امیر تیمور موئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی ( بخش چهارم 4)

Amir timur

امیر تیمور موئسس سبک اصیل هنر معماری و

حامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی

( بخش چهارم 4)

تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه:  از

حسن پیمان

                

           حقگو

 

ازراه برو بیراه مرو، هرچندکه راه پیچان بود"  و"

افتان  و خیزان  رو  دران  ، کامیاب و ناکامی  بود

با   د شمنان  اندر  ستیز  ،  طرح  نوینی  را  بر یز

عا قل  و مر دانه  برو  ،   کین  راه   ا نسا نی   بو د

با جبن وجهل سازش مکن،"اندیشه ات"باطل مکن.ا

راه  به  نا  همواری  بجوی  ،  شبها  زنده  داری  بود

حق بگو  تا  تلخ   بشنو ،  به  سو ی  و ا قعیت  بر و

برگ  نو تأ ریخ  باش  ،  کین  خواست  زمانی  بو د

هر که حق گفت  بیهراس، بی ماجرا وبی وسواس    

این حرف خودشا ند  به کرسی ، مرد  مید انی  بو د

کم   بگو  با  محتو ا  و  نه   حر ا  فی   پر   ما  جر ا

بازار  تند  روان   بشکست  ،  کین  راه  نا دا نی بود

  رگ غیرت نشتر زدی!؟" ، دست ظالم بوسه زدی"

به خلق تورک  دشنام  زدی ، کین فعل  سالوسی  بود

وز کرده ات گشتی پشیمان، عذر خواستی باز تو نادان

کم  ز د ی  مقا م  ا نسان   ،   کین  کار  شیطا نی  بو د

نه چرند گوی، نه دشنام زن، نه نادم ازحرف خودباش

نه  تو هین  د یگرا ن  کن ،  کین  راه   د و نا نی   بو د

مبوس  پا ی  قا  تلا ن   ،  د زد  و خا ئین   و جا نیا ن

همچو "  پیمان "  از حق  بگو  کین  راه  مر دا نی بود

 حسن پیمان"  و"

      فهرست مطالب:

 

      دوم  ـ مقایسۀ زمامداریها در بعد خارجی: 

      ـ امیر تیمور درمقابل گردن کشان بیرحم بوده است؛

      ـ ترویج فرهنگ در عصر امیر تیمور؛

      ـ تحمیل جنگها توسط گردن کشان مغرور بالای امیر تیمور؛

      ـ زور آزمائی با یزید ایلدرم(بایزید اول)با امیر تیمور؛   

       مقایسۀ زمامداریها دربعد خارجی:

       مورخین ونویسندگان اکثرأ تا کنون ازکارنامه های خوب وخدمات ارزنده واز مهمان نوازیها واز شهامت وغیرت امیر تیمور درمقابل گردن کشان وظالمان وترحم او به مردم واز نوازشهای او درهمه سطوح اجتماعی؛ چشم پوشیده بوده اند که تاریخ کنونی همه را به استناد قوی به افشاء گری گرفته است.

       الف:-  مؤلف آثار "بازشناسی افغانستان"در بخش داوری وقضاوتهای مقایسوی منصفانۀ خود در این بخش ازنبشتارخود ادامه داده می افزاید:"...مورخان اروپائی همیشه نام تیمور را با مناره های که ازکلۀ انسان ساخته شده ذکر میکنند؛ این منظره های هولناک ووحشت آ ور در غالب تواریخ مربوطه به تیمور منعکس شده است اما تیمور قرون وسطائی را نمیتوان با تمدن امروز محاکمه کرد. درزمان تیمور دران زمانه ها ؛ این کار ها معمول بود وملک هرات(ملک غیاث الدین) نیز به علامت پیروزی کله منار ها میساخته است. قتل عامها دران روز ها عمومیت داشته به قسمیکه ترحم را نشانۀ ضعف میدانسته اند..."(23)(همان).

        ترحم وسازش ویا مصالحه وکنار امدن بطور یکجانبه با دشمنان مصمم وبویژه با گردن کشان مغرور ومتکبر ازخود راضی؛ واقعآ هم یک علامت ضعف وتسلیمی ویک نوع بی شهامتی است وسپردن همه قدرت وهست وبود به دشمن سوگند خورده تلقی میگردد که دران زمان نه تنها به تیمور یک پدیدۀ ننگین وعار شمرده میشده است؛ بلکه اکثر امپراتوران ازهمین اصل ورفتار ها پیروی مینموده اند که در ان ایام نیز معمول بوده است.قاطعیت ومتانت علامۀ پیروزی وفتح، وفاتح ان قهرمان شمرده میشده است.که بادریغ دراین عصر اوج فرهنگ ومدنیت کنونی ما با ادعا های بالا بلند خود این بیرحمیها چندین بار بد تر ازقبل خود ادامه دارد، که نه فتح وپیروزی ان معلوم است ونه قهرمانی ان؛ بلکه قهرمانیها درقتل وغارت ودر فساد ووطن فروشی بیننگی وبه بیغیرتی وعقبمانیها وواپسگرائیها وپهلوانان نژاد وزبان پرستی قوم وقبیله سالاری طراز فاشیسم مافیائی ان در طول این مدت در این تأریخ چیزی دیگری سراغ نمیگردد وارمغان افتخار امیزی ازاین زمامداران قبایلی بجا نمانده است؛ به جز مردم قهرمان وتاریخ آ فرین افغانستان .

       ب: امیر تیمور درمقابل گردن کشان بیرحم بوده است:

       برای مستند سازی این ادعا مراجعه میکنیم به سخنان زنده ومشهود تاریخ که امپراتوران وسلاطین وقت بمقابل تقاضای دوستانه وبرخوردهای انسانی ومدنی امیر تیموربخاطر ایجاد خویشی وروابط خانوادگی او چگونه گردن کشی وغرور توهین امیزمینمایند واورا به جنگ ونبرد دعوت مینمایند وتحریک میکنند وباز چگونه ذلیل وزبون ازمیدان نبرد فرار مینمایند که مؤلف مذکور ازقول(هیرولد لمب ازصص 82-85 کتاب ان تحت عنوان - تیمور لنک- چنین بیان میکند:"...امیرتیمور ازصفی خوارزم خواست تا دخترش "خانزاده" را به عقد" جهانگیر" پسرتیمور درآورد؛ این امر برای صوفی گران آمد ویوسف صفی به تیمور پیغام فرستاد:"

       من خوارزم را به شمشیر گرفته ام وفقط با شمشیر مسترد میگردد.."!؟-(24)

       (تیمور که میبیند، پاسخ مقابل تقاضای دوستانۀ او نیست؛ بلکه تمرد گونه وگستاخانه دعوت به جنگ ومستقیمأ تحمیل آ گاهانۀ ان بالای تیمور است، ناگزیر میگردد همان گونه پاسخ بگوید  ونبرد نماید! -این قلم)- بناءً تیمور درپاسخ ان شهر خیوه را درهم کوفت وبا یک حمله شهر خیوه سقوط کرد وبدست تیمور افتاد؛ وبه اورگنج که صوفی درانجا پناهنده شده بود،شتافت. به تعقیب ان صوفی این پیام دیگری را به تیمور فرستاد که شاید تیمور را از نبرد تن به تن بترساند به پیام خود گفته بود:

      " چرا باعث کشتن پیروان خود شویم؟؛ بیا تامن وتو بدون مداخلۀ دیگران سرنوشت جنگ را معین بسازیم؛ کسیکه خونش ازشمشیر رقیب ریخته شد، مغلوب دیگری باشد..." (25) 

       این غرور وتکبرتحریک آ میز؛ تیمور را مجبور وناگزیر میسازد تا آ مادۀ پاسخدهی وی باشد.فرستادۀ صوفی پادشاه خوارزم؛ ساعت مبارزۀ تن به تن را تعین کرد وقرار شد مبارزه درکنار دروازۀ بزرگ شهر درزمین همواری انجام شود.تمام امیران تیمور با این عمل اعتراض کردند؛ ولی بایان پسربیگی جوک فریاد زد:" ای امیر مان! -اکنون نوبت ماست که جنگ کنیم. توباید برتخت بنشینی وفرمان جنگ بدهی؛ تونباید از تخت فرود آئی.همه از تیمور خواستند بجای او به مبارزه برود؛ولی تیمور پیشنهاد انها را رد کرده ودلیرانه گفت:" صوفی مرا درمبارزه طلبیده  نه شمارا."(26)-

       تیمور خودش را آ مادۀ نبرد تن به تن باصوفی سلطان خوارزم کرد.تیمور "چون شیر غران" ازمیان عساکر خود ووسایط وساز وبرگ  جنگی خود عبور کرده یکه راست خودش را به میعاد گاه موعود در دروازۀ اورگنج رساند ومنتظر دشمن ماند. او دراین مسابقه که به مرگ وزندگی طرفین می انجامید؛ چهرۀ واقعی خودش را دور از سرداران سپاه به نمایش گذاشته بود وشکست وعظمت تیمور دراین نبرد هردو متصور بود؛اما یوسف صوفی "زبون شده!؟" جلو امده نتوانست ونیامد وتیمور که این را دید،  فریاد برآورد:" هرکس سر حرفش نه ایستد جان خود را به خطر می اندازد."(27)

        "پس تیمور عنان تاخته به اردوی خود باز امد وبا استقبال بی سابقۀ امیران وسرداران وسپاه روبرو شد؛ سخنان خشم آ لود تیموردربارۀ صوفی یوسف زمامدارمقتدر خوارزم؛ مثل پیشگوئی پیغمبران شد. چه که صوفی بیمارشد وبا مرگ او شهر تسلیم شد؛"خانزاده" دختر صوفی یوسف را برای "جهانگیر" پسر تیمور فرستادند.بدین ترتیب شهر بزرگ اورگنج به تصرف تیمور درآ مد وجزء یکی ازولایات او شد.فرزند ارشد تیمور به فرمان روائی ان ولایت موظف شد. سپس حدود (50)هزار نفرازنفرات تیمور ازدروازۀ اهنین گذشتند که با ساز وبرگ سنگین نظامی بدرقه میشدند؛ بدین ترتیب تیمور جانب هرات عنان گردانید."(28)

       دراین بیانات بوضاحت دیده میشود که امیر تیمور ازراه دوستی وتحکیم روابط و برقراری خویشی وخوشی واز در صلح پیش می آید؛ اما زمامدار مغرور خوارزم؛ صوفی یوسف نا عاقبت اندیش؛ با گردن کشی وتکبر بی حد وحصر خود؛ امیر تیمور را به جنگ وانهم تن به تن دعوت و انرا آ گاهانه وعمدی تقاضای دوستی را به دشمنی بالای تیمور تحمیل میناید؛ وبعدأ دربرابر همت وشهامت دلیرانه وسربازانه تیمور تاب مقاومت آ ورده نمیتواند وبه میدان حاضرنگردیده  فرار مینماید.

       ت:- این داستان واقعی نیز به چند دلیل  چندین بعدی بودن شخصیت برازندۀ امیر تیمور؛ بیشتر صحه میگذارد: یک<