ما برای بی‌خردی هست نه شده ایم و خلقت ما هم نابخردانه نبوده است!

 

ما برای بی‌خردی هست نه شده ایم و خلقت ما هم نابخردانه نبوده است!

عثمان نجيب

الزامی است تا تفکیکِ زنانِ سود جو، از زنانِ شجاعِ وطن را داشته باشیم.    

ديروزدوستی در پیام‌گیر من را سرزنش کرده که چرا بانوانی مثل سیماسمر،‌ شکریه بازکزی،ناهیدفرید ، شیڼکۍ کروخیل، آرین یون، فوزیه کوفی،‌ دخترانِ گیلانی و سراج و دیگران را بیهوده نقد کرده ام؟

من در جواب شان می نویسم:

لطفاً یک نمونه‌ی کلام علمی این بانوان را و یک اثرِ پژوهشی و‌ ماندگارِ شان را در دفاع از حقوقِ زنانِ افغانستان نشان بدهید و یا در سایر عرصه‌های علمی؛ جدا از چند گفتارِ کلیشه‌یی که از محتوای گفتار کرده فیشن و اندام نمایی‌های شان زیاد است.

اما من می‌گویم: در مقابلِ اینان خواهران و دخترانی داریم که مبارزات علمی و قلمی دارند و هرگز هم فخر نه فروختند و همه‌ی آن زنانِ سودجو در بیست سال پسین یک مقاله‌ی آنان را نوشته نه‌ می‌توانند و ظرفیتِ علمی هم ندارند.

 من هر روز، سرگردانِ دریافت نوشته ها هستم؛ مثلِ همه‌ی دوستانِ ما. در بیست سالِ اخیر کدام اثر با ارزش علمی از اینان ندیدم. شهرت های شان مدیون کرسی‌های شورای ملی و حضورِ رسانه‌یی است تا صلاحیت داشتنِ برازنده‌‌گی علمی.

حالا ببینید در مقابل اینان کدام خواهرانِ ما قرار دارند؟

طاهره خدای‌نظر: 

وقتی من مقالاتِ شان را می‌خوانم سطحِ بلندِ علمی شان به من می‌آموزانند.

شیرین نظیری: 

من بسیاری معلومات ها را از نوشته‌های ایشان درک می‌کنم.

ماریا دارو:

آثارِ گونه‌گونی علمی دارند از جمله تذکره نویسی هنرمندان و گرداننده‌گی یک تارنما.

دکترس نظیفه‌توخی: 

وقتی واردِ ‌نوشته‌های شان ‌می‌شوی می‌دانی که تو نه‌ می‌دانی.

الهه افتخار: 

عالمه‌ی دانایی که هر واژه را درست مثل زنگارِ زینتی چیدمان می‌کنند. 

زرغونه ولی: 

فریاد‌گرِ زبردستی از رنج‌های خواهران مان در نوشته‌های شان.

یا روزنامه نویسانی چون: 

شهناز آریایی؛

شهلا حیدری؛ 

پروین رحمتی؛ 

رویا عثمان؛ 

الاهه‌ احرار  و هزارها تنِ دیگر.

پس اینان شایسته‌ی احترام و‌ سزاوار ستایش اند؛ نه تاجرانی چون آنانی که قابلِ نقد اند.  

من ازهر دو گروه با یکی از اینان هم شناخت ندارم و همه را با کارنامه‌ها و‌ مطالعات ِنوشته‌های شان شناخته‌ام. همه‌ی جامعه همین‌گونه بهتر از من  تشخیص خوب از بد را می‌دهند.

چون همه می‌دانیم دین و وطنِ ما را دو گروه بیش‌تر ضربه زدند و تباه کردند.

نیم‌چه ملا و نیم‌چه گویا دانایان نادانی مثل من و برخی‌های دیگر.

اولی قاعده‌ی بغدادی را ختم نه کرد دست بر منبر انداخت و هر چی جهالت داشت به خورد مردم داد. دومی نیم‌چه دانای نادانی مثلِ من و امثالِ من که فکر می‌کنیم  باید بنویسیم یا بگوییم هر چرندی را اعم از سیاست و‌ دین و اجتماع.

در حالی‌که گاهی با ابراز دیده‌گاه متبحرانه و عالمانه‌ی!؟ خود حتا نادانسته به خود ضربه می‌زنیم.

پس نه با دین شوخی کنیم و نه با دنیا. یک جمله‌ی ترکیبی از دو واژه بسازیم.

 اما عاقلانه ما برای بی‌خردی هست نه شده ایم و خلقت ما هم نابخردانه نبوده است. 

 

مقالات مرتبط

...

خليلزاد در پاکستان وانجمن حقوقدانان افغان دراروپا، طالبان مزدور آی. اس. آی را به  توافقات قطر و ق... ادامه

...

الزامی است تا تفکیکِ زنانِ سود جو، از زنانِ شجاعِ وطن را داشته باشیم.     ديروزدوستی در پیام‌گیر من... ادامه

...

رهمگان قابل درك است كه با پشت كردن متحدين نيمه راه از تعهدات بين المللي ومعاهدات دوجانبه مبني برمبار... ادامه

...

پیش از هر چیز دیگری، شایان یاددهانی دانسته می شود که مشکل اساسی در کارزار مطالعه، پژوهش و ارزیابی او... ادامه