گذشتۀ مشترک یا اندیشۀ مشترک
گذشتۀ مشترک یا اندیشۀ مشترک
رفقا و دوستان عزیز!
قبل از همه باید گفت که دراین بحث در پهلوی نظریاتِ دانشمندانه و عالمانه، اصل مهم شهامت و صداقت برای بیان واقعیت عینی لازم است. من وقتی از اعضای ح.د.خ.ا. یاد می نمایم، هدفِ من همیشه از اعضای صادق، معتقد و وفادار به آرمانهای پاکِ حزب می باشد که قبل از حاکمیت، در حاکمیت و بعدِ آن چه در داخل وطن و چه در خارج وطن با همه دشواری ها قلب و روان شان با تمام صداقت و از خودگذری به مردم شریف و وطن شان تپیده، مبارزه نموده و می نمایند. از آن رفقای عزیزیکه با همت، شرافت و شجاعت به تعهد خود در مقابل مردم شریفِ خود و وطن عزیزشان و سوگندِ صادقانۀ شان به روح پاک و لاله زار شهیدان گلگون کفن وفادار مانده اند، نه از آن عده عناصری تصادفی، فُرصت طلب، معامله گر و ماجراجو که دیروز و امروز بخاطر کُرسی، مقام، پول به نرخ دالر، پوند، کلدار و . . . خودرا در بازار سیاستِ لیلامی امریکایی به فروش می رسانند. و نه از آن افرادِ جبون و نیمه راه که به خون هزاران شهیدِ رفیق، برادر، خواهر، فرزند و پیر و جوان خود پاه میگذارند و نه از آنعده افرادی که طبق عادت سیاست (!) میکنند، ولی در درون شان که دیگر نه حزبی نه مردمی، نه کشوری وجود داشته، مصروف شیرین سخنرانی های !!؟؟ بوده و با تمام توان می کوشند درزها را عمیق تر، مانع هرنوع حرکتِ سالم جمعی رفقا شوند تا نشود زمان عمل در داخل وطن دستور نگیرند.
پس ما به گذشتۀ پاک و اندیشۀ عالی مشترکِ ما عقیده، ایمان و اعتماد داشتیم و داریم! (برای درکِ درست، میتوانید به سخنرانی های رفیق کارمل در رابطه به برافراشتن بیرق دولتی، بیرق حزبی و پلینوم ۱۷ کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.، به سایت وزین «اصالت» مراجعه نمایید).
باید فراموش نکرد، تاریخ گواه فراز و نشیب های زیادی را از مبارزه به ما حکایت میکند، امروز و فردا همچنان خواهد بود، و این ابرهای سیاه جبرِ زمان آب شدنی است و به هیچ وجهه آفتابِ حقیقتِ هزاران مبارزِ افغان و جهان را که برای ختم رنج های بیکران، عدالت، آزادی، و دموکراسی می رزمند، نگون کرده نمیتوانند! برخلاف، این آزمونِ تاریخ است، برای متانت، پایمردی، صداقت و ازخودگذری نباید خودرا خود گول زد و از دیدِ وقعیت های مصنوعی غربی به آیینۀ گذشته، حال و آیندۀ وطن دیده، سیاست کرد! و نباید تعریفِ نادرست از سیاست داشت و هر معامله گری و دکانداری روی پرده و پُشت پرده را تاکتیک و سیاست نامید و خود وسیلۀ سوختِ نیروهای عقبگرا و . . . شد.
درحالیکه رفیق وطندوست سخاوت کرده اعضای تمام این احزاب را، که به اصطلاح از بدنۀ ح.د.خ.ا. جدا شده، ده هزار تخمین کرده اند، ولی من مطمئن میگویم که همۀ شان به دوهزار نفر نمیرسد و با صراحت و صداقت از دیدِ نزدیک با رفقای عزیزما در داخل و رفقای عزیزما در خارج وطن، اکثریتِ قاطع اعضای ح.د.خ.ا. با صداقت و متانت به آرمانهای پاکِ حزب خویش صادق و وفادار بوده، هیچ لکۀ سیاهی را در دامان پاکِ حزب خود ندیده که جامه بدل کنند و نه شرمی از نام مقدس خانوادۀ بزرگ خود، ح.د.خ.ا.، دارند که نام بدل کرده، خودرا حرام سازند (آنها با گذشت هرروز نقد و بررسی اشتباهاتی را که در جریان کار و مبارزه رخ داده، جمعبندی نموده، میکوشند تا در آینده تکرار نگردد). من و هزاران عضو حزب، این رئیس ها، آمرین و قوماندانان احزاب، نهضت ها و گروه های به اصطلاح جدا شده از بدنۀ ح.د.خ.ا. را دوستان وطن، مردم و حزب ندانسته، آنها قصداً با این عمل خود موانع را در جمع بزرگِ وطنپرستان دامن می زنند، دستبوسی ربانی و . . . را افتخار، ولی جمع شدن دو عضو حزب را ننگ دانسته، مصروفِ شقاق و نفاق به سبکِ پروژه های غربی می باشند و اکثر اعضای آنها را افرادِ فریب خورده و مجبور میشماریم، به همین خاطر ما به حرکتِ جمعی رفقا تأکید و باور داریم، مطمئن هستیم که همین اعضاء و کادرهای معتقد و باشرفِ حزب که هزاران کارمل بزرگ هستند با شجاعت و صداقت با رهبری جمعی در راه خدمت به مردم شریف و وطن عزیزشان پرچم پُرافتخار مبارزه را جاودانه در اهتزاز نگهه داشته و نگهه میدارند.
امروز این واقعیت به همه آفتابی است، به همین خاطر آنهاییکه صداقت دارند در تکاپو و آنهاییکه منافقت دارند همیشه در هیاهو هستند.
یادداشت: سوال از این همه احزابِ جداشده از بدنۀ ح.د.خ.ا. اینست که شما هرکدام گلو پاره نموده و از خانوادۀ بزرگِ ح.د.خ.ا. برای سربازگیری سینه چاک میکنید، اگر این واقعیت است، شمارا چه شرم از نام خانواده است که نام بدل کردید؟؟؟
با احترام
وحیدالله «نوری»