درمورد درست نویسی
مولانا عبدالکبیر (فرخاری) ونکوور، کانادا
درمورد درست نویسی
به ارتباط هدایت محترم جنرال باافتخار کشور محمد نبی (عظیمی):
زمانیکه خوردبودم، صاحب منصب نظامی خوشم نمیآمد و فکر میکردم همه ی بدبختی کشور، فقر و بیچارگی مردم و زندگی درشرایط قرون اسطایی درپیک کلاه نظامی است. و این هایند که نظام مستبد سلطنتی راپاسداری مینمایند و میهن را چهار نعل بطرف قهقرا میبرند.
زندگی نشان داد، وطن پرستان مومن و شخصیت های درخور اعتماد و خدمتگذار صادق درمیان افسران وجود دارد و در حفظ استقلال، تمامیت ارضی و سیانت وطن نقش ایفا مینمایند. در عرصه ی ادبیات، علوم و سایر عرصه ها استعداد شگفت دارند که خوانش مقالات آقای (عظیمی) بصورت روشن موید این دعواست.
نوشته های این خدمتگذار عرصه ی ادب و سیاست به ارتباط (املا و انشا) و درست نویسی آگهی های لازم را دراختیار ما قرار میدهد و ضمینه ی آموزش را برای علاقمندان فراهم مینماید. این یک حرکت بجا، ضروری و نهایت شریفانه است. حتی اگر از نظر نقطه گذاری توجه صورت نگیرد، یک مقاله ی سرشار از محتوی بیمفهوم میگردد و خواننده را دچار سرگیچی مینکند.
زبانهای مروج در کشور با گرامر آشنایی ندارند و دستور گرامری که بتواند حلال مشکلات شود، تاحال دیده نشده است.
درزبانهای رایج جهان ادبیات عربی نهایت غنی و درمسایل گرامری سرامد زبانها است.
زبانهای مروج در کشور، ویژه زبانهای رسمی و توضیح دهنده ی مافی الضمیر انسانها به فقر و بیچارگی روبرویند. دستگاههای تحصیلی و تعلیمی یا هیچ کاررا در ضمینه انجام نداده اند و اگر کارهم صورت گرفته باشد به نیازمندی ما پاسخگو نیست.
(مصدر) طوریکه ازنامش پیداست جایست که کلمات را میسازد و چون مادر درتولید واژه ها و تربیت آنها نقش بازی میکند مگربه غلط دانشگاه ادبیات این وظیفه ی سترگ را به فعل (امر) میدهد که خود او مولود مصدر است.
ازمصدر (خوردن) خورد، میخورد، بخور، نخورو.... میسازیم و نه ازامر خور. درساخت فعل امر خور علامه ی مصدری خوردن (دن) را حذف میکنیم فعل امر خور بوجود میآید.
ریاست تالیف و ترجمه ی وزارت معارف درکتاب درسی صنف شش فارسی زیر عنوان: کلمات متراد ف، متضاد و متشابه کلمات متشابه را کاملآ غلط توصیف کرده است و یادآور شده است که کلمات متشابه کلماتیرا میگویند که چند معنی داشته باشد.
تعریف درست کلمات متشابه:
کلمات متشابه واژه هایی اند که درشکل و ساختمان تقریبآ همرنگ و همآوازاند ولی هریک معنی جداگانه را ایفا مینمایند. مثل: شیر چوچه اش را شیر میدهد. ویا در همه جا خار درپای خوار است. و یا احمد خاست تا خواست رفیقش رابجا بیاورد.
دراین جملات واژه های شیر به کسره ی اشباهی و شیربه کسره ی حقیقی، خار و خوار به (و) معدوله، خاست و خواست با هم مماثل و مشابه اند و هریک معنی جداگانه یی را افاده مینمایند که نیاز به توضیح ندارند.
درعبارات اضافی و توصیفی، حرف آخر مضاف و موصوف باید کسره (زیر) خوانده شود. چون پسر احمد و آدم خوب (ر) و (م) که حروف آخر پسر که مضاف و آدم که موصوف است به کسره باید خوانده شود.
درصورتیکه واژه ها مختوم بهای غیر ملفوظ، الف و یا (ی) و (و) ساکن باشند، مثل: خانه، یگانه و دوگانه، بنده و زنده، خدا، اردو و شهری.
درصرت اضافت، نسبت و موصوف قرارگرفتن چنین کلمات (گ) و یا (ی) را میآوریم و عبارات نسبتی، اضافی و توصیفی را اساس میریزیم.
چون (ها) غیر ملفوظ است و کسره را نمیپذیرد عوض آن (گ) را که قرابت هم مخرجی دارند میآوریم و آنرا کسره میدهیم و از خانه خانگی و از یگاه یگانگی میسازیم. کلمه یی که درآخرش الف است مثل: خدا. چون الف ساکن وضعی است و به هیچ صورت حرکت زیر، زبر و پیش را نمیپذیرد (ی)را میآوریم درصورت اضافت، توصیفی و نسبی (ی)را کسره میدهیم و میگوییم خدای بزرگ و خدای زمین و آسمان.
کلمات مختوم به (و) و(ی) نیز بعد خود (ی) ضرورت دارند و آنرا کسره میدهیم. چون درمابین (ی) و کسره رابطه یی فامیلیست ازاین جهت (ی) را میآوریم و آنرا کسره میدهیم. و ازجمله ی واویل اند.
مثل: قول اردوی مرکزی و کندزیی شریف.
در عباره ی توصیفی صفت و موصوف یک شی اند. مثل: خدای پاک. ودر عبارت اضافی مضاف یک شی و مضاف الیه چیز دیگر است. مثل: خانه ی محمود.
زمانیکه بنابر ضرورت (ها) غیر ملفوظ به (گ) تبدیل میگردد لازم نیست ما عوض و معوض هردورا بیاوریم. فشردگی در ادبیات امریست ضروری. طوالت، زیبایی سخن و واژه را به فطور روبرو میسازد. مگر دربرخ مواردیکه ناگزیریست. اگر کلمه با کلمه ی دیگر درالتباس قرار گیرد.
درمورد پیشوند ها و پسوند ها:
اگر حرف آخر پیشوند و حروف پیش از پسوند حروف بریده (ا، د، ذ، ر، ز، و) نباشد میتوان پیشوند و پسوند را متصل با کلمات نوشت. مثل: مینویسد و یا مینوشد. مثلا: درکلمه ی مینویسد و یا همی خواهد کلمات (می) و (همی) حروف مضارع اند ماضع را به مضارع تبدیل مینمایند و جزءی ازآن حساب میشوند.
حرف دیگریکه از نظر گرامری درخود اهمیت و یادآوریست اینست که بعض افراد (ء) را درجای (ی) قرار میدهند. مثلا: در جمله ی: خانه ی کلان دلواز است را مینوسند خانۀ کلان دلواز است.
اولا ما درفارس (ء) کج نداریم. اگر(ء) درفارسی و عربی در آغاز کلمه بیاید بشکل الف نگارش مییابد. مثلا: در حرف شرط (اگر).
(ء) حرکت را میپذیرد و (الف) ساکن همیشه گیست.
شخصیت ادبی کشور جنرال محمد (عظیمی)! بااستفاده از گرامرعربی مطالب بالا به رشته ی تحریر درامد خدا کند قناعت شمارا فراهم سازد.