ساختار ميكانيكی و جايگاه انستيتوت های دولت

ساختار ميكانيكی و جايگاه انستيتوت های دولت

دكتور همت فاريابی

اهميت اين بحث در آن نهفته است كه بعضاً در بيان مطالب، بكارگيری اصطلاحات، واژه ها، تعريف ها ومفاهيم مربوط به انستيتوت های دولت غير دقيق صورت گرفته ومغالته كلمات باعث تحريف و سردرگمی جملات و مطالب ميگردد. بطور مثال گاهی مفاهيم حكومت و دولت با هم مغالطه ميگردد، گاهی تعريف پارلمان با دولت خلط ميگردد، زمانی ساختار سیاسی دولت از ساحتار اداره تشكيلاتی آن تفريق نميگردد و يا هم بعضاً ماهيت نظام با ساختار سياسی آن تشخيص نميگردد و قس علی هذا. مسلماً توضيح همه جانبه اين موضوع در چوكات يك مقاله گنجايش ندارد بناً درين مضمون كوشش ميگردد تا توضيحات مختصر به خاطر آشنايی با مفاهيم، اهميت و جايگاه انستيتوت های دولت در چوكات ساختار كُلی ميكانيكی دولت صورت گيرد.

به اين ترتيب دولت به مثابه عالی ترين شكل سازمان سياسی برای تنظيم امور حياتی جامعه، اساساً  

 توسط سه عامل يا فاکتور ذيل بوجود مي آيد: اول، مساحت ارضی و يا سرزمين. دوم، نفوس درين سرزمين. سوم،  قدرت سياسی و يا حاكميت. اين سه عنصر، عامل بوجود آورنده دولت و يا فاکتور های خارجی ايجاد دولت ميباشد که با نبود حتی يکی از اين عناصر دولت امکان تشکيل را پيدا باشد.

وقتيکه دولت از سه عامل فوق الذکر بوجود آمد پس سه فاکتور ازآن ناشي ميگردد كه آنها نيز در واقعيت امر دولت را تشکيل ميدهند و يا به عباره ديگر دولت به سه ركن تقسيم ميشود که اين اركان عبارت اند از : قوه مقننه، قوه اجراييه و قوه قضاييه ميباشند. عوامل فوق الذکر يک اصل عمومی و قبول شده و بدون در نظر داشت ماهيت, خصوصيت، انواع و اقسام ساختار نظام سياسی، ساختار اداری - ارضی و تشکيلاتی ميباشد.

از لحاظ ساختار سياسی دولت ها معمولا به دو کتگوري تقسيم ميشوند: اول ميراثی يعنی نظام شاهی و دوم انتخابی يعنی نظام جمهوری. نظام شاهی به نوبه خود به دو نوع ميباشد: اول شاهی مطلقه: كه به اصطلاح حقوق دولتی بنام ابسلوتيزم يعنی مطلق گرايی ياد شده که درين نوع نظام سياسی قدرت عام و تام و بدون قيد و شرط بدست شاه، مونارخ، تزار، قيسر، امپراتور و امثالهم منحيث رييس دولت تمرکز ميداشته باشد. دوم شاهي مشروطه: درين نظام سياسی قدرت شاه توسط قانون اساسی محدود گرديده و شاه بحيث سمبول وحدت ويك پارچگی ملت در راس دولت قرار ميگيرد و حتی در بعضی موارد اهميت سياسی آن تقريبا با بيرق و يا نشان دولتی متوازن قرار گرفته و همه صلاحيت های آن سمبوليک و فارمولوليته ميباشد. مثال های چنين نظام سياسی را بيشتر ميتوان در کشور های اروپای غربی مشاهده کرد.

نظام جمهوری نيز از لحاظ سياسی بدو بخش تقسيم ميشو د: اول جمهوری پارلمانی که صلاحيت بيشتر امور اجرائيوی اداره دولت بدست رييس حکومت و يا صدراعظم متمرکز بوده و پارلمان نقش تعيين كننده را در تنظيم امور حياتی جامعه بازی ميكند. دوم رياست جمهوری: درين نوع ساختار نظام سياسی صلاحيت هاي موثر بدست رييس جمهور و يا رييس دولت قرار ميگيرد و اقتدار پارلمان از صلاحيت های رئيس جمهور وحق ويتوی آن متآثر ميباشد. البته در تاريخ سياسی دولت ها ما با نام های مختلف اين دو سيستم نظام سياسی آشنايی داريم، از قبيل شاهی، شهنشاهی، امپراطوری, جمهوری, امارات, خلافت وغيره ولی اصل در آنست که يک آن ميراثی و ديگری انتخابی ميباشد.

ماهيت دولت: در تعريف ماهيت دولت ما ميتوانيم تمايلات گوناگون را در تاريخ ماهيت دولت ها مطالعه کنيم از دموکراسی تا ديکتاتوری و از ملی گرايی تا فاشيستی از مذهبی تا بنياد گرايی افراطی وغيره.

اين تمايلات بدون در نظر داشت فورم ساختار نظام سياسی و ساختار اداري - ارضي ميتواند ظهور نمايد.

ساختار اداری - ارضی دولت: در ساختار اداری - ارضی دولت ميتوان تشکيل و ترتيب واحد های اداری يک کشور را مورد مطالعه قرار داد. اينرا بعضا ساختار اداری - تشکيلاتی نيز می نامند. البته اين بحث، مسئله تقسيم و يا تمركز قدرت دولتی اداره مملكت را تمثيل ميكند. يعنی كه يك دولت با تمركز قدرت اداره ميشود ويا تقسيم قدرت. سير تاريخی تكامل دولت ها نشان ميدهد كه برای دادن حق آزادی و نزديك ساختن مردم با دولت، تمايل روز افزون بسوی غير متمركز سازی قدرت اداره دولتی مشهود است.

تاريخ معاصر حقوق و دولت سه نوع ساختار اداری - تشکيلاتی را سراغ دارد: يك کانفدريشن، دو فدريشن، سه يونيتار و يا سنترال سيستم.

کانفدريشن عبارت از تشکُل داوطلبانه دو و يا چند دولت مستقل بخاطر هماهنگ ساختن منافع مشترک سياسی, اقتصادی و نظامی تحت شعاع وزرای خارجه, ماليه و دفاع مشترک و واحد در يک نظام کانفدريشن با داشتن قوانين اساسی و روئسای دولت جداگانه و بدون وابستگی دايمی از همديگر بوجود ميآيد. هر دولت عضو ميتواند داوطلبانه از کانفدريشن خارج شود. اين شکل ساختار اداری ارضی در عصر حاضر وجود ندارد و آخرين کانفدريشن در حدود صد سال قبل در اروپا ی غربی در بنای كانتون های سويس زايل گرديده است. اين يك شكل كلاسيك از ساختار كانفدريشن كه به تاريخ پيوسته است.

 بنظر نويسنده با درنظر داشت علايم و مشخصات اين انستيتوت ميتوان شكل مدرن كانفدريشن را در ساختار اتحاديه اروپا مطالعه كرد.

فدريشن و يا فدراسیون نوع ديگری از ساختار اداری و تشكيلاتی و نحوه اداره امور يك مملكت است که ساختار اداری - ارضی يک کشور را مبنی بر واقعيت های تاريخی, جغرافيايی, اقتصادی, اجتماعی، مذهبی, زبانی, فرهنگی و ديگر علايم و مشخصات به واحد های اداری ايالتی تشکيل و ترتيب نموده و حق خود اراديت را درين ايالت ها در چارچوب قانون اساسی مركزی دولت فدرال تفويض می نمايد . اين نوع نظام اداری و تشكيلاتی برای تعميم آزادی و دموكراسی، روبه رشد و بالندگی ميباشد. در جهان معاصر بيش از 62 مملكت كُلاً و يا قسماً با اين سيستم اداره ميشود. اولين دولت فدرالی در سال 1776 ميلادی توسط جنرال جورج واشنگتن با متحد ساختن سيزده ایالت در حال تجزيه اساس گذاری گرديد. عراق تحت الحمايه امريكا و انگليس در سال 2005 ميلادی به مثابه آخرين دولت فدرالی عرض وجود كرد.

واحد های اداری ايالتی دول فدريشن با درنظرداشت واقعيت های درونی جامعه بر سه قسم تقسيم بندی گرديده است: اول، تقسيمات اتنيكی، زبانی و مذهبی كه نمونه های آن پاكستان، عراق، بلژيك، كانادا و بعضی ممالك فدرالی ديگر هستند. دوم، تقسيمات جغرافيائی كه نمونه بارز آن جرمنی، امريكا وآسترليا ميباشد.

سوم، تقسيمات مختلط ( اتنيكی و جغرافيائی ) مثال بارز آن هند و فدراسيون روسيه ميباشد. مثلاً ايالت های والگاگراد، مسكو، آستره خان، كورسك و هم مانند آنها تحت تقسیمات جغرافيائی قرار ميگيرند اما ايالت ها ويا جمهوری های خود مختار تاتارستان، باشقرتستان، چيچنستان، قلمقستان و امثالهم از لحاظ اتنيكی و زبانی به واحد های اداری فدراسيون روسيه تقسيم شده اند.

يونيتار و يا سنترال سيستم كه در تيوری دولت و حقوق بعضا شکل ساده ساختار واحد هاي اداري و تشکيلاتي نيز ناميده شده است، عبارت اند از فورم و يا شکل ساختار واحد های اداری تشکيلاتی که به مثابه اجزای ارضی و اداری دولت، تحت اداره و کنترول بلا قيد و شرط دولت مرکزی قرار ميداشته باشد كه اين سيستم را ميتوان تمركز مطلق قدرت اداری به مركز ناميد. اين نوع اداره دولت بيشتر در كشور های جهان سوم ويا دولت های عقب نگه داشته شده اقتصادی مروج است كه افغانستان نيز شامل آن ميگردد. اما بنابر رشد تمايلات غير متمركز سازی قدرت اداره دولتی، در بعضی كشور های جهان تمركز مطلق جای خود را به تمركز نسبی تعويض كرده است. البته نمونه سيستم يونيتار با تمركز نسبی قدرت كه بتواند دموكراسی را نه كمتر از ساختار فدرالی تمثيل نمايد دولت هالند ميباشد. فرانسه اين سيستم را عملی مينمايد و انگلستان نيز بخاطر حل معضلات تاريخی خود با ايرلند شمالی، سكاتلند و ولز و بهتر ساحتن اداره امور خود، به غير متمركز سازی معتقد است. اگر در مورد توضيحات فوق الذکر از زاويه سيکيچ بندی و يا بافت نظر اندازي کنيم پس ساختار ميکانيکی ذيل را ميتوانيم بدست بيآوريم

02 - 11 - 2008