امیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی قسمت-6-

امیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت

آسیای وسطی

قسمت-6-

درطرح این بحث مطالب عمدۀ زیر گنجانیده شده است:و

داستان جعلی قفس آهنین امیر تیمور_

سلوک امیر تیموربا سلطان ایلدرم یزید اول_

حرمت ومشروعیت امیر تیمور به سطح جهانی

 انگیزه های احترام واطاعت به امیر تیمور_

 سخنان اخیر_

داستان جعلی قفس آهنین امیر تیمور:- از انجائیکه استعداد وتوانائی وخلاقیتها وبرازندگیهای شخصیت انسانها در واقع دشمن جان انها گردیده اسباب وانگیزۀ رشد حسادت وحساسیتهای دشمنان ناتوان وانهائیکه فاقد این معیار ها اند میگردد؛ نژاد پرستان تورک ستیز؛ در قبال بسا تخریبات وبد گوئیها علیه امیر تیمور؛ اورا به داشتن"قفس آهنین!؟ "  در مقابل اسرای سرکش وحریفان جنگی او متهم نموده؛ بدون کدام اسناد موئثق ومدار اعتباربصورت جعل علیه او به تبلیغات تخریب آمیزجهت مغشوش سازی وتغییر اذهان عامه بخاطر اثبات حق به جانب بودن تبلیغات  خود ورنگ حقیقت دادن به جعلیات وتقلبات خود که گویا تیمور"ظالم وبیرحم ،وحشی وضد مدنیت و... " است؛ مبالغه آمیز درخورد مردم داده وبه   تأریخ سپرده آمده اند  .  بیائید این جعلیات زنده ومشهود را در کتاب  (بازشناسی افغانستان)  که از قول  "  هیرولد لمب  -  از صص209-219-کتاب او بنام  (تیمور لنگ) " در مورد حبس واسارت بایزید ایلدرم این  بزرگ ترین امپراتور جهان یکجا بخوانیم که چنین بیان نموده است:   "  .. .موضوع حبس با یزید ایلدرم درقفس آهنین از جانب تیمور گورگان یک دروغ محض بوده است. محمد پسر سومی سلطان که از جنگ انکوره(انقره)جانی به تک وپا بر آمد خواست تا پدر خودرا که در حبس تیمور بودبرهاند...باید گفت که قراولان(به زبان تورکی=محافظان-این قلم)وقشون تاتاردر حراست بایزید سلطان که نزد امیر تیمور اسیر بود؛ احتمام واعتنائی نداشتند؛ وبا او مانند پادشاهان رفتار میکردند. بنابراین چند نفر نقب زن های ماهر؛ نقب را در زیر خرگاه سلطان رسانیدند وصبح روزبعد که سلطان آمادۀ فرار میشد؛ قراولان اطراف سر پردۀ اورامیخواستند تعویض نمایند که آثار نقب نمایان شد...امیر تیمور سرزنش بسیار به سلطان کرد ونوکر خاص سلطان؛ خواجه فیروز را امر کرد تا اورا گردن زند؛وبعد از این واقعه محافظت سلطان را تنگ گرفت وروز ها قراول بسیار به او گماشتند وشبها به زیر زنجیرش میکشیدند.این افسانۀ بی معنای قفس آهنین از اینجا بخاست که کل موئرخین از قول "فرانژ"و"شالگون دیلاس" درآثار شان از زنجیر حرف نمیزنند!-(نگاه کنید به تآریخ امپراتور عثمانی-تآلیف- جوزف فون هامر پورگشتال-ترجمۀ میرزا ذکی علی آبادی- به اهتمام جمشید کیان فر-چاپ اول1387-انتشارات اساطیر-ج-اول-ص320 به بعد...)(!)- وموئلف کتاب مذکور به تأکید اضافه میکند؛ باید گفت که: "..شبها از حیث احتیاط اورا در بند زنجیر نگهداشتند. ولی "فرانژ" به غلط وخطا رفته ودر گفته اش که تصدیق قفس آهنین باشد؛ راه خطا پیموده است. وهیچ یک از تأریخ نگاران؛ نه شرقی ونه غربی به گفتۀ او موافق نیستند. چنانچه موئرخین ایرانی از قبیل "شرف الدین یزدی"منصف" تیمور نامه"و"لطیف شاعر" ؛جز خوش بر خوردی تیمور ومهربانی کردن تیمور نسبت به بایزید؛ چیز دیگری ننوشته اند وهم چیزی دیگری از بدرفتاری باشد؛ نیافته اند علیه تیمور بنویسند؛ زیرا حکایت قفس آهنین جعلی است. از طرف "فرانژ" که نه در تآلیفات " لاری" ونه"ثنابل" ضبط است که قول انها در تآریخ عامه متفق علیه کل است... همچنان "ابن  هجر اسقلانی" و"ابن شحنه" که با تیمور هم عصر بوده اند؛ در مورد قفس؛ هر شش انها چیزی نگفته اند. که شهادت ندادن این شش نفرشاهد معتبر بر هان واضیح در دروغگوئی" عربشاه سامی"که در تألیف خود ابتدای هر فصل را شروع به بدگوئی وهجو امیر تیمور نموده است؛ ومنظوری جز از دروغ وملاحظۀ قافیه بندی ظاهر الفاظ چیز دیگری نداشته است. به این نتیجه میرسیم که موضوع به قفس انداختن با یزید ایلدرم از سوی امیر تیمور کذب محض است....تأریخ نگاران که یک روی تأریخ در تاریکی وابهام قرار دارد؛ چنانچه که در مورد سلوک امیر تیموربا"سلطان ایلدرم بایزید اول"نیز اقوال موئرخین؛ ضد ونقیض یکدیگر میباشد... " - (55)- از این روایات مستند تأریخی بر می آید که یک طرف تأریخ را"مبهم" وتاریک نگهداشته اند.یعنی نشان میدهد که موئرخین بد گوی امیر تیمور تمام سعی وتلاش وکنج کاویها را در اظهارات صفات بد امیر تیمور وتخریب شخصیت او در نوشته جات خود انعکاس داده اند. وروی دیگر تأریخ وحقایق عینی  نهفتۀ دیگر آنرا کاملأ"مبهم" گذاشته اند که کار نامه ها وصفات خوب امیر تیمور را بیان میدارد. چون اتهامات وبد گوئیها وصفات بد علیه امیر تمور به حد کافی در گذشته ها انتشار یافته ونژاد پرستان تورک ستیز هنوز هم با اب وتاب آن بیشتر وتکرارأ  بدون انکه  به مطالب مورد بحث شان ارتباط مستقیم داشته باشد یانداشته باشد ؛ عنوان امیر تیمور بد گوئی نموده  حق وناحق عقده کشائی مینمایند. وبیشتر ان عده مطالبی که در حاشیۀ تأریخ رانده شده ودر بر گیرندۀ خصائیل وویژگیها وخدمات وتوانائیها و استعداد وتدابیر عالی وصفات نیک امیر تیمور صاحب قران در همه امور رسمی ونظامی وشخصی او میباشد؛ وموئرخین از دید گاه تعصبات نژادی-زبانی یا مذهبی ویا هم از نهایت حسادت وحساسیت زیاد؛ این همه صفات وخصائیل نیک امیر تیمور را عمدأ ویا نسبت نبود دسترسی به معلومات بیشتر؛ از قلم انداخته وطفره رفته اند وبجای ان؛ به تأریخ جعل کاری نموده اند ومینمایند. از انرو(نویسندۀ این سطور) متکی بر اسناد موئثق وآثار معتبر تأریخی پیرامون واقعیتهای نهفته ی روی دیگراوراق تأریخی او؛بیشتر مکث و مورد بحث قرار داده است تا به خواننده وموئرخین ونویسنده گان  گرامی بعدی  پیرامون ان به معلومات بیشتری دسترسی یافته وبه حقایق نهفتۀ تأریخی بیشتر اشنا ودر روشنی قرار بگیرند.ا

سلوک امیر تیمور با سلطان ایلدرم: چنانچه موئلف کتاب(بازشناسی افغانستان) صحنۀ از به اسارت در آمدن سلطان ایلدرم بایزید را از قول(هیرولد لمب-از صص209-212-کتاب او بنام"تیمورلنگ")؛ چنین نقل وبیان نموده است : " ...بایزید با "خزقان تاتار"دریک پشته تا بعد از ظهرپایداری نمود.جان نثاران بایزید همه در پای سلطان بایزید هلاک شدند وتسلیم نگشتند. بعد از ظهر بایزید با چند سوار عازم فرار شد اما تورکان اورا تعقیب کرده  ویا رانش را کشتند واسپش را تیر زده بر زمین اندختند. سپس بایزید را موقع غروب آفتاب کت بسته به تیمور بردند. تیمور بایزید را با ان ریش بلند دیده؛ مشاهده کرد که اسیر وی هنوز هم مجلل میباشد.لذا از جا برخاسته تا چادر به استقبال او رفت. انگاه تبسمی روی تیمور را روشن ساخت. بایزید که هنوز غرور وجرئت خود را از دست نداده بود؛ پس از مشاهدۀ ان تبسم گفت : " کسی را که خدا ناتوان ساخت نباید مسخره کرد. "   تیمور پاسخ داد : " تبسم من از انست که خدا دنیا را به لنگی مثل من وکوری مثل تو داده است " ؛ سپس تیمور با خشونت گفت:" اگر تو غلبه کرده بودی؛ سرنوشت من وکسانم معلوم بود...!!!  " ؛ بایزید به این حرف جواب نداشت. تیمور گفت؛ بند های بایزید را بکشائید واورا کنار خودش(امیر تیمور) بنشانند. وتیمور خوشنود بود که اسیری مانند بایزید زیر دستش باشد؛ لذا با او با مهربانی رفتار کرد.تیمور ؛موسی ؛ پسر بایزید  را  بنا بر خواهش  او (پدرش ) پیدا نموده و نزد او  اوردند  ؛  او از دست  تیمور خلعت  گر فته  کنار  پد ر نشست  (56)- و

این تشریحات مستند وواقعی بیان کنندۀ این حقیقت است که؛ امیر تیمور صاحب قران؛ حتا علی الرغم تبلیغات مغرضانه علیه او بنام "ظالم وبیرحم و ... " بمقابل دشمن سرکش خود؛ برعکس او از نهایت رحم وعاطفه کار میگیرد واورا ملفت میسازد که هرگاه بدست او یعنی دشمن سرکش وی بافتد سرنوشت تیمور ولشکریانش ازقبل معلوم بود که در حق تیمور چه قساوتها وبیرحمیها انجام میداده است. وحتا( برخلاف پرنسیپهای اصلی وروشهای پذیرفته شدۀ خود امیر تیمورکه در"جنگ ودر مقابل دشمنانش باید نهایت بیرحم میبود تاکه به دشمن غالب گردد وبه دست دشمن نافتد و تا با قتل عامها وغارتگریهای دشمنان؛ هست وبودش نابود نگردد) که در مقابل سلطان اسیر خود از نهایت مواسا ومروت کار میگیرد- ودر اینجا بوضاحت دیده میشود که امیر تیمور در برابرهرنوع تمرد وگردن کشیهای سلاطین که بار باروتکرارأ علیه خود میبیند ومواجه میگردد؛ اما همه را گذشت نموده ونادیده میگیرد. وحتا باایشان با نهایت مهربانی ومروت وبا سلوک وروشهای نیک وانسانی وبا گذشت وشفقت زیاد وخرد گرایانه ومدنی بر خورد مینماید. وحتا در این گذارش شمادیدید که محمد؛ پسر سومی سلطان با چه وسوسه وهمچنان سر لچ وپای لچ گویا برای نجات پدرش به اصطلاح از"قفس اهنین!؟" تبلیغاتی ساختگی که اصلأدر عمل جیزی به این نام وجود ندارد؛ صرف تبلیغات دروغین در حق تیموربراه انداخته شده بوده است که به شدت خود را در انجا میرسا ند ومیبیند که پدرش مانند همان سلطانی که بوده وبالای تختی زیب وزینت شده به دستور تیمور همچون تخت شاهی خودش آراسته گردیده ودر کنار تخت تیمور بالای ان نشسته وبا عزت وحرمت فراوان از او مواظبت میگردد پسرش این حالت را دیده مات ومبهوت میماند ومیبیند که کدام قفس آهنین که پدرش در ان اسیر شده باشد وجود ندارد...!وبرایش ثابت میگردد که افسانۀ " قفس آهنین " تیمورکاملأ یک دروغ محض بوده است که از سوی دشمنان تیمور علیه اوتبلیغات دروغین را براه اندخته بوده اند. یعنی بر عکس ادعای دشمنانش؛ اصلأ(عاطفه ورحم)تیمور را حتادر برابر دشمن سرکش او طور آگاهانه وآشکارا وعمدی وارونه نموده بنام"بی عاطفه وبیرحم وظالم و...   "    تبلیغ وتخریب مبالغه آمیز نموده عقده کشائی مینموده اند؛ که همچو لاطایلات تا امروز؛ دست بدست  قلم به قلم وسینه به سینه بصورت جعل وتقلب در تأریخها نقل قول گردیده است که اکثرأ کذب ودروغ وبی اساس بوده است که ریشه در تعصبات وتورک ستیزی داشته است(!؟).ا

حرمت ومشروعیت امیر تیمور به سطح جهانی:  علی الرغم همه اراجیف ویاوه سرائیهای شماری  از حسودان نابینای حقا یق تأریخی ؛ حرمت به امیر تیمور ومشروعیت زمامداریهای او بیشتر از انست که نژاد پرستان تورک ستیز،  برخی نویسندگان، موئرخین ودشمنان امیر تیمور از ناتوانی در مقابل توانائیهای او واز حسادت زیاد در برابر توانائیها واستعداد سرشار وخدمات ارزنده بر علیه او از حد زیاد غلو نموده ویک جانبه به تبلیغات بی پایه وبی سند؛ چنین تخریبات ناشیانه را براه انداخته اند ؛  یک _برترجویان نژادی وزبانی در اکثر موارد برای مرغوبسازی وجلائیش سخنان وآرائیش نبشتار وآثار خود برای جلب نظر خواننده ودلچسپ سازی مطالب آن ؛ ناگزیر گردیده به کتمان حقایق دست میازند.!-   دو: _  وازجانب دیگراین یک امر مسلم است که؛ به نژادهای اقلیت در هر کشورکه زندگی میکنند؛ به اصطلاح به گونۀ "کلک ششم!؟" نگریسته میشود؛ منجمله نژاد تورک نیز در کشورما بتناسب نژاد حاکم در اقلیت قرار میگیرد؛ وطبعیست که درآنجا "اقلیت" هیچگاهی نزد گروهی که تحت عنوان "اکثریت" دعوای قدرت سیاسی میراثی تک قومی مینماید؛ وقدرت سیاسی انحصاری را حق پدری واجدادی سلفی خود میداند؛  این اقلیتهای محروم شده  در نظام غیر عادلانه ومستبد همیشه حقیر بوده؛ چون منسوب ومتعلق به نژاد وزبان حاکم ومسلط درنظام این  جامعه نیست؛ از این رو همیش به چشم "بیگانه!؟" به ایشان نگریسته  میشود . یعنی  ؛ عین روشها ورفتاهائیست که؛ ما میبینیم  از توانائیها واستعداد وتدابیر عالی وبرتریهای  نظامی واداری وقدرت بی حد وحصر او( امیر تیمور) امپراتور درآسیا وماوراءالنهر ویا خراسان دیروزی وسائیر مناطق دنیا ؛ عمدأ چشم پوشی نموده  ونمیخواهند قوم ونژاد وزبان  فرمانروایان وزمامداران خود را نسبت به او ؛ بیگانه گفته ؛و به چشم بیگانه  اورا حقیر شمرده کم زنند  وبه اصطلاح دشمن خود را بالاتر از خودی معرفی نمایند!؟ که در مورد امیر تیمور چنین کردند ومیکنند.!- سه  : تا حدی که ؛ توانسته اندبسا کلمات جعل ودروغ را از خود ساخته وبگونۀ تقلبی برعلیه او رقم نموده وبه خورد مردم داده اند که با اصل واقعیتهای موجود در تأریخ سازگاری نمیکند. حتا برخی از این تمامیت خواهان تورک ستیز با وجود آنکه بوضاحت نیز میبینند که با اسناد موئثق ومستند تأریخی ؛ تبلیغات آنها همه روزه  از طریق رسانه ها ، تارنما ها، وحتا درفیص بوکها وافزون برآن با پخش آثار وکتابهای معتبر وارزندۀ پژوهشی وتحقیقاتی علمی با منابع ومأ خذ معتبرداخلی وخارجی ؛ همه تبلیغات شان نیز از ریشه رد میگردد. اما برای آنکه از تبلیغات دروغین خود "خموشانه !؟" دفاع نموده وبه آن یک چهرۀ واقعی وحق بجانب تراشیده وگویا اینکه به زعم خود نژاد وتبار خود را کم نزده وبر تر از همه نمائیش داده  باشند خویشتن را کور وکر انداخته از حسادت وتعصب زیاد بصورت عمدی وقصدی وتحریک آمیز وماجراجویانه وعقده کشایانه وانهم بدون ارائۀ هیچ سندی ؛ گاهی این دونژاد مختلف(تورک را =به مغول ویا مغول را =به تورک) ویا هم به هتاکی وحقارت بنامهای ظالم ، وحشی، صحرائی وضد مدنیت وغیره ؛ به کرات نشخوار نموده برای اغفال ومغز شوئی ومنحرف سازی اذهان عامه ؛ وتحریک احساسات نژادی بر علیه او عقده کشائی مینمایند ؛ که درست در نقطۀ مقابل همه حقایق عینی وآفتابی تأریخ قرار میگیرد.!!- واین در حالیست که در این تأریخ ثابت میگردد که  امیر تیمور وتیموریان  یگانه حامی فرهنگ  ومدنیت ؛ هنروادبیات در همه آسیا وخراسان در تأریخها ثبت گردیده است. ودر این ارتباط لازم می افتد تا ازمیان بسا مسائیل روشن نهفته ومکتوم شده در روی دیگر برگۀ تأریخ ؛ به عنوان یک مثال کوچک به اصطلاح"مشت نمونۀ خروار" مطلبی مستند زیر ر ا انتخاب نموده  و به آن اکتفا نمائیم :  طوریکه حتا خارجیها وبیگانه ها که خوبتر وبی تعصب تر شاید داوری نمایند که مثل خدای خود به امیر تیمور صاحب قران سجده مینموده اند؛ چه رسد به قوم وتبار خودش وجوامع ومردمان ممالک مفتوحه اش که چه حرمت واکرام بزرگی وسپاس بی حدی به او قایل بوده اند.!- که احترام وقدر شناسی وسپاس را حتا به درجۀ بلند ریاضت"سجده وزیارت" رسانیده بوده اند؛ که این حرمت به درجۀ عالی از ترس وبیم نبوده بلکه از نهایت برازندگی شخصیت او و شائیستگی او به مثابۀ یک رهبر مدبر وخردگرای ستوده؛ ناشی گردیده است. که آقای وکیلزاده از تأریخ  " جهان کشای تیمور-تألیف حسین دستوم-چاپ تهران" در اثر خود منتشره در فیص بوک" بنیاد فرهنگی واجتماعی بیانی" چنین آورده است : "  بعضی از امرای خارجی که نزد تیمور میرفتند وبه او میرسیدند، به خاک می افتادند وسر برزمین میگذاشتند، اما تیمور از این عمل انها متنفر بود وفقط میگفت که باید بر خاک خداوند سجده کرد؛ هیچ کس جز خدا در خور این سجده نیست. از اینرو دستور داد؛ هر کس که به دیدار او می آید؛ از سجده خود داری کند ؛ تنها یک زانویش را به زمین بگذارد....  "   (57)- .ا

چرا وبه کدام دلایل به امیر تیمور به این حد احترام وسپاس مینموده اند؟ دران هیچ جای شک نیست که؛ مطالعۀ این واقعیتهای نهفته در روی دیگربرگۀ تأریخ که سده ها مکتوم و"مبهم" گذاشته شده است؛ برای نژاد پرستان تورک ستیز وزبان پرست ، آزار دهنده است ؛ چون که تأریخ را یکجانبه خوانده ویا شنیده اند که  مطالعۀ اسناد وحقایق جدید باعث حسادتها ونا آرامیهای بیشتر دشمنان امیر تیمور نیز میگردد!- واما چاره چیست ؟.راه حل انست که باید به واقعیتهای عینی تن در داد ودیگران را نیزبا همه هستی ووجود شان با خوبیها وخرابیهای شان  مانند خود در کنار خود پذیرفت وتحمل کرد. وتازمانیکه ادعای  "برادر بزرگ" را مینمائی وگذشت هم در مقابل "برادر کوچکت" نداشته باشی؛ چگونه توقع همسوئی  وبرادری را از ایشان داری ووحدت ملی خود را ایجاد مینمائی؟؟؟؟؟-ایجاد وحدت ملی برمبنای قومی ناممکن است که برای نخستین بار توسط احمد خان ابدالی تجربه گردید و سر اجام توسط خود ابدالیها سقوط نمود!؟-زیرا وحدت ملی یکجا  با همه ملیتها ایجاد میگردد نه بر اساس وحدت یک قوم که ان"ملی" گفته نمیشود بلکه"قومی" گفته میشود. ووحدت ملی بدون سهم مشترک وعادلانه وبرابربه تناسب نفوس وحضور ان در تصاحب قدرت در همه عرصه های(سیاسی-اقتصادی-اجتماعی ونظامی وفرهنگی و...) مطرح وایجاد وتمثیل میگردد که مثل افغانستان کثیرالملیت حدود(30قوم) وملیتهای مختلف را با هوئیتهای جداگانه در ترکیب نفوس خود  در آغوش خود جای داده است که نمیتوان تمامی انها را در وجود  یک قوم  و  بنام یک  ملیت  و  یا یک  نژاد  تحت  عنوان  (افغان = پشتون یا تاجیک یا هزاره ویا اوزبیک ؛ بلوچ وغیره و یا هم  همه  را مدغم   نموده =  به    پشتون= "افغان"!؟ )سجل ویا مدغم ساخت ونام کشور خود را هم گذاشت( افغانستان یا تاجکستان یا هزارستان ویا اوزبیکستان ویا بلوچستان وغیره!؟) - که این اقدام فتنه گرانۀ تک قومی راه حل از همان اغاذ نبوده است ونیست بلکه در انست ؛ که به این سرزمین  تجمع وتمرکزاقوام وملیتها ؛ چنان نامی باید گذاشته شود که نما یندگی از همه اقوام وملیتها  نماید یا  بهتر انست  که در این مقطع حساس ونزاع  داغ ملی وحساسیت بر انگیز که  سراسر کشور  درآتش بی اتفاقی میسوزد؛  حتا که(نام گذاری بنام یک قوم شکم گرسنۀ مردم مارا سیر هم بکند ویا از گرسنگی هم بمیرند!؟ ضرورت مبرم ان احساس نمیشود . وهر گاه هدف از یک قومسازی افغانستان در میان نباشد ؟ باید که ؛ صرفأ  برای فروکش سازی  نفاق ملی تحمیلی بالای مردما و این عظیم ترین بلا وآفت و معضلۀ خانمان بر انگیز؛ که تجزیه ونابودی کشور رانیز در پی داشته باشد نباید روی ان پافشاری نمود وباید به رفرندام ویا به رأی عمومی مردم رجعت داد!) هیچگاه ضرور نیست که این سرزمین  بنام یک  قوم تا ابد سجل و انهم اسباب بی اتفاقیها وکشمکشهای قومی  گردد . و روشن نیست وفهمیده شده نمیتواند که بمقابل نام تأریخی قدیمی بی غل وغش" خراسان" چرا این قدر حساسیتها موجوداست که نسبت به نام جنجالی کنونی ان برای حل منازعات ملی دوصد ساله که بنام هیچ قوم وتبارنبوده و نیست؛ بمراتب موجه تر وموئثر تربوده  که صدای برترجوئی ویک قوم سازی را برای همیش  در گلوی همه خفه  خواهد ساخت ...!!!ا

 چهار_ بر میگردیم بالای اصل بحث خود که دلایل موئجه  مبنی براحترام وسپاس تا حد ریاضت از شخصیت امیر تیمور؛ واین در حالیست که بسا موئرخین ونویسندگان از برخی صفات وکارنامه ها وخدمات خوب وشائیستۀ امیر تیمورصاحب قران گورگان نیز غیر جانبدارانه  ومنصفانه  ومسائیل را تا حدی هم عادلانه  داوری نموده اند که ؛ هرچند در همچو آثار وتأریخ نویسیها باید هردو روی اوراق تأریخ بدون  جانبداریها وتعصبات طور برجسته وشفاف باز تاب یابد، اما در مورد عملکرد هاوشهکاریها وکارنامه ها وکار کرد های برازندۀ تأریخی امیر تیمور؛ صرف یک روی برگۀ تأریخی زمامداریهای اورا که از جریان کشت وخون وجنگهای توفانی ونبرد های ویرانگرانه وتباه کن که انهم در بین سلاطین جنگ وجنگسالاران وگردن کشان تیمور  که اکثرأ صورت تحمیلی داشته است، وباعث تلفات وضایعات وجنایات بین هردوطرف درگیرواقع میگردد، وانهم تذکرات مبالغه آمیزتحریک کننده داده شده است وروی دیگر این برگه را کاملأ"مبهم"گذاشته ویا کتمان نموده امده اند که؛قابل دقت بوده و در این رابطه نیز چند نکتۀ دیگر قابل تأمل است:   الف_ دلیل نخست حرمت ومشروعیت وسجدۀ خارجیها به امیر تیموروبه دوران زمامداریهای امیر تیمور که موئرخین کمترروی کارنامه های خوب او تماس گرفته اند؛ بیشتر  دران بستگی دارد که؛ تیمور مرد آهنین ،وشکست ناپذیر،تاکتیسن قوی، ویک جنرال ویک نظامی مجرب وکار کشته ودانا وهمیشه فاتح ، شخصیت مدبرو بیدار وبا استعداد وقاطع، صادق ومصمم در عهد وعزم واراده ودارای ایمان راسخ ، تسلیم ناپذیر،بیرحم در مقابل دشمنان وگردن کشان وسلاطین ظالم وجبار وجنگجو که از پیشنهادات سازندۀ صلح آمیز امیر تیمور سر باز میزدند وبا نهایت تکبر وغرور وگردن کشی انرا رد مین