روز گار آینه را محتاج خاکستر کند
سلیمان کبیر نوری
به تماشای تلویزیون شبکه جهانی آریانا افغانستان که اکثرآ مطالب مفید و قابل استفاده را پخش میدارد ، نشسته بودم که متصد یان امورتلویزیون، تصویر یکی ازفامیلی افغانم را با کودکش در سرمای شدید زمستان نشان میداد این در حالی بود که حکومت کشور همسایه ی دوست و برادر،همزبان ،هم فرهنگ و مسلمان ایران، آنها را جبراّ به افغانستان بر گردانیده بود؛ وهنوزدر زیر خیمه های سرد مهاجرین خستگی شان رفع نشده بود که اینبار شکنجه ی فقر وفاقگی و سرمای جانسوز و کشنده به سراغ شان آمده ودر حالیکه از سر وصورتشان یأس و نا امیدی توام با ابراز درد تصویر کودک نیمه عریان و پا برهنه را ؛ در روی برفها، با پاهای متورم و لرزان که داغ های سیاه و کبود سرما زدگی درآن ها نقش بسته بودند توجه ام را بیشتر بر تصویر جلب نمود؛ که با دیدن آن، آتشی در درونم مشتعل ساخته شد و گلویم را سخت فشرد خواب از چشمانم ربود.
با خود گفتم آه الها اینست مسلمانی که رژیم ایران دم از دین ، برادری و اخوت میزند و اینست همزیستی مسالمت آمیز با همسایگان و هم فرهنگ و هم زبان، پس اخراج بیشتر از بیست هزار افغان و مخصوصأ در این هوای سرد شدید زمستان درحالیکه دولت افغانستان ازیکطرف از بی امنیتی و مخصوصأ انفجار و انتحار رنج می کشد ، و از جانب دیگر نبود آذوقه به نسبت وضع دلخراش پاکستان و مسدود شدن راه مواصلاتی سخت تر از آن در رنج است چرا دولت اخوندی در این موسوم سال دست به چنین کار می زند ؟ ، مگر رژیم اخوندی تعقل نمی کند، اگر روزی مانند عراق حمله نظامی بالای کشور ایران صورت گیرد و در ظرف 15 الی یکماه تار و مار شود واین اخوند ها و جمع آن یکعده ایرانی به افغانستان مهاجرشوند ، پس در آنصورت چه.... ؟ ؟ . بیاد دارم روزی را که عزیزان ایرانی ما و مخصوصإ آزاد اندیشانی ( توده – اکثریت و... ) که بنابر ظلم اخوند های محترم، در وطن عزیزم افغانستان پناه اورده بودند ، دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان تا آخرین توان که در دسترس داشت از محبت و کمک های بی شائبه در حق آنان دریغ نه نمود ، بهر صور این کار را می گذاریم بر تاریخ و نخبه گان امور.
بلی خواننده گان گرانقدر ! با نگارش سطوری خواستم تا قدری خود را از بحبوحه ی این فشار و درد جانکاه موقتأ وارهانیده، تسکین بخشم و نوشته را روی فقر و تنگدستی که یکی از علل مهاجرتهای هموطنانم را در ایران تشکیل میدهد پیگیری نمایم .
فقر :
فقر و گرسنگی یک پدید ه ی زشت، سیه و نامطلوبی است که در تاریخ کهن و در درازنای تاریخ جامعه ی بشری؛ تاکنون ، بینوایان جوامع بشری؛ با رنج بیکران، مصایب آن را پیوسته به دوش کشیده اند و روز تا روز دامنه ی ان توسعه و گسترش مزید یافته و سالانه جان ده ها هزار از انسان های داغدیده و گرسنه را به کام مرگ میکشاند.
امروز که در آغاز قرن بیست ویکم قرار داریم بیشتر از 850 ملیون انسان زحمتکش و بی نوا در جهان، زجر فقر مطلق را میکشند.بیش از 200 ملیون کودک جهان برا ی زنده ماندن خود و فامیل های شان ، بدون آنکه به فراگیری آموزش و تحصیل بپردازند؛به انجام کار های شاقه مصروف اند.
طبق آمار و ارقام رسمی ملل متحد ، "در کشور عزیز مان افغانستان، اضافه از 75 فیصد از مردم، زیر خط فقر قرار دارند" که ایشان با داشتن آینده ی تاریک و عدم موجودیت یک آینده روشن با مبارزه میان زندگی و مرگ دست و گریبان بوده ،و بخاطر زنده ماندن ، دست و پنجه نرم میکنند.
درین روز هایی که سرمای فاجعه بار کم سابقه ی زمستان در ولایات مرکزی ، شمالی ، غربی و جنوب غربی کشور مستولی شده است، روزانه جان ده ها تن از بینوایان،گرسنگان و بی پناه را گرفته و این فرایند تراژید زندگی ناگوار مردم مان بدون اندک امیدواری ادامه دارد.
گفتنی است که از آغاز این فاجعه ی دردناک انسانی ،رسانه های جمعی داخل کشور از مرگ ومیر روزانه و همچنان از عدم دسترسی هموطنان به مواد غذایی وحتا فروش کودک دوماهه در نتیجه ی سرمای شدید، فاقگی بیماری و تنگدستی ، را بصورت تصویری و زنده بازتاب داده اند. اما دولت ، حکومت و پارلمان افغانستان آنطوریکه لازم است عملأ از خود در برابر چنین حوادث درد آور و استخوان سوز،واکنشی نشان نداده اند. این فاجعه ی تراژید انسانی در حالی صورت میگیرد که بیش از 39 کشور جهان بخاطر یاری رسانیدن وحمایت از مردم افغانستان؟؟ ، که طی سه دهه جنگهای تحمیلی کلیه مصایب جنگها را متحمل شده اند؛ در افغانستان حضور یافته اند. طبق گزارش تلویزیون جهانی آریانا، مقامات رسمی ولایت هرات برای نجات جان تعدادی از هموطنان که در برفها گیر مانده بودند، از نیرو های نظامی ملل متحد یا ایساف(که دارای همه امکانات درچنین شرایط اند) خواهان یاری و کمک این هموطنان شده بودند،که متاسفانه در زمینه هیچ نوع همکاری نکردند.
چنین تقاضا از نیرو های ایساف به امید آنکه تصور میشد این نیروی خارجی ممکن با حضور بیطرفانه و بیغرضانه نسبت به نیروهای ناتو و ائتلاف به یاری مردم ما بپردارد.اما به نظر میرسد که این نیرو ها نیز در چنبره ی دیوها قرار دارد. از همه درد آورتر و جانسوز تر این است که مردم گرسنه ی ما که از فقرو تنگدستی به داد رسیده بودند، واکنون گزند سرما ی مرگزا آنهارا به مرگ تهدید میکند ، از هیچکسی بشمول دولت ، حکومت و پارلمان مدد و استعانت نمیجویند صرف دست بطرف تجار ملی و مؤسسات خیریه ایکه زیر نام اصلی "کمک های بشری؟؟؟" در کشور مصروف اند، طلب کمک و دلسوزی مینمایند. چون دانسته اند که حکام افغانستان فاقد هر گونه صلاحیت انجام رویکرد های عملی برای مردم میباشد.
مافیای مواد مخدر منطقه در تبانی با مافیای بین المللی و غولهای سرمایه ، مست در نشه ی سرمایه افزایی و زر اندوزی اند. اما این فقیران ،گرسنگان ،آوارگان – ژنده پوشان ، پا برهنه ها و بینوایان اند که در طول تاریخ انسانی محکوم به چشیدن و نوشیدن زهر تلخ زندگی شده اند.
عوامل فقر زایی
اهداف جهان سرمایه داری با به کارگیری و ایجاد لشکر بیکاران و فقر زا یی در چه نهفته است؟
میبینیم که جهان سرمایه ازایجاد لشکر بیکاران و تهی دستان منافع چندین بعدی ذیل را نصیب میشوند که نمونه آنرا ذیلآ بر می شماریم :
- ایجاد و کاربرد شرایط مساعد و دلخواه برای بهره کشی و حصول نیروی کار ارزان ازین لشکر، در مناسبات تولیدی.
- این لشکر محتاج، که بخاطر خوراک و پوشاک خود و فامیل های خویش مجبور میشوند تا دست به هر کاری بزنند، که خواهند زد ، وازهمینجاست که از ناتوانی اقتصادی ایشان قاچاقچیان و باند ها و یا مافیای دولتی برای تطبیق اهداف غیر انسانی خویش استفاده برده و آنان را مورد استفاده سو ُ قرار میدهند .
- قدرتهای استثماری نه تنها از ضعف و نا توانی اقتصادی افراد برای مقاصد اصلی خویش استفاده میکنند، بلکه حکومت های ضعیف وکشور های دارای منابع سرشار نفت وگاز و ثروت را نیز مورد هجوم و استعمار قرار میدهند، یعنی : ــ هرگاه دولت یا حکومتی از اوامر " غول سرمایه" سرکشی کند، گروه استعمار گران با امکانات تبلیغی و مالی و نفوذ سر شاری که در جهان دارند، نخست سرباز گیری را از همان بیکاران و فقرا و تهی دستان و ناراضیان جامعه آغاز میدارند و بعد توجه خود را روی عناصر و گروه های که بر ضد رژیم تحرک دارند و بطور اپوزیسیون مبارزه میدارند معطوف میدارند و آنها را بر ضد حکومت های شان کمک های همه جانبه میدارند تا عنصر مربوط به خود را مانند انقلابات کنونی " مخملین و رنگین....." بر سر قدرت بیارند و آنگاه خواسته های خویش را بر کرسی بنشانند که این خود باعث تفرقه ملتی و جنگهای خطر ناکی در جهان شده و میشود . ودر این گیرو داراست که قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر با همدستی مافیای بین المللی سود فراوان برده و فقرا و تهی دستان راشکار نموده وبه کشت وتولید مواد مخدر وادار میسازند که عاید رایگان سر شاری را نصیب مافیای بین المللی و در راس حکام زور و زر میسازند که مثال آفتابی آن کشور بلا کشیده ی خود مان افغانستان میباشد.
- غول سرمایه داری ؛ برای گسترش دامنه ی فقر ، بیکاری وبه گروگان گیری کشور های در فقر نگهداشته شده ی جهان سوم،با دادن قرضه های خارجی به عنوان کمک، سود بزرگ چندین برابر از قرضه های واگذار شده را نیز ازآن خود میسازند؛ یعنی یک میدهند و سه می بردارند.
- امروز در کشور عزیز مان افغانستان میبینیم که سرمایه داران و دلالان مواد مخدر خود حاکم بر تعیین نرخ مواد اولیه و سایر کالا ها اند و نرخ ها را روز تا روز افزایش میدهند که پیامد های آن درین زمستان سرد ، مرگ صد ها تن از هموطنان بینوای ما بوده است.واز جانب دیگر مقامامات زیربط افغانستان با ذکر اینکه ایشان متعهد و مکلف به انجام تصامیم نشست ها و کنفرانس های بن و لندن اند ( ایجاد زمینه سازی برای بازار آزاد) اجازه ندارند کاری را درین راستا انجام دهند.در حالیکه فامیل ها جگر گوشه های خود را تا 500 افغانی(معادل حدود 10 دالر $) به فروش میرسانند.
از آنچه گفته آمدیم اینست که یگانه عامل اصلی فقر، گرسنگی و بدبختی انسان های سیه روز، همانا برنامه هایی نئیو کلونیالیزم کشورهای صنعتی جهان تحت نام گلوبالیزم؟؟ میباشد که بخاطرغارتگری کشور های فقیرطرح ریزی شده است.
"هلدر کامارا" که خود یکی از آزادیخواهان برازیلی بود جان مطلب را به خوبی دریافته بود و چنین میگفت:
[ وقتی به بینوایان نان میدهم مرا پارسا مینامند.زمانیکه میپرسم چرا بینوایان نان ندارند ؟ مرا کمونیست میخوانند.].
هرگاه انسان ها بتوانند عوامل فقرزایی ، گرسنگی ، بیکاری، بیسوادی، بیماری وسایر بدبختی های تحمیل شده بر انسان ها را ریشه یابی و جستجو نموده،آنرا دریافته و بخاطر برون رفت ازین حالت اسفناک که اکثریت مردم جهان در چنبره ی آن قرار داده شده اند ،بمبارزه تن در دهند و آنرا به گوش جهانیان برسانند؛ بدون شک که این خود قهرمانی، شجاعت ، برازندگی و در آخرین تحلیل رسالت تاریخی هر انسان با احساس و مردم دوست است. البته که در روند تاریخ جامعه ی بشری و کشور ها ؛ ازینگونه احزاب مردمی و قهرمانان کم نبوده اند.صد ها و هزار ها انسان بخاطر چنین اهداف والای انسانی جان های خود را از دست داده اند، ویا چون کوه استوار ایستاده اند. بگونه مثال فیدل کاسترویکی از نمونه های بارزاین قهرمانی است که مطبوعات غربی از وی بنام دیکتاتور نام برده این مرد پولادین و حماسه آفرین تاریخ را شخصیت منفی معرفی کرده وطی بیش از چهل سال گذشته به جرم دفاع از حقوق حقه ی انسان های فقیر ، گرسنه و بینوا بیشتر از 700 بار بوسیله سی آی ای مورد پلان های سوُ قصد ناکام قرار گرفته است. بیایید با هم یکبار دیگرنظریات این رادمرد مبارز، متعهد، نستوه و آگاه را که دربیانیه آقای فِليپِ پِِرِز روکِ، وزير امور خارجة جمهوري کوبا ،در پنجاه و نهمين نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد- نيويورک، 24 سپتامبر 2004 بازتاب یافته است، به خوانش بگیریم.:
[[ آقاي رئيس ! هرسال درسازمان ملل متحد ما تشريفات يکسان را بجا مي آوريم، در مباحثات عمومي شرکت مي کنيم، با اين که پيشاپيش مي دانيم که بانگ صلح و عدالت خواهي ما کشورهاي توسعه نيافته يک بار ديگر ناشنيده خواهد ماند، با وجود اين پافشاري مي کنيم، ما مي دانيم که حق با ماست، ما مي دانيم که بالاخره يک روز به توسعه و عدالت اجتماعي دست خواهيم يافت، همچنين مي دانيم که چنان چيزهاي با ارزشي به رايگان به دست ما نخواهند آمد، ما مي دانيم که خلقها بايد اين چيزها را از آناني که امروز عدالت را از ما دريغ مي کنند بستانند، چرا که ثروت و نِخوَت آنها برپايه خوار شمردن رنج و اندوه ما بنا شده است، اما هميشه اين گونه نخواهد ماند، ما امروز قاطعانه تر از هميشه به اين امر اعتقاد داريم.
با توجه به اين امر و با علم به اين که آن چه در پي مي آيد خوشايندِ بعضي از قدرتمندان، چند تايي از آنها که در اينجا حضور دارند، نخواهد بود، و نيز با علم به اين که بسياري در اين ديدگاهها با ما شريکند، کوبا اينک حقايقي را بيان مي کند:
اول: پس از هجوم به عراق، ديگر سازمان ملل متحدي که به عنوان مجمع و ديواني سودمند و فراگير، مبتني بر احترام به حقوق همه و نيز متعهد به رعايت حقوق کشورهاي کوچک شناخته مي شد، وجود ندارد.
اين سازمان بدترين لحظه هاي عمرِ بزودي 60 ساله اش را مي گذراند، در هم مي پيچد، تقلا مي کند، و حفظ ظاهر مي کند، اما کاري از آن بر نمي آيد، چه کسي دست هايِ سازمان ملل را که توسط پرزيدنت روزولت نامگذاري شد، بسته نگه داشته است؟ پرزيدنت بوش.
دوم: نيروهاي نظامي آمريکا بايد از عراق بيرون برده شوند.
پس از آن که جان بيشتر از هزار جوان آمريکايي بيهوده قرباني خدمت به منافع نا مشروع مشتي يار و غار و همدست شد، و در پي کشته شدن بيش از 12 هزار عراقي، اينک روشن شده است که براي قدرت اشغالگري که با مردمي به عصيان و طغيان آمده رو به روست، تنها راه برون رفت از اين مخمصه آن است که غيرممکن بودن مطيع کردن اين مردم را بپذيرد و از آن کشور بيرون رود، به رغم وجود انحصار امپرياليستي بر منابع اطلاعات، خلقها هميشه به حقيقت دست مي يابند. آنها که مسئول اين وضعند، و همدستان شان، روزي بايد در برابر تاريخ و مردم خودشان پاسخگوي عواقب رفتار و کردارشان باشند.
سوٌم: در حال حاضر هيچ چشم اندازي براي بهسازي معتبر، واقعي و مفيد سازمان ملل وجود ندارد.
لازمة اين امر آن است که ابر قدرت [آمريکا]، که وارث حق ويژة بي حد و حصري براي حکومت بر نظمي است که براي يک دنياي دو قطبي متصور است، از مزاياي ويژه اش چشم پوشي کند، که نمي کند.
از آنجا که ما اکنون مي دانيم که حق ويژة وتو باقي خواهد ماند؛ مي دانيم که شوراي امنيت آن طور که بايد و شايد دموکراتيزه نخواهد شد يا آن قدر فراگير نخواهد شد که کشورهاي جهان سوٌم را هم در بر بگيرد؛ مي دانيم که مجمع عمومي کماکان ناديده گرفته خواهد شد؛ و بالاخره اين که در سازمان ملل متحد هرچه بيشتر اقداماتي با انگيزة حفاظت از منافع تحميل شده توسط ابرقدرت و متحدان آن صورت خواهد گرفت، ما به عنوان کشورهاي غير متعهد بايد در دفاع از منشور سازمان ملل متحد سنگر بگيريم، چرا که در غير اين صورت بازنويسي خواهد شد و همة اصول آن، از جمله اصل برابري استقلال کشورها، اصل عدم مداخله، و اصل عدم استفاده يا تهديد به استفاده از زور، حذف خواهد شد.
چهارم: تباني نيرومند براي تفرقه اندازي بين ما.
ما، بيشتر از 130 کشور رشد نيافته، بايد براي دفاع از منافع مقدس خلقهاي مان، و دفاع از حق مان براي پيشرفت و صلح، جبهه اي مشترک تشکيل دهيم، بياييد جنبش عدم تعهد را احيا کنيم. بياييد گروه 77 را تقويت کنيم.
پنجم: اهداف اعلامية هزاره تحقق نخواهند يافت، ما در شرايطي بدتر از گذشته به پيشواز پنجمين سالگرد نشست سران مي رويم.
تلاشمان بر اين بود که تعداد يک ميليارد و 267 ميليوني انسانهايي را که در سال 1990ميلادی در فقري تحقيرآميز مي زيستند، تا سال 2015 به نصف برسانيم. براي دستيابي به اين هدف، مي بايست تعداد افرادي که در فقر به سر مي بردند هر سال 46 ميليون نفر کاهش داده مي شد، اما بدون در نظر گرفتن چين، بين سالهاي 1990 تا 2000 ميزان فقر مفرط به اندازة 28 ميليون نفر افزايش يافت، فقر و بينوايي نه رو به کاهش، بلکه رو به افزايش دارد، مي خواستيم که تا سال 2015 تعداد 842 ميليونيِ قحطي زدگان و گرسنگان رسمي جهان را به نصف کاهش دهيم اما، از آن زمان تا کنون، از تعداد گرسنگان به زحمت سالي دو ميليون و صد هزار نفر کم شده است، اگر همين روند ادامه يابد، در سال 2215 به هدفمان دست خواهيم يافت، يعني دوصد سال ديرتر از آنچه انتظارش را داشتيم، و آن هم فقط در صورتي که نوع بشر بتواند تخريب محيط زيستش را تاب بياورد و زنده بماند.
اعلان کرديم که آرزو داريم که همة جهان تا سال 2015 به آموزش ابتدايي دستيابي داشته باشد، اما هنوز هم بيشتر از 120 ميليون کودک، يعني از هر 5 کودکي که در سن مدرسه است يک کودک، به مدرسة ابتدايي نمي رود، بر اساس گزارشهاي يونيسف، با روند کنوني، هدف ما زودتر از سال 2100 تحقق نخواهد يافت.
گفتيم که تلاش مي کنيم که ميزان مرگ و مير در کودکان زير پنج سال را به اندازة دو سوم کاهش دهيم اين کاهش واقعأ نمونه است: در سال 1998، از هر 1000 کودکي که متولد شدند، 86 کودک از بين رفتند، و اين رقم اکنون به 82 رسيده است! در هر سال، 11 ميليون کودک بر اثر بيماريهايي که قابل پيشگيري يا درمان هستند مي ميرند، پدران و مادران اين کودکان به حق برايشان اين سؤال مطرح است که پس اين جلسه هاي ما براي چيست.
گفتيم که به نيازهاي ويژة آفريقا توجه خواهيم کرد، اما در اين مورد خيلي کم کار کرديم، ملتهاي آفريقايي نه به الگو و پند و اندرز، بلکه به منابع مالي و دسترسي به بازار و تکنولوژي نياز دارند، ياري به آفريقا نه صدقه و خيرات که عين عدالت است؛ مي توان آن را به مثابه اداي دين تاريخي ناشي از سده ها استثمار و غارت تلقي کرد.
متعهد شديم که تا سال 2015 نقطة پاياني بر بيماري ايدز بگذاريم و مهار همه جا گيري ايدز را آغاز کنيم، اما در سال 2003 اين بيماري جان 3 ميليون نفر را گرفت، اگر همين روند ادامه پيدا کند تا سال 2015 در حدود 36 ميليون نفري بر اثر اين بيماري جان خواهند سپرد.
ششم: کشورهاي طلبکار ودستگاه هاي مالي بين المللي در پي يافتن راه حلي عادلانه و ماندني براي مسالة قرض خارجي نيستند.
آنها ترجيح مي دهند که ما را زير بار قرض، و به عبارتي آسيب پذير، نگه دارند. بنابراين، اگرچه ما در 13 سال گذشته 4.1 تريليون (هزار ميليارد = تريليون) دالر آمريکايي بابت اصل و بهرة بدهي هايمان پرداخت کرده ايم، اما قرض مان از 1.4 به 2.6 تريليون دالر آمريکايي افزايش يافت، اين يعني که ما سه برابر آنچه قرضدار بوديم پرداخته ايم و تازه حالا قرضی مان دو برابر شده است.
هفتم: ما کشورهاي توسعه نيافته هستيم که خرج ريخت و پاش و فراواني درکشورهاي توسعه يافته را مي پردازيم.
در حالي که در سال 2003 آنها 68.4 ميليارد دالر آمريکايي تحت عنوان کمک رسمي براي توسعه به ما دادند، ما به آنها 436 ميليارد دالر به عنوان بازپرداخت قرض خارجي داديم، حالا، کي به کي کمک مي کند؟
هشتم: مبارزه بر ضد تروريسم فقط در صورت همکاريِ همة ملتها و احترام به قوانين بين المللي پيروز مي شود، و نه از راه بمباران سنگين و جنگهاي پيشگيرانه عليه گوشه هاي تاريک دنيا بايد رياکاري و دوگانگي در رفتار را متوقف کرد، پناه دادن به سه تروريست کوبايي الاصل در آمريکا همدستي با تروريستها محسوب مي شود، مجازات پنج جوان کوبايي که با تروريسم مبارزه مي کردند، و مجازات خانواده هايشان، جرم و جنايت است.
نهم: خلع سلاح همگاني و کامل، شامل خلع سلاح هسته اي، امروزه ناممکن است، و اين مسئوليت به گردن گروهي از کشورهاي توسعه يافته است که بيشتر از همه در کار خريد و فروش اسلحه اند، اما ما بايد به تلاشمان در اين راه ادامه دهيم، بايد خواستار آن شويم که بيشتر از 900 ميليارد دالري که هر سال صرف قرضه هاي نظامي مي شود، به مصرف امور توسعه برسد.
دهم: منابع مالي براي تضمين توسعة پيوستة همة خلقهاي ساکن کرة زمين وجود دارد، اما آنچه وجود ندارد ميل و ارادة سياسي آنهاييست که بر جهان حاکمند، برقراري يک مالياتِ تنها يک دهم درصدي برمعاملات مالي بين المللي، منبعِ درآمدي معادل تقريباً 400 ميليارد دالر آمريکايي در سال ايجاد خواهد کرد، الغاي قرضه هاي خارجي کشورهاي توسعه نيافته به آنها اين امکان را مي دهد که سالي دستِ کم 436 ميليارد دالر آمريکايي براي توسعه شان پول داشته باشند، پولي که در حال حاضر براي بازپرداخت قرضی شان مصرف مي شود، اگر کشورهاي توسعه يافته به تعهدشان عمل کنند و0.7 درصد از درآمد ناخالص ملي شان را براي کمکهاي رسمي براي توسعه کنار بگذارند، سهم شان در اين ياري رساني از اندازة کنوني 68.4 به 160 ميليارد دالر آمريکايي افزايش خواهد يافت ، و بالاخره اين که عاليجنابان، مي خواهم اين اعتقاد عميق کوبا را به روشني بيان کنم که 6.4 ميليارد مردم ساکن اين سيارة خاکي، که بر اساس منشور سازمان ملل متحد داراي حقوق برابرند، نياز مبرمي به برقراري نظم تازه اي دارند که در آن جهان در وحشت و سرگرداني، آن طور که الان هست، نباشد، و چشم انتظار نتيجة انتخابات در روم جديد نيست که در آن فقط نيمي از رأي دهندگان شرکت مي کنند و 1.5 ميليارد دالر خرج آن است.
بايد به صراحت بگويم که در سخن ما يأس و دلسردي نيست، ما خوش بينيم چرا که ما از انقلابيون هستيم ما به مبارزة خلقها ايمان داريم و مطمئنيم که به نظم جهاني نويني بر اساس احترام به حقوق همه دست خواهيم يافت؛ نظمي بر اساس همبستگي، عدالت و صلح، و برآيندِ بهترين فرهنگ جهاني، نه ناشي از زور محض، دربارة کوبا، که نمي توان با تحريم، تهديد، تند باد و توفان، خشکسالي يا با زور انسان يا طبيعت آن را از مسيرش منحرف کرد، چيزي نمي گويم، مايلم سخنم را با يادآوري آنچه 25 سال پيش پرزيدنت فيدل کاسترو در همين جا بيان کرد به پايان برم:
جار و جنجال تسليحات، زبان چشم زهرگرفتن و ارعاب، و تکبر و نخوت در صحنة بين المللي بايد متوقف شود. ديگر بس است اين تصور باطل و وهم که مشکلات و مسائل دنيا را مي توان با توسل به سلاحهاي هسته اي حل کرد. بمبها ممکن است گرسنگان، بيماران و بيسوادان را بکشند، اما نمي توانند گرسنگي، بيماري و بيسوادي را از بين ببرند. همچنين، بمبها نمي توانند طغيان بر حق مردم را نابود کنند... با تشکر فراوان. ]].
این گزارش که تقریبا سه سال ویک ربع سال قبل ارائه شده است ،لب و لعاب فقر زایی - فقرزدایی را بازگو میکند.