عقده مندي ناشي از حقارت و دوگاني شخصيت
خسرو بهرامي
حاصل جمع آشفتگي رواني ، بيماري درونکاه ،
عقده مندي ناشي از حقارت و دوگاني شخصيت
عبارتست از : " کوچهء ما (! )"
چند روز پيش کتاب دبل دوجلدي ، 1450 صفحه يي را بنام کوچهء ما که نويسنده آن سردار اکرم عثمان است ، مطالعه کردم . حقيقت اينست که اين افسانه سرمگسک را آنقدر بي مايه ، پوک وبي وزن يافتم که بخود شرم ميدانم تا آنرا به عنوان رمان ياد کنم ، زيرا حکايتنامه هاي" ورقه و گلشاه " و " نجمان شيرازي " به مراتب نسبت به اين اثر عوامفريب ، ارزش معنوي بيشتر دارند .
اين کتاب از ابتدا تا انتها با تارهاي دروغ و نيرنگ و با ذهنيت توطئه گرانه بافته شده و حاوي يک مشت کلمات زشت وبي محتوا و عبارات بازاري ، سفله پردازي هاي اغراق آميز ، جملات خلاف اخلاق انساني و تربيه اجتماعي ميباشد و مولف آنرا در مرحلهء حضيض نشان ميدهد .
نويسنده با پررويي و بي حيايي ادعا کرده که رمان عمدتاٌ " سياسي و تاريخي (! )" است و جهت معرفي آن در گفتگو هاي تلويزيوني حرافي ميکند . لاکن بايد گفت که بيش از شصت فيصد حوادث سياسي و تاريخي مندرج در کتاب ، دوراني را در بر ميگيرد که شخصاٌ در آن ايام حضور داشتم و با جرأت متذکر ميشوم که به جز دروغ هاي شاخدار ، صحنه سازي هاي پوچ ، اسطوره هاي بي معني ، گزافه گويي هاي شرم آور ، چيز ديگري در آن نيافتم و حاضرم صفحه به صفحه روي آن به مناظره بنشينم .
سردار اکرم عثمان که کتاب پر از دروغ و شيطنت را چون متاع تجارتي به بازار هرزه گويي و معامله گري عرضه کرده ، خود از جملهء همان خاصه خوران پله بين و ابن الوقت بالا نشين است که در هر وقت و زمان در هر رژيم و هرنظام پيش از حکومت جهادي ها به ساز زمامداران رقصيده و به حرف آنها از دل و جان سر جنبانده ، مقام و امتياز نصيب شده است و گاهي هم وظيفه کتلست را در بازيهاي سياسي انجام داده است .
دور نمي رويم فقط از آغاز سال 1359 تا پايان سال 1370 را مثال مي آوريم : تنها حساب سفرهاي خارجي ، جيب خرج و سفريه دالري و ده ها امتياز ديگر رفتن به خارج اکرم عثمان را ده محاسب نميتواند ، سنجش کند ، چه برسد به اينکه برعلاوه عوايد گوناگون از سرچشمه مشاغل دولتي ساعت ( 300 ) افغاني بخاطر کنترول فلم ها از ادارهء افغان فلم ، حق الزحمه ميگرفت . تلويزيون و راديو ، شب شعر و روز هنر بکامش بود . از دارايي ملت کتاب هاي داستاني اش بچاپ رسيد و از پول عرق جبين و حاصل زحمتکشي مردم فلم هاي " مردا ره قول است " و "درياب خان " تهيه و به نمايش گذاشته شد و غيره وغيره وغيره .
شايد اکرم عثمان با اين کذب نامهء خود بتواند نسل جديد افغانها را که در برون از مرز ها تولد و بزرگ شده اند و تاکنون از واقعيت هاي جامعهء افغاني آگاهي دقيق ندارند ، مؤقتاٌ فريب بدهد و ذهنيت ها را مغشوش بسازد . اما او قادر نيست کساني را که شاهد صحنه ها بودند و در واقعات حضور داشتند ، مغزشويي کند و رياکارانه اکاذيب واراجيف را در مسند حقيقت بنشاند .
کتابي که نويسندهء آن انسان ها يعني اشرف مخلوقات را بدون درنظرداشت شرافت آدمي ، قدسيت اخلاق و وجدان انساني ، با گربه ، موش ، سگ ، حشرات موذي و غيرموذي ، جانور حريص سياسي و غيرسياسي ، خر ، گاو ، اسپ ، خرس ، فيل و يابو ...يکي دانسته ، چه ارزش و صفت خوب معنوي ، ادبي ، فرهنگي ، تاريخي و سياسي ، ميتواند داشته باشد ؟ !