهد بسیارپیشرفته تربوده اند وحتا نخستین امپراتوری های تورکان از(125 الی 200 سال ق.م)رانشان میدهد.

        تورکها درسراسرجهان بیش از(16 امپراتوریهای وسیع)ونیرومندی را؛ غیرازامرا، شاه هان وسلاطین که دست نشاندۀ خود انها درقلمرو شان بوده مستقرنموده وفرمان رانده اند، بویژه درقرن (ششم م)یک امپراتوری وسیعی را بوجود اوردند که ازغرب مغولستان تاغرب"اورال" وسعت داشت که مؤسس ان شخص مقتدری بنام"تومنه خان"بود که در(525م)ازدنیا رفته است وقلمرو پهناورش میان پسران وبرادرانش تقسیم شده؛حصص شرقی ان که شامل(منگولیا یا مغولستان امروزی)وغیره میشد؛به پسرش"موگا خان"نام داشت تعلق گرفته وقسمت غربی ان که شامل کاشغرستان وحوزۀ جیحون واورال وشمال شرق افغانستان میگردید به برادرتومنه "ایستامی خان بیغو"نام داشت تعلق گرفته است.

        به گواهی وشهادت عینی تاریخی تورکها قبل از این تاریخ بسوی غرب وجنوب متوطن بوده ودرپیشرویهای خود الی مناطق شمال وشمال شرقی تا مرکز افغانستان را به تصرف خود دراورده بوده اند.(1) وامارتهای کوچکی رادرانجا تشکیل داده بوده اند که تعداد انها الی (سی) امارت میرسیده است که همۀ این امیرنشینان ازیک خان بزرگ اطاعت مینموده اند که مرکزان درقندزبود.

       ازقول محترم پرو فیسور داکترعنایت الله شهرانی درمورد قدامت تاریخی تورکها بنابر جعلیات برخی نویسندگان که نژاد تورک را مغول معرفی نموده اند چنین نقد اورده اند:

        " خیلی دلچسپ است که اقای یزدانی  اززبان پروفیسور همام می اورد:"محققان دراین امرهیونگ نووهونها همانند هستند که بعدها بنام مغول شناخته شدند وتورکان وتاتاران هم از این مردم ریشه گرفته اند تردیدی نیست...."(ص165).درحالیکه ما دراوراق هذا ثابت ساختیم که ؛ریشه وکندۀ تورک وبعدأ تاتارو مغول ودیگرشعبات منقسم میگردند ودرهمه کتب معتبر پیش ازمغول به مانند اکبرنامه وغیره اورده شده است ...."(ویکی پیدیا:دانشمامۀ ازاد).

         پژوهشهای علمی وتاریخی بیانگرانست که: "کوشانیها درافغانستان قبل ازمیلاد حاکمیت و حکمروائی مینموده اند.غزنی وبلخ یکی ازکهن ترین مراکزتورک نشین شمرده میشده اند. "تحقیقات علمی تحت عنوان"کابل درپردۀ تاریخ"یک اثرمهم پژوهشی درمورد اینکه:هزاره ها وغلجائیها تورک هستند؛چنین بیان میدارد:"درقدیم ها پیش ازمیلاد مسیحی فرزندان یکی از خوانینن ورئیس قبیلۀ یکی ازتورکهای توکیودرکاشغرستان وساحۀ ختن و یارکند یا یارقند "یارکنت" وارومچی بنام "اچل خان"بعدازشکست درمقابل"ژوان ژوانها"جانب تخارستان می اید؛ ولی ناگهان به داربقا میشتابد ودو پسر ویک دختراو بنامهای "قابل خان" و "جابل خان" ودخترش"غزنه جان"درسرزمینهای(کابل،زابل وغزنی)امده صاحب ان ولایتها میگردند.وازان تاریخ کابل،زابل وغزنی بنامهای ایشان نامگذاری میگردد وازنام انها مشتق گردیده است.(2). این واقعیت نهفتۀ تأریخی بیان کنندۀ انست که تورکها وتورک تباران دارای ریشه های کهن تأریخی- فرهنگی وصاحب مدنیتهای بزرگی دراین سرزمینها بوده اند که در این میان درسده های بعدی امپراتوریهای تیموریان واحفاد انرا درمحراق بحثهای خودقرار داده وبه مناسبت (530 مین)دورتجدد(رینسانس)این امپراتوری باعظمت وباشکوه؛کارنامه های فرهنگی،خدمات ادبی وهنری؛ بویژه معماریها وشهکاریهای تأریخی واثارمانگارامپراتور بزرگ امیرتیموررا که درتأریخها ثبت گردیده است به بررسی میگیریم.

        امیرتیمور شخصیت چند بعدی:

        امیرتیمور یگانه ابرمرد فاتح دلیر واهنین بی بدیل درتأریخها ثبت گردیده است، که از تدابیر وتاکتیکهای عالی نظامی- سیاسی برخوردار بوده که معمولأ بعد ازختم جنگها؛ابادی ومعماری وساخت وسازهای مجدد ناشی ازویرانیها وخرابیها ازجنگهای خونین وتباه کن بین سلاطین درگیرجنگها وبویژه درعرصه های رشد وانکشاف فرهنگ وادب ومدنیت وروحانیت؛ درمحراق توجه او قرار داشته است.

        یک-امیرتیمورمرد ادیب وفرهنگی:

        مارک دیکینز؛موئلف کتاب  (mark dickens)

(temurid architecture in samarkand)

        دربارۀ امیرتیمورچنین مینویسد:" امیر تیمورزمانیکه پایتخت خودرا درسمرقند انتقال داد؛فورأ آنرا به یک شهرزیبا وسرسبز مبدل ساخت وتیمور دربارۀ این شهرزیبا وقشنگ خود چنین سروده است:ا

شهربومی من سمرقند بعد ازین

به شهرت رس تا دورترین قاره ها

که انجا هم قصر شاهی خواهدشد بنا

درخشان قبه اش سازد هراسان جنتها

شهرت برج وبنا ام قدکشد ازبالای کوه ها

برگردان ازانگلیسی به فارسی:حسن پیمان---(3)

 

         دردورۀ امپراتوری امیر تیمور علی رغم خرابیها واسیب پذیریهای ناشی ازجنگها؛ فرهنگ ومدنیت؛هنر وادب دوباره ومجددأ نفس تازه گرفته به اوج خود رسیدند.دربارفرهنگ پرور تیمور به مهد علمأ ودانشمندان وروحانیون وبه گهوارۀ علم ومدنیت مبدل گردیده ابادیها ومعماریهای باشکوهی، بویژه به شکل وسبک اسلامی ان رشد ورونق یافت.

        دو- تیمور ازحرفش برنمیگشت:

        امیرتیمور انچه میگفت به ان عمل میکرد وازحرف خود برنمیگشت ویک امپراتور فاتح وجهان کشا بود. یک مرد اهنین واعتماد به نفس؛مصمم وقاطع ودرعزم وارادۀ خود راسخ،باایمان وپیگیر بوده است، که این ویژه گیهای وی باعث احترام اروپائیان نیز قرار گرفته است. چنانچه سلاطین وامپراتوران اروپائی ازفتوحات برق اسا وظفرمندانۀ تیمور (تورک برلاس)وقتا که خبرمیشوند؛تمام قارۀ اسیا،ماوراءالنهر،روسیه،شرق وشمال الی غرب جهان؛ازاناتولی،قسطنطنیه،مصر اذربایجان،ایران ،ارمنستان الی سواحل مدیترانه وروم جهت توسعه وگسترش امپراتوریهای خود پیوسته وبلا توقف پیشروی دارد وازاین واقعیت و خصوصیات تیمور که:"انچه میگوید واقدام میکند وانرا بدون برگشت ازحرف وعزم خود دلیرانه عملی میسازد..."خبرمیشوند؛انرا پیروزی حتمی تیموردانسته وبه ان معتقد میگردند که او پیروز میشود ومقاومت با اوبیهوده است؛بدون جنگ ومقاومت ازدر صلح ودوستی با اوپیش امده همه تسلیم میشوند وفورأ تماسهای دپلوماتیک برقرار نموده ونماینده های سیاسی خودرا تعیين وبه پای تخت تیمور درسمرقند میفرستند، که یکی ازاین نمایند ه های سیاسی ،وزیر مختاربنام(رای گوزالز دی کلا وجو)دردر1412م به حیث سفیر قصرویا قلعۀ پادشاهی در شهرسمرقند به دربارامیرتیمور فرستاده میشود.(4) ( همان)  زیرا : " شکست  دولت عثمانی توسط  امیر تیمور در کشورهای شرق و غرب تولید تعجب وهراس نمود؛خصوصأ که نام وشهرت "ایلدرم"مقدرترین امپراتور وقت تمام اروپارا فراگرفته بود.اینست که "هانری چهارم "پادشاه انگلستان"و"شارل ششم"پادشاه فرانسه تهنیت نامه های این فتح مشهوررا با تحایف گرانبها به دربار امیرتیمور فرستادند و"قیصر امانوئیل"به قسطنطنیه مراجعه واطاعت خودرا به امیر تیمور اظهارنمود؛ملک ناصر پادشاه کشورمصر اطاعت نامه توأم با هدایا وبا اعتراف با خواندن خظبه بنام تیمور به نزد "امیر" فرستاد و"هنری سوم"پادشاه "کاستیل" هم نماینده خودرا درسمرقند به دربارامیر تیمور فرستاد.

         این واقعه ،قسطنطنیه وامپراتوری روم شرقی را برای پنجاه سال دیگربه صلح وسلم وثبات واداشت وازجنگها جلوگیری نمود... وبعد ازغلبه بربا یزید انگوره وبدوهه پایتنخت دولت عثمانی ازسپاهیان عیسوی مسخر وبدون انکه به اروپا داخل شود به اذربایجان برگشت ودر1404عیسوی گرجستان را تسخیر وبه سمرقند برگشت.دراینجا بود که جشن مجللی به غرض عروسی امیرزاده گان برپاکرد وسفرای بیست کشورمختلف جهان به دربارمجلل و باشکوه اوحضوربهم رسانیدند؛ولی" امیر "باز بیاد نواسۀ جوانش"محمد سلطان میرزا "افتاد که زیاد دوست داشته یکباردیگرهم گریست.(5).

        سه- "امیر" مرد متکی به خود بود:  

        تیمور شخص قاطع مصمم وپیگیر ودارای وسعت نظربوده وبیشترمتکی به خودبوده است واجراآت او متکی به فهم ودرک واستقلال ارادۀخود او متعلق بوده وازبرداشتها،مطالعات تحلیلها وتشخیصها وبرمبنای ارزیابیهای خودش استواربوده است وبه دیگران کمتراعتماد مینموده است. نخست بابزرگان فامیلی؛موی سفیدان وروحانیون مشوره نموده وبعدأ به افسران خود موقع ومیدان میداده است.

        قرار اظهارات(بمبر وکریستاینا) به کتاب خود بنام (گریت مغول)امیر تیمور با همه شأن وشوکت امپراتوری؛ قدرت وعظمت شاهانۀ خود همیشه با مردم ودربین مردم واولوس خود طورعادی زیست ودرامیزش بوده ویک زندگی مردمی وفقیرانه را خوش داشته است.(6)

        چهار - امیرتیمور مدنیت پروربود:  

        پایتخت امپراتوری ودربارخودرا که سمرقند وگاهی شهرهرات را برگزیده بود؛ازعلمأ وفضلا وادبا مملو واین شهررا ازاثار وابدات ماندگار باارزش تأریخی مجلل وزیبا ساخته بود؛ به روحانیون وعلمای دینی احترام خاص وهمیشه درتحت حمایت وی بوده اند.دراحداث وآبادی وسرسبزی باغها بیشترتوجه مینموده است ودررشد وانکشاف زراعت وتولیدات وبه زارعین ومالداران ودرراه تشویق اهالی به عرصه های مختلف کشاورزی ازطریق اعطای بخششها وکاهش مالیات دولتی وباوضع سیستمهای بگونۀ قسمأ مترقی مالیات ازهیچگونه مساعدت ها دریغ نمیکرده است.(7)

        پنج-- درگزینش کادری:  

        برازندگی شخصیت امیر تیموررا درگزینش وانتخاب کادرهای رهبری بدون تبعیض و امتیازبرجسته ساخته است که درگماشتن سلاطین وامرای محلات ومناطق تحت قلمرو امپراتوری خود وبه مقایسه بازمامداران وسلاطین دیگر بعدی تأریخی؛هرگز تبعیض نژادی وزبانی وقومی را محک ومعیارقرار نمیداده است.یعنی حاکم وزمامدارهرمحل ومنطقه ازمردم وجوامع همان محل ومناطق مربوط به هرقوم وقبیله ونژادی که تعق داشته، بدون تبعیض و امتیاز انتخاب وتعین مینموده است.(8) که این روش وسیاست عادلانۀ او یگانه عامل موفقیت؛ ایجاد اعتماد وثبات وتحکیم حاکمیت مرکزی ،دوام وحفظ  وقوام وحدت ملی سراسری  قلمرو امپراتوری او میگردیده است. یعنی وحدت ملی را ازیک قوم خاص بوجود نمی اورده است. بلکه ارگانهای رهبری کننده به اختیارشایسته ترین ووفادارترین افراد متعلق به هرقومی که بود، میسپاریده است.

        شش- رونق تجارت:  

     &