«جویان» در نکباد « هذیان»!
نورمحمد سنگر
«جویان» در نکباد « هذیان»!
که تا پست است خاک اینجا همه نفع است لیک آنگه
بلای دیــــــده ها گــــردد چـــــو بالا گیـــرد از نکباد
به هر اندازه یی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، پایگاه و جایگاه شایسته اش را در عقول و قلوب زحمتکشان ، بویژه صفوف پراگندۀ نیروهای «چپ» و «دموکرات» باز میکند، به همان پيمانه خواب دشمنان داخلی و خارجی میهن مان آشفته تر میگردد و سیلی از اراجیف، اتهامات و دروغ های ناجوانمردانه به آدرس آن فرستاده می شود که بنوبۀ خود در اين اواخرخوراک نشراتی اکثر تلویزیونها، رادیو ها، جرايد و سایت های انترنتی ... شده است.
دراين مسابقه برای تولید بیشتر دروغ و جعل، سازمان دهندگان آن، نیرو های مولده و وسایل تولید آن را عمدتاً از میان یاران نیمه راه دیروز ويا گمراهان امروز مان برمیگزینند، که درمقابله با آن اعضای صادق حزب دموکراتیک خلق افغانستان و درگام نخست کمیته فعالین ح.د.خ.ا، با گردن افراشته و پرغرورمی استند و پاسخ کوبنده میدهند که این امر، آنان را بیباکتر، محیلتر و بی حوصله تر میسازد و مجبور شان می کند تا خود ماهیت خویش را به نمایش بگذارند.
پاسخی که چندی قبل به یکی ازاین آقایون ارائه شد، و جواب مقابلی که نوشتند، نمونه بارزی ازاين نوع برخورد هاست.
آقای بریالی جان که برای نخستین بار عکس شان را نیز در پیشانی اتهامنامه شان گذاشته اند، از جمله دوستانی است که این کمترین، از ایام نوجوانی با ایشان آشنايی دارد.
درست بخاطر دارم، سالهای را که نامبرده انجنیر برق در ماهیپر بودند و اکثراً نزد محترم «شهاب الدین سرمند» می آمدند و ما او را بنام برادر «نادیه جان» آواز خوان پر آوازه کشور می نامیدیم.
نوشته یا بهتر است بگویم دشنامنامه و اتهامنامه آخیرشان بازگو کنندۀ دو مطلب است:
1 ـــ عرض وجود در عرصه سیاست و قلم...
2 ـــ عقده گشایی در برابر افکار و اندیشه های ح.د.خ.ا
بايد گفت که متاسفانه در هر دو عرصه نتوانسته اند به شیوه سالم و آگاهانه قلم و قدم بزنند.
عرض وجود در دنيای سیاست و آن هم با چنین شیوه و طرز تفکر، در میان دوستانی که زمانی مدعی یکه تاز بودن در زمينۀ دفاع از ایدئولوژی علمی بودند، مبین عدم شناخت ايشان از گذشته و کارکرد آن همپیمانان امروزی شان است.
آنان ما را متهم میسازند: .
بر مبنای واقعیت ــ در بالی نشسته ایم "چیزی که من و تو می نویسیم نه تاریخ است و نه عین حقیقت ، پرواز می کنم، شنا میکنیم، میرانیم و علت و عامل هستیم هدف و نشانه انگشت داوران حقیقی و قضاوت تاریخ بسوی ماست. ما اصولاً حق نداریم خود را در مقام " هم کوزه و هم کوزه گر و هم گل کوزه " قرار دهیم...."
اینجانب هیچگاه و هرگز چنین ادعایی را نکرده ام و در نشرات سایت «سپیده دم» ، نیز چنین شیوۀ قضاوت و برخورد وجود ندارد.
اما برخلاف، این دوستان ما در «نهضت آینده» هستند که بارها چنین مدعی شده اند و در اسناد «حزبی» شان نيز به آن وضاحت بخشیده اند.
محترم «عبدالله نائیبی» در کنفرانس سراسری «نهضت آینده» مورخ دلو 1383 خورشیدی، مطابق فبروری 2005 ترسایی در بخش وظایف عملی ...میگویند:
" ما با صراحت اعلام میداریم که آنعده از افراد و سازمانک های که با نهضت آینده و طرح های مرامنامه و اساسنامه «حزب مردم افغانستان» دشمنی میورزند، دیگر به جنبش مترقی افغانستان تعلق ندارند!..."
این گفته شبیه آن سیاستی است که دولت آقای بوش بعد از رویداد 11 سپتامبر2001 اعلام داشت: « هر که در جنگ ما علیه تروریزم با ما نیست با دشمنان است ...»
ایشان ادعا دارند که گویا ما چنین گفته ایم:
" به گفته ما سردار محمد داوود باید سفاک ، دیوانه ، رئیس جمهور قلابی و...میبود، اگر مردم و تاریخ او را برائت دهند، آیا میتوانیم در برابر اراده ء آندو قرار گیریم؟ با شما موافقم که من و هزاران چون من خلاف جریان حاکم حرکت مینماییم و عملکرد خود را نقادانه بررسی میکنیم یا بنا به کلام معروف تلاش مستمر داریم تا خود را بشناسیم و جهان پیرامون را." ولی چه کسی میتواند ادعا کندکه حرکت خلاف موج حاکم ، مخالف سیر کل است..."
من در کجای نوشته ام چنین تذکار داده ام؟ و شما این جمله یی " جریان حاکم" را از کجا پیوند زده اید؟
اگر قضاوت مردم چنان است ، پس کجای حرکت شما خلاف آن است؟ اصولاً منظور جناب عالی از مطرح ساختن چنین موضوع بی یال و دم چیست؟
شما نه تنها خلاف حرکت موج حاکم حرکت نمی کنید ، بلکه در جلوگیری از پروسه تکامل تاریخ در مسیر مخالف آن شنا مینماید.
در جای دیگر میخوانیم:
" محمود احمدی نژاد ، موج خروشان اعتراضات حق خواهانه مردم ایران را که مایه ء حیرت جهان شد ، خس و خاشاک نامید و حقیقتاً توانست علی العجاله آنرا به زور سر نیزه بروباند. کدامیک را بمثابه حق بپذیریم؟ حرف احمدی نژاد و یا موج اعتراضهای مردم را؟"
اولاً مطرح ساختن چنین بحث دراین جا چه موردی دارد؟ ثانیاً کمیته فعالین ح.د.خ.ا، افتخارمی نمايد که دراین باره بی تفاوت باقی نمانده، در حدود امکانات و پوتانسیال های لازم ، همبستگی خود را با خلق آزاده و سربلند ایران و منجمله رفقای حزب توده ، با نوشته ها و پیامها و همنوایی با آنان ابراز داشته و اولین سازمان سیاسی بود که رسماً پيرامون آن ابراز نظر کرد.
پریدن از یک شاخه به شاخۀ دیگر و دخیل ساختن موضوعات خارج از بحث ، چیزی دیگر نیست جز هذیان گویی و اتلاف زمان و سر خواننده را بدرد آوردن.
ایشان در قسمت دیگر با کلمات زیبا میخواهند برف بام خویش را بر بام دیگران بریزند:
" ...اما مقاله و گفتمان تحلیلی سیاسی ولو افشاگرانه و راه گشا اصولاً باید با استفاده از شیوه استدلال ، منطق ، اقناع، اصلاح و انتقاد به رشتهء تحریر در آمده و محوری باشد. زمانی که منطق یاری نکرد ، جایش را دعوا، ناسزا و اهانت می گیرد..."
حال ببینیم این شیوهء کار از کیست؟
رهبر «حزبی» ایشان ، میفرمایند:
" ...در آن روز ها ، رفقای ما اولتر از همه آماج «تکفیر» بازمانده های بیمار حزب ، دولت دموکراتیک و شماری از رهبر واره گان منحرف و خائین آن قرار گرفتتند. البته آن رهبر واره گان « هراس داشتند» که پاگیری و استحکام «نهضت آینده» خطر جدی را متوجه شان می سازد، چون «نهضت آینده» به حیث یک «محک شفاف تاریخی»، تاریک اندیشی و مواضع ارتجاعی، ریاکارانه و خائنانه آنان را آشکار کردنی است! «نهضت آینده» این وظیفه جنبی خود را نیز بدرستی انجام داد..."
حال بفرمایید کی ها دشنام میدهند و نا سزا میگویند و به اشخاص و سازمانهای دیگر فحش و الفاذ رکيک را استعمال می نمايند؟
در کدام یک از نوشته های «ما»، چنین جسارت به آدرس دیگران است؟ ، کی ها خود را کوزه گر وکوزه خر و کوزه فروش تراشیده و در مسند « محک شفاف تاریخی» نشانده است؟کی ها «مواضع » خود را مترقی و دیگران را «ارتجاعی» میدانند؟کی ها دیگران را ریا کار و خائین مینامد؟
تا جایی که موضوع ارتباط به عقده های شخصی افراد داشته باشد، من آماده ام تا ریشه های این عقده ها را برملا سازم و دلیل کنار آمدن « نهضت آینده» را با « کمیته خارج کشور حزب وطن» به آگاهی همگان برسانم. من آماده ام تا دندان قروچه رفتن ها علیه روانشاد ببرک کارمل و زنده یاد محمود بریالی را ، در تکرار برخورد های دور از عزت افغانی نوراکبر پایش و آقای عبدالله نائیبی با تفصیل بنویسم...اما فکر میکنم همین یک اشاره کافی باشد. در خانه اگر کس است یک حرف بس است!
من نمیدانم رهبر حزب شما به کدام جرأت و صلاحیت این جملات را به آدرس دوستان «نهضت فراگیر ترقی و دموکراسی» بیان داشتند وآن دوستان چگونه بخود قبولاندند که به پلینوم شما نماینده بفرستند؟!
"...کارگزاران دست اول«نهضت میهنی» گفتند!«کمونیزم دیگر مرده است!»؛ « مارکسیسم برای افغانستان نیست!»؛ «ما استراتیژی نداریم»(؟!)
اما وقتی ما طی تحلیل های جدی تیوریک آشکار ساختیم که، « سرمایه داری پایان تاریخ نیست» ، « تفکر نقاد انقلابی در وجود جهانبینی علمی کاملاً زنده و پا برجاست» و مرامنامه «حزب مردم افغانستان» را در مقام استراتیژی جنبش چپ و مانفیست جهانبینی این جنبش ارایه [ارائه] کردیم، در واقع ، خصلت « ارتجاع نوین » را در وجود قشر بروکرات دیروزی حزب ــ دولت هویدا ساختیم.
(نشریه آینده شماره مسلسل 23و 24، دلو 1383؛ بیانیه عبدالله نائبی در کنفرانس سراسری نهضت آینده منعقده 26 جدی 1384 مطابق 15 جنوری 2005)
قبل از آنکه به گفته هایم ادامه دهم، قابل ذکر میدانم که تاریخ های بالا همانطوری که در نشریه آمده ، اقتباس گردیده است.
حال جناب «بریالی جان» خود اتهامنامه شان را با این پالیسی حزب شان مقایسه کنند و بعد به قضاوت بنشینند....
آقای «نائبی» میتوانند بگویند که آن ادعا ها را برپايه ای کدام استناد در بیانیه شان آورده اند؟ من بپاس اینکه صد ها رفیق و همرزم دیروزم در میان صفوف و رهبری « نهضت فراگیر ترقی و دمکراسی»، « حزب متحد ملی»، «کنگره ملی»...وجود دارند، هرگز بخود اجازه نداده و نمیدهم که با کلمات نا شایست و دور از ادب و فرهنگ سیاسی ...به سراغ آنان بروم و آنها را تحقیر و توهین کنم. اما اگر فردی و یا افرادی بخواهند بیباکانه بر خون شهدای حزب ما و افتخارات سیاسی جانباختگان آرمانهای شریفانه گذشتگان ما ن، حمله ور شوند و دشمنانه و کینه توزانه سپید را سیاه جلوه بدهند، یگ کام هم به عقب نخواهم رفت.
ادامه دارد