مقام زن مقام مادر است چرازن را مادر خطاب میکنند؟ چهارم

مقام زن مقام مادر است

چرازن را مادر خطاب میکنند؟

طرح مسئله

 باور نویسنده*

زن فروشی دردوران زمامداران قبایلی*

آئین حسادت وعیبجوئی*

باور صاحب این قلم بمقام مادری:- افزون برآنچه که گفته آمد؛واژۀ "مادر" ویا موجودی چون مادرکه نهایت مقدس وپاک ونعمت بزرگ اشرف طبیعیست ویک تحفۀ گرانبها وگوهر بی همتا ونازنین بی بدیل مهربان ودلسوز بی شائبه ونهایت عزیز وارجمند است ومقام بسیار والاعظمت وگرامی را دارا میباشد. ! بناأ ؛  الف:_  زنانرا اکثرآ مادر میگویم، مادر گفتن عادت من است؛ بخصوص هرزمانیکه زن مسن وموی سفیدی را میبینم بمجرد برخورد با او؛ هرگاه آشناباشد یاتصادفی برایش مادر خطاب مینمایم.حتا برخی اوقات دختران خرد سال را نیز"مادرجان"ویا"بی بی جان"صدامیکنم وحتا اکثر اوقات دختر خود را"مادرم" صدامیکنم واین سنت ویا عادت پسندیده درجامعۀ ما در اکثر مناطق هم معمول ومروج است. ویگانه حرف وکلام شائیسته برای زنان واژۀ"مادر"را برگزیده ام. که کلمۀ مادر نمادی از حرمت واکرام ولطف ومهربانی است. واین حرمت واکرام اساسأ ازمقام والا وبا شکوه وزیبندۀ مادر بدون هیچ معیارسازیها وجانبداریهای سیاسی- اجتماعی -عقیدتی واتنیستی ریشه میگیرد.زیرا؛ با مادر گفتن به زنان؛ خودرا مجرم وگنهکار احساس نمیکنم؛ وحتا باعث آرامش روحی وروانی خود میدانم؛ که این روش من نیز شاید بیشتر از محرومیت من درقبال بسا محرومیتهاهای دیگر اقتصادی-اجتماعی سیاسی وغیره؛  محرومیتهای دیگر از مهر ومحبت کانون خانوادگی ونوازش مادری که از طفولیت پدر ومادر خود را ازدست داده بودم  شاید ریشه ومنشأ بگیرد!-و اصلأ از مادر گفتن زنان  ننگ وعار ندارم .ا

 ب : _   وحتا بسا کسان دیگری را نیز دیده ام که زنانرا مادر گفته صدا میکنند. این عادت وسنت را نیز به خود پسندیده میبینم که در جامعۀ ما نیز به شکل پسندیدۀ آن جاریست؛ در حالیکه در این جامعه هر نوع عادات ورسم ورسوم وسنتهای پسندیده وناپسند نیز جاریست؛ حتا زن فروشی  یعنی مادر فروشی نیز دربرخی مناطق شرقی کشور یک عنعنۀ میراثی بوده است.ا

 ت  :  _  هرگاه کسی ویا حسودی ویا منفی بافی ویا کم دانشی ؛ بخاطر مادر خطاب نمودن به یک زن؛ از موضعگیریهای( سیاسی؛گروهی،قومی وقبیلوی، مذهبی وعقیدتی وسمتی ویا ازبسا خصو صیات وخصومتهای شخصی وفامیلی وغیره پدیده های تعصب باروتمائیز دهنده بین زن ومادر ؛درگزینش مقام مادری؛ صرف نظر نماید؛ در آن صورت میتواند مقام والای"مادر"را بالای هر"زن" بدون درنظر داشت هرمعیاری تحویل نماید ومادر خطاب کند.)والبته زنانیکه بیشتر با معیار های معنوی آراسته اند وهر گاه انها شخصیتهای مهم علمی -سیاسی -اجتماعی -فلسفی-مردمی -مبارز وفرهنگی ادبی و هنری باشند نیزباید شائیستۀ مادر بودن را بدون هیچ تردیدی داشته باشند. ویا به جرم فعالیتهای سیاسی -اجتماعی وطنپرستانه ودوموکراتیک ترقیخواهانۀ انها؛ در نزد گروهی"جرم بزرگ" تلقی میگردد که بیشتر ازدیدگاه های جانبدارانۀ سیاسی -عقیدتی وغیره روشهای مرز بندی سازی بین زن ومادر مینگرند که بر مبنای این معیارها هر زن را مادر خطاب نموده نمیتوانند!؟ واین درحالیست که؛ بخاطر این معیارها وانگیزها وخدمات ارزندۀ اوزن مبارز ویا دانشمند وطنپرست وهدفمند؛  هرگاه کسی به او مادر بگوید ویا به او حد اقل از لحاظ عاطفۀ انسانی هم حرمت واکرام بگذارد؛  نمیشود که جرم تلقی گردد ویا مرتکب کدام گناهی شود!؟

ث  :  _    ویا حرمت گذاری بمقام زن که اومادر است؛ نیز هیچ کس نمیتواند به بهانه های مختلف وگوناگون سیاسی-اجتماعی واتنیسیتی وغیره بطور آگاهانه ویا نا آگاهانه این حق را از کسی دیگری سلب کند. ویا هم به همین ترتیب؛ عدم حرمت گذاری به مقام زن ویا مادر از جانب کسی یا کسانیکه بر اساس تعین معیار های معینه صورت پذیرد نیزکدام ممانعتی وجود ندارد وباید نداشته باشد!- همچو اشخاص نیز میتوانند به زنانیکه به ذوقها وبه معیار ها وبه برداشتهای شخصی ویا گروهی ایشان که از او زن دارند؛هرگاه مطابقت نداشته باشد؛ بی احترامی کنند وحرمت گذار نبوده زن ستیزی نمایند ویا به او توهین وتحقیر نمایند. ودر جامعۀ قبیلوی بد تر ازآن؛ حتا زن فروشی وتجاوز به زن وازدواجهای اجباری صغیر را نیز انجام میدهند وسنتهای دین قبیلوی نیز از این  پدیدۀ شوم ومنحط حمایت مینماید.ا واین راه را آنها نیز به خود شائیسته وپسندیده تلقی مینمایند.شاید این اعمال نزد گروهی پسندیده باشد وبا لا تر از عرف وسنتهای پسندیده ومقدسات  پذیرفته شدۀجامعه ی قبیلوی باشد!؟- صرفأ برای وضاحت بیشتر یک مثال میزنیم: مارکیتهای زن فروشی ودختر وفرزند فروشی خلاف همه اصول و موازین ؛ حقوق بشر وضوابط ومیثاقهای  پذیرفته شده در مناطق مرزی ولایت ننگرها با پاکستان وجود دارد وقرار نشرات ورسانه های منتشره  ی فرستادۀ اقای "طاهر یونچی"(یازدۀ حمل1392خ)برگرفته شده از ویبلاگ "خوشه" به قلم یک خانم آگاه محترمه "حمیراثاقب" تحت عنوان" فروش زنان در افغانستان" درسایت" آریائی" چنین میخوانیم..."سخن تلخ تر وبسا غیر قابل تحمل است که درمناطق مرزی ولایت ننگرهار با پاکستان مارکیتهای فروش زنان وجود داشته که زن توسط خویشا وندان وشوهران شان به مردان دیگر بمقابل پول ناچیزی به فروش میرسند. این معامله از سالیان دراز به این طرف وجود داشته؛ بزرگان قومی وافراد با نفوذ قبایل مختلف در سرحدات در رونق این بازار تلاش فراوانی را به خرچ میدهند. مناطیقی از مهمند، رودات وبخش اعظمی از ولسوالی شنوار؛ زنان را بصورت انفرادی یا گروهی در مارکیت خرید وفروش زنان آورده وساعتهای زیادی را برسر فروش انان میگذ رانند. زنانیکه به فروش میرسند حق اعتراض یا اظهار نظری در مورد سرنوشت آیندۀ خویش ندارند.وباید بمانند یک کنیز دهان بسته تسلیم سرنوشتی گردند که مردان قبیله اش ویا هم شوهران شان در مورد آنان تصمیم اتخاذ میکنند.بعضأ زنان با دختران شان یکجا بفروش میرسند. قیمت زنیکه (پانزده سال) سن دارد با زنی که(چهل سال) عمر کرده است، فرق داشته؛ واین زنان بر اساس جوانی، زیبائی ودیگر معیار های این مارکیت معامله میشوند.واما دربرخی معاملات هم اینگونه است که حتا پائینتر از نرخ یک گوسفند ویا قاطر به فروش میرسند...."(!) وخام ثاقب به نوشتۀ خود ادامه داده مینویسد: وحتا براساس برخی گذارشها روزانه بصورت میانی؛ دو زن به فروش میرسند... این روند بمثابۀ یک فرهنگ مروج در رسوم این قبایل نهادینه وتثبیت شده است. فروش زنان در این مناطق یاد شده  حکایت از اوج بحران حقوق زنان میکند. غیرت، عزت وناموس داری، قصه ها واستوره پردازیهای کهن در نزد مردان این مناطق میباشد که؛ مفهوم چندانی از لحاظ انسانی برای انها ندارد. این مردان بخود وطریقۀ افکار شان مبنی برفروش زنان به خود حق میدهند. آنرا رواج قدیمی وبا ارزش در خاندان وجامعۀ قبیلوی خود میپندارند.... این رویداد ها مربوط به سال جاری وچند سال قبل نمیشود بلکه این پدیده سالهای متمادی در نظامهای حکومتی در افغانستان مقاوم وپایه دار به روند خود ادامه داده است. اگر در دین اسلام جائیز نیست؛ چرا علمای دین به این پدیده اهمیتی نمیدهند. وبرای محکوم کردن این برده داری به مبارزه بر نمیخیزند.؟ چرا نهاد های مدافع زنان وارگانهای حکومت دربرابر این جرائیم سازمان یافته؛ اقتدار نشان نمیدهند واین مردان زن فروش را به مجازات نمیرسانند؟...زنان این مناطق نیز دارای کرامت انسانی اند؛ ظلم را تحمل میکنند که در تأریخ مظالم انسان شرم بزرگی است....باید دربرابر این این روشهای غیر انسانی مبارزه کرد...."(!!!)-این قضایای موجود نمادی از آن است که با این تلاشها میخواهند زن ستیزی ونظام مرد سالاری را با ننگین ترین وبی شرمانه ترین شکل آن در جامعه هنوز هم با عمق وپهنای بیشتر ان گسترش ونهادینه سازند. درجامعۀ که حتا زن ستیزی به عنعنۀ ان مبدل گردیده باشد ومقام زن و مادری وحیثیت وآبروی زن با فرزندانش در معرض فروش قرار بگیرد ؛  در جامعۀ قبیلوی که نه تنها جامعه ؛حتا برخی روشنفکران پرمدعا ی قبیلوی با  شملۀ بلند خود  نیز به این پدیدۀ شوم حساسیت نشان ندهد وبه آن اهمیت وارزش نیز قائیل نگردد؛ نشاندهندۀ آنست که این پدیدۀ شوم وسیاه اسارت وحقارت ضد انسانی تا چه حدی در عمق این جامعه ی -سنتی-قبیلوی- خرافی ومرد سالاری نهادینه گردیده واز ان با همه خرافات ان نیز با همان قدرت متکی بر ذهنیت کور وبستۀ این جامعه حمایت  میگردد! و در مقابل آن هیچ نوع عکس العملی وو اکنشی از هیچ مرجعی رسمی حتا دینی نیز نشان داده نمیشود وبا سکوت اسقتبال هم میگردد!؟

زن فروشی زمامداران قبائلی:  _    این پدیدۀ منحط  و ننگین وشوم زن فروشی که؛ زن  مقام وحیثیت مادر وناموس را در جامعه احراز مینماید؛ یکی از عنعنه های میراثی طوائیف وباشندگان مرزی بویژه ولایت ننگرها ربا پاکستان بوده است؛ افزون بر برده بودن  وکنیز بودن زن که بهترین نمونه وممثل زن ستیزی ومرد سالاری جامعۀ قبیلوی بوده که؛ غیرت وعزت وشهامت وناموس داری افغانی را نیز سوال برده است.که دین وشریعت قبیلوی نیز در برابر این جنایت وخیانت ننگین ؛ سکوت اختیار مینماید. زیراکه این روش قبیلوی با باور های متحجر و وتاریک اندیشی تیکه داران دین ومذهب وتجاران دینی با ذهنیت کور وبستۀ ان که در خدمت قبیله وقبیله سالاران ان قرار دارند واز همچو نظام برده داری وزن ستیزی ، اسارت وحقارت زن به ارزش یک گوسفند ویا یک قاطر ؛ به خدمت تجاران زن وزن فروشان قرار گرفته واین( تجاران دین و تجاران زن هردو در خدمت یک دیگر وبه حمایت یک دیگرمتکی برسنت خرافی قبیلوی برای بقای خود وجامعۀ قبیلوی خود زیست منمایند وزنده هستندکه به این ترتیب  عکس العمل جامعه را نیز دراین زمینه مهار نموده اند (!))- وبه این منوال ومتکی به این نیروی پرقدرت نهفته در جامعه ؛  امروزمیبینیم که به آسانی  میتوانند در تحقق اصل اهداف جهادی وشریعتی طالبی که تحت رهبری ملا های دیوبندی پاکستانی در حال تنفیذ وتحقق ونهادینه شدن دربین  این جامعۀ بسته وکور سنتی -خرافی قبیلوی با شدت هرچه سریع ونیرومند ان جریان دارد، وبطور همه جانبۀ مذهبی- سنتی- عنعنوی ونظامی وسیاسی نیز حمایت میگردد.وزن که بال نیرومند پرواز تمدن ومدنیت است وکتلۀ عظیمی از جامعۀ بشری را میسازد وبا مردان یکجا تمدن وترقی وشگوفائیها وازادی ودموکراسی می افریند؛باید به زنجیر اسارت وبردگی ودر گروسنتهای کورخرافی-میراثی زن ستیزی ومرد سالاری قبیلوی مقید باشد؛ مردم وجامعه ودر مجموع مملکت از تمدن وترقی محروم وجاهل ومحتاج به نظام فاسد-فاشیستی-خرافی دیوبندی طراز انگریزی برای ابد وابسته بماند؟!. پلانهای شوم وسیاه وعمق استراتژیک پاکستان ووهابیهای عیاش وفحاش سعودی به بسیار سهل واسان نیز تحقق پذیرد وحاکم برسرنوشت خلق این دیار گردد.ا-در اینجا از زن فروشی دوران زمامداران قبایلی که به قلم وحرف خود به صراحت  اعتراف نموده اند به اصطلاح منحیث "مشت نمونۀ  خروار" برای وضاحت بیشتر این مطالب منباب مثال؛ دو زمامدارمشهور ومعروف قبایلی(امیر عبدالرحمان وآقای حامد کرزی) را مثال میزنیم.ا

زن فروشی در دورۀ امیر عبدالرحمان:-   محترم انجنیر غلام سخی ارزگانی از قول مرحوم ملا فیض محمد کاتب موئرخ شهیر کشورکه در کتاب معتبر خود(سراج التواریخ) در مورد زن فروشی ها بیان داشته است به اثار گرانبهای خود چنین نقل نموده است:"...واین ستم را به عظم ان بنیاد نهاد که مردم هزاره چیزی ندارند که کفایت حواله کنند، نا چار دختران را در معرض فروش اورده ، سپاهیان را گرم بازار خرید دوشیزه گان هزاره ساخته وهمچنان زنان رایگان در وقت محاربه بدست اورده بودند.."(1)-این سند معتبر تأریخی بیان کنندۀ انست که چگونه تحت فشارهای سیاسی-اقتصادی ونظامی ومذهبی وتصفیه های قومی، نسلکشیها وبیداد گریها وغارت بنیاد های اقتصادی بی حد وحصر جامعۀ هزاره بوسیلۀ امیر عبدالرحمان  این بخش قابل ملاحظۀ خلق شریف(تورک) ناگزیر میشوند برای زنده ماندن خود که هرگونه امکانات زیست باهمی را محدود وتنگ نموده واصلأ هیچگونه زمینۀ زندگی و امید زنده ماندن را برای شان ممکن نساخته بودند؛ به فروش فرزندان خود مبادرت میورزند. که زمامدار قبیله ،امیر عبدالرحمان به این عمل خود نیز میبالد ومباهات میکند.ا؟- که آقای ارزگانی از قول ملا فیض محمد کاتب در اثر خود  در زمینه چنین اورده است:"...حکم جواز خرید وفروش زنان، پسران ودختران ایشان صادر شده بود وهزاران زن ودختر ایشان به فروش رسید.."(2)-ودر مورد سرازیر شدن دلا لان از هرمناطق کشور به نقل از جلد سوم سراج التواریخ همین منبع باز هم چنین اورده است:"...چنانچه مردم افغان وهند وتورک وتاجیک سکنۀ مردم افغانستان از فروختن پسر ودختر هزاره خبر گردیده،فوج فوج ودسته دسته در هزاره جات رفته از نزد سپاهیان نظام، دختران وپسران را که به 5 روپیه وده روپیه خریده بودند؛ به پنجاه وشصت روپیهمیخریدند وسپاهیان نظام از این منفعت نیک برده  خود را به مردم فایض دیده، دختران هزاره را به زور گرفته به پنجاه روپیه میفروختند وشبها به خانه های هزاره ها در امده پسر های ایشان را بمقابل پدران ایشان به ریسمان بسته به چوب میکشند وزنهای شوهر داررا از نزد شوهرشان از خانه به زور اورده، میگویند که خریده ایم وانرا میفروشند..."(3)- و.....همچنان بخصوص بعد از انکه  مردم شریف وبا ناموس ارزگان در برابر ارتش قوی امیر عبدالرحمان شکست سختی را متحمل میشوند وبه دولت تسلیم میشوند؛ از فقر وتنگ دستی  وغارت هست وبود انها توسط زمامدارقبیله وپایدوان انها مجبور به فروش فرزندان خود مینمایند که ؛انهم خریداری نداشته است.ازقول اقای دای فولادی به نقل از سراج التواریخ را ا قای ارزگانی به اثر خویش چنین ارقام نموده است:"...  مردم زر ولی وزردک ومیر ادینه که قبول اطاعت کرده وبه مساکن خویش جای گزیده اند، از بی بضاعتی وتنگ دستی قوت نشستن وبر خاستن را ندارند وپسران ودختران خود را به یک روپیه میفروشند هم کسی نمیخرد؛ وعلاوه برهمه، بذر زراعت هم ندارند که زمین خودرا کشت نمایند..."(4)- و ازاین هم دلچسپ تر انست که ؛ به غرض تقویۀ بودجۀ نظامی خویش، امیر عبدالرحمان زن فروش، فرمان صادر نمود، تا از خرید وفروش زنان وپسران هزاره(یکی بردهم حصۀ) انرا به خزانۀ دولت بپردازند. ودراین رابطه به امر خود چنین تأکید میورزد:"...ازخرید وفروش دختران وپسران وزنان  هزاره هرکه میخرد، شخص خرنده تومانی دو روپیه، یعنی ده یک محصول بدهد. از این ممر، باوجود صدور امر اقدس، هزاران زن ودختر خرید وفروش شده، یک روپیه عاید خزانۀ دولت نگذاشت..."(5) یعنی این دزد وغارت گر تأریخی تحت عنوان خزانۀ دولت انچه که از غارت ملت بدست می اورد به خزانۀ شخصی خود واریز مینموده است حتا از در امد زن فروشی هم بی بهره نمی مانده است!؟

واقای ارزگانی در مورد فروش زنان وفرزندان افغان در مرز بین افغانستان وپاکستان در مناطق جنوبی کشور از قول محترمه نرگیس هاشمی چنین ارقام مینماید:"...ماهانه چهل وپنج دختر افغانی (16الا25ساله) در کراچی توسط افراد ثروتمند خریداری میشوند.." اخیرأ پدیدۀ فروش دختران توسط خانواده های شان یا شوهران شان در شهرهای مختلف مرزی ابعاد نگران کننده   پیدا کرده  . قربا نیان اکثرأ از خانواده های هستند که؛ در حاشیۀ شهر زندگی کرده   و  دچار فقر  بسیار  شدید استند..."  (6)-

زن فروشی در زمان رئیس جمهورحامد کرزی:-      ازاعترافات اقای کرزی است که از قول خودش در اینجا نقل میگردد:".. که از جمله در یک ولایت حدود پانزده زن به زور از شوهران شان گرفته شده وبه قدرت مندان محلی فروخته شده اند که  شماری از این قدرت مندان در دولت نیز نفوذ داشته اند..."(7)- در اینجا میبینیم که تأریخ حرفهایرا که گفته امدیم  چگونه به اثبات میرساند که میراثهای قبیلوی بین زمامداران بدون تخطی نسل بالنسل وبدون کدام مقاومت وواکنش انتقال ودست به دست میگردند. واین سیاستهای پلید زن ستیزی،ازدواجهای اجباری،تجاوزات جنسی، فروش دختران صغیروفرزندان جوان وفروش زنان نکاحی، بردگی ونسلکشی، وغیره پدیده های شوم خرافی در پس منظر تأریخ حکمروائی این زمامداران اظهر من الشمس است وگامبگام تعقیب میگردد که،بادریغ جامعۀ پشتون مارا مالامال ومتأثر گردانیده است.ا- به گذارش سایت انتر نیتی اریائی-خامه پرس و-بی-بی-سی- از قول بی بی زیور از باشندۀ قریۀ شنواری که توسط شوهر دومش بفروش رسیده است. بی بی زیور میگوید که او از شوهر اولی اش سه طفل داشت وبعد از مرگ وی با برادر شوهرش مطابق به رسم ورواج عروسی نمود وشوهر دومی اش وی را به یک مرد پاکستانی به ان طرف سرحد رسانید. او میگوید؛ وقتی به فروش رسیده بود چهل سال عمر داشت ودر مقابل 120 هزار کلدار پاکستانی به فروش رسیده بود ؛ کلدار پاکستانی پول رائیج مناطق شرقی افغانستان میباشد که مطابق به نرخ تبادلۀ امروز    120 هزار کلدار تقریبأ 1300 دالر امریکائی میشود.اومیگوید: مرد پاکستانی که اورا خریداری نموده بود در یکی از نقاط دور دست پاکستان زندگی میکرد وبرای او ممکن نبود که دوباره به قریه اش بر گردد ونا چار 17سال با وی زندگی نموده ووقتیکه وی پیر وسالمند گردید از طرف شوهرش یعنی مردیکه وی را خریداری نموده بود رانده شد. حالا او میگوید که من روی ندارم که دوباره به قریه وپیش خویشاوندانم بر گردم.زیرا من فروخته شده ام واین یک نام شرم اور برای من است...."(8)- این گزارش میرساند که فروش زنان نکاحی توسط شوهران شان در مناطق شرقی کشورما کاملأ ازاد ومروج بوده وذهنیت جامعه  در برابر ان هیچ نوع عکس العمل انسانی وعاطفی واسلامی ومدنی را نشان نمیدهد وحتا با سکوت از ان غیر مستقیم دفاع نیز به عمل می اید.یعنی مرد سالاران بنابر اعمال وعنعنات ضد انسانی با رضا ورغبت خاص خویش زنان نکاحی خودرا به معرض خرید وفروش قرار میدهند که در این مورد کوچکترین احساس انسانی هم در وجود شان دیده نمیشود واحساس وعاطف کشته شده است. وباز هم ازهمین منبع در این رابطه چنین میخوانیم:"...انیسه عمران رئیسۀ امورزنان ولایت ننگرهار میگوید که وی در ربع اول سال جاری با پنج قضیۀ مشابه روبرو شده است ودر حدود چهل شکایت در این زمینه دریافت نموده است؛ وی میگوید:"...چند روز قبل ما به قضیۀ برخوردیم که؛ یک زن جوان عروسی شده بخاطر جمع اوری چوب سوخت بیرون از خانه رفته بود واین زن در حال جمع اوری چوب بوده که برادرش نزد وی امده وخبر میدهد که اورا فروخته است.ووی باید با کسی که اورا خریداری نموده برود.این زن عذر والتماس میکند تا اورا بگذارد که یک بار به خانه رفته وبه طفلش شیر بدهد ، اما برادرش به وی میگوید که تو برای این کار وقت نداری وتو یک جا با چوبهای که جمع اوری کرده ای فروخته شده ای و....رفیع الله بیدار مسئولکمسیون  حقوق بشر در ولایت ننگرهار میگوید:"..این کار یک فاجعۀ بزرگ برای انعده از اطفال است که بعد از فروش زنان با فامیل پدر شان باقی می مانند. امثال بی بی زیور زنان در مکانهای دور به فروش میرسند وبرای انها غیر ممکن است که دوباره به خانه وکاشانۀ خودبر گردند. این زنان بین پنجاه هزار کلدار الا 300 هزار کلدار پاکستانی؛ یعنی از 530 الا 3200 دالر امریکائی معامله میشوند..."(9)- موجودیت  این نوع تضاد وتفکروعنعنۀ بمثابۀ میراث شوم در جامعۀ قبیلوی-سنتی-خرافی نمایانگر عمق بحران وضع وحالت زن را در قبال سائیر بحرانهای مدهش ونابود کننده دیگر به نمائیش میگذارد که ؛ اثبات کننده ودال برموجودیت اسارت زن وبردگی وزن ستیزی در این جامعه بوده که مجموعأ متراکم شده وزن را در اسارت وازادی زنان ومادران ومقام والای انان را در گروگان گرفته است. از انرو مبارزۀ رهائیبخش ودموکراتیک را بمثابۀ یک رسالت بزرگ تأریخی در برابر همه مبارزین راستین در این راستا برای ازادی ونجات زن از هرگونه  قید ستم وانقیاد بندگی وتبعیض؛ به یک امرقطعی وتخطی نا پذیر وکاملأمشروع وانسانی مبدل میسازد. وبه سخن دیگر؛ در برابر همچو باور ها واندیشه های تاریک عقبگرا وتعصب امیز اسارت زن ومادر؛ تأریخ رسالت بی برگشت ومبارزات بی امان سازش ناپذیر انتا گونیستیک را در برابر تمامی زنان ومادران مردان وفرزندان وهمه افراد جامعه قرار میدهد. که این یک خواست دموکراتیک وهمونیستی یک عاطفه وهمگرائی برای رهائی زنان ومادران بوده که در برابر همه نیروهای متعهد هدفمند ورسالت مند ومبارز، نتنها در سطح ملی بلکه بمقیاس جهانی همه را همسو وهمبسته میسازد، که از جنبش بین المللی زنان اب میخورد.  وبه این ترتیب بجنبش زنان ومادران وبه جنبش ازادیبخش انتر ناسیونالیسم بی المللی زنان جهان باید ارج گذاشت واین جشن بزرگ همبستگی ومبارزۀ زنان ومادران مبارز وطنپرست را نتنها درسطح ملی بلکه در سطح جهانی نیز باید استقبال وگرامی داشت وبه ان ارجگذاری نمود. واما این مبارزه نیز از راه های پر پیچ وطولانی خیابا نهای سنتی-خرافی  جامعۀ قبیلوی عبور مینماید ودر پیشروی مبارزین راستین ان  سدهای بزرگ ودشواری را نیز ایجاد میکند.  واین کارساده وراه ان هم هموارنیست وهرکس هم نمیتواند در این راه قربانی بدهد، ترور فزیکی وتیرور شخصیت را بپذیرد؛ تلخ بشنود ومقاومت نماید وپنجه نرم کند وبه مبارزات هدفمندانۀ خود بیهراس اد