دارنده گی و برازنده گی روی دوش کارگر! مصیبت کارگر افغانی بودن
یاشار سهندی
19 حمل 1390
دارنده گی و برازنده گی روی دوش کارگر!
مصیبت کارگر افغانی بودن
...آدمی (کارگر) تنها در کارکردهای حیوانی خود یعنی خوردن، نوشیدن و تولید مثل و حداکثر درمحل سکونت و طرز پوشاک خود و غیره، آزادانه عمل میکند و در کارکردهای انسانی خود چیزی جز حیوان نیست. آن چه که حیوانی است انسانی میشود و آن چه که انسانی است، حیوانی میشود." (مارکس دست نوشتههای اقتصادی و فلسفی)
کارگر بودن مصیبتی است مهیب. کارگر بودن یعنی محکوم شدن به تحقیر ابدی. مارکس تاکید میکند کارگر بودن یعنی انتزاع کامل از خویشتن خویش، از انسان بودن. اما "کارگر مهاجر" بودن یعنی هیچ بودن، بخصوص "کارگر افغانی" یعنی هیچ به معنای واقعی کلمه.
برداشتند کره زمین را خط کشی کردند … ، کافی است از این خطوط پایت را بگذاری آن طرف خط همه میریزند سرت که اینجا چکار داری آمدی دزدی!؟ البته نه فکر کنی در محدوده مرزی که ساکن ات کردند همچین آرامش دارید، اگر داشتید جرات به خود نمیدادید که به این فکر بیفتی به آن سوی خط بروی. همین این سوی خط و هم آن سوی خط، هم در "خانه خودت" و هم در "خانه همسایه"، هم در "سرزمین مادری" و هم در "سرزمین بیگانه" در هیچکدام تو کارگر قرار نیست انسان محسوب شوی.
"یعنی چی؟ تو میخواهی کار نکنی، میخواهی مفت بچرخی و مفت بخوری؟!" وقتی که بخصوص مهمان هم هستی باید که حواست به میزبان باشد بهرحال تا یک حدی میزبان مهمان نواز است. "مهمان نوازی تا جایی درست است که مهمان به صاحب خانه صدمه و زیان وارد نکند، زیرا این دیگر مهمان نوازی نیست و حقی است که از اهالی صاحب خانه ضایع میشود."(منصور خان جاوید، یک مدیر صنایع در جمهوری اسلامی) هر چیزی تو این دنیا حساب و کتاب دارد اگرقرار باشد هر کی از راه رسید بشود صاحب خانه که نمیشود، سنگ روی سنگ بند نمیشود.
در این دنیای با حساب و کتاب سود سرمایه، کارگر کارگر است "در کارکردهای انسانی خود چیزی جز حیوان نیست. آن چه که حیوانی است انسانی میشود و آن چه که انسانی است، حیوانی میشود" چه این ور خط و چه آن ور خط.
حال اگر آمدی این ور خط دیگر اصلا صدایت نباید در بیایید اصلا کسی نباید بفهمد تو میتوانی حرف بزنی. "جا به تو دادم دو قورت نیم ات هم باقی است."
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گویا نکته جدیدی کشف کردند میفرمایند:
"هر فردی که در جایی به دنیا میآید باید همان جا ساکن باشد" البته این هر فرد هر کسی نیست جزهمان کارگر.
آقایان که کلفتی کیف پولشان و ترکیدن حساب بانکی شان باعث شده "آقایان" باشند, اما در هر نقطه عالم که خوش آب و هواتر باشد میتوانند ساکن باشند. پول دارند، دارنده گی برازنده گی. دزدی که نکردند زحمت کشیدند نوش جانشان. میخواهد یک خانهای در امارات داشته باشد و یک حساب بانکی در سوئیس؛ اگر بانکی در مالزی هم باشد مورد قبول است.
دوست دارد ملک و املاکی هم در گوشهای از حومه لندن یا همین کنار گوشههای پاریس، و اگر نشد برلین. دزدی که نکرده از دیوار مردم بالا نرفته عقلش را کار انداخته و از دوش کارگر بالا رفته است زندگی او به قیمت خانه خرابی زندگی دهها نفر (شاید هم میلیونها نفر، بسته به این دارد که کجای این نظام قرار گرفته باشد) تمام شده است و بدینسان به همه چیز رسیده است. اما کارگر عقل ندارد اگر داشت کارگر نمیشد. میخواست درسش را بخواند وقتی که جیک جیک مستانش بود فکر زمستانش که نبود دندنش نرم حالا بکشد. البته تو هیچ رسانه رسمی اینگونه رسما وقاحت را به نمایش نمیگذارند, ولی هر دقیقه تو کله همه این را فرو میکنند که آدمهای خاص به جائی میرسند, عوام, هم که عوام هستند, قرار نیست به جائی برسند! کارگر در کشوری که ساکن است جنگ است؟ خب باشد به آقایان چه مربوط. آقایانی که یک کم فکر آخرت هم هستند میگویند:
حالا چون اسلام دستور داده است و مهمان حبیب خداست میتوانند بیایند و بروند تو معدنی یا کوره پزخانهای و کارگر یا نهایتش مقنی باشند. هر چی هم بهش دادند خدا را شکر گزار باشد که راهش دادند و کارش دادند. آخر این کارها سخت و زیان آور است... پس نه میخواستی بگذاریمشان لای پر قو و بادشان بزنیم، همینه که هست. خب حقوق شان را بدهید. چی؟! دیدی پرروهم شدند! جا بهشان دادیم، کار بهشان دادیم، پولم هم میخواهند افغانی....! آهای پلیس مالم را بردند!
"کارگر افغان" نامی است از سر تحقیر، نامی است برای قرنطینه کردن یک بخش از مردم تا زبانش را بریده باشند تا حقش را بتوانند بالا بکشند. این نامی است برای یک بخش از مردم محکوم به مصیبتی بی انتها.
این نامی است که هر ایرانی وطن پرستی شنید, باید خونش به جوش آید. "آی دزد دیدید که بخش وسیعی از سرزمین من را بردند، افغانستان جزء ایران }زمین كهن { بود." و همان ایرانی وطن پرست باید مواظب باشد که افغانها حالا بیگانه هستند. "این سیاستی منطقی نیست که دروازههای کشور را باز بگذارید، فرش قرمز پهن کنید و به نیروهای کار خارجی بگویید بفرمایید هر کجا که دلتان میخواهد کار کنید. ... باید نیازسنجی شود، به طوری که اگر به نیروی کار متخصص نیاز داریم، نیروی کار وارد کنیم و هر کجا که با انباشت نیروی کار مواجه هستیم، نیروهای کار خارجی را اخراج کنیم."
(طاهر زاده عضو خانه کارگر سمنان) وقتی هم اخراجشان میکنید یک قران هم کف دستش نگذارید که بد عادت نشود. چه معنی دارد هر کی از هر جا خواست وارد بشود و هیچ حساب و کتابی هم نباشد؟
مملکت سرزمین آریایی است، درست است که "افغانستان" هم زبان است و روزی و روزگاری جز ملک ایران }زمین كهن { بوده است, اما الان که نیست پس خونی که در رگ افغانها جریان دارد خون ایرانی نیست. "امروزه به هر کوچه و خیابان که سر بزنید، چهار یا پنج کارگر افغانی وجود دارد! سوال من از مسئولان این است که اگر وجود این کارگران غیرقانونی است، چگونه با آنان برخورد نمیشود.... مرزها را کنترل کنید، زیرا امروزه کارگران خارجی به صورت غیرقانونی از مرزها عبور میکنند و در داخل کشور نیز آزادانه تردد میکنند." (طاهر زاده دبیر اجرایی خانه کارگر سمنان). خب پس با این حساب دوباره مملکت به "اشغال افغانها" در آمده است! لابد یک نادر شاه افشاری هم لازم است که افغانها را بتاراند. همه سرداران سرمایه در ایران هیچ وقت از این افتخار دست نکشیدند که تا میتوانند علیه افغانها جوسازی کنند تا آنها را از مردم ایزوله کنند تا بتوانند هر بلایی سرشان بیاورند.
"در کنار واردات بی رویه کالاها و محصولات کشاورزی و صنعتی، شاهد واردات بی رویه نیروی کار هستیم، به نوعی که در هر گوشه و کناری کارگری خارجی فرصتهای شغلی را از آن خود کرده و تاسف آورتر اینکه، شاهد برخورد جدی با این واردات غیرقانونی نیستیم." (همان نماینده محترم مجلس) اگر حاج آقاها و آقازادهها واردات بی رویه محصولات کشاورزی و صنعتی و مواد مخدر واسلحه ... دارند اشکال ندارد فقط باید کمی "ضابطه مند شود." نعمت خدا است، بابتش پول داده شده، نمیشود که دور بریزند. اما افغانی که "بی رویه " وارد شود باید از همان سر کار خِرکش کرد و امان نداد که حداقل وسایل شخصی اش را بردارد باید بردش سر مرز رهایش کرد هر بلایی سرش آمد، آمده به درک. اگر افغانی نیامد، اشکال شرعی ندارد میشود از همان بالای ساختمان به پایین پرتابش کرد. یک افغانی کمتر بهتر.
اگر سازمان ملل بابت هر "مهاجر افغانی" پولی، هر چند اندک میپردازد اشکال ندارد میشود همان را هم بالا کشید. خب این همه از امکانات کشور استفاده کردند این با آن در! اگر افغانی فرزندش در این خاک بدنیا آمد اینجا آن اصل صادق نیست که هر کس هر جا بدنیا آمد همانجا باید ساکن شود. او "افغانی زاده" است، آدم که نیست چه معنی دارد که شناسنامه داشته باشد و مدرسه برود.
مدرسه و درس را میخواهد چکار نهایتش باید او هم چاه بکند و در کورههای آجر پزی کار کند. میشود هر دروغی هم بهم بافت؛ وقتی کار برای خدای سرمایه باشد هر دروغی جایز و لازم است: "کارگر افغانی را به کار میگیرند و بیمه اش میکنند" (دبیر اجرایی خانه کارگر سمنان) میگویند دروغ که کنتور ندارد ونمایندگان سرمایه بی دریغ دروغ میبافند و آرزوی استثمار هر چه بیشتر دارند و کارشان همین است که امکانات این آرزو را فراهم کنند. جناب دبیر اجرایی ادامه دادند: "از مسئولان میخواهم به کشورهای امارات، ژاپن، کره و کشورهایی که کارگران ایرانی در آن کار میکنند سری بزنید. در این کشورها اگر کارگرخارجی بخواهد مشغول کار شود باید٤٠ درصد حق بیمه بپردازد، در صورتی که کارگر خارجی در ایران تنها هفت در صد حق بیمه میپردازد." کی گفته است بی شرمی حدی دارد؟
فکر میکنید اگر در اینترنت سرچ کنید "کارگر افغانی" چی مشاهده میکنید؟ من اینکار را کردم سوای اینکه هر چه مطلب بود در مصیبت این کارگران بود، تا جا دارد شاهد خواهید بود که چگونه این مردمان تحقیر میشوند. به عنوان یک نمونه اشاره میکنم:
در لیست جستجو عنوانی بود که توجهم را جلب کرد هر چند مشخص بود که چه میخواهد بگوید. آن عنوان این بود "فرق مهندس با یک کارگرافغانی"، این ظاهرا به عنوان جک منتشر شده بود. جدولی فراهم شده بود که زندگی یک مهندس را با یک کارگر افغانی مقایسه میکرد. بگذریم از اینکه همین جدول با تغییر بسیار کوچکی با عنوان "فرق یک معلم با یک کارگر افغانی" نیز وجود داشت. در آن جدول فرقها اینگونه ردیف گردیده است:
"در آمد روزانه مهندس: برو تا آخر برج/ کارگر افغانی: روزی ٢٠ تا ٢٥ هزار تومان- کارکرد روزانه مهندس: ٨ تا ١٠ ساعت/ کارگر افغانی: ٦ تا ٨ ساعت- ساعت خواب مهندس: ٤ تا ٦ ساعت/ کارگر افغانی:١٠ ساعت+ ٢ ساعت خواب ظهر- فاصله منزل تا محل کارمهندس: ١٠ تا ٥٠ کیلومتر/ کارگر افغانی ٥ تا ٢٠ متر- درآمد ماهانه مهندس: ٢٥٠ تا ٤٥٠ هزار تومان/ کارگر افغانی: ٥٠٠ تا ٧٥٠ هزار تومان- مالیات مهندس: هر چه زور برسه/ کارگر افغانی: هااااا؟!!- بیمه مهندس: ٤٠ تا ٨٠ هزار تومان/ کارگر افغانی: ای بابا!!- میزان تحصیلات مهندس: ١٦ تا ٢٠ سال/ کارگر افغانی: تحصیلات چیه!!- وسیله کارمهندس: مغز+خودکار بیک+ زبان/ کارگر افغانی: کلنگ و فرغون- امید به زندگی مهندس: ٤٠ تا ٥٠ سال/ کارگر افغانی: ١٢٠ سال" .
این گوشهای کوچک از تبلیغات ضد انسانی بر علیه این مردمان زحمتکش }كارگران افغانستانی{ است که منشا آن به نظامی برمیگردد که کارگر "در کارکردهای انسانی خود چیزی جز حیوان نیست. آن چه که حیوانی است انسانی میشود و آن چه که انسانی است، حیوانی میشود" و این نظام اینها را همه تضمین میکند و هر روز باز تولید میکند.
راه برون رفت آن نه مثلا کار فرهنگی است بلکه سرنگونی نظامی است که خود سر منشا همه این مصیبتها است.
نظامی که بر پایه سود و صرفیدن سرمایه استوار است؛ برای تضمین آن احتیاج است همیشه بخش وسیعی از مردم حقیر شمرده شوند و آنها را شایسته هیچ چیز بشری ندانست. "البته خوردن، نوشیدن، تولید مثل و غیره کارکردهای حقیقتا انسانی هستند اما هنگامی که از سایر فعالیتهای انسانی منتزع و به غایتی صرف بدل گردند، کارکردهای حیوانی هستند" (مارکس، دست نوشتههای اقتصادی وفلسفی) و برای رهایی انسان از این انتزاع انسان از خویشتن خویش تنها با تغییر جهان کنونی ممکن است. کارگر افغانی و کارگر ایرانی و همه کارگران جهان با هر رنگ و زبانی آن نیروی اجتماعی هستند که میتوانند کار این نظام را یکسره کنند تا انسان حاکم سرنوشت خویش گردد.