مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز! بخش هفدهم

 
 
عبد الواحد فيضی

 مرُوری بر رخداد های خونبار سه سده ی اخير خرُاسان ديروز وافغانستان امروز!

از برچيدن بساط اشغالگران کهن تا افتيدن به دام غارتگران نوين!

(1709 ـ 2018)

( بخش هفدهم)

چگونگی ترور ميراکبرخيبر، علل و عوامل قيام هفتم ثور:

      طوري که همگان اطلاع دارند، بتاريخ 17 اپريل 1978 استاد ميراکبرخيبر يکتن از اعضای اصلی کميتۀ مرکزی ح. د. خ. ا ازمنزلش واقع مکرورويان اول بوسيلۀ عبدالقدوس غوربندی عضو ديگرکميته مرکزی حزب، که با وی ازگذشته بنا بردلايل ويژه ای، رابطه ی نزديک و تنگاتنگ برقرار نموده بود، بعزم قدم زدن بيرون کشيده شد.غوربندی استاد خيبررا الی منطقۀ شيرپوربا خود برده ودربرگشت اورا تنها گذاشت. زمانيکه خيبرپس از دقايقی به منطقۀ مکرورويان دوم کنونی رسيده بود، درسرک عمومی متصل مطبعۀ دولتی کابل باضرب گلولۀ تروريستان از داخل موتر به شهادت رسيد وقاتلين فرارنمودند.

درمورد شهادت استاد خيبروقاتلين وی حدس وگمانهای متفاوتی زده شد. رفقا وهمسنگران وی اين جنايت سازمان يافته را کار قاتلان حرفوی و جنايتکاران مسلکی، يعنی آن دشمنان سوگند خوردۀ حزب دموکراتيک خلق افغانستان ومردم افغانستان دانستند که دردرون وبيرون حزب همچنان در ارگانهای دولتی وظايفی داشتند. اين افراد ماجراجو درمقابل ح. د. خ. ا و ساير نيروهای وطنپرست، تا سرحد نهايی صف آرايی واعلام مقابله را نموده بودند؛ ولی دشمنان حزب وخيبرشهيد، قتل اورا به گردن رفقای نزديک روزهای دشوارش انداخته، خواستند تا باصطلاح " با يک تير دوفاخته را شکارکنند ".

      پيش ازهرچيزديگر، به منظور ارزيابی درست و روشن ساختن کيف وکان قضيه، بايست به چند اثر ازمؤلفان خارجی  ...مراجعه صورت گيرد تا با مقايسۀ ديدگاه ها به کنه نيات شوم کسانيکه وجدان، آبرو و حيثيت خويش را درقمارهای ابلهانۀ سياسی درمعرض برد وباخت گذاشته اند وبا گشاده دستی آميخته با ريا ، دروغ و تزوير معامله نموده اند، پی ببريم:

   1- هنری برادشرتحليل گرسياسی امريکايی وصاحب نظردرمسايل افغانستان، نگاشته است:

« ميراکبرخيبر بتاريخ 17 اپريل 1978 کشته شد. سلسلۀ اين رويداد ده روزبعد بقتل خود محمد داوود نيز منجرگرديد. کشته شدن خيبر سومين قتلی بود که ازشخصيت های سرشناس درطی هشت ماه رخ داد. دراگست 1977 کپتان انعام گران آمرپيلوت های شرکت هوايی آريانا افغان که يک اعتصاب اين پيلوتان را رهبری ميکرد دربيرون اپارتمانش مورد اصابت گلوله قرارگرفت وکشته شد. دلايل وتعبيرات چندی دررابطه به قتل وی وجود داشت، اما جالبترين اين تعبيرات اين بود که او ممکن با کارمل اشتباه شده باشد، زيرا ازلحاظ چهره واندام باهم شباهت هايی داشتند و دريک محلۀ نزديک هم زندگی ميکردند.

اين نظريه سوالی را ايجاد ميکند که آيا وزيرداخلۀ تندخوی محمد داوود عبدالقدير نورستانی که يک شخص ضد کمونست درکودتای 1973 بود، ميخواست (با هدايت يا بدون نظر داوود) کارمل را بحيث نخستين قدم درامحای کمونست ها ازبين ببرد يا طوريکه بعضی ازافغانها معتقد بودند مرمی هاييکه توسط خلقی ها به منظورکشتن کارمل فيرگرديد، گران را هدف قرارداد وکشت. نه به اين سوال جواب داده شده ميتواند و نه هم بسوالاتی دربارۀ قتل ماه نوامبر1977 خرم وزيرپلان. امکان دارد که خرم بحيث يک رهبرغربی پلان عصری اقتصادی افغانستان محتملآ هدف عکس العمل مسلمانان قرار گرفته باشد. يا شايد او نسبت چنان منازعات خانوادگی کشته شده باشد که مربوط به شرف وناموس می باشد واين نوع منازعات هميشه درجامعۀ افغانستان جريان داشته است.

     قتل خيبر نه تنها مهمترين، بلکه مرموزترين قتل هم بود، غالبآ او را بحيث مغزمتفکر ودارای نظريات سازندۀ گروپ پرچم می شناختند. ازاينرو نقشی را که وی برای کارمل بازی ميکرد، امين همين وظيفه را به تره کی انجام ميداد.

     بسياری ازناظران درآغاز فکر ميکردند که او اصلآ توسط پوليس محمد داوود کشته شده است. نظريات اثبات ناشده هم وجود داشت که مرگ اورا ذريعۀ ساواک پوليس ضد کمونستی ايران نيز نسبت ميدادند، ولی اسناد و مدارک دست داشته دراين قسمت برصحت و واقعيت اين نظريات خط بطلان ميکشد.

    تره کی که به قدرت رسيد به زودی رژيم محمد داوود را به کشتارهای خاصۀ يک " رژيم فاشستی "و" تروريستی " متهم کرد....» (1)

2-   جارج آرنی نگاشته است:

   « رويدادی که به پيش انداختن کودتا منجر گرديد به تاريخ 17 اپريل 1978 تعلق ميگيرد. روز قبل آن داوود به همکارانش گفته بود که او اکنون تصميم دارد که با شامل سازی تکنوکراتها وليبرال ها درکابينه پايه های رژيم را استحکام بخشد و درهمان شب ايديولوگ برجستۀ پرچمی ها توسط دوتن ازافراد مسلح ازخانه اش بيرون برده شده وبه قتل رسيد. يقين است که عمل قتل پيش ازپيش طرحريزی گرديده و اتفاقی نبود.هويت قاتلان بصورت قطع روشن نگرديد. رژيم داوود تندروهای اسلامی را متهم کرد، درحاليکه حزب دموکراتيک خلق افغانستان مسؤول آن سی. آی. ای را ميدانست. به عقيدۀ بسياری از مردم قتل توسط رئيس پوليس رژيم داوود صورت گرفته بود.

     اما بعدها پرچمی های برجسته انگشت ملامتی را طرف امين دراز کردند که شايد توضيح خيلی مناسب باشد....» (2)

    3 ـ سليک هريسن محقق پرآوازه و روزنامه نگارقدرت مند وبا امکان ايالات متحدۀ امريکا درمورد علل وعوامل سقوط حکومت داوود وقتل استاد خيبر، اينگونه ابرازنظر می نمايد:

     «وقتی به سال قبل ازکودتای کمونستی به عقب می نگرم، خيلی روشن به يادم می آيد، که مامورين حکومت افغانستان فکرميکردند، که درحالت محاصره قراردارند. داوود خودرا مانند هرديکتاتورديگردرانزوا قرارداده بود. پافشاری وی به وفاداری شخصی غيرقابل سوال و کنترول کامل حتی برامورخيلی جزيی اداری، يک عده از مشاورين خيلی کارفهم وکارآگاهش را ازحکومت راند.

      درحالی که داوود خودش زندگی زاهد منشانه داشت برکسان نزديکش اتهامات رشوه و فساد اداری،که بعضی ازاين اتهامات به معاملات کمکهای خارجی مربوط ميشد؛ واردگرديد. اين اتهامات رژيمش را درمعرض خطر انهدام ونابودی قرارداد. انکشاف اقتصادی باوجود کمکهای اقتصادی خارجی وافر، به مشکلات مواجه بود. انفلاسيون به بيست درصد بالغ ميشد وحالت اقتصادی روزبه روزبه خرابی ميگراييد. اين حالت بردهقانان وکارگران که ازتنگدستی رنج ميبردند، نسبت به طبقات ديگرفشارزياد تروارد می نمود. افزودی درمعاشات صاحب منصبان قوای مسلح و سبسيدی های قيم برای مامورين ملکی، ثبات مالی رژيم را ازبين می برد ونميتوانست آن نارضايتی های را ازبين ببرد، که به سبب صعود قيم دراردو ومامورين کشوری بوجود آمده بود. به سبب آنکه تاجران برحکومت بی اعتماد گشتند، سرمايه گذاری های خصوصی بکلی ازبين رفت.

      داوود، که با انتقاد متزايد وروزافزون مواجه گرديد، دريافت، که اساس قدرتش را فقط عده ای ازمحافظه کاران افراطی درکابينه وحلقۀ کوچکی وفادارانش درپوليس وقوای مسلح تشکيل ميدهد. طرفداران داوود در قوای مسلح، پوليس وکابينه، درمقابل آنانی، که خطری به رژيم پنداشته ميشدند به کينه جوييهای شخصی دست زدند. فکرميشد، که وزيرداخله نورستانی، وزيردفاع غلام حيدررسولی ومعاون رئيس جمهورعبداللله بمنظورمحو کلی کمونستها ازقدرت ، کارميکردند. دپلومات ها ازنفوذ روزافزون ساواک، رابطۀ عالم اسلامی واخوان المسلمين آزادانه صحبت ميکردند. حزب اسلامی وسايرگروه های بنيادگرا، که درسابق تحت ستم قرار داشتند، مجددآ درصحنۀ سياست افغانستان پديدارگشتند.  اين گروهها ذريعۀ پاليسيهای اسلامی کردن ضياالحق در پاکستان تشجيع شده بودند.

     دراين حالت متشنج، مبهم واستقطاب، يکی ازرهبران پرجم، ميراکبرخيبربتاريخ هفدهم اپريل 1978 خارج ازمنزلش به قتل رسيد. قتل وی منتج به مظاهره ونمايش نهايی قدرت بين کمونستها وداوود گرديد. تا اين وقت هويت قاتل معلوم نگرديده است. يک نطاق رسمآ حزب اسلامی رامتهم ساخت. لويی دوپری، که درآن وقت درکابل ميزيست ميگويد، که توطئۀ قتل خيبربه صورت مستقيم ويا غيرمستقيم ازطرف وزيرداخله نورستانی چيده شده بود. نورستانی به عدۀ ازدوستانش گفته بود، که وقت آن رسيده، که کمونستان قبل از آنکه بيش ازاين قويتر گردند، محوشوند.

     دوپری ميگفت که نورستانی" بيريای" وفادار ومردی بود که فکرميکرد همه آنچه را ميدانست که به نفع داوود بود. وی خيال ميکرد، که ضرورنيست، که همه چيزهارا با داوود درميان گذاشت.

     عبدالصمد غوث ميکوشد، که اين اتهام قتل خيبررا برحفيظ الله امين وارد آرد. وی ميگويد که عقيدۀ عامه در کابل اين بود که حفيظ الله امين هم نقشۀ قتل خيبر وهم قبل برآن سوء قصد عليه ببرک کارمل را ترتيب داده بود.

     غوث اظهارميدارد که خلقی ها سعی ميکردند که حريفان احتمالی خويش را درغصب قدرت، ازبين بردارند. زمانی که ببرک کارمل درسال 1980 جاگزين امين شد، وی اين اتهام رابحيث جزء ازمساعی وسيعش که بخاطر سياه ساختن امين دراذهان عامه به راه انداخته بود، برشخص اخيرالذکر وارد کرد، نميتوان گفت که ادعای ببرک کارمل کاملآ عاری ازحقيقت است. خيبربه حيث تنظيم کنندۀ افسران درپرچم با حفيظ الله امين که مسئوول شبکۀ مخفی نظامی خلق درقوای مسلح بود، رقابت مستقيم داشت. خيبروامين اکثرآ سعی ميکردند که عين صاحب منصبان را جلب وجذب نمايند. اين دو دروقت مذاکراتی که برای اتحاد خلق وپرچم صورت ميگرفت بر سر کنترول هستۀ حزب درقوای مسلح شديدآ تصادم نموده بودند.

       طبق اظهارات منابع متعدد حزب کمونست، خيبردرزمان مذاکرات تا اخيربخاطرامتزاج هسته های نظامی پرچم و خلق مبارزه کرد. هدف وی اين بود، که به نقش امين درساحۀ نظامی، که خيلی حساس بود، پايان دهد.» (3)

       داکترحسن شرق ميگويد:«درحاليکه ميراکبر خيبردرهمان روز(17 اپريل 1978) قرارگفتۀ عبدالهادی مکمل معيين وزارت خارجه وعده داشتند تا 4 عصر با يکديگربه سينما ميرفتند. ميراکبرخيبر که بگفتۀ تعدادی از اعضای حزب، خصوصآ پرچميها به قيام مسلحانه بضد جمهوريت افغانستان سرسختانه مخالفت ميکردند ساعت15 /  3 دقيقه ازخانه به بهانۀ قدم زدن و اشتراک به جلسۀ رفقای حزبی به شهرنو ميروند و ازآنجا آقای غوربندی با او تا دوصد قدمی جای قتل او يکجا آمده واز آنجا خدا حافظی کرده پس ميگردند وچند د قيقه بعد ازيک موترجيپ روسی بالايش فيرميشود وبزمين می غلطد بگفته وشهادت رهگذری چند.

    اما آنچه به موضوع ارتباط ميگيرد روابط حفيظ الله امين و بعضی از اعضای حزب انقلاب ملی می باشد.

       وزيرداخله بروز پنج ثور 1375 ازمحمد داوود هدايت ميگيرد تا رهبران ح. د. خ. ا. را دستگير نمايند. اما حفيظ الله امين تا ساعت 9 صبح 7 ثورکه برفقای حزبی خود جهت قيام مسلحانه بضد محمد داوود هدايت ميدادند؛ درخانۀ خود بودند به استناد فلميکه درزمان حفيظ الله امين تهيه شده بود.

        جنرال جان نثارخان رئيس استخبارات وزارت دفاع ملی حکومت جمهوری ميگويد:

       شخصآ به غلام حيدر رسولی بروز6 ثور اطلاع دادم که فعاليت تخريبی دراردو توسط حفيظ الله امين جريان دارد ودرعين روز محمدرفيع رئيس ارکان قوای 4 زرهدارازغلام حيدر رسولی هدايت گرفته بود تا تانکهای قوای 4 زرهدار را بروز 7 ثور اجازه بدهند که جهت تمرين از گاراج ها خارج و بطرف پلچرخی حرکت نمايند. بعد از اطلاع از وزير دفاع ملی خواهش کردم تا به تانکست ها اجازه ندهند که روز7 ثور بخارج قشله حرکت نمايند؛ اما او نپذيرفت. بروز7 ثور غلام حيدرخان رسولی به تمام قطعات قوايمرکز هدايت داده بود تا بخاطر دستگيری رهبران ح. د. خ. جشن برپا و اتن ملی اجرا شود.

       تلفونی به او تماس گرفتم که وضع دراردو بکلی غير طبيعی بوده بايد به قطعات امر احضارات درجه اول داده شود او با يک تمسخر مرا توصيه به آرامش اعصاب و خاطرجمعی نمود. به ساعت 10 صبح روز7 ثور به وزير دفاع ملی تلفونی اطلاع دادم که تانکها برخلاف هدايت شما بطرف شهر کابل درحرکت می باشند گفت اطلاع دارم آماده گی گرفته ميشود.

    دوستی آنها [قديرنورستانی و حيدر رسولی] با حفيظ الله امين! محض بخاطر دشمنی با پرچمی ها بوده وغلام حيدر رسولی بحيث شخصی مسلمان و ملی دشمنی آشتی ناپذير خودرا از کمونست هرگز پنهان نميکردند  وشايد دراثر همين توقعات طفلانه بوده باشد که برويداد 7 ثور عبدالقدير شديدآ جراحت برداشته بود و او را بشفاخانۀ 400 بستر اردو اشخاصی شناخته ناشده برای تداوی نقل داده بودند داکتر آدم درمل جراح مشهور اردو گفت که عبدالقدير خيلی آرزو داشت تا از زخمی بودن او به حفيظ الله امين اطلاع داده شود! اما شرايط آنروز امکان تماس را با حفيظ الله امين ناممکن نموده وجراحات عبدالقدير به او اجازه نداد تا بيشتر از چند ساعت محدود زنده بماند. (4)

     هرگاه به نقل قول های ذکرشدۀ بالا، با ژرف نگری، با ديده ی بصيرت، با ضميرصفا، و وجدان پاک قضاوت سالم وارزيابی بی غرضانه، نگاه انداخته شود، بخوبی قابل دريافت است، که درمتن همه ی آنها با وجود تناقض گويی های مشهود وموجوديت پاره ای ازمطالب تبليغاتی مربوط به دوران جنگ سرد، با آنهم به شکلی از اشکال، جزهای ازريشه ی حقيقت، که در فرجام دراتحاد باهم، بدنه - جوهر واصل حقيقت را تشکيل ميدهند، بازتاب يافته است.

       واما، چشم ديد های نگارنده ازرويداد هفتم ثور 1357 قرار آتی است:

       شامگاه 17 اپريل 1978ترسايی، مطابق 27 حمل 1357 خورشيدی، درسرويس اعلانات فوتی راديو افغانستان، خبر درگذشت و مراسم تشييع جنازه و فاتحه گيری استاد ميراکبرخيبر، ازجانب نورمحمد تره کی، ببرک کارمل و ديگر اعضای هيأت اجرائيه و فاميل وی پخش گرديد، که باشنيدن آن همه اعضای حزب درهرکجايی که بودند، درسوگ و ماتم نشستند.

       با استماع اين خبرتکاندهنده، نگارنده به منزل رفقای حزبی ناحيۀ يازدهم شهرکابل که باهم رابطۀ حزبی و تشکيلاتی داشتيم، رفته و همه دراندوه جمعی فرو رفتيم.

       فردای آن روز درپيش روی منزل استاد واقع مکرورويان اول جمع شديم ؛ بعد ازادای مراسم احترام ، ازسوی مقامات  رهبری حزب دستور صادر شد، که فردا جنازۀ استاد خيبر ازهمين جا باشرکت همه رفقای حزبی، دوستان و علاقه مندان برداشته خواهد شد و بعد ازادای نمازجنازه درمسجد پل خشتی، درشهدای صالحين به خاک سپرده می شود. بنابران حضور و شرکت تمامی رفقای حزبی که درشهرکابل و اطراف آن زنده گی دارند، حتمی است.

       فردای آن روزازرفتن به وظايف دولتی انصراف و مطابق به وقت معينه به پيشروی منزل خيبرشهيد رفتيم و ساعت 12 ظهرمورخ 19 اپريل، جنازه ی زنده نام خيبرشهيد، با اشتراک دهها هزارتن از اعضا ، دوستان وهواخواهان حزب و وی ازمکروريان اول برداشته شده، با راه پيمايی عظيم  وشأن داری از راه پل مکروريان، چهارراهی صحت عامه، چهار راهی آريانا و چهاراهی پشتونستان، درحاليکه لانۀ جاسوسی قصرسفيد و کاخ استبداد سلاطين ستمگررا به لرزه درآورده بود، به مسجد پل خشتی انتقال گرديد، که بعد از ادای نماز جنازه، ازآن جا تا آرامگاه عمومی" شهدای صالحين" يکجا با مارش عظيم الشأن همسنگرانش انتقال و به خاک سپرده شد.

         بعد ازاتحاف دعاء و انجام مراسم دينی، نورمحمد تره کی منشی عمومی کميته مرکزی ح. د. خ. ا ، اعلاميه ی حزب را به زبان پشتو ودکترشاه ولی متن اين اعلاميه را به زبان فارسی، قرائت نمودند، که دربخشی ازآن چنين آمده است:

        « شهادت رفيق ما دلالت گر تشديد مبارزه ی آشتی ناپذيرميان نيروهای وطنپرست انقلابی و نيروهای ارتجاع و پشتيبانان آنها امپرياليسم جهانيست که تا پيروزی قطعی زحمتکشان افغانستان ادامه خواهد يافت. ما به مناسبت مرگ رفيق شهيد خويش نه تنها گريه و زاری نخواهيم کرد؛ بلکه بازهم خواهيم آموخت که چگونه نيروی خود را برای پيکارانقلابی عليه دشمنان وطن وخلق افغانستان بيش ازپيش به کار بريم وهرگز دربرابر وحشت و ترور، ازراهی که درپيش گرفته ايم عقب نه نشينيم.

     ما درحاليکه دراين محفل با شکوه که به خاطر بزرگداشت مرگ رفيق شهيد ميراکبرخيبر برپا گرديده است به اداره و دستگاه به اصطلاح امنيتی آن اعتراض می نماييم، با صراحت اعلام ميداريم که: هرگاه هيأت حاکمۀ کشورسياست دروغ تهديد را که دربرابرنيروهای ارتجاع داخلی وابسته به ارتجاع منطقه و بين المللی درپيش گرفته است تغيير ندهد، دستگاه اداره را ازوجود عناصرشناخته شده و نفوذداده شده ارتجاع وابسته به امپرياليسم تصفيه نکند، مسؤوليت زند گی مبارزان وطنپرست را تأمين نه نمايد و عليه تروريزم و تروريستها قاطعانه اقدام ننمايد، مسؤول عواق�

مقالات مرتبط

...

قیام هفتم ثور ۱۳۵۷ بمثابه ی چرخش بزرگی درتاریخ فراز و نشيب کشور مان وبازتاب دهنده ی اراده مردم شریف... ادامه

...

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر زدودن رنجهای بیکران خلق ستمدیده افغانستان از میان توده های کشور بر... ادامه

...

امروز چگونگی اتخاذ تصمیم فرستادن قوا توسط حلقه محدود بیروی سیاسی خوب معلوم است اما وقایع که قبل ازای... ادامه

...

نوردرخشانی که جسماً غروب کرد؛ ولی دراندیشه وآرمان نام بزرگش درقلبهای ما ومردم شریف افغانستان همیشه ت... ادامه

...

    پنجاه ونه سال پیش به تاریخ ۱۱/ ۱۰/ ۱۳۴۳ خورشیدی - ۱/ ۱/ ۱۹۶۵در جامعه ی بیداد زده ی افغانستان، رخ... ادامه

...

جنبشهای رهایی وبیداری مردم ازسکوت ورکود قرون متمادی از دو الی سه صد سال قبل در بسا نقاط جهان وبخصوص... ادامه

...

بحث تحولات بزرگ سیاسی تاریخی، نیازمند پژوهش وتحقیقات عمیقِ  گزینه ها وپیش زمینه هاییست که درظهور ایج... ادامه

...

به تاريخ 13 قوس 1401 خورشيدی، مطابق 4 دسامبر 2022 ترسايی دومين نشست تاريخساز پيشکسوتان ح. د. خ. ا (ح... ادامه

...

هفده سال قبل، جنبش ترقی خواهی افغانستان بهترین فرزند برو مند، شحصیت فرهیخته،نستوه، انقلابی وچهره اکا... ادامه

...

زنده یاد فدا محمد دهنشین فرزند محمد اکرام خان در شهر شبرغان تولد گردیده ودر همین شهر درس خوانده و به... ادامه

...

اين خوش خدمتان داخلی و خارجی برای تطبيق اين برنامه، درگام نخست پروگرام تبليغاتی ای را که بصورت مشخص... ادامه

...

کودتای 14 ثور 1365 که نام آن را " پلنوم 18 " گذاشتند، چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ علل وعوامل داخلی و خا... ادامه