اتحاد و وحدت 21 حزب دموکراتیک - ملی به دور یک برنامه و اساسنامه ،فرایند تکامل ملی ودولت ملی ما را شتاب می بخشد

 

اکادمیسین  دستگیر پنجشیری

 

اتحاد  و وحدت  21 حزب  دموکراتیک - ملی  به دور یک برنامه

و اساسنامه ،فرایند تکامل ملی ودولت ملی ما   را شتاب می بخشد

 

          پس از سقوط  سلطنت ،  استقرار دولت بیروکراتیک نظامی سردار محمد داود ، ترور       استاد  میر  اکبر خیبر و قیام مسلحانه  هفتم  ثور  1357 خورشیدی  ،  ورویارویی  نظامی  و  سیاسی  نیروهای  طرفدار سوسیالزم  وامپریالزم ،ترقیخواه  وواپسگرا ،  انقلاب  وضد انقلاب  در افغانستان ، پاکستان ومنطقه  وپیدایی  یکی از گرهگاههای  تضادهای  حاد بین المللی ، جبر خشن ، طبیعت  زنده گی  وزمان ، افغانستان را  به "  زخم  خونین "  دل آسیا  مبدل کرد.

 مهاجرتهای اجباری  بسوی کابل  وشهر های مرزی مزارشریف ،هرات،  قندها ر، ننگرهار، پکتیا و بسوی کشورها ی همسایه وجهان  روبه  ا  فزایش نهاد.

      ترکیب اجتماعی  ملی ومذهبی  روستاها، شهرها، شهرداریها وولایات تغییر چشمگیری کرد؛     نبردهای طولانی نظامی، ایده ئولوژیک، سیاسی، سازمانی، جنگهای غیرعادلانۀ  قومی، مذهبی  در محلات ، روستاها و دهستانهای سرسبز کشور ما را ، ازدهقانان  بی زمین کم زمین  و  زحمتکشان شهرها وروستاها خالی ساخت .

      باشناخت گوهر ماهیت وعوامل  این  رویدادهای تلخ تاریخ  و پالیسی های توسعه طلبانۀ  سلاطین نفتخوار جامعه جهانی ، نظا میگران پاکستان،  وها بیان  کشورهای عربی  خاورمیانه  ، طاعون طالبان ، القاعده وتنظیمهای تندرو و کندرو افغانی ، اینک  دربرابر نیروهای ملی و دموکراتیک  کشور و جنبش مقاومت  ملی افغانستان ، این وظایف مبرم قرارمیگیرد که  :    

    با درک ضرورتهای نوین مبارزات  دادخواهانه ء ملی واجتماعی،  راهها ووسایل  غلبه  برپراکنده گیهای سیاسی، سازمانی  ورهبری را ؛ پس از نزدیک  به دو دهه  تأخیر، با اهنگی شتابنده تشخیص کنند و صفوف مبارزات ملی واجتماعی  خودرا ، فشرده وفشرده تر نمایند .

ولی برای  نیل  به این اهداف  تاکتیکی واستراتیژیک  پیش از همه باید از وضع  مشخص کنونی جامعه  شناختی داشت و انگاه  راهها  ووسایل  تغییر وضع  را  پیشنهاد کرد .  

       و ضع  جامعه بلاکش ما: 

      به یاد باید آورد که  پس از قیام هفتم ثور 1357  خورشیدی تاکنون هیچ دولتی  قا در به احصاییه گیری  وسر شماری  دقیق نفوس  افغانستان شده نتوانسته است .

    درترکیب نفوس روستا ها و شهرهای افغانستان اگر که شمار زنان ، کود کان، دختران وپسران   جوان  افزایش  چشمگیر یافته است؛ ولی طی  سی  واند  سال جنگهای  تجاوزکارانه کشور ،  کم ازکم  هفت  ملیون  انسان  وطن مجبور  به مهاجرت اجباری گردید ه است.

      اقشار و لایه های نوین اجتماعی ، از جمله صدها هزار افسر و فرمانده لشکری وکارمند کشوری قهراً بازنشسته شد؛ بیش از دو ملیون هموطن عزیز ما معیوب و معلول  گردید؛ بیش از  یک ملیون بیوه زن  و کودک یتیم شد؛ و بیش ازیک ملیون معتاد چرس، هیرویین و صدها هزار  گدایان  وبیجا شده گان  و ملیونها دهقانی که قهراً مجبور به کشت و تولید چرس وتریاک شده اند   همه  وهمه درحال حا ضر از فرایند تولید و توزیع  نعمات  مادی  در داخل کشور جدا افتاده ا ند و  چها ر اسپه   بسوی تباهی میروند ومیدوند.

       به علت افزایش نفوس د هقا نان روستاها وکاهش چراخوارهای  سنتی  وریشه کن شدن جنگلهای انبوه  وپیدایی زمینهای زراعتی " نوشکن " و جنگهای غیر عادلانه طولانی ؛  بر مناسبات دیرینه ویکنواخت  کوچنده گان وچادرنشینان  کشور  نیز ضربات نیرومند  وارد گردید ؛  نفوس کوچنده گان  سنتی  بسیار کاهش یافت ؛ بخشی از کوچنده گان ، صاحبان ترانسپورتهای موتری، سلاحهای سبک  وسنگین، به  تاجران بزرگ ، صاحبان کاخها و سرایها  وتجارتخانه ها در دو سوی  خط دیورند  مبدل شده اند.  این پدیده ها در جنگهای تهاجمی  کوچنده گان  بر هزارستان  بازتاب آشکار، ولی نا خوشایند داشته  است .

   جنگلها ی سرسبزنورستان، کنر و دامان سپین غر و جنگلهای انبوه پسته تخار، بادغیس و دیگر بخشهای افغانستان بیرحمانه  قطع بریده وعریان شده ؛ این افراط کاری  مستبدانه ، قهر طبیعت و خشم  دریاهای سرکش را علیه  طالبان آن  دره ها برانگیخته  است  وهرروز آبادیهای دوسوی  مرز دیورند خراب ومردم ، طعمه  آتش طالبان و سیلابهای خروشان وقهر طبیعت و نظامیگران  پاکستان  وجامعه  جهانی میشوند.

     در وضع  کنونی مهاجرتهای غمناک اجباری جوانان بیکار بسوی شهرها و کشورهای همسایه  منطقه وقارهء اروپا نیز روزتا روز  درحال  فزونی  میباشد .

    نبود امنیت  وبمباردمانهای  حق وناحق اهالی روستاها ی کشور ، شوربختانه  موجبات   محرومیت بیجا شده گان داخلی و خانواده های دهقانان، ازفرایند کار وتولید وتوزیع نیازمندیهای اجتماعی  گردیده است .

      باید د انست که: کوچنده گی بدوی ترین  شیوه ء زنده گی انسان وافغان سیاره ما میباشد؛ دفاع ازین مناسبات پوسیده اجتماعی  خصومت آشکار با کوچنده گان مستعد  به آموزش وپرورش و در مرحله  سنگ اندازی  در برابر رشد  شتابنده  ملی جامعه مستعد به تکامل ما میباشد .

      احزاب و رهبرانی که به فکر وذکر جاودانی ساختن این شیوه زنده گی بدوی درکشوراند واز زور وبازوی این نیروی  بیسواد  وبی سکون وسرگردان  تاریخ  ،  برضد  اقوام  برادر کشور   بهره برداری سیاسی  افزاری  و نا به هنجار  میکنند  ، بدون ترس از اشتباه  آب به آسیاب  نظامیگران  پاکستان، طالبان والقاعده میریزند و به دوام  راه ورسم  قبیله سالاری ، بیسوادی ، فقرسیاه وخشونت اجتماعی  وبه دوام  واپسگرایی وشیوه زنده گی  قرون وسطایی در  کشور خدمت میکنند. 

       ضرورت  پژوهش  وشناخت نو:

       برای  دریافت راهها  و وسایل غلبه بر پراگنده گیهای  سازمانی  ملی سیاسی  و میراثهای سخت جان  تاریخ  باستانی " ، جامعه پرتب وتاب ما ،  در وضع  کنونی ؛ به شناخت نو ضرورت دارد. بنابرین  باید روستا ها، شهرها، شهرداریها ومراکز ولایات را ازنو شناخت؛ درباره ترکیب نفوس روستا ها، دهستانها، ولسوالیها، شهر ها، کوچنده گان، ترکیب اجتماعی، ملی، مذهبی ولایه ها واقشار نوظهور ولایات، شهرداریها ،  شهرها، ولسوالیها ومناسبات میان طبقات اجتماعی، ملی ومذهبی کنونی  پژو هش  کرد.

      به شناخت  نیروهای محرکه ء تکامل اجتماعی و وضع  جامعۀ بلاکش خود پرداخت؛ درباره  گسترش معارف  و سواد مردم ، درجه ء رشد وبیداری  سیا سی و نیازمندیهای حاد جامعه ، معلومات تازه ونو بدست آورد.

      درحال حاضر از سقوط دولت  دکتور نجیب الله و دولتهای صبغت الله مجددی ، استاد برهان الدین ربانی،  طالبان ظلمت واستقرا ر دولت انتقالی و بظاهر " انتخابی "  نیم بند  حامد کرزی امریکایی  افغان تبار ، نزدیک به بیست  سال میگذرد . طی این مدت دکتور نجیب الله  مجبوربه  استعفا ء گردید ؛ راه فرار را به گونه ء  شاه امان الله درپیش گرفت؛  ازبیم  جبهه ء متحد  ملی ـ اسلامی ،  به مرکز نماینده گی ملل متحد درافغانستان پناه گزید وبه دام طالبان  افتاد و شوربختانه  قربانی سیاست سست بنیاد مصالحهء ملی یکسویه خود شد؛ شهرکابل ازسوی مثلث  طالبان  القاعده به فرماندهی نظامیگران  پاکستان  اشغال گردید.

    شاخه های نظامی خلق ،پرچم، سازا وگروه کار ،  دریک جبهه با جنبش ملی اسلامی علیه   القاعده ، طالبان  ونظامیگران پاکستان ، مقا ومت  دادخواهانه را  آغاز نهادند .

با حمله بر آسمانخراشهای  نیویارک و فروپاشی شتا بنده برجها ، توازن  قوای جهانی تغییرکرد؛  افغانستان به یکی از گرهگاههای داغ  جامعه جهانی به پیشاهنگی ملل متحد وامریکا مبدل گردید.

در حال  حاضردرحدود بیش از بیست ویک حزب سیاسی  سیکولار، (عرفی، قانونی ومر دمی )  با حفظ اختلافات  آشتی پذیر درونی خود برضد حضور نفوذ مداخله  ودخالت   تنظیمهای  تندرو   کندرو طالبان نظامیگران  پاکستان  و وهابیان کشورهای عربی خاورمیانه ، ایران آخوندی  و ناتو   وجامعه جهانی و شوربختانه علیه همدیگر درمبارزه ء یکنواخت وفرساینده اند.

     ولی فعالان سیاسی احزاب قرن بیست ویکم دریک فضای بازتر وآزاد تر وامکانات بیشتر زنده گی میکنند ونفس میکشند. صفوف  آنان  درحا ل حاضر غالباً درشهرها، شهرداریهای و مراکز ولایات بزرگ افغانستان به آموزش وپرورش مجانی دسترسی دارند؛ از سایتهای انترنتی رسانه های گروهی ، کتابخانه ها  کم وبیش استفاده میتوانند؛ ولی مشکل اساسی این  احزاب  نوبنیاد، پراگنده گی سازمانی وسیاسی  و جدایی آنان از روستاها، دهستانها، محلات، ولایات  و    از ز حمتکشان ونیروهای اساسی محرکه  تکامل انقلابی  کشور ما میباشد.

     همه فعالان سياسی ورهبران این احزاب  در شهرکابل ، مراکز ولایات ، بویژه درشهرهرات، مزارشریف، قندهار ، ننگرهار و  پکتیا  و د رکشورهای همسایه  و قاره های اروپا ، امریکا ، استرالیا ، از نیروهای  محرکه ء تکامل  تاریخ  و از توده های مردم  و  به گونه ماهیان از آبهای پاک  جدا  افتاده اند. 

 - با فقر، بیماری ، بیکاری ، بیسوادی ، فساد اداری،  مرگ  وغربت ، دست  وپنجه نرم مینمایند.

به باورم  درچنین شرایطی ،  این  ا  حزا ب  سیکولار  به مثابه  چشم وچراغ  روشن دردهای استخوانسوز مردم  افغانستان  میتوانند  و  باید  جنگهای  زرگری خودرا  کنار بگذارند ؛                    دست  و آستینها را  برزنند ؛  برپراگنده گی رهبری وسازمانی  درونی  خود  از طریق  انتقاد  و  انتقاد از خود  واعتراف به اشتباهات غلبه کنند .

   به رشته ها ی  محکم  اتحاد  مبارزه  و و حدت عمل ونظر چنگ زنند و