کارگران، جهانی سازی و ساختن حزب- قسمت دوم

کارگران، جهانی سازی و ساختن حزب- قسمت دوم


نویسنده: اسکات مارشال[1]

برگردان: هما احمدزاده

انشعاب در میان کارگران


من درمورد انشعاب در میان کارگران حرف چندانی برای گفتن ندارم، اما اعضا فکر می کنند که باید چیزی بگویم. ادامه ی انشعاب موجب پدید آمدن مشکلات شده و بی شک تاثیر منفی می گذارد. و دسته بندی های جدید هشدار دهنده ای را می توان در نظرات برخی از رهبران سازمان های کارگری نظیر "تغییربرای پیروزی"[1] دید. با این وجود، حرکت از پائین برای وحدت قوی باقی مانده است.
وحدت درسطح محلی و کشوری "شورای مرکزی کارگران" به پیش می رود. همانطور که قبلا اشاره کردیم، بازپیوستن در سطح محلی است که رخ می دهد، جایی که با پوست و استخوان لزوم آن حس می شود. ما باید به ارائه نظرات خود ادامه دهیم و به ایجاد جنبشی برای بازپیوستن کمک کنیم. همانطورکه قبلا هم گفته ایم، اساس واقعی ای برای انشعاب وجود ندارد، و ضرورت آشکار مبارزه ی طبقاتی و فشار حاصل از سرمایه داری جهانی سازی شده برای بازپیوستن فشار وارد می کنند.
نگرانی من این است که ما در مورد جزئیات "داخلی" انشعاب زیادی صحبت کنیم و گاهی مباحث را تقریبا تبدیل به غیبت کردن پشت سر این و آن بکشیم. ظاهرا راحت تر آن است که در مورد اشتباهات نظری رهبری خاص صحبت کنیم تا اینکه راهی برای کمک بیابیم - به عنوان مثال، اینکه کارگران اتومبیل سازی نتوانستند در مذاکرات امسال ابتکار عمل را در دست بگیرند. می توان بقیه صحبت ها را به بعد موکول کرد.
شرایط اقتصادی
زمان و شاید هم فقدان تخصص اجازه نمی دهد که تصویری کلی از شرایط اقتصادی امروز کارگران ارائه دهم. اما مثل بیشتر کارگران، حتی ما فعالان آموزش ندیده نیز می توانیم بخوبی حس کنیم که شرایط برای کارگران و خانواده های آنان، از جمله کسانی که در طبقه ی کارگر قشر متوسط نامیده می شوند، از بد بدتر می شود. درواقع منظور آن ها از قشر متوسط، کارکنانی است که سطح حقوق و مزایای بهتری دارند.
خانواده های کارگری با سرعت هشدار دهنده ای خانه های خود را ازدست می دهند. در ماه آوریل امسال حراج خانه ها از سوی بانک 65 درصد نسبت به سال پیش بالاتر رفت. این موضوع در برخی از ایالت ها مانند کالیفرنیا، میشیگان، ایلینویز، ایندیانا، اهایو، پیسیلوانیا، جورجیا، و کانتاکی بسیار حاد است. تمامی شاخص ها نشان می دهند که حراج خانه ها برای مدتی شتاب خواهد گرفت. و این درحالی ست که خانه ها روی دست فروشندگان باد کرده است.
سفته بازی در معاملات مسکن توجه زیادی را برانگیخته است. حتی اقتصاددانان حکومتی هشدار داده اند که از دست دادن مشاغل کارخانه ای یکی از علل اصلی میزان نگران کننده ی حراج خانه هاست. و از این بدتر آنکه، درمقابله با این شرایط سخت، میلیون ها خانواده برای غرق نشدن و از دست ندادن خانه هایشان قرض می گیرند و این عملا به معنی این است که درآمد خالص صاحبان خانه باز پائین تر برود.
طبق گفته ی سازمان سیاست های اقتصادی[2]، در سال2005 میزان 1/14 درصد از آمریکائی ها- یعنی 3/41 میلیون نفر- درفقر زندگی می کردند. شاخص ها حاکی از آن است که این ارقام در چند سال اخیر بدتر شده است. ما می دانیم که 46 میلیون نفر هیج بیمه ای ندارند و یا از مراقبت های بهداشتی دولتی برخوردار نیستند، و این تعداد بیشتر هم می شود.
در حالی که هزینه ی زندگی هرروزه افزایش می یابد، حقوق واقعی و قدرت خرید رو به کاهش دارد. هزینه ی کالج سر به آسمان می زند، و بیشترجوانان طبقه ی کارگر که می توانند به کالج ها راه پیدا کنند، با کوهی از بدهی روبرو می شوند. حتی آموزش عالی در کالج ها و یافتن یک شغل تحت نظارت اتحادیه هم کمکی برای خرید خانه و داشتن زندگی خانوادگی سالم نیست.
من فکر می کنم این شاخص های بد زندگی برای کارکنان، به واسطه ی تاثیر میلیاردها دلار هزینه تلف شده ی نظامی ست که روز به روز ابعاد فاجعه بار تری به خود می گیرد. و این درست مانند عواقب اقتصادی ای ست که به واسطه ی جنگ ویتنام به کارگران تحمیل شد. این هزینه همراه با حمله ی شرکت ها برای کاستن حقوق و منافع کارگران و در نتیجه کاسته شدن ازقدرت خرید خانواده های کارگری، ممکن است اقتصاد را به سوی رکود بزرگتری هل دهد.
درهر مورد، جهانی سازی سرمایه داری و صدور سرمایه، همراه با حمله به طبقه ی کارگر، بطور ثابتی سطح و شرایط زندگی برای میلیون ها نفر ازکارگران را به پائین سوق می دهد. عدم امنیت و فشار اقتصادی به وضوح دربین خانواده های کارگری – بر طبق آمار و نظرسنجی های فراوان افزایش یافته است. طبق نظرسنجی ا اف ال- سی آی ا مراقبت های بهداشتی، جنگ درعراق و یافتن شغلی در بالای لیست حقوق مسایل مهم از نظر کارگران و خانواده هایشان می باشد.
کاهش در حقوق و شرایط کار برای کارگران عضو اتحادیه، فشار فراوانی بر تمامی کارگران ازجمله آنهایی وارد می کند که در پائین هرم اقتصادی قراردارند. این واضح است که حمله مدام به اتحادیه ها و کارگران کارخانه های عضو اتحادیه در 25 سال اخیر دارای لبه ی تیز تبعیضی وحشتناکی است.
شغل های اتحادیه ای در کارخانجات و صنایع بزرگ مانند ماشین سازی و فولاد، بخصوص برای آمریکائی های آفریقائی تبار، لاتینی تبار، و سایر کارگران تحت ستم، کلیدی برای داشتن سطح زندگی بهتر، و پیشرفت به شمار می آید. این شغل ها در بالابردن سطح زندگی شهرها نقش کلیدی دارند و زمانی که این نوع شغل ها از بین می رود، شهرها مضمحل می شوند. این واقعیت در شهرهایی نظیر دیترویت و گاری مشخص است. این شهر ها مانند صدها شهر و محله دیگر که بر اساس کارخانجات صنعتی بنیان گذاشته شده اند، عملا از بین رفته اند.
مذاکرات در صنعت اتومبیل سازی
می خواهم به موضوعی بپردازم که فکر می کنم یکی از حساس ترین جنگ هایی است که طبقه و جنیش کارگری امسال با آن روبرو ست. در 14 سپتامبر قرارداد بین اتحادیه ی کارگران اتومبیل سازی[3] که به سه غول صنعت جی ام، کرایسلر، و فورد معروف اند، پایان می یابد. این مذاکرات مثل مذاکرات پیشین نیست که انعطاف هایی از سوی شرکت ها دیده می شد. این مذاکرات درباره ی کاستن قابل ملاحظه ای از مراقبت های بهداشتی، حقوق و سایر مزایا ست که ما همواره از زمان حمله ی شرکت ها با متلاشی کردن اتحادیه ی پی ا تی سی ا[4] در اوایل دهه ی 80 و گسترش بعدی آن به امتیازات در صتعت فولاد و اتومبیل سازی با آن در کشمکش بوده ایم.
مبارزه برای دفاع ازکارگران ماشین سازی در دلفی ناکام ماند. کارگران دلفی مجبور به قبول قراردادی شدند که برای برخی ازکارگران قدیمی به معنای از دست دادن 50 درصد حقوق و مزایا بود. کارگرانی که بهترین دستمزد را داشتند وسوسه و مجبور می کنند که بازخرید شوند تا با استخدام های جدید از میان کارگران جوانتر، کمتر از نصف دستمزد کارگران قدیمی دلفی را به آن ها بدهند. آن ها ساعتی حدود 14 دلار دستمزد خواهند گرفت و آن هم با مزایایی که کاسته و یا حذف خواهد شد. این درصنعتی ست که زمانی بالاترین دستمزد و بهترین شرایط کاری درکشور را ارائه می داد. شگفت انگیز آن است که این صنعت با میلیاردها دلار سرمایه گذاری در خارج از کشور طی سال های اخیر سودهای نجومی برده است.
شکست دلفی باعث شده سه غول صنعت اتومبیل سازی و وال استریت دیوانه وار برای بدست آوردن امتیاز بیشتر به جنگ کارگران بروند. شرکت ها از قبل شروع به چانه زنی در مطبوعات کردند. اول فورد اعلام کرد که به دنبال کاستن 30 درصد از حقوق ها و مزایاست. بعد جی ام و کرایسلر در مجله ی وال استریت ژورنال اعلام کردند که در پی انجام کارمشابهی هستند. من فکر می کنم ما چنین تلاشی برای کاهش دستمزدها را از اوایل دهه ی 20 تا کنون ندیده باشیم. برخی از گزارش های ویلیام زد فاستر[5] را در مورد کاهش دستمزدها توسط انحصارات در اوایل دهه ی 20 مطالعه کردم. این حمله درست بعد از شکست اعتصاب لیتل لستیل[6] در 1919 صورت گرفت. سپس مانند امروز، حمله ی همه جانبه ای به جنبش کارگری انجام شد.
کنگره در دست شرکت های بزرگ و راست های افراطی بود. چیزی که بخصوص بسیار جالب یافتم این بود که اصرار برکاستن زیاد حقوق درست زمانی صورت گرفت که چندین صنعت رهبری کننده شروع به جابجا کردن کارخانه های خود به جنوب، در جستجوی دستمزد کمتر و سطح پائین تر استاندارد زندگی کارگران کرده بودند. کارخانه های پارچه بافی و تولید پوشاک از یک طرف شدیدا بر کاستن دستمزدها در شمال اصرار می ورزیدند، و از سوی دیگر آن ها را علیه همکاران خود با دستمزد کمتر در جنوب می گذاشتند و این درست شبیه اتفاقی ست که اکنون درمورد کارگران اتومبیل سازی، فولاد و بسیاری رشته های دیگر می افتد که آن ها را در برابر سایر خواهران و برادران کم دستمزد خود در کشورهای درحال توسعه می گذارند. تهدید مشخص است. "کوچکترین مشکلی برای ما ایجاد کنید، کارخانه را بسته و شما را بدون هیچ چیز رها می کنیم."
ما در دفاع از کارگران اتومبیل سازی با سئوال های واقعا دشواری درمورد این جنگ مواجه شده ایم. سئوال می شود این جنگ چقدر اهمیت دارد. فکرمی کنم که این روشن است. این جنگی است در دفاع از سطح زندگی تمامی طبقه ی کارگر. ما مطمئنا جواب ساده ای نداریم، اما واضح است که کارگران اتومبیل سازی به تنهائی شانس زیادی برای مقاومت ندارند. قدرت نفوذ آن ها در میان مردم کجاست؟ آن ها تهدید کردند که در دلفی اعتصاب به راه بیندازند، و بعد کوتاه آمدند. شاید برخی از کارگران رهبری اتحادیه را سرزنش کنند، اما من فکر نمی کنم به این سادگی باشد و کسی امکانی برای پیروزی در اعتصاب دیده باشد.
راستش را بخواهید، مشکل بزرگی که ما با آن روبرو هستیم این است که اکثر اعضای رهبری اتحادیه قدرت همبستگی و اتحاد با سایر کارگران را، چه در داخل و چه درخارج، نمی بینند. آن ها متاسفانه این مذاکرات را دارای زمینه ی گسترده ای خارج از صنف خود نمی بینند. اما واقعیت این است که در این شرایط تنها راهی که کارگران اتومبیل سازی بتوانند واقعا ازخود دفاع کنند، همبستگی و اتحاد با جبهه ی گسترده تری از کارگران