شـــــــــــــملهء شکسته

بر گرفته شده: از سایت وزین پندار

 

شـــــــــــــملهء شکسته

( مظلوم نمایی های روشنفکرانه وسیاست گذاری های مزورانه )

نوشته محمد نبی عظیمی
ارسالی عبدالسمیع شفیق


 

چندی پیش دوست والاگهرم ، آقای نور محمد سنگر نویسندهء گران ارج کتاب مستطاب وپر خوانندهء " نیم نگاهی به ائتلاف های تنظیمی در افغانستان "، توسط دوستی که از اروپا به زادگاه عزیزمان کابل می آمد، بامحبت و لطف فراوان تازه ترین اثرشان را که "شملهء شکسته" نام دارد ، برایم فرستادند. کتاب با ارزشی که با خواندن آن بار دیگر سیمای مزورانهء مظلوم نما های روشنفکرانهء عده یی که به قول مؤلف کتاب :"مشی مصالهء ملی اسباب بازی وسرگرمی شان شده است ..."، در برابر چشمان خواننده پدیدار می شود.

روی جلد این اثر به رنگ سرخ ( رنگ پرچم حزب پرافتخارمان ، در دوران شاد روان ببرک کارمل ) آذین یافته و دارای 68 صفحه است. پشتی کتاب نیز رنگ سرخ دارد با شعری از پرتو نادری در مذمت یاوه سرایان ودلقکان کذاب روزگار و ستایش آزادی وآزاد اندیشی و حقیقت گویی. کاغذ کتاب مرغوب است وطبع آن منقح وپاکیزه. تنها کمی وکاستی آن چند اشتباه انگشت شمار املایی .

کتاب اهداء شده است به : " اعضای صادق حزب د یموکرا تیک خلق افغانستان که هدفی جز بهروزی وپیروزی انسان زحمتکش ندارند." نخستین عنوان این کتاب چنین است : دیروز وامروز مشی مصالحه ملی ( از اسکاد تا دشنه های سرخ ) وپس از آن افشاء نمودن ماهیت و محتوای تبلیغات وپروپاگند های کودتاچیان( 14 ثور 1365خ ) که برضد زنده یاد ببرک کارمل توسط سازمان استخباراتی K.G.B  وعمال معلوم الحال شان در حزب دیموکراتیک خلق افغانستان سازمان داده شد و منجر به سیه روزی مردم ما ونابودی کشور گردید.

البته که نورمحمد سنگر مانند برخی از کتاب نویسان ومقاله نویسانی که کوشش دارند ، آفتاب را با دو انگشت خود پنهان و حقایق تاریخی را مسخ کنند، " هوایی " نمی نویسد. او مستدل و مستند می نویسد و بدون تحریف وتخطئه تاریخ وعاری از هرگونه شایبه اغراض ومنافع حزبی وسازمانی. او به خاطر دفاع از حقیقت می نویسد و برای بر افگندن نقاب های مزورانهء دروغگویان نابکار. او مانند آن نزدیکان دروغگوی داکتر نجیب الله که به منظور عوام فریبی و گمراه ساختن مردم هر حرف دروغ ونادرست را بر زبان داکتر نجیب الله شهید می گذارند و ازآن تاریخ می سازند وهیچ گواه وسندی نمی آورند، نمی نویسد. آنچه او می نویسد، بر پایه وهنجار پژوهشی استوار است وبه همین خاطر به دل خواننده می نشیند ، اثر گذارمی شود وبر وجاهت نویسنده وخامهء زیبایش بیشتر از بیش می افزاید.

با خواندن این کتاب ، خواننده متوجه می شود که آقای سنگر بهتر از همه کس می داند که،  جریان های سیاسی در جامعه ودر تقویم می آیند ومی روند ولی در تاریخ می مانند. او مانند هر آدم باورمند به اندیشه وپابند به اصول سازمان سیاسی ، معتقد به آرمان سیاسی خود است وطبیعی است که از منافع حزبی وسازمانی خویش به دفاع می پردازد ؛ ولی به گفتهء بزرگمردی او با حرمت گذاشتن به آرمان سیاسی خود ، به آرمان تاریخ نیز وفادار می ماند، چندان که هنگام نوشتن وتحلیل وبررسی قضایا وجدانش در نوک انگشتانش جاری می شود.

درست مانند مؤمنی که هنگام پرداختن به هر کاری خداوند را بالای سر خویش حی وحاضرمی پندارد . او از کسانی که برای رسیدن به اهداف شان دست به دامن دروغ می زنند متنفر است. اودر آخرین صفحهء شملهء شکسته می نویسد :" ستیز با حقیقت تــــُـف سر بالا ست که به روی خود آدم می افتد. "، همچنان که این تف سر بالا امروزه پس از نشر مقالهء آقای وحید مژده : ( قتلی که کودتایی در پی داشت ) منتشرهء سایت آریایی ( دوشنبه 24 ثور 1386 خ ) بر تربت همان کسی افتاده است که تلویحاً نوشته بود : قتل زنده یاد میر اکبر خیبربه دستور ببرک کارمل فقید صورت گرفته است.

گفتنی است که آقای" مژده" که از جملهءتحلیل گران وپژوهشگران کشور ما هستند ، در این نوشتهء مستند شان افشأ کرده اند که قتل زنده یاد میر اکبر خیبر به دستور گلبدین حکمتیار توسط دونفر تروریستان آن حزب به نام های لطیف که دانشجوی طب بود وبه نام داکترلطیف یاد می شد وجوان دیگری به نام صمد کوچک صورت گرفته بود. او می نویسد که داکتر لطیف در زمان خلقی ها از دانشگاه کابل دستگیر ودر سال

1357 کشته شد. بدون آن که قاتلین او بدانند که وی قاتل شادروان میر اکبر خیبر بوده است. همچنان صمد کوچک که بعد ها به صمد مجاهد مشهور شد ، در اثر پرتاب بم دستیش ، بالای یکی از قلعه های ملیشه های خلقی در ولایت غزنی به اثر انفجار همان بم کشته شد و به این گفتهء شاعر مهر تائید گذاشت : خون ناحق دست از دامان قاتل بر نداشت / دیده باشی لکه های دامن قصاب را؟

به همین خاطر است که آقای نور محمد سنگرمی نویسد که عالی جنابانی که تاریخ را فراموش کرده اند باید بدانند که" حافظهء تاریخ مانند مغز های پوچ آنان نیست ودر دفتر آن سیاه وسفید مشخص است "، و به همین دلیل است که سنگر، در نوشتن امر پر تضریس تاریخ ، شتاب نمی کند، با مسؤلیت می نویسد ونوشته هایش را تا حد ممکن مستند ومستدل می سازد و با آخرین دیدگاه های تاریخنگاری آذین می بندد. آری او می داند که هنگامی که برای تاریخ می نویسد باید به آرمان تاریخ بپیوندد : نوشتن حقیقت و بیان حقیقت و همین !

شملهء شکسته را که بخوانیم متو جه می شویم که این کتاب در رابطه به کتابی که به گفتهء خودش:" توسط افراد عقده مند وشکست خورده در زنده گی های شخصی که به بهانه هفتمین سال شهادت دوکتور نجیب الله بیرون داده اند " نوشته شده است. در این کتاب بر علاوهء آن که خواننده با سیما های واقعی برخی از نویسنده گان آن کتاب معرفی می شود، تحلیل های واقعبینانه یی که بر بنیاد اسناد وشواهد کافی استوار است نیز از حوادثی می یابدکه درست در پیش روی چشمان نویسندهء کتاب ، اتفاق افتاده است . او در مورداین که مصالحه ملی را نخستین بار چه کسی عنوان کرد وبعدها چه کسی ازآن سود برد وامروزه چگونه چند تا عوام فریب تاریخ ونامه نویسان جعلی از آن به عنوان برائت تیم انگشت شمار شان در بزنگاه تاریخ استفاده می کنند ، سخن می زند. ازهمان کسانی که دست به دست K.G.B. دادند وکودتای سیاه وننگین 14 ثور 1365 را برضد ببرک کارمل فقید ، مرحله به مرحله سازمان دهی و اجراء کردند.

نورمحمد سنگردر صفه 63 کتابش در این رابطه چنین می نویسد :

" همین ها بودند که حزب را از درون دزدیدند ، مصالحه ملی را به انحراف کشانیدند ، مسایل ملی ، سمتی وزبانی را دامن زدند ، زن وفرزند وخانوادهء خود ها را با اسعار قیمت بها وسرمایهء بیت المال به خارج فرستادند وبعداً با نمایندهء به اصطلاح سازمان ملل که چیزی بیشتر از یک دستپاک برای صحه گذاشتن به اقدامات تجاوز گرانه امپریالیست ها وکارتل ها ی امریکایی- اروپایی نبود،پیمان بستند واستعفای خود را یک سال قبل تقدیم داشتند . در حالی که از برنامه صلح ملل متحد حرف می زدند ومردم را به آن دلخوش ساخته بودند ، پنهانی با گلبدین ومسعود وربانی وقطب الدین و ... روی معامله گری ها چانه می زدند وبالاخره با یک توطئه پلان شده در شمال تشنج آفریدند تا بایک تیر دو هدف بگیرند: خود را سلامت از کشور بکشند ومسؤلیت سقوط را نیز به گردن دیگران بیندازند . خواستند شب هنگام دزدانه ( شیر واری ) فرار کنند اما مرغ زیرک به دو دام بند می ماند ... "

بد ینترتیب ، آقای سنگر از آغاز تا انجام کتابش از حقایقی سخن می زند که به وسیلهء همین کودتاچیانی که مصالحه را دزدیدند وبعد با بازی ها وزد وبند های اوپراتیفی آن را به لجن کشیدند و به جز شعارهای میان تهی چیزی از آن باقی نگذاشتند واکنون به این دور باطل "مصالحه" گیر مانده اند و به جز از مصالحه ومصالحه گفتن و دیگران را به کودتا محکوم کردن حرف دیگری برای گفتن ندارند ، مسخ شده است .

درحا لی که از فرصت استفاده کرده برای دوست شجاع و خامه پرداز توانا یم نور محمد سنگر ، صحتمندی وپیروزی های بیشتری در امر باز گویی حقایق آرزو می کنم ، خواندن این اثر را به دوستانی که تشنهء فهمیدن حقایق اند ، توصیه می کنم .

 

ومن الله التوفیق