سالروز پایه گذاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان خجسته باد!

غفار عریف

 سالروز پایه گذاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان خجسته باد!

    پنجاه ونه سال پیش به تاریخ ۱۱/ ۱۰/ ۱۳۴۳ خورشیدی - ۱/ ۱/ ۱۹۶۵در جامعه ی بیداد زده ی افغانستان، رخداد پایه گذاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بر بنیاد خط روشن پیکار میهن دوستانه ی رزمندگان ضد بیداد گری که با پایمردی برای آزادی و 

آزادگی و اصول حکومت داری بر بنای قانون و عدالت اجتماعی رزمیدند؛ سکوت سیاسی را درهم شکست.

       بنیاد گذاری ح.د.خ.ا پیامد قانونمند نمودار شدن تغییر در وضعیت سیاسی در جهان، منطقه و در افغانستان بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم در گستره فراخ تر شکل گرفت و سبب بالارفتن آگاهی سیاسی و بیداری اجتماعی دسته های روشن فکری در کشور شد. 

       پیش از تأسیس ح.د.خ.ا پیکار سیاسی میهن دوستان افغانستان برای برقراری حکومت مشروطه بر بنای قانون و تمکین زمامداران به اراده ی مردم، ارج نهادن به حقوق بشر و پایان دادن به بیداد گری، تأثیر گذاری خود را بر روان جامعه، در روند انتخابات دوره ی هفتم شورای ملی، نشان داد.

      پایگاه نشراتی نهاد های سیاسی در آن زمان ، افزون بر آرمان های مشروطه خواهی و قرار گرفتن در برابر بیداد گری؛ خواسته های آوردن تغییر در سیاست های اقتصادی و اجتماعی به سود توده های مردم، احترام به حقوق و آزادی های دموکراتیک شهروندان و رعایت اصول عدالت اجتماعی را بازتاب می دادند،که فعالیت تبلیغی آنها نقش ارزنده و فراموش ناشدنی در بیداری سیاسی مردم داشت.

      تأثیر گذاری جنبش روشن فکری تا آنجا بود که شماری ازاعضای آن در فرایند انتخابات برای شهرداری کابل پیروزی به دست آوردند. یک سال پس از این رویداد، رهبران و برخی 

اعضای جنبش روشن فکری در روند پیکار های انتخاباتی برای دوره ی هفتم شورای ملی بسیار خوش درخشیدند و چند چهره ی سرشناس به مجلس نمایندگان راه یافتند. 

     درخشش سیاسی و پیروزی نمایندگان جنبش روشن فکری در انتخابات شهرداری کابل و دوره ی هفتم شورای ملی با طبیعت و خواست ارتجاع سلطنتی وحکومت خاندانی برابر نبود؛ از این رو سیاست های سرکوب کردن وپیگرد سیاسی میهن دوستان از سرگرفته شد و با خشونت و وحشیگری دستاورد های سیاسی جنبش مشروطیت را از بین بردند، به حیات نهاد های سیاسی و فعالیت اتحادیه ی دانشجویان نقطه پایان گذاشتند، جریده ها از نشر بازداشته شدند، فرایند انتخابات آزاد شهرداری ها و مجلس نمایندگان به فراموشی رفت و یک بیدادگری سیاه در سراسر کشور سایه ی شوم خود را افگند.

    پس از پایان سال ۱۳۴۱ خورشیدی بود که نهضت سیاسی و اجتماعی و عدالت خواه در افغانستان با شکل و مضمون جدید در آغاز به گونه ی زیرزمینی به میدان فعالیت سیاسی گام گذاشت.

این پدیده ی نوین با کوشش و تلاش پیگیر وطن پرستانه ی نیرو های سیاسی آگاه کشور تا تصویب و نافذ شدن قانون اساسی در سال ۱۳۴۳ خ ، دوام پیدا کرد و با دمیدن  نفس تازه زمینه ی بنیاد گذاری ح.د.خ.ا از میان حلقه های سیاسی ترقی خواه میهن فراهم شد.

    بدین گونه قانونمندی بنیاد گذاری ح.د.خ.ا در آن بود که نیروهای روشندل در روند پیشبرد نبرد طبقاتی نیازمندی به یک نهاد سیاسی با نظم ، سازمانده و رهبری کننده ی پیکار انقلابی را به خاطر سمت دهی بهتر فعالیت سیاسی، بیشتر ازهروقت دیگر درک کرده بودند. 

    ح.د.خ.ا در همان روز نخست حیات سیاسی خود (در کنگره اساس گذار) با بیرون دادن یک پیام ویژه به مردم افغانستان و تصویب پیرنگ ‌نخستین مرامنامه و اساسنامه، به خوبی می دانست که راه دشوار گذر و پر ازخم و پیچ در پیش رو دارد و باید با همه سختی های آن در پیمودن آن گام می گذاشت.

        هدف مرامی جریان دموکراتیک خلق در دو بخش:

             - سیاست داخلی 

             - سیاست خارجی 

با شعار: به خاطر رنج های بیکران مردم افغانستان، در شماره ی نخست جریده ی خلق به نشر رسید.(این سند مرامی در بایگانیرخنامه ی وزین « راه پرچم» در دسترس مطالعه ی علاقمندان قرار دارد).

      زندگی و فعالیت سیاسی ح.د.خ.ا در سال های شناخته شده به دهه ی دموکراسی با روند برخی حرکت ها و تحول های سیاسی در جامعه، ازآن زمره رویداد سوم عقرب و بزرگداشت از روز همبستگی کارگران جهان ، پیوند ناگسستنی دارد.

       انبازی شخصیت های حزبی از میان هیأت رهبری حزب درفرایند گزینش نمایندگان مردم به پارلمان و راه یافتن برخی از آنان به مجلس نمایندگان ، که فرکیسیون پارلمانی حزب را به رهبری زنده نام رفیق ببرک کارمل تشکیل دادند، نشان داد که توده های مردم آهسته آهسته با پدیده ی نو و نوگرایی سازگاری می کنند و برای برنامه های سیاسی - اقتصادی - اجتماعی که با منافع آنان همخوانی داشته باشد ، جای پایی پیدا می شود؛زیرا آزادی، دموکراسی، صلح، پیشرفت اجتماعی خواست همگان، بویژه نیرو های ملی، مترقی، دموکراتیک و میهن دوست بود.

     فعالان ح.د.خ.ا در پایتخت و سازمان های حزبی در استان ها با سازماندهی و انبازی پویا و معنا دار در مظاهره ها، اعتصاب های خیابانی، مارش ها ( در روز جهانی کارگر، مارش کارگران نفت و گاز در حوزه ی نفتی شمال کشور)، گردهمایی ها و دیگر فعالیت های سیاسی و توده ای و با در هم آمیختن شکل های پیکار سیاسی (علنی و نهانی)، صنفی، دانشجویی و پارلمانی با همدیگر حضور پر رنگ خود را در جامعه آشکار کردند و از پشتیبانی مردمی برخوردار شدند. 

        پایگاه نشراتی ح.د.خ.ا ( جریده خلق و جریده پرچم ) در روشنی جهان بینی علمی و دانش جامعه شناسی نوین در راه جا گیر کردن اندیشه های مبارزه ی طبقاتی و عدالت خواهی ودر دفاع از آزادی، دموکراسی، صلح و پیشرفت اجتماعی کار روشنگری را با سودمندی به سر رسانیدند و موضع گیری حزب   را در ناسازگاری با ارتجاع، بیدادگری، استعمار (نو و کهنه)، استثمار، امپریالیسم، اپارتاید، راسیسم، فاشیسم و همه گونه

های تبعیض بازتاب دادند و شمع تابان پخش آرمان ها و هدف های مردم در یک جامعه ارباب رعیتی با ساختارهای پوسیده شدند.

       ح.د.خ.ا تهداب گذار و پرچمدار سازمان دموکراتیک زنان افغانستان و سازمان دموکراتیک جوانان افغانستان است. نخستین راه پیمایی و بر گزاری نشست ها در افغانستان ، در بزرگداشت از هشتم مارچ روز همبستگی بین اللمللی زنان پیکارجوی میهن و جهان، روز ارج نهادن به قهرمانی فراموش ناشدنی زنان دلیر به خاطر رهایی از ستم طبقاتی و جنسیتی با   نام نامی سازمان دموکراتیک زنان افغانستان به رهبری زنده نام رفیق دوکتور اناهیتا راتبزاد ، گره خورده است. همین گونه در بسیج و سازماندهی - بیداری سیاسی و اجتماعی زنان و جوانان ( دختر و پسر ) این ح.د.خ.ا بود که با برخورد دلسوزانه گام های

عملی و سازنده را برداشت و وظیفه ی انقلابی خود را انجام داد.

     دفاع پیگیر و سر سختانه ی ح.د.خ.ا از پیکار عادلانه ی مردم افغانستان و پشتیبانی از مبارزه ی داد خواهانه ی خلق های زحمتکش  جهان، بویژه زحمتکشان کشور های آسیایی - افریقایی و امریکای لاتین ، سبب شد که آماج تاخت و تاز نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی قرار گیرد و با دشواری ها رو به روشود. 

       حزب در یک جامعه ی عقب نگهداشته (از نگر سیاسی - اقتصادی - اجتماعی) آغاز به فعالیت سیاسی کرد؛ بنابران ناگزیر بود بار دشواری های درون ساختاری را نیز به دوش بکشد و زیان های به وجود آمدن دو دستگی های درد آور (انشعاب های سال ۱۳۴۶ و سال ۱۳۴۸) را تحمل کند. نا پختگی سیاسی و بی تجربه گی در کار های سازماندهی و پایین بودن فهم سیاسی و فرهنگ نوین حزبی در نزد برخی اعضای رهبری و فعالان دسته ی نخست ، آشنایی اندک آنان با دانش جامعه شناسی ، رویگردانی شماری از پیشگامان از اصول مبارزه ی سیاسی و انقلابی … مسایلی بودند که خودخواهی ها را دامن زد، گرایش های انحرافی را به وجود آورد ، دشواری ها انبار شد و حزب را دچار دسته بندی ها کرد.

 ح.د.خ.ا پس از کودتای نظامی ضد سلطنتی در ۲۶ تیر/ سرطان ۱۳۵۲خ، از جمهوری نو تأسیس در افغانستان پذیرایی و ازبرنامه ی رسمی و سیاسی ( بیانیه ی خطاب به مردم ) دولت پشتیبانی کرد؛ ولی در این گاهه نیز بنابر دسیسه ها و توطئه های آشکار و پنهان ارتجاع داخلی - منطقه ای و بین اللملی و امپریالیسم جهانی در ناسازگاری با نیرو های ملی - دموکراتیک و میهن دوست ، رهبری جمهوری را بر آن واداشت که روش سیاسی و سیاست رسمی خود را به خواست آنها تغییر دهد و زمینه کار و فعالیت سیاسی را بر همه سازمان های سیاسی مردمی تنگ و تنگتر کند تا اینکه قانون اساسی سال ۱۳۵۶ خ 

به نظام تک حزبی دولتی رسمیت داد و اختناق سیاسی را بیشتر و بیشتر کرد.

    پس از قیام نظامی افسران ارتش در هفتم اردیبهشت /ثور ۱۳۵۷خ  و انتقال یافتن نمادین قدرت به ح.د.خ.ا ، با گذشت یکی دو ماه وضعیت سیاسی در کشور به گونه ی تغییر خورد که اخلاق سیاسی و ادب اجتماعی شرم زمانه شده بود ؛ میهن ، مردم و جامعه به سوی نابودی برده می شد ؛ زیرا منش فردی و گروهی جای خرد جمعی ، اندیشه ی سالم ، اراده ی اکثریت و آرمان دفاع از مردم را گرفته بود. ماجراجویی،خشونت، بیدادگری، روش های فاشیستی و برخورد های ماکیولیستی جلادان سیاسی شیرازه ی زندگی هزار ها در هزار

انسان هدفمند و بیگناه را ، از زمره اعضای پاکنهاد ح.د.خ.ا را از هم فرو پاشید و پایه های علمی و اجتماعی حزب را که پیش   از این بر دفاع از مردم استوار بود ، لرزان و بی پشتوانه کرد.

        عملکرد های خونین و جنون آمیز، زورگویی ، عوام فریبی، تبهکاری های سازمان یافته با به دوران انداختن شعار های بی ماهیت و شوک آور: “ نابغه ی شرق “ ، “ قوماندان سپیده دم انقلاب “ ، “ دیکتاتوری دموکراتیک نظامیان “ ، “ دیکتاتوری پرولتاریا “ ،“ دموکراسی خلقی“ ، “ شاگرد وفادار “ … نشانه ی ازآن بودند که سراسر جامعه را بلای خود خواهی و خود بزرگ بینی فرا گرفته و همه ارزش های انسانی را می بلعد.

   سیاست های تبهکارانه ی که زمامداران به آن چسبیده بودند، سبب شد که مردم با حزب نباشند و حاکمیت به قهقرا برودو راه برای سرباز گیری از سوی ارتجاع و امپریالیسم باز شود و دسته های خرابکار و آدمکش بر بنیاد برنامه های اسارت آور دهه ی پنجاه خورشیدی (دهه ی هفتاد ترسایی) در خاک پاکستان و اندکی پس از آن در ایران اسلامی، در پایگاه های نظامی پرورش یابند و آموزش دهشت افگنی ببینند و به افغانستان کسیل داده شوند . بدین شیوه بود که افغانستان به مانند زمان «بازی بزرگ» با هزینه کردن هزار ها میلیون دالر میدان  همچشمی های ابر قدرت ها شد.

      و اما با سرنگون شدن دستگاه خود کامه و پایان سلطه ی خونین یک باند خطرناک و آدمکش درششم دی/ جدی ۱۳۵۸خ افغانستان از سراشیب یک سقوط وحشتناک نجات یافت. این پیروزی مرهمی شد بر زخم های مردم داغدیده ی کشور که در زیر پاشنه های یک دسته ی جانی زجر می کشیدند. در کنار نجات یافتن مردم ، ح.د.خ.ا نیز از خطر نابودی رهایی یافت ؛ ولی افسوس و صد افسوس که بسیاری از فرزندان میهن ( دانشمندان، کارمندان کشوری و لشکری، روشن فکران مترقی،آگاهان سیاسی، دانشجویان، دانش آموزان، کارگران ، دهقانان عالمان دینی و دیگر شهروندان ) یا در زیر شکنجه جان سپردند 

و یا تیر باران شدند و یا در پولیگون ها به زیر خاک رفتند.

    پس از به زیر انداخته شدن میر غضبان تاریخ در ششم دی/جدی ۱۳۵۸ خ ، رهبری حزبی هر آنچه در توان داشت برای جلب همکاری فرزندان میهن انجام داد تا زخم هایی که بیداد گران زده بودند ، مرهم گذاری شود ؛ ولی درد و غمی که به مردم آورده بودند، بسیار بزرگ بود و نمی شد به زودی از بین برود.

       با وجود دشواری ها و بیماری های جناحی درون حزبی میراث گذشته ، همچنان شکل گیری گروه بندی های تازه وپیدایش گرایش های خود خواهانه ، همراه با کارشکنی ها و 

ایجاد مشکل ها در فعالیت سیاسی به هدف خرابکاری و سست کردن روند مبارزه ی حزب؛ ح.د.خ.ا توانست تا نیمه ی نخست دهه ی شصت خورشیدی با صفوف منظم و ثبات نسبی، با

جلب همکاری بخش هایی از مردم به کار و زندگی خود ادامه بدهد.

     همگام با کار و پیکار میهن دوستانه و تلاش و کوشش های صادقانه ی اعضای شرافتمند حزب که هدف  دیگری  ،  جز خدمت بی آلایشانه به وطن و مردم نداشتند ؛ شوربختانه   شماری از بیماران بار دیگر ح.د.خ.ا را دچار بیماری واگیر کردند

و شیرازه ی آن را با راه اندازی یک کودتای درون حزبی در هم شکستند. درام این کودتا پیش از پیش به دستان ناپاک گرباچف - شواردنازدی - رونالد ریگن - جنرال ضیاء الحق نوشته شده بود و برای روی صحنه آوردن آن نیز پیش از پیش پادو ها را به کار 

گماریده بودند.

       پس از تبهکاری ۱۴ اردیبهشت / ثور ۱۳۶۵ خ علیه رهبری، فعالان و رده های پایینی (اعضای پاکنهاد ، آگاه ، اصولی ، وفا-دار به آرمان ها، مدافع راستین میهن و مردم) بار دیگر به سان پیش از ششم دی / جدی ۱۳۵۸ خ کاربرد زور، چوب و چماق ، 

نظامی گری، سلب حقوق و آزادی های حزبی، تهدید ، پیگرد ،بازداشت، به زندان افگندن، سبک دوش کردن از وظیفه، فرستادن سازماندهی شده و بی برگشت به جبهه های جنگ …

در ناسازگاری با اساسنامه ی حزب از سر گرفته شد.

    رهبران کودتایی اصول زرین اراده و خرد جمعی را کنار زدند وبه جای آن خواست و اراده ی فردی و گروهی را بالا کشیدند و با باد کردن سخنان فریبنده ، با چرخش ۱۸۰ درجه ای به راستگرایی هدف ها و آرامان ها و برنامه را زیر پا گذاشتند و دستوری حزب را از گوهر و ماهیت سیاسی رزمی و انقلابی تهی کردند.

      فرایند گزینش نمایندگان در مرکز ، شهر ها و شهرستان ها برای انبازی در دومین کنفرانس سراسری فرمایشی حزب ، همچنان دومین کنگره ی فرمایشی ح.د.خ.ا نشان داد که رهبران کودتایی تازه به دوران رسیده و خاطر خواهان آنان هیچگونه عزت و اعتباری در نزد اعضای حزب ندارند. در این دو نشست به بسیاری نمایندگان برگزیده شده از سوی سازمان های حزبی اجازه ی شرکت داده نشد؛ در عوض نفرین شده ها، چک چکی ها، مهره های بد نام و آلوده به فساد به کمک لباس شخصی های امنیت دولتی به داخل تالار آورده شدند.

     در دومین کنگره با نام ح.د.خ.ا و اندیشه های مبارزه ی طبقاتی و اصل های دفاع از منافع زحمتکشان وداع گفته شد و با دستبرد به افتخار تاریخی دیگران ، بر حزب نام « حزب وطن »را گذاشتند.

       کودتا چیان ۱۴ اردیبهشت / ثور ۱۳۶۵ خ با وجود خوش خدمتی و معامله گری، تسلیم طلبی و سر کوفتن به آستان ارتجاع و امپریالیسم  هر چه کردند اعتماد هیچکس را به دست آورده نتوانستند و در فرجام پس از ضربه زدن های مهلک به حزب با پیشه کردن فرار و خیانت ستون فقرات آن را شکستند.

        پس از نشستن گروه های جنگی بر سریر قدرت  یک شمار جفا کاران رده ی نخست رهبری ح.د.خ.ا بدون درک مسؤولیت تاریخی خود به پیشگاه مردم و میهن، حزب و مبارزه ی سیاسی  را در باتلاق تباهی و در بی سرنوشتی به حال خود رها کردند؛

 شماری دیگری در اینجا و آن جا به تجارت سیاسی پرداختند و با پررویی ویژه بر گذشته ی سیاسی خود خط بطلان کشیدند؛ 

بخشی هم از حزب رویگردان شده به تنظیم ها پیوستند؛ برخی ها بر آستان ستم سرمایه زانو زدند و به سختی در بد گویی ازحزب نام کشیدند.

 این تنها لشکر رده های پایینی و فعالان آگاه بودند که با استواری و اراده ی خلل ناپذیر به مانند گذشته، با صداقت و صمیمیت از حقیقت راه حزب و آرمان های سترگ و انسانی آن دفاع بعمل آوردند.

                      افتخار و شرف بر این رفقای همرزم!

      درست است، نظام سیاسی که زمانی ح.د.خ.ا آن را رهبری می کرد، از پیامد سازشکاری، معامله گری و تسلیم طلبی فرو پاشید؛ ولی ح.د.خ.ا در وجود هزار ها رهرو صادق و شرافتمند و پای بند به اصول مبارزه ی طبقاتی و آرمان های والای رهایی انسان زحمتکش و باورمند به اصل های برابری، آزادی ، دموکراسی ، صلح ، همبستگی جهانی زحمتکشان، همزیستی مسالمت آمیز، عدالت و پیشرفت اجتماعی … زنده و فعال است و فرزندان راستین این حزب هنوز پیکار انقلابی را بر ضد ارتجاع، بیدادگری، استعمار (کهنه و نو)، استثمار، امپریالیسم، فاشیسم، اپارتاید، صیهونیسم، همه گونه های تبعیض و ستمگری … پایان یافته نمی دانند.

       برنامه نوین و اساسنامه ی نوین ح.د.خ.ا راهنمای عمل فرزندان راستین این حزب، است. 

      در سی و دو سال پسین آنچه در افغانستان گذشت، همگان در بوته ی داوری و محک تاریخ آزمایش شدند و در نتیجه تباهی مردم و بربادی میهن را به نمایش گذاشت. 

هیچکس نمی تواند کارنامه های سیاه و زشت (وحشت، دهشت، آدمکشی، راهزنی، چپاولگری، آدم ربایی، آتش افروزی، ویران گری، انفجار، انتحار، بمب گذاری، فرش ماین ها …) گروه های اشرار (تنظیم ها و طالبان)، همچنان فساد، دزدی، تبهکاری، فحشا، چپاول گری، زورگویی، بی کفایتی و همه زشتی های ضد انسانی که تکنوکرات ها و کارمندان رده های رهبری در نظام شبه دموکراسی به نام جمهوری اسلامی به آنها شهره شده آند،پرده پوشی کند. 

      حزب دموکراتیک خلق افغانستان و فرزندان راستین و فداکار آن با سربلندی و افتخار بسیار سخنان خوب برای گفتن دارند.

زنده باد مردم رنجدیده ی افغانستان!

زنده باد حزب دموکراتیک خلق افغانستان!

پیروز باد پیکار انقلابی در راه رهایی از بیدادگری!

آزادی، دموکراسی، صلح، عدالت و پیشرفت اجتماعی آینده ی درخشان همه انسان های

روی زمین را می سازد!

(پایان)

۳۰ / ۱۲ / ۲۰۲۳

مقالات مرتبط

...

نوردرخشانی که جسماً غروب کرد؛ ولی دراندیشه وآرمان نام بزرگش درقلبهای ما ومردم شریف افغانستان همیشه ت... ادامه

...

    پنجاه ونه سال پیش به تاریخ ۱۱/ ۱۰/ ۱۳۴۳ خورشیدی - ۱/ ۱/ ۱۹۶۵در جامعه ی بیداد زده ی افغانستان، رخ... ادامه

...

جنبشهای رهایی وبیداری مردم ازسکوت ورکود قرون متمادی از دو الی سه صد سال قبل در بسا نقاط جهان وبخصوص... ادامه

...

بحث تحولات بزرگ سیاسی تاریخی، نیازمند پژوهش وتحقیقات عمیقِ  گزینه ها وپیش زمینه هاییست که درظهور ایج... ادامه

...

به تاريخ 13 قوس 1401 خورشيدی، مطابق 4 دسامبر 2022 ترسايی دومين نشست تاريخساز پيشکسوتان ح. د. خ. ا (ح... ادامه

...

هفده سال قبل، جنبش ترقی خواهی افغانستان بهترین فرزند برو مند، شحصیت فرهیخته،نستوه، انقلابی وچهره اکا... ادامه

...

زنده یاد فدا محمد دهنشین فرزند محمد اکرام خان در شهر شبرغان تولد گردیده ودر همین شهر درس خوانده و به... ادامه

...

همانگونه، که شما آگاهی داريد؛ تاریخ مبارزات سازمان ها و تشکل های سیاسی، در "دهه ی دموکراسی و بعد آن... ادامه

...

سرزمین آریانا مهد دانش وفرهنگ وبهترین کانون مدنیتهای قدیم بحساب می آید که در دامان آن علما ودانشمندا... ادامه

...

       پيوست به وقوع تحولات عظيم دراروپا درقرن هژدهم (انقلاب کبيرفرانسه، انقلاب صنعتی، نهضت فکری عصر... ادامه

...

بعد از تلاشهای  خستگی ناپذیر رفقای کمیته فعالین، ونهضت واحد زحمتکشان افغانستان، رفقا توانستند،با پذی... ادامه

...

پیروزی بزرگ تاریخی را به پیشگاه کمیته ی رهبری ح د خ ا از صمیم قلب تبریک گفته برای تمام اعضای حزب ودر... ادامه