رفقا! مشت در هوا مکوبید
محمدالله وطندوست
رفقا! مشت در هوا مکوبید
عده یی از رفقا در سازمان حزب واحد دنمارک با توضیح دلایل ،عضویت خود را الی تدویر کنگره در شورای اروپایی و سازمان کشوری دنمارک به تعلیق در آورده متذکر گردیدند که در صورت رفع نقایص و کمبودی ها، تصویب برنامه و اساسنامه مورد قبول به عضویت خود ادامه می دهند و اگر کنگره نیز نتوانست به رهبری های موازی و فراکسیون بازی ها خاتمه دهد در آنصورت راه دیگری را بر می گزینند.
فکر می کنم در سازمانیکه اصل دموکراسی ، علنیت و اصل عضویت داوطلبانه مطرح باشد، چنین موضعیگیری نه تشویش آور است و نه هم قابل نگرانی. بایست هيأت رئیسۀ حزب واحد با ارایه جواب قانع کننده ، به سوالات مطروحه در نامه و یا رفع نقایص به موضوع نقطه پایان می گذاشت.
حال دیده می شود که بجای مسؤولین شورای اروپایی و یا مسؤولین دنمارک حزب واحد ، چند انسان مجهول الهویه و مشکوک با سرهم بندی و حرف های ضد و نقیض خواسته اند امضاء کننده گان نامه را تنبیه نمایند. از فحوای نوشته های این عناصر معلوم می شود که آنها با محافل حاکمه حزب واحد رابطه تنگاتنگ دارند و از جلسات قدمه های مختلفه رهبری حزب واحد در اروپا آگاه اند.
چون این رفقای مجهول الهویه مرا نیز که یکی از امضاء کننده گان نامه رفقای دنمارک هستم، مورد اتهام قرار داده اند، ناگزیرم برای روشن شدن ذهنیت خواننده گان مطالبی را خدمت شان به عرض برسانم.
یکی ازین عناصر بنام محمد سرور نگاشته است که (در راس این گروپ (گروپ امضا کننده گان ) کسی بنام محمد الله وطندوست از سکتاریست های گروه کار قرار دارد. او کسیست که در دهلیز های وزارت عدلیه با تنی چند بالا و پایین رفت تا گروه کار را راجستر نماید).
باید به این محمد سرور خان عضو حزب واحد تذکر داد که امضاء کننده گان نامه هر کدام سابقه سی، چهل سال مبارزه را پشت سر گذاشته با عضویت در حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) به آن حد بلوغ سیاسی و فکری رسیده اند که بدون سر گروپ می توانند خود تصمیم اتخاذ نمایند. از جانبی اگر این محمد سرور نام با مطبوعات سر و کار داشته باشد، می تواند در یابد که سبک و متن نوشته شده با نوشته های من که بار ها از طریق سایت های مختلف مخصوصا پیام نهضت و مشعل انعکاس یافته فرق دارد. من یکی از تایید کننده گان و امضاء کننده گان نامه رفقای دنمارک هستم نه نگارنده آن. اما حاضر هستم از محتوای آن قاطعانه دفاع نمایم.
در مورد عضویت در گروه کار باید به این دوست تذکر داد که عضویت در یک سازمان و یا قطع علاقه از سازمان، نه افتخار است و نه هم مایه شرمساری. مخصوصا در احزاب مترقی و دموکرات حق مسلم هر فرد است که در یک سازمان عضویت داشته باشد و یا از عضویت آن صرف نظر نماید. عضویت من در گروه کار نیز نمی تواند گناه کبیره تلقی شود؛ اما عنوان سکتاریست که نه تنها شامل حال من، بلکه شامل حال عده دیگری از امضاء کننده گان نامه و همه اعضای گروه کار گردیده است، به نظرم از عدم بلوغ عقلی گوینده نماینده گی می کند که جای بحث و گفتگو نیست. معمولاً شؤو نیست های علاج ناپذیر مخالفین خود را می خواهند با این عنوان مورد تحقیر قرار دهند و عطش عظمت طلبی قبیلوی خود را تسکین می بخشند. لیکن نکته دیگر نوشته محمد سرور یعنی بالا و پایین رفتن من در دهلیز های وزارت عدلیه بمنظور راجستر شدن گروه کار نه تنها افترای رذیلانه است؛ بلکه نا دانسته نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان را بی اعتبار ساختن است. یعنی رهبری نهضت در افغانستان و اروپا آنقدر در عملکرد اعضای خود بی تفاوت است که یکی از اعضای رهبری شورای اروپایی و مسؤول کنترول و نظارت شورای اروپایی نهضت در کابل در وزارت عدلیه بالا و پایان می رود تا سازمان دیگری را راجستر نماید؛ اما نهضت هیچگونه اطلاعی حاصل نمی کند و اگر اطلاع حاصل نموده در مورد خاموشی اختیار نموده از عضو خود حتی سوال ننموده که با چه انگیزه یی در دهلیز های وزارت عدلیه بالا و پایان شده است. این مطلب نشان می دهد که محمد سرور خان یا دوست نادان نهضت است و یا یکی از دشمنان آگاه آن. امیدوارم رهبری شورای اروپایی حزب واحد این مورد را بخود روشن نمایند.
دوست دیگری بنام دردمند نوشته است ( دیروز که وطندوست عضو شورای اروپایی و مسؤول کنترول و نظارت شورای اروپایی بود، همه چیز خوب بود اما امروز که در این ارگان ها انتخاب نشده همه چیز بد است. )
به محترم دردمند باید خاطر نشان ساخت که در مورد عریض و طویل بودن تشکیلات شورای اروپایی همیشه صدای اعتراض من بلند بوده در یادداشت ها و صحبت هایم در جلسات رهبری شورای اروپایی همیشه انعکاس داشته است. آرزومند بودم که این قضیه حد اقل بعد از ادغام تشکیلاتی رفع شود، متأسفانه اولین شورای اروپایی حزب واحد نیز دارای همان قدمه های گوناگون تشکیلاتی است که در نهضت فراگیر مورد تایید من و عده زیادی از رفقای دیگر نبود. اما بخش دیگر نوشته این دوست ما در مورد عدم انتخاب من در شورای اروپایی و مقامات آن قابل مکث است. من در جلسه کشوری دنمارک حزب واحد از کاندید شدن و انتخاب شدن در شورای اروپایی با صراحت انصراف خود را علی الرغم پافشاری عده یی از رفقا ابراز داشتم و در جلسه شورای اروپایی نیز شرکت نداشتم؛ مسلم است بدون اشتراک در جلسه اروپایی در ارگانهای شورای اروپایی انتخاب نمی شدم. می خواهم تصریح نمایم که من عدم توافق خود را با تشکیلات اروپایی حزب واحد قبل از تدویر جلسه شورای اروپایی طی یادداشتی به رفقای کمیته انسجام و تدارک فرستاده بودم. لهذا این سوال که من نسبت عدم انتخاب در ارگانهای رهبری شورای اروپایی به امضاء کننده گان ناحیه پیوسته ام، دور از واقعیت است.
شخص دیگری بنام جمیل خادم باز هم پافشاری نموده که من به اشاره سرخابی گویا توطیه تعلیق رفقای دنمارک را سازمان دهی نموده ام. باید به این وطندار گفت که محترم سرخابی در سازمان دنمارک عضویت ندارد و دراین به اصطلاح توطیه هیچگونه منفعتی برای شان متصور نیست، نباید چنین خیره سرانه اظهار عقیده نمود. همین وطندار می نویسد که او (وطندوست) یکروز خلقی بود، یکروز پرچمی بالاخره گروه کار شد. وقتی درسرپل والی بود... به تحریک او نزاع قومی منجر به کشته شدن برادران پشتون گردید. این وطندار حتی از محاکمه من توسط دکتور نجیب و نجات من توسط محترم کشتمند نیز اطلاع داشته است.
غرض روشن شدن ذهن این جمیل جان خادم باید نوشت که من عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان و مدتی عضو سازمان گروه کار و دوباره عضو ح.د.خ.ا، بعد از کنگره دوم حزب مثل همه اعضای حزب، عضو حزب وطن بودم. مدتی نیز با حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان همکاری داشتم. بعدا به نهضت فراگیر میهنی که به نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان مسمی شد و بالاخره با متحد ملی حزب واحد را تشکیل داد، پیوستم. هیچگونه ابهام در سابقه سیاسی من وجود ندارد. توضیح بیشتررا غیر لازم می دانم.
اما در مورد والی بودن و قضیه برادران پشتون و بالاخره محاکمه و نجات من از محاکمه باید ذهنیت این جمیل جان خادم و دیگر خادمین را روشن ساخت.
من مدت کوتاهی منشی کمیته ولایتی سرپل بودم نه والی سرپل. در مدت مسؤولیت من در سرپل حادثه ناگوار قتل هفده نفر از منسوبین یکی از لواهای قومی توسط منسوبین لوای دیگر قومی بوقوع پیوست. هردو لوای قومی سالها با هم نزاع و کشمکش داشتند و ده ها تن از منسوبین یکدیگر را در طول سال ها به قتل رسانیده بودند که هیچگونه انعکاسی در خارج ولایت نداشت؛ اما اینبار چون در بین مقتولین فرزند یکی از متنفذین مشهور سرپل کمال الدین اسحق زی شامل بود، این واقعه توانست در کابل نیز انعکاس یابد و باعث سر و صدای زیادی شد. باید به عرض برسانم که قتل انسان ها بهر نام و عنوانی که صورت گیرد عملیست قبیح و مورد نکوهش. به هیچ صورت قاتل را نسبت تعلق قومی ، گروپی و حتی خانواده گی نمیتوان مورد عفو قرار داد؛ اما در مورد قتل فرزند کمال الدین اسحق زی قضیه از آنجا آب می خورد که کمال الدین اسحق زی توسط برادرش اکبر خان هفت نفر دهقان مظلوم را چندین سال قبل زنده در آتش سوختانده بود . بزرگان سرپل و خانواده مقتولین به غرض داد خواهی به دفاتر مختلف حکومتی سالها سرگردان شدند. اما حکومت شاهی قضیه را به نفع نماینده خود، کماال الدین اسحق زی فیصله نمود. این حادثه دشمنی دوامداری را بین دهقانان مظلوم عمد تاً ازبیک و تاجیک وخاندان فئودال اسحق زی برانگیخته بود که حادثه قتل فرزند کمال الدین نیز ادامه آن حادثه جانگداز بود. شهید داکتر نجیب الله منشی عمومی حزب و رییس جمهور بمنظور توضیح حادثه یاد شده مرا به کابل احضار و در دفترش بدون حضور نفر سومی، من حادثه را با جزییات آن توضیح نمودم. درست است که ذهنیت داکتر را اطرافیانش که از منافع خان بزرگ سرپل حمایت می کردند برآشفته بودند؛ اما صحبت مفصل چهار ساعته به این امر منجر شد که من دوباره به وظیفه خود منحیث منشی کمیته ولایتی ادامه دهم؛ اما من اصرار نمودم که از فرستادن مجدد من در سرپل صرف نظر شود. بالاخره شهید دکتر نجیب الله وعده داد که تا یک ماه عوض من شخص دیگری را تعیين نماید. دوست و همرزم خوبم دوکتور رحمت الله همدرد منحیث والی و منشی ولایتی تعیین و من از مسؤولیت کمیته ولایتی سرپل فارغ شدم. اما مسأله محاکمه و نجات من توسط محترم کشتمند افسانه یی است که من از آن اطلاع ندارم و برای رد این افسانه کافیست متذکر شوم که بعد از آمدن در کابل هنوز پانزده ـ بیست روزی نگذشته بود که من بحیث معاون کمیته دولتی کنترول و تفتیش شورای وزیران تعیین شدم.
پُستی که به حکم رییس جمهور برگزیده می شد. لهذا اگر سوال محاکمه مطرح می بود چگونه در پانزده ـ بیست روزی رییس جمهور حاضر می شد شخصی را که قرار بود محاکمه شود به این وظیفه تعیین نماید. از جانبی مسأله محاکمه منشی کمیته ولایتی بایست در بیروی سیاسی مطرح شده باشد و آقای خادم باید در جلسه بیروی سیاسی حضور داشته باشد که از چنین موضوعی مطلع شده است یا خدا نخواسته شهید داکتر نجیب الله آن قدر بیکار بوده که در هر کوی و برزن این موضوع را توضیح نموده تا این جمیل جان خادم از آن اطلاع یافته است. به جمیل جان خادم و دیگر خادمین ارتجاع باید گفت که هوشدار! تکیه به جلو حرکت کن.
بالاخره دوست دیگری بنام سباوون با طرح منطقی مطالب از مسؤولیت من در کنترول و نظارت و اهمیت این کمیسیون تذکراتی داده اند.
به این دوست محترم باید متذکر شد که کمیسیون کنترول و نظارت شورای اروپایی که قبلا کمیسیون تفتیش نام داشت، تلاش ورزید تا با طرح لاحیه وظایف، کار خود را انجام دهد؛ اما متاسفانه از آغاز مسؤولیت من سنگ اندازی ها در برابر کمیسیون نیز آغاز گردید. در قدم اول علیه یکی از اعضای فعال کمیسیون در المان دسیسه یی براه انداخته شد که قسمتی از وقت کمیسیون را بخود اختصاص داد و بالاخره فیصله کمیسیون از جانب سازمان المان مورد تطبیق قرار نگرفت و رییس شورای اروپایی نیز به حل آن توفیق نیافت.
در مورد بررسی حق العضویت ها و دیگر مطالب نیز موانع و مشکلات عدیده یی دامنگیر کمیسیون گردید.
دو سال قبل که قرار بود از چگونگی حق العوضیت ها گزارشی در جلسه شورای اروپایی ارایه گردد، مسؤولین شورای اروپایی گزارش شعبه مالی را کافی دانستند و کمیسیون کنترول و نظارت را از تهیه گزارش معاف داشتند.
باید پذیرفت که کمیسیون کنترول و نظارت نتوانست وظایف خود را بدرستی انجام دهد و موانع را از سر راه بردارد. مسؤول کمیسیون تفتیش قبلی نیز بنابر مداخلات بی مورد دیگران نا گزیر گردیده بود از ادامه مسؤولیت معذرت بخواهد. تفصیل بیشتر را درین مورد غیر لازم می دانم.
رفقای عزیز!
لطفا در بحث سیاسی از عقده کشایی، تهمت و افترا اجتناب نموده مسایل مطروحه را با وسعت نظر مورد بحث قرار دهید.
در نامه رفقای دنمارک نظریات صریح ، انتقادهای روشن و موضعگیری دقیق انعکاس یافته است.
رفقای مستعار نویس که بعضاً از رهبری شورای اروپایی نیز نماینده گی نموده اند، بهتر است با نام اصلی محتوی نامه را مورد بحث قرار دهند و نظریات سازنده خود را ابراز دارند. باید ما از مرحله طفولیت سیاسی به مرحله پختگی و قوام رسیده باشیم. اگر بعد از این همه فراز و نشیب و این همه حوادث و وقایع باز هم به بلوغ سیاسی نرسیده باشیم در آینده نیز امیدی به بهبود ما وجود نخواهد داشت.
مستعار نویسان محترم!
من در حالیکه بنابر زهر پراگنی و تعرض به شخصیت سیاسی ام ناگزیر شدم این سطور را بنویسم، این بحث را ختم شده تلقی می نمایم.
به هزیان گویی های مستعار نویسان در آینده جز تقدیم سلام حرفی نخواهم داشت.