خوارج مُتهم اند ، برئ الذمه نمیشوند !.

  خوارج مُتهم اند ، برئ الذمه نمیشوند !.

 

( آقایان بشردوست ، احدی ، تنویر ، احمدزی و جلالی بدانند ، که از فرمول های کهنه بیزاریم )

 

 

لطیف کریمی استالفی

 

از آنجائیکه امواج فریاد داد خواهی ، همیشه از قعر جوامع زخم خورده و مجروح بلند میشود ، بنده با حفظ همه احترامی که بمقام علمی و شخصیت فردی کاندیدان ریاست جمهوری دارم ، مگر حُب وطن اجازه ام نمیدهد ، تا خموشی گزنیم و شاهد آبستن حوادث المناک دیگر وسالوس ارثیۀ شوم اساس گذاران حکومت جناب کرزی ، که از بعیت دست کشیده اند ، باشم .

        طی دونیم قرن ، مردم بلاکشیدۀ افغانستان ، شاهد رژیم های استبدادی ، امارتی ، سلطنتی ، تک قومی ، تحمیلی ، ضد ملی و دموکراتیک و اخیراً سیستم ریاستی بوده اند ، که اثرات تلخ وناگوار رژیمهای گذشته و حال ، تاکنون پا برجاست .

در جامعۀ سر بستۀ ما ، همیشه سنتگرایان بدون در نظر داشت منافع ملی ، تصمیم گیریها ی مصلحت آمیزقومی را شتاب زده و با فرمول های نادرست ، آنهم وابسته به اجانب ، بر ملت تحمیل و خواستهای مشروع توده های وسیع کشور را نادیده گرفته اند ، بدین ترتیب طی هفت سال حکومت  آقای کرزی ، مسائل حادی که باید حل می شد ، بدبختانه پیچیده تر گردید ، روشن است که عامل بوجود آورندۀ این همه نابسامانها ، بدبختی ها ، نتنها کرزی ، بلکه سیاست های نا عاقبت اندیشانۀ انگلیس و امریکا و بنیان گذارانی که شهامت مبارزه را نداشتند ، فرار را بر قرار ترجیح دادند و حالا بخت آزمایی می نمایند ، نیز میباشند .  دولتمردانی که هم حکومت بودند هم دولت و هم ملت ، از آنجمله میتوان ، آقایان اشرف غنی احمد زی ، جلالی و احدی را نام بُرد .

قبل ازینکه وارد بحث شو م ، طنز شیرینی که همخوانی با شرایط وطن مان دارد ، پیشکش تان میکنم .

    روزی پسری در حال نوشتن دروس خانگی خود بود ، از پدرش پرسید :

 سیاست چیست ؟

پدر برای اینکه آسانتر و بهتر او را فهمانده باشد ، خانوادۀ خود را مثال آورد و گفت :

1 ـ من مسولیت ادارۀ خانه را بدوش دارم [ حکومت ام ] .

2 ـ مادرت که تمام کار های خانه را روبراه می سازد [ دولت ] است .

3 ـ مستخدمۀ ما زن بیچاره و گرسنه ی که از صبح تا به شام عرق می ریزد و کار شاقه می کند [ ملت ] است .

4 ـ  توکه درس میخوانی و به مسائل عمیق ملی می اندیشی  [ روشنفکر ] هستی .

5ـ برادر کوچکت [ نسل آینده ] .

این بود مثال جامع از سیاست که برایت تشریح دادم ، فردا از تو می پرسم ، حالا برو بخواب .

نیمه های شب بود که ، گریۀ برادر کوچکش ، او را از خواب بیدار ساخت ، دید که برادرش خود را کثیف کرده ، به اتاق والدین رفت ، تا مادرش را بیدار کند ، هر قدر مادر را تکان داد ، مادر بخواب عمیقی فرورفته بود ، بیدار نشد ، ناگزیر به اتاق مستخدمه رفت تا اورا بیدار سازد ، دید که پدرش روی سینۀ برهنۀ مستخدمه لمیده ، ناگزیر همه را بحال خودش گذاشت و به بستر رفت .

 فردا درهنگام صرف صبحانه ، پدر معنی سیاست را از پسرش پرسید : پسرک جواب داد : آری پدر، دیشب بسیار خوب فهمیدم که سیاست یعنی چی !! .

سیاست اینست که : حکومت از خواب عمیق دولت استفاده کرده ، کار ملت را حتا در بستر انجام می دهد . در حالیکه دولت به خواب عمیق رفته ، سرو صدای روشنفکر بجایی نمی رسد ، ودرین گیر وداراست که نسل آینده در گهُ خود ، چارغوک می کند .

   محترم آقای انورالحق « احدی » !

پاراگراف زیر را از مقالۀ ( عوامل زوال پشتونها ) که بقلم و اندیشۀ ناب جنابعالی  نگارش یافته انتخاب ، غرض داوری شخص خود شما و خوانندگان تقدیم میدارم .

« ... پشتونها معتقد اند که آنها اکثریت را در افغانستان تشکیل می دهند و دولت افغانستان بوسیلۀ پشتونها تشکیل شد و افغانستان تنها دولت پشتونی درجهان است واقلیت ها باید هویت پشتونی دولت افغان را بپذیرند . پشتونها مناقشه می کنند که این قاعده باید در مورد افغانستان نیز صدق کند ...سلطۀ پشتونها احتمالاً دوباره رجعت میکند » .

آقای احدی !

احسنت به تسویل ، طرز تفکرارتجاعی واندیشۀ برانگیختن احساسات قبیلوی کاملاً نادرست شما ! .

 سوگمندانه باید گفت: تا هنوز ارقام قابل اعتماد و سرشماری کل نفوش کشوررا ،     حاکمان حریص ، مبنی برطماع سلطه جویی دوامدار ، بدسترس ملت قرار ندادند ، شما  باید این حقیقت وواقعیت را بپذیرید که اکثریت و اقلیت در افغانستان ، جـُز افسانۀ سلطه جویان ، چیزدیگری بیش نیست ، هیچ فردی تا سرشماری حقیقی کشور، صلاحیت اینرا نخواهد داشت که ازاکثریت واقلیت قلمفرسایی نماید .

دوم اینکه ، وطن تاریخی ما ، قبل از تأسیس حکومت 1747 ابدالی ، سرزمین ناشناخته ی نبود ، که شترکوچی بیابان گردی ، نا خود آگاه درعلفچرآن زانو زده و صاحب شتر بهت زده چاراطراف خود را خالی از سکنه یافته و از کشف سرزمین جدیدی فریاد خوشی برآورده و بدون فوت وقت پرچم قبیلۀ خود را به اهتزاز و آنرا هویت داده باشد؟! . چگونه شما بخود جرآت داده ، بروی اوراق زرین تاریخ خراسان زمین ، پردۀ سیاه می کشید و تاریخ را وارونه جلوه می دهید ! جای تشویش ، سوال برانگیز و خجالت آورست ، حتا این نوع طرز نگرش ، شخصیت شما را نیز زیرسوال می برد . سوال اساسیی که اینجا پیدا میشود اینست : از سدۀ پنجم تا سدۀ نزدهم ، آغاز بقدرت رسیدن طایفۀ سدوزایی آیا این کشور نه نامی نه نشانی و نه رهبری داشت ؟. آیا درتأسیس و حفظ استقلال این سرزمین تنها پشتونها رول داشتند یا اقوام دیگری هم جانهای شیرین شانرا درین راه فدا کرده اند ؟ . چرا شما از دولت های مستقلی چون طاهریان ، صفاریان ، سامانیان ، غزنویان ، غوریان ، تیموریان ، عمداً چشم پوشی واولین مؤسس دولت مقتدر ومستقل طاهر فوشنجی را بباد فراموشی می سپارید ، اگر قرار باشد قدرت سیاسی را پتانها در هندوستان بدست بگیرند و نام تاریخی آنرا پتانستان بگذارند ، آیا این نام به جامعۀ جهانی و مردم بومی آنجا مورد قبول قرار میگیرد ؟ . در صورت « رجعت سلطۀ » ! پیش بینی شما چیست ؟ همان نسل کشی طالبی ، یا به بهانۀ آوردن امنیت بمعنی تأمین کنندۀ حکومت قوم خاصی بر ملت ؟!. همان طرز نگرشی که الزاماً جز شکست نتیجۀ خوبی نخواهد داد .

 جناب احدی صاحب ! .

ملت ما آن مردم صد سال قبل نیستند که آبریزۀ شستشوی پای « پیر» ها را تبرک گفته بنوشند ؟! . خوب می دانند که هدف و سلوک شما ، معضلات را پیچیده ترومشکلات را عدیده تر می سازد ، بهتراست دم از برابری و وحدت ملی نزنید ، تا زمانی ملت برشما مشکوک خواهند ماند ، و رأی مردمی را بدست نخواهید آورد ، که حسابات مُبهم و سوال برانگیزدورۀ کار کردگی وزارت مالیه ، وازاهداف فاشیستی حزب افغان ملت به پیشگاه مردم حسابدهی شفاف و معذرت خواهی نکنید .

جناب آقای بشردوست !

مصاحبه ی از شما شنیدم که میگفتید : اگر من رئیس جمهور شدم ، بیرق احمد شاه بابا را بلند می کنم . چه شعار درد آفرینیکه ، تکرار تاریخ خونبار تجاوز را نوید می بخشد . جای بسی اندوه است که ما اولین قدمهای خود را در دیار تمدنها میگذاریم و شما این ملت را به سه قرن قبل به عقب برمیگردانید !! .

      احمد خان درانی بخاک هندوستان ، چندین بار حمله کرد ، درین حملات جُزخون فرزندان این ملت بخاک ریخت ، کدام ارمغان نیکی که منافع ملی افغانستان در آن بوده باشد ، بجا نمانده ، او به امپراطوری ایران بزرگ پُشت و رو به هندوستان کرد ، آنقدر در خاک هندوستان تباهی براه انداخت که زمینۀ استعمار انگلیس ها را مساعد گردانید ، در کشور ما هیچ آثاری از خدمات این « بابا » دیده نمی شود . اگر شما رئیس جمهور شوید ، با بلند کردن بیرق احمد شاهی چند بار به هند حمله خواهید کرد ؟.

آقای بشر دوست ! با آنکه نود در صد شعار های شما مورد تائید است ، اما شعار وعمل زمین تا آسمان تفاوت دارد ، سیاست های نا سنجیده ونا اندیشمندانۀ شما که گاهی از پنجده ، گاهی از مشهد ، گاهی از پشاور یاددهانی میدارید ، تعرض مستقیمست در امور داخلی کشور های همسایه ، آیا اوضاع کشور را متشنج تر و در انزواتر قرار نمی دهید ؟ شما فکر نمی کنید که افغانستان محاط به خشکه ، نیاز به همکاریهای همسایگان دارد ، زمانیکه شما گاه گاهی کنایه آمیز به احمدی نژاد یا زرداری یا پوتین چیز چیزهایی بزعم خود تان ملیگرایانه میگوئید ، اگر آنها راه های ترانزیت خود را بروی کشور ما ببندند ، کدام ترانزیت هوایی شما را یاری خواهند رساند . سقراط میگوید : خشم و غضب در درگاه مردان با اراده راهی نیست . باربار دیده شده ، بدون اینکه گفته های تانرا با حوصله مندی به کرسی عمل بنشانید ، خشمگینانه مجلس را ترک نموده اید . با عجله و احساسات نمی شود کاری ساخت . این نوع پالیسی های عجولانه غیر منطقی واحساساتی و برأت دادن مُشتی آدمکش چون طالبان ، بخاطر برانگیختن احساسات آنها جز ندامت ثمرۀ دیگری در قبال نخواهد داشت . امید وارم مصاحبه های بعدی شما ، با نهایت تعمق  ، تفکر کامل و رعایت موازین دپلوماتیک بوده ومنحیث یک انسان روشنفکر از تکراریهای بی حاصل ، عقاید و رسوم های کهنه گریزان باشید .            

 آقای اشرف غنی احمد زی !                                  

حضرت موسی علیه السلام میفرماید : از آنهائیکه دو رو هستند بیشتر متنفرم تا آنهایی که دو  خداوند دارند  .

جناب داکتر صاحب ! هرگاه به حافظه بسپارید ، شما گفته بودید : اکثریت مردم افغانستان ازطالبان دفاع می کنند . تعجب برانگیزاست که داکتر کشورما بنا بر مصلحت های قومی دروغ بافی کرده ، به زخم ناسور مردم نمک پاشی میکند ، مردم ما به همان پیمانه ی که از ابوجهل ، یزید ، شداد ، نمرود ، فرعون و چنگیز نفرت دارند ، هزار مرتبه بیشتر از طالبان متنفرند ، وشما هستید که در دفاع از حاکمیت وحشت ، گلو پاره نموده و در زمان رژیم طالبان حیثیت سخنگوی افتخاری آنها را اختیار کردید  . گذشته از آن ، شما مگر از اساس گذاران پایه های حکومت مفسد کرزی ، از مشاور ارشد گرفته تا وزیر مالیه و رئیس دانشگاه کابل نبودید ! مسأله ی که ذهن ملت را بخود معطوف گردانیده ، علت استعفای شماست ، لطف کنید بدون طفره علت را واضح سازید .                                        سنگ اول چون نهد معمار کج ـ تا ثریأ میرود دیوار کج .

      شما نهال بد بختی انجو ها را در کشور ما غرس و احدی آبیاری کرد ، شما منافع ملی را فدای قوم پرستی وخصوصی سازی و بازار بی بند وبار آزاد کردید .

 لطفاً بگوئید که در زمان ریاست دانشگاه و وزارت مالیه چه دست آورد ی که منافع ملی درآن متصور بوده باشد ، دارید . شما که از ادارۀ دانشگاه کشور عاجز آمدید ، آیا یک کشوری را که در طوفان های حوادث گونه گونه دست و پا می زند ، نجات داده می توانید ؟.

    سر انجام ازسیمای تان پیداست که شما شخص عصبی مزاج ، بنیاد گرأ و در مقابل غیر خودی ها متعصب هستید ، تدریس شما در مدارس کراچی و لاهور پاکستان مبین بنیادگرایی و افراط گرایی شماست ، چون انگلیسها همیشه کوشیده اند با چنین اوصافی شخصی را پیدا و حاکم بر سر نوشت ملت ما سازند ، بعید نیست که به یاری آنها صاحب منزلتی نشوید ، اما در بین ملت پایگاه ندارید ، قدرت باید طبیعتاً به قشری سپرده شود که مترقی ترند ، کاندیدی شما هزاران شبهه را دراذهان مردم فراهم کرده است . شما  تا هنوزاززمان کارکردگی خود بصورت شفاف بمردم جواب نداده اید ، با این مصاحبه ها  ، ترفند ها وتلبیس ها میخواهید خود را از گناه مُبری سازید ، اما نزد ملت برئ الذمه شده نمیتوانید .

و اما آقای جلالی !

شما نیز از پایه گذاران حکومت آقای کرزی بودید ، حکومتی که مزه تلخ آنرا همه چشیدیم ، گلایۀ جامعۀ روشنفکری و مردم کشور از شما اینست که با وجود داشتن پُست وزارت داخله ، یارای مقابله را در مقابل ریشه کن ساختن مواد مخدر و افشای لست قاچاقچیان نداشتید ، صحنه را ترک و حتا در امریکا که هیچگونه خطری متوجۀ تان نبود ، لست قاچاقچیان را افشا کرده نتوانستید ، بصراحت لهجه میتوان گفت که مبارزات شما  بعنوان «مبارزۀ بُزدلانه » ثبت تاریخ خواهد شد ؟ .

آقای حلیم تنویر!

بطلمیوس میگوید : حکمت درختی است که ریشۀ آن در قلب و میوۀ آن در زبان است .

در حقیقت میوۀ زبان شما را که از قلم تان تراوش کرده ، بسیار تلخ و ناگوار یافتم . لطفاً یکبار به صفحۀ 153 مجموعۀ طنز « خر بی فرهنگ » خود سری بزنید ، من بطور فشرده سه پارگراف آنرا انتخاب و دراینجا ذکر میکنم .

« ... ناموس خود را بره روسها دادند ، ده زیر ریش امریکایی ها دمبوره می زنند » .

     آقای تنویر اگر برای شما یک مثال زنده از زبان صبغت الله مجددی بیاورم که گفته بود : « والله کاری ما کردیم که روسها نکرده بودند ». جناب مشاور ارشد وزارت اطلاعات وفرهنگ ! همین اکنون شما در کجا قرار دارید ! در زیر ریش امریکایی ها دمبوره می زنید یا بخاطر حرمت ریش گلبدین طبله می نوازید ، در کجائید ! .

در جای دیگری می نویسید : « خیره که خر هستیم ... یک موجود بیگناه خدا هستیم از همی ظاهر شاه کده خو شرف داریم » .

آقای تنویر ! نوشتن روزی جواب دادن دارد ، ما به حیات سیاسی سیاه ظاهر خان درینجا به بحث نمی نشینیم ، اما از دیدگاه نویسندگی علمی و منطقی که خداوند انسانها را اشرف مخلوقات خلق کرده ، میتوان خر را با شرف تر از یک انسان ، آنهم چهل سال سلطنت کرده باشد مقایسه کرد ، آیا این نوشتۀ شما کاریست معقول ! . اگر اوشان پست تر از خر بودند ، لازم نبود که درمرگ شان به عزأ داری نشسته و مویه سر می دادید .

 بینیم در پاراگراف بعدی چه در فشانی کرده اید . « ... یکروز چند تا کمونست ره مجاهدین  اسیر گرفتند و ازش تحقیقات میکدن یکی پرسید نام بابیت چیست ...؟ بندی چُپ بود و گپ نمی زد ، مجاهد قار شد گفت : او بچۀ خر میگم نام بابیت چیست ...؟ مه ده خود خوردم و خجالت کشیدم ... زبان نداشتم که بری مجاهد میگفتم : همی ماره هرچه که تحقیر میکنی خیره ... خو نگو که پدرش از خاندان ماس که دیگر آبرو و عزت بری همگی ما خر ها نخات ماند » .

    آقای تنویر !

تو چه دانی که پس پرده کی خوب است کی زشت .

قسمیکه میدانید ، اکثریت پدران اعضای ح د خ ا ، بزعم شما [ کمونیستها ] مسلمانان بسیار صدیق ، مردمان متدین ، علمأ ی دین وافسران وطنپرست واقعی بودند ، آیا این یک توهین آشکار بمقام والای انسانیت نیست ؟ آیا خداوند بخاطر پسر، پدری را عذاب می کند، یا هرکس از عملکرد خود جوابگوی است ؟ .

 اگر قرار باشد ، اعمال شنیع پدرها را ، پسرها جوابگو باشند ، پس پسر شما بعد از مرگ تان ، آنمقدار پولهائیکه شخصاً بعنوان کمک به مهاجرین و مجاهدین از افغانستانی های مقیم هالند ، بلجیم ، آلمان و غیره کشور های اروپایی جمع آوری و حیف و میل کردید ، حتماً جوابگو خواهد بود .

شما دریکی از بیانات خود گفتید : ما نمی توانیم بعضی حقایق را بیان کنیم ... دست ما کوتاه است ... آزادی بیان وجود ندارد ... نظام مردمی نیست ... کجایش دموکراسی است .

خجالت آوراست که شما یکی هم از حکومت آقای کرزی شکایت دارید ، کسی که ولینعمت شماست و شما را تا اینجا و اینمقام رساند ، کفران نعمت میکنید !! وگرنه شما واین نام و نشان خیلی بدور است . شما کدام حقایق را میخواهید بیان کنید ؟ لابد از ترس ملت گفته نمیتوانید که ای امریکایها ! گلبدین را در رهبری کشور بیاورید ، مقام صدارت  را بمن وباقی تما م ارگانهای دولت را به طالبان بسپارید .

جناب تنویر صاحب ! فجائع و مصائبی که از ناحیۀ انسان ستیزی طالبان و خود سریها ی لجوجانۀ گلبدین دیدیم ، فراموش نا شدنیست ، و شما همیشه بدفاع نامقدس از آنها پا ها را بیک موزه نموده اید ، پیامبر اسلام میفرماید : هر کسی با ستمگری همراهی کند و بداند که او ستمگر است ، مسلمان نیست ، در حالیکه شما ستمگران را همراهی می کنید ،آیا حدیث را بپذیریم یا شما را ؟ . این قلم معتقد است که ابداً رأی مردمی نخواهید آورد .

آقای عبدالجبار ثابت !

زندگی سیاسی ، عملکرد ها ، جهت گیری ها ، جبهه گیری های شما سراسر ننگین  و سیاه است ، نمیخواهم بیشتر در مورد تان چیزی بنویسم ، حرکات تان ، حرف زدن های تان ، در هنگام صحبت کردن با چشم بالا و پائین نگریستن ، تکبر و غرور تان ، دست بریش بردن های بیموقع ، نکتایی با ریش شما که همخوانی ندارد ، همه وهمه نمایندگی از اخلاقیات و طرز تفکرروحی تان می کند ، شما هر کاری را که شروع کرده اید ، ناتمام گذاشته اید ، حتا جهاد علیۀ فساد را ، تا زمانیکه چند دوکتور معتبر از نگاه روانی شما را معاینه نکند و بمرد م نگویند که اختلالات روانی ندارید ، هیچگاه مردم شما را بصفت یک انسان نورمال نشناخته ونمی پذیرند . هرقدر شما خود را در لباس مسلمان واقعی جا بزنید ، بفرمودۀ پیامبر : پیدا کردن مسلمان واقعی درین دنیا به مانند پیدا کردن آب در صحرای سیناست .

 

هموطنان گرامی !

در کشور مظلوم ما سبز و سرخ و سیاه ، همه کفر و دین ایمان شانرا آزمودند ، وبر تجربه های مان افزودند ، اگربازهم آزموده ها را آزمایش کنیم ، نتنها خطای بزرگی را مرتکب می شویم بلکه به مقام عقلانیت انسان توهین کرده ایم .

    مصاحبه های چرب و نرم کاندیدان هریک نمایانگر علایق  و اندیشه های شخصی خود آنهاست ، ملت ما در انتخاب زعیم آیندۀ کشور باید هوشیار باشند و فریب سخنانی را نخورند که خدای ناخواسته یک عمر ندامت در پی داشته باشد .

   با آنچه که گفته آمدیم ، قابل تذکر می دانم که ملت ما فریب شعار های کذایی « تغیرات بنیادین » را نیز نخورند ، در امریکا و انگلیس ، اگر هزار ها سفید و سیاه و سرخ بقدرت برسند  ، سیاست داخلی و خارجی را پنتاگون و سی آی ای رقم می زنند ، اینهمه هیاهو ، یک بازی « چشم پتکان » بیش نیست ، آنها منافع کشور های خود را در نظر دارند ، آنقدر احمق هم نیستند که بخاطر من و تو دلشان بسوزد ، آنها اهداف خود را در منطقه به پیش می برند . اگرواقعاً امنیت کشور مارا آرزو دارند ، از اربکی سازی که جز وحشت ، تفرقه ، خانه جنگی ودشمنی دو برادر بوجود می آید پرهیز و اردوی ملی ما را با احضار جوانان سنین خدمت زیر بیرق ، تجهیز ، تمویل و با پرداخت سوم حصۀ حقوق یک سرباز امریکایی تأمین نمایند ، نفع آن در اینست که از یکطرف تا حدودی از جمع جوانان بیکار کاسته می شود و از طرف دیگر فرزند این کشور خوبتر و بهترتر از یک بیگانه  در تامین امنیت کشورش کوشا می باشد بااحترام .