فراخوان کميتۀ فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان
فراخوان کميتۀ فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان
مورخ 2012 / 7 / 10
در آغاز سخنی چند بجای مقدمه :
هم ميهنان عزيز، رفقاء و دوستان گران ارج !
نزدیک به صد سال پیش، جنبش مشروطیت در دل ودامان شهر کابل جوانه زد . طی این مدت، مشروطیت اول ، مشروطیت دوم ، نهضت آزاد یخواهان دورا ن شاه امان الله ، حزب مخفی آزادیخواهان به رهبری حبیب الله معلم لیسه ی امانی، جنبش جوانان بیدار ( ویش زلمیان)؛ کلو پ ملی، ندای خلق ، جمعیت وطن به رهبری زنده یاد میر غلام محمد غبار ، سازمان سری " گوند مردم " هوادار جاودان یاد دکتور عبدالرحمان محمودی، نهضت نوروزی 1329 خورشیدی به رهبری زنده یاد خواجه محمد نعیم زوری وعلامه سید اسماعیل آغای بلخی، جمعیت خراسان ازسوی جوانان کرانه های کوکچه و آمو ( سال تأسیس 1331خورشیدی درباغ بابر ) ، تلاشهای پر امیدی را آغاز نهادند.
اگرچه درنخستین سالهای پس از جنگ دوم جهانی، زمینۀ فعالیت احزاب سیاسی، جهت انتخابات آزاد، آزادی بیان و مطبوعات برای نیروهای ترقیخواه وهواداران سیکولاریزم به يک مدت کوتاهی مساعد شد و درسال 1949 خورشیدی انتخابات آزاد انجام یافت. مبارزه در راه تأ مین حقوق وآزادیهای دموکراتیک مردم، طرد حکومت مطلقه واستقرار کامل شاهی مشروطه، آزادی مطبوعات، آزادی بیان ، تدوین قوانین جدید و لغو قوانین پوسیده ی دوران فئوداليزم، مبارزه علیه نفوذ غارتگرانه ی سرمایه های امپریالستی و برضد عواقب شوم انحصارات دولت وکار اجباری وکاربی مزد ( بیگار )، خوش درخشید؛ ولی بادریغ ودرد فریاد اعتراض اشتراک کنند گان مظاهرۀ خیابانی بخاطر آزادی انتخابات دوره هشتم شورا به تاریخ 31 حمل 1331، خاموش وسرکوب شد و 51 تن از رهبران جریانات سیاسی به اتهام اشتراک در فعالیتهای سیاسی، ازجمله ببرک کارمل به گناه اشتراک فعال در تظاهر خیابانی برای آزادی انتخابات، زندانی شدند.
ولی طی سالهای 1946ـ 1963 م پلانهای پنجساله ی اول ودوم انکشاف اقتصادی طرح و تطبیق گردید؛ منابع انرژی برق و زغال سنگ روبه افزایش نهاد؛ شاهراهها وخطوط هوایی احداث شد؛ صنایع افزار سازی وتولید مواد استهلاکی پدید آمد؛ کارگران بیدار صنعتی، تفحصاتی، ساختمانی و ترانسپورتی درعرصه ی تولید سربلند کردند؛ اقتصاد طبیعی و پیشه وری روبه ورشکستگی ونفوس شهر ها روبه افزایش نهاد؛ قیمتهای مواد اولیه ی مورد نياز مردم بالا رفت؛ ناخورسندی توده ها، کارشناسان ملکی ونظامی، روشنفکران ترقیخواه و تحول طلب، روز تاروز افزایش گرفت؛ منا سبات سیاسی،اقتصادی ، فرهنگی و تخنیکی افغانستان با اتحاد شوروی سوسیالستی وسایر کشورهای د موکراتیک روبه توسعه گذاشت ومواضع اتحادشوروی دراین منطقه ی آسیا استحکام بیشتر یافت.
دران هنگام، موقف سرمایه سالاری جهانی درچین ، جنوب شرق آسیا و نیم قاره ی هند رو به ناتوانی نهاد و پایه های نظامهای هوادا ر قبیله سالاری وزمینداری ـ اربابی ( فئودالی ) به لرزه در آمد.
تضاد دهقانان بی زمین ـ کم زمین ومتوسط با فئودالهای حاکم محلی؛ تضاد زحمتکشان افغانستان بادولت فرتوت فئودالی؛ تضاد سرمایه داران نوبه دولت رسیده با اشرا ف فئودال واختلاف نظر محمد ظاهرشاه و سردارمحمد داود صدراعظم درباره شیوه ی حکومت داری خوب وراه رشد اقتصادی ـ اجتماعی ، بویژه درباره ی منا سبات محافل حاکمه ی ا فغانستان با پاکستان، ایران وابر قدرتهای شرق وغرب ؛ همه عواملی بودند که خاندان سلطنتی را در دو راهه ی تاریخی زندگی قبیله يی ، قومی و ملی قرار داد :
( 1) - راه رشد مستقل ملی؛ تحکیم پایه های استقلال ملی؛ طرد نفوذ امپریاليزم؛ تأمین استقلال اقتصادی؛ تأمین حقوق وآزادیهای دموکراتیک مردم؛ تأمین برابری حقوقی اقلیتهای ملی ومذهبی ساکن افغانستان ودردرجه ی اول انجام اصلاحات عمیق ودموکراتیک اراضی وحل مسأله دهقانان در کشور؛ تقویت همبستگی رزمجویانه با اردوگاه صلح و جنبشهای ملی ورهایی بخش ملل ومردمان آسیا، افریقا و امریکای لاتین و پیکار پیگیر علیه فیودالزم ، امپریاليزم و استعمار کهنه ونو به مقیا س جهان.
(2) - راه رشد سرمایه داری و وا بستگی به انحصارات امپریالستی؛ راه دوام وگسترش نفوذ سیاسی، اقتصاد ی، فرهنگی وایدئولوژیک امپریاليزم جهانی در افغا نستان؛ راه اصلاحات خام و نیم بند سیاسی؛ ما ستمالی تضادهای حاد طبقاتی؛ نقب گذاری مناسبات اقتصادی، فرهنگی وتخنیکی افغانستان با اتحاد شوروی وسنگ اندازی در برابر گسترش سکتوردولتی وتولید طبق نقشه بوده است.
ازآن جايی که تقویت ورشد سرمایه داری؛ تشدید مبارزه ی ضد اتحا دشوروی؛ تحکیم مواضع اقمار منطقه یی امپریالزم؛ تقویت اقمار قرون وسطایی وتضعیف جنبش انقلابی کشور، با منافع حیاتی تکیه گاههای محلی محافل امپریالستی جهان سازگاری تنگاتنگ داشته است. بنا براین جناح ثبات پرست وکژاهنگ سلطنت، برای نگهداری ودوام تخت وتاج و سلطه ی سیاسی خویش، راه دومی و راه زوال را درپیش گرفت ؛ درنتيجه محمد داوود صدراعظم مستعفی و کنار زده شد.
دکتور محمد یوسف وزیر معادن وصنایع حکومت سردارمحمد داوود، به تاریخ 19 حوت 1341 خورشیدی به تشکیل حکومت انتقالی مأ مور شد. درمیزان 1343 خورشیدی، قانون اساسی وضع ونافذ گردید؛ دوبار شورای ملی گشایش یافت. طی دو دوره ی تقنینیه ، حکومتهای: دکتور محمد یوسف ، محمد هاشم میوندوال، نوراحمد اعتمادی، دکتر عبد الظاهر و محمد موسی شفیق ، زیر شعارهای " دموکراسی افغانی " ، "جها د ملی " ، " مساوات " و " مشروطیت " رویکار آمدند. رعایت ارشادات دین مبین اسلام؛ حفظ استقلال و تمامیت ار ضی؛ مبارزه در راه مشروطه شاهی ؛ اتحاد ملی ، دموکراسی، تداوم سیستم پلانگذاری دراقتصا د ملی؛ حمایت و تشویق صنایع خفیفه؛ تشبثات انفرادی واقتصاد مختلط؛ انکشاف مناطق عقب نگهداشته شده؛ انکشاف روستاها ،توجه به شهر سازی، تجدید نظر بر تشکیلات اداری ـ قضایی ـ فرهنگی؛ اصلاحات زراعتی، تأسیس کوپراتیفها، استفاده ی همه جانبه از معا دن؛ عدم الحاق به دسته بندیهای نظامی؛ تا ئید اساسهای کنفرانس " باندونگ " واعلامیه بلگراد؛ دفاع ازجنبشهای ملی وآزاد یبخش ملل ومردمان آسیا، افریقا و امريکای لاتين، بویژه دفاع از مطالبا ت مشروع مردم پشتونخوا، بلوچستان و حل مسالمت آمیز این مسأله های ریشه دار تاریخی؛ تقویت مناسبات دوستانه وبرادرانه با کشورهای همسایه وممالک اسلامی؛ احترام به منشور ملل متحد؛ گوهر و مضمون اساسی پروگرامهای اصلاحی حکومتهای این دوره را تشکيل می داد.
اما، باهمه دریغ ودرد باید گفت که هیچ یکی ازاین حکومتهای به ظامر دموکراتیک ـ ملی به اصلاحات اراضی بسود دهقانان وبه اشتراک آنان گرایشی نشان ندادند واز جنبش دموکراتیک وضد فئودالی دهقانان پشتیبانی نکردند ؛ ولی رویهمرفته در پروگرامهای آنان گرایش به رشد سرمایه داری وعلاقه به تأسیس نهادهای دولتی بازتاب روشن داشت.
اگر چه این پروگرامها در جلسات رأی اعتماد شورای ملی به تصویب می رسید؛ ولی اکثریت اعضای ولسی جرگه ، در دوره های 12 و 13 دربرابر طرحهای اصلاحی جداگا نه حکومتها سرسختانه مقاومت واپسگرایانه می کردند و مجلس شورا به مرکز برخوردهای حاد سیاسی ، اجتماعی وملی مبدل می شد.
نماینده گان طبقات واقشا ر ملی ودموکراتیک جامعه برای نخستین بار پس از انتخابات دوره ی هفتم شورای ملی ، امکان مباحثات آزاد وحق بیان منافع اجتماعی خود را از نماینده گان وابسته به محافل حاکمه بدست آوردند. اما در دهه ی چهل خورشيدی بود که برای شناخت وتجدید تربیت آگاهان سیاسی وروشنفکران نورسته ومخالفان گونا گون نظام سلطنتی و پخش اندیشه های پیشرو مخالفان سیاسی دولت، قانون مطبوعات تدوین ونافذ شد. جراید خلق ، پرچم ، شعله جاوید ، وحدت ، مردم ، مساوات ، روزگار، صدای عوام ،افغان ملت، ملت ، افغان ،افکارنو، پیام امروز ، کاروان ، پیام وجدان، گهیز و پکتیکا... با اصول ،عقاید وجهان بینیهای متفاوت به بیان ديدگاههای سیاسی ونشر هدف های مرامی نیروها ولایه های مخالف ومختلف اجتماعی آغاز نهادند.
جمعیتها و سازمانهای سیاسی چپ ، چپگرا ، چپ رو، راست، تندرو، میانه، کندرو، دموکرات ، به شیوه های آشکار وپنهان علیه همدیگر به فعالیتهای سازمانی سیاسی ونشراتی پرداختند. مبارزات مرامی وسیاسی این نیروها تشدید یافت. نیروی سازما نیا فته ی سیاسی، از همه اشکال مبارزه، ازجمله ازتظاهرات خیا بانی به مقصد بیان منافع اجتماعی خود بهره برداری کرد .
در دهه ی دموکراسی " تاجدار " ، نهضت اعتصاباتی کارگران به نحو بی سابقه یی گسترش یافت ؛ طبقه کارگر، بویژه عناصر جوان و آگاه آن در جریان این اعتصابات، درسهای سودمندی آموخت؛ از دشمنان طبقاتی ومحافل حاکمه مواضع نوینی به چنگ آورد؛ صاحبان وسایل تولید را به گذشتهای خرُد وبزرگ عیانی وادار کرد؛ ساعات کار کاگران ، از 12ساعت روزانه به هشت ساعت کاهش یافت؛ نان چاشت، لباس کار، وسا یط ترانسپورتی برای کارگران نساجی گلبهار ، پلخمری و دیگر مؤ سسات تولیدی مهیا شد؛ کارفرمایان ، ونوکران برجسته سرمایه سالاران ازان پس " تکیه به جلو " ومهار شد ند؛ در اصولنامه کار وکارگر افغانستان تجدیدنظر خام، نیم بند ومحتاطانه بعمل آمد.
موجز این که : کارگران وزحمتکشان افغانستان ، ازنهضت اعتصابی ومبارزۀ اقتصادی طبقه کارگر ترقی آفرین کشور واز برخورد صاحبان وسایل تولید ودستگاه حاکمه ی نیمه فئودالی ، طی دهه ی دموکراسی " تاجدار " ، درسهای وحدت ، تشکل ، مبارزه وپیگیر ی آموختند؛ به نقش سازنده ودگرگون کننده ی کارگران و به ضرورت همبستگی رزمجویانه با ساير اقشار ولایه های تحول طلب اجتماعی بیش ازپیش معتقد و آگاهی یافتند.
اگرچه در دهه ی دموکراسی شاهانه، قانون اساسی تصویب ونافذ شد وزمینه های فعالیتهای سیاسی، تظا هرات ،آزادی نیم بند مطبوعات وآزادی انتخابات کم وبیش مساعد گردید و حاکمیت بظاهر به توده ها انتقال یافت؛ ولی ازهمان آغاز انفاذ قانون اساسی، گرایشهای ضد دموکراتیک ونامردمی محافل حاکمه بوضوح کا مل آشکار بود ؛ ازجمله آزادیهای محدود مصرحه درقانون اساسی به قوانین فرعی میخکوب شده بودند؛ دربرابر تدوین وانفاذ قانون احزاب سیاسی، قانون جرگه های ولایات، قانون شهرداریها وقانون ولسوالیها و اجتماعات، سنگ اندازیهای آشکار وپنهان انجام یافت ؛ طبل کهن و گوشخراش تسلیم طلبی ، معامله گری وتجارت سیاسی نواخته شد ؛ سیاست داخلی وخارجی حکومتها روزتاروز جنبه های ارتجاعی تری به خود گرفت. طی دو دوره تقنینیه، تظاهرات مسالمت آميز کارگران، دانشجویان، جنبش 3عقرب 1344 خورشیدی ( 1966 میلادی) وفرکسیون پارلمانی جمعیت دموکراتیک خلق در شورای ملی، با خشونت تعصب آمیز سردار ولی داماد شاه سرکوب خونین گردید و برآزادی بیان قلم، بویژه برجراید غیر وابسته، حمله های توطئه گرانه صورت گرفت؛ نهضت اعتصابی ومارش ظفر آفرین کارگران نفت وگاز شبرغان مسير خود را تا شهر پلخمری باز کرد ودولت به عقب نشینی آشکاری مجبور گردید. کارگران ثا بت قد م فابریکه های افزار سازی جنگلک ، نساجی گلبهار و پلخمری؛ کارگران سپین زر کندز، مطبعه ی دولتی وتفحصات شبرغان توطئه گرانه وخودسرانه بازداشت، محاکمه واز کار اخراج گردیدند. کارمندان زحمتکش دولت، روشنفکران داکتران معلمان، دانشجویان ودانش آموزان دانشگاهها و وزارت آموزش وپرورش خودسرانه توقیف وزندانی شدند. بر حریم دانشگاهها ولیسه های شبانه ی ابن سینا ودارلمعلمینهای کابل، هرات ، مزار شریف و غزنی حمله های جارحانه انجام یافت . افکار و عقاید سیاسی کارمندان معارف به شیوه ی قرون وسطایی تفتیش می شد ؛ استادان معارف وکارمندان وطنپرست دولت بی جهت ازیک گوشه به گوشه دیگر کشور سنگ فلاخن می گردیدند؛ بر نماینده گان انتخابی اتحادیه ی کارمندان وکارگران هوانوردی ملکی حملۀ وحشیانه شد وشماری از آنان بی باکانه به زندانها افتاد. در آغاز صحنه سازیهای انتخاباتی از سوی دستگاه حاکمه فضای ترس ورعب ایجاد گردید؛ از بیا نیه رادیو یی ریس حکومت سخنان تهدید آمیزی پخش و شنیده شد؛ بر کاندیدان پیروزمند جمعیت دموکراتیک خلق در پنجشیر، کندز وتخار حملات توطئه گرانه صورت گرفت؛ در لیسه های لغمان ، سرخرود ، کشم ، هرات وپکتیا به تحریک نظامیگران پاکستان؛ بر کادرهای آگاه جمعیت دموکراتیک خلق ضربات خونینی وارد آمد.
دردهه دموکراسی تاجدار ( 1963-1973) انباشت سرمایه بوجود نیامد؛علیه سرمایه گذاریهای دولت سنگ اندازی صورت گرفت؛ حجم سرمایه گذاری درپلان سوم پنجسا له ی اقتصادی به 25 ، 19 ملیارد افغانی کاهش یافت؛ رشد نیروهای تولیدی به تناسب ظرفیتها و امکانات درون جامعه، خیلی کندشد؛ به انکشاف زراعت نیز چندان توجهی نشد؛ در تغيير دادن مناسبات کهن تولیدی فئودالی به نفع توده های مردم هیچ گونه اقدام بنيادی صورت نگرفت؛ زنجیر های استثمار دهقانان فقیر دست نا خورده باقی ماند؛ بازار ملی توسعه پيدا نکرد؛ درنظام مالیاتی افغانستان به نفع طبقات واقشار تهیدست جامعه تحولی آشکار نشد؛ مالیات مستقیم روبه تنزل نهاد؛ مصارف دولت ومتناسب به آن مالیات غیر مستقیم افزایش یافت؛ دربهبود کیفیت اجناس صادراتی وافزایش اقلام صادرات کشور توجه لازم مبذول نشد؛ سیاست پولی دولت ، بویژه اسعار خارجی دستخوش نوسانات ودست بازیهای بازار سیا ه گردید ودولت قادر به کنترول اسعار خارجی شده نتوانست . نماینده گی خارجی وتاجران از امتیازات غیر قانونی برخوردارشدند.
این همه لجام گسیخته گیها ونا بسامانیها موجبات کندی رشد صنایع وترقی اجتماعی را فراهم آورد . وضع کارگران بهبود نیا فت؛ زنجیرهای استثمار وستمهای فئودالی پاره ودر هم شکسته نشد؛ سطح زنده گی مردم سال به سال پایین آمد؛ همزمان با صعود قیمتها ،معاش کارمندان وپرسونل خدماتی افزایش نیافت؛ فرزندان بینوایان از حق تعلیمات همگانی وتحصیلات عالی محروم گردیدند.
پس از جنگ دوم جهانی وشکست فاشیزم هتلری وظهور اردوگاه سوسیالستی، بویژه پس از لویه جرگه 1334 خورشیدی، درنتیجه گسترش مناسبات نظامی، اقتصادی، فرهنگی وتخنیکی افغانستان با اتحادشوروی ودیگر کشورهای سوسیالستی ،شماری از مؤسسا ت صنعتی وتولید ماشینی درکشور ما جوانه زد؛ ولی در آستا نه ی زوال سلطنت مطلقه،این شیوه ی تولید طبقات واقشار قرون وسطایی، بویژه پیشه وران وکارگران صنایع د ستی را به عقب می راند وازجریان تولید ساقط می کرد. همچنین خرُده بورژوازی شهری وپیشه وران روستاها به علت ورود بی بندوبار کالاهای استهلاکی ولیلامی کشورهای پیشرفته ی سرمایه داری و اقمار پاکستانی آنها و به سبب تعقیب سياست اقتصادی ضد ملی درهای باز ، در سراشیب ورشکستگی قرارگرفته وبه تندی رو به فروپاشی می نهاد و درجریان این تحولات اقتصادی ـ اجتماعی ، جوانه های نورستۀ طبقه ی کارگر رشد می نمود ونقش دگرگون کننده ی خودرا درجنبش ملی ـ دموکراتیک ميهن روز تا روز می شناخت.
این طبقه ی نوظهور اجتماعی ازابتدایی ترین حقوق دموکراتیک وصنفی خود محروم بود . انجنیران معادن وکارمندان شرکت برق به اتهام دفاع ازحقوق صنفی خویش به زندانها رفتند؛ کرامت انسانی زندانیان سیاسی با خشونت تعصب آمیز ی لگد کوب میگردید؛ بیروکراسی فاسد ازجذ ب کارمندان دارای آموزشهای عالی عاجز شده بود. قرار داد ننگین معاملۀ آب هیلمند با ایران اسباب خشم ونفرت همه طبقات واقشارملی - دموکراتیک وهمه نیروهای وطندوست کشوررا برانگیخته ساخت.
فقط در چنین وضعی که توده های خشماگین افغانستان از خوابهای قرون وسطایی باید بیدار می شدند ، بپا می خاستند ، به پیش میرفتند و نیروهای محرکه ی تکامل جامعه درجهت واژگونسازی نظام قبیله سالاری وزمینداری اربابی وپیروزی انقلاب دموکراتیک و ملی سمت وسومی یافت؛ ناقوس مرگ سلطنت و واژگونسازی تاج وتخت محمد ظاهر شاه، درنیمه های شب 26سرطان 1352خورشیدی توسط اردوی منظم ملی ، بصدا در آمد وسردارمحمد داود به سرنوشت توده های مردم حاکم شد.
بااستنبا ط از آنچه گفته آمد ؛ هرگاه برمبنای بينش علمی و ديالکتيک زمان؛ زندگی اجتماعی در مسير حرکت و تکامل دايمی قبول و رکود و توقف حالتی گذرا و موقتی پذيرفته شود ؛ نتيجه چنين است، که نهضت عدالتخواه و تحول طلب مردم افغانستان، دربستر کنُشها و واکنُشها وافت و خيزهای رزمجويانه ، سرانجام از درون جامعه و از متن خواستهای برحق توده های زحمتکش ميهن ، دوباره قد برافراشت و شرايط بالنسبه مساعد ملی و بين المللی ، زمينه ساز آن گرديد تا حزب دموکراتيک خلق افغانستان، بمثابۀ وارث و ادامه دهندۀ سنن پرافتخار مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری هرسه نهضت مشروطيت خلقهای ستمديدۀ کشور، باديد وسيع تر و درونمايۀ باورمند به جهانِ درحال تغيير و تکامل ( جهانبينی علمی و جامعه شناسی علمی )، من حيث يک ضرورت مبرم زمان، بتاريخ 11 جدی 1343 خورشيدی، مطابق اول جنوری 1965 ميلادی تشکيل و به فعاليت آغاز نمايد.
ح. د. خ. ا از بدو تأسيس خويش درچوکات يک سازمان سياسی متشکل و دارای مرامنامۀ علماَ تنظيم شده درعرصه های سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی، انجام وظايف بزرگ و اساسی را ، به هد ف رفع نيازمندی های مبرم و حياتی توده های مردم، درسرلوحۀ کار و فعاليت خود قرار داد که تفصيل آن در بخش اول ، صفحۀ سوم طرح " خطوط اساسی اهداف مرامی و برنامۀ ح. د. خ. ا " منتشرۀ سايت "سپيده دم " درج است .
زندگی و فعاليت ح. د.خ.ا پس از تأسيس آن ، دردوران موسوم به دهه ی قانون اساسی با روند تحولات سياسی در درون جامعه ، محکم گره خورد. اشتراک شماری از شخصيتهای حزبی در مبارزات پارلمانی و انتخاب برخی از آنان بحيث نمايندۀ مردم در شورا ( دوره ی دوازدهم و سيزدهم ) و توطئه گری نظام دربرابر تعدادی از کانديدان پيروزمند حزب و سند سازی و ترتيب پرونده های جعلی به مقصد زندانی کردن آنان در آخرين دورۀ تقنينيۀ اين دهه ؛ بيانگر نفوذ و اعتبار اين حزب در بين جامعه بود .
دراين برهه ای از تاريخ مبارزات سياسی درکشور، ح. د. خ. ا توانست در وجود فرکسيون پارلمانی خويش تحت رهبری ﺯﻧﺪﻩ ﯾﺎﺩ ببرک کارمل ، با استفاده از تربيون شورا، به افشای چهره های ضد مردمی حکومتهای ارتجاعی وابسته به نظام فئودالی ، ملاکين بزرگ ستمگر و بيروکراتهای فاسد بپردازد و نيات شوم ارتجاع بين المللی ، استعمار ( نو و کهنه ) و امپرياليسم جهانخوار را درقبال سرنوشت خلقهای بپا خاسته ی جهان ، برملا سازد و از آزادی ، صلح ، دموکراسی ، ترقی و پيشرفت اجتماعی دفاع بعمل آورد و نقش خود را در امر بيداری و بسيج نيروهای ملی ـ مترقی و وطنپرست ايفاء نمايد.
ح. د.خ. ا با نشر اهداف مرامی و انديشه های سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی دور و نزديک ( تاکتيک و استراتژی) خويش درارگانهای نشراتی خود، جرايد خلق و پرچم درفاصله های زمانی متفاوت؛ رسالت تاريخی خويش را در راه اشاعه ی انديشه های بيدار كننده و ترقيخواهانه؛ درسازماندهی فعاليتهای سياسی؛ درضديت با ارتجاع و امپرياليسم؛ دردفاع از آزادی، دموکراسی، صلح، ترقی، عدالت و پيشرفت اجتماعی... ايفاء و خدمات شايان تبليغی و آگاهی دهنده را درتنوير اذهان توده های مردم، انجام داد.
ح.د.خ. ا تعداد زياد تظاهرات، مارشها، ميتنگ ها، راهپيمايی ها، اجتماعات واعتصاب های سياسی را سازماندهی کرد و در آنها فعالانه اشتراک ورزيد و رهبری عده ای از آن را بدست گرفت.
حزب با تلفيق اشکال مبارزه ی سياسی ( مخفی وعلنی ) ، صنفی و پارلمانی با همدگر، موفقيتهای چشمگيری بدست آورد و با جذابيت درخشيد.
ح.د. خ.ا، با حمايت بيدريغ از مبارزات برحق خلقهای ستمکش درقاره های آسيا، افريقا و امريکای لاتين و ساير زحمتکشان جهان، دربين احزاب مترقی و پيشتاز کشورها و قاره ها، اعتبار بين المللی کسب کرد و بحيث حزب انقلابی پيشرو مردم افغانستان ، در خانوادۀ احزاب برادر بمثابه ی حزبی شناخته شد که در روشنی جهانبينی علمی و برمبنای اصول مرامی خويش، مبارزه می کند.
ح. د. خ. ا ﻣﺒﺘﻜﺮ تأسيس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان و سازمان دموکراتيک جوانان افغانستان دراين برهه ای از تاريخ کشور بوده است که با رهنمايی دلسوزانه در راستای سمت يابی درست فعاليتهای آنها درپروسه ی بسيج و تشکل زنان و جوانان ( دختر و پسر ) برمبنای اصول مبارزه در راه حصول حقوق صنفی و آزادی های اجتماعی آنان ، گامهای مؤثر و سازنده ی را برداشت و وظيفۀ انسانی خويش را درامر بيداری سياسی زنان و جوانان ، بشکل شايسته و نيکو انجام داد.
ح. د. خ. ا، از تأسيس نظام جمهوری درافغانستان ( 26 سرطان 1352) استقبال نمود و از خط مشی رسمی و سياسی دولت نوبنياد ( بيانيه تاريخی "خطاب به مردم افغانستان") پشتيبانی کرد . وليک دراين مرحله درنتيجه ی دسايس و توطئه های ارتجاع داخلی ـ منطقه يی و بين المللی و امپريالسم جهاﻧﯽرهبری دولت وادارﺑﻪ چرخش عقبگرايانه؛ ضديت با نيروهای ملی ـ دموکراتيک و وطنپرست ، ازجمله با ح. د. خ.ا؛ زيرپا گذاشتن وعده های داده شده به مردم افغانستان؛ انصراف از خط مشی سياسی اعلام شده اش گرديد و با گردن نهادن به خواستهای اسارتبار غرب ، بويژه امريکا و انگليس و تسليم شدن به مطالبات دولتهای ارتجاعی عربی و منطقه ، ازجمله مصر ـ عربستان سعودی ـ ايران و پاکستان ، عرصۀ کار و زندگی را برکليه نهاد های فعال سياسی مردمی در جامعه تنگ و دشوار ساخت.
قابل تذکار دانسته می شود که ح. د. خ. ا، درپهلوی درخشش آغازين خود، با مشکلات درون حزبی نيز روبرو شد که در فرجام منجر به بروزانشعاب ها درحزب گرديد که تفصيل آن در بخش اول صفحه 4 طرح " خطوط اساسی اهداف مرامی و برنامۀ حزب " منتشرۀ سايت سپيده دم بازتاب روشن دارد.
زمانی که محمد داوود ( علی رغم اين که ﺩﺭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﯿﺎﻧﯿﻪ ﯼ ﺭﺍﺩﯾﻮﯾﯽ ﺧﻮﺩ،«ﺩﻫﻪ ﯼ ﺩﻣﻮﻛﺮﺍﺳﯽ» ﻇﺎﻫﺮﺷﺎﻫﯽ ﺭﺍ، «ﺩﻣﻮﻛﺮﺍﺳﯽ ﻗﻼﺑﯽ» ﺧﻮﺍﻧﺪه بود ) از خط مشی ترقيخواهانه انصراف نمود و بجانب راست لغزيد و به تعقيب آن در سال 1355 قانون جزا و درسال 1356 قانون اساسی نظام جمهوری تصويب و انفاذ پيداکرد و سيستم يک حزبی درافغانستان رسميت يافت و برطق اين قانون تمام راههای قانونی برای فعاليت های سياسی و صنفی تمام احزاب و سازمانهای سياسی و اجتماعی مسدود گرديد و شرايط زندگی بر همه نيروهای صديق و وطنپرست ضيق ساخته شد و در ميزان فشار بر ح. د. خ. ا و ساير نهاد های سياسی ، ملی و دموکراتيک ، ترقيخواه و ميهن دوست ، افزايش بعمل آمد ؛ در اين وقت بود که بيش از هرزمان ديگر ، ضرورت تأمين وحدت مجدد جناح های حزب و اتحاد همه وطنپرستان ، احساس گرديد.
بربنياد اين نياز مبرم بود که کار آغاز پروسۀ وحدت مجدد ح. د.خ.ا بتاريخ 12 سرطان 1356 ، با تدوير کنفرانس مشترک هردو جناح ( خلق و پرچم ) ، پايان يافت.
وحدت مجدد ح. د. خ. ا زمينه ی آن را فراهم آورد تا بر سياست و پلانهای سرکوبگرانه ی رژيم ، بويژه به آرزوهای خام راستگراترين عناصر داخل حکومت ، درموقع مناسب لگام زده شود و حزب از خطر نابودی نجات يابد و با وارد آوردن تغيير در شيوه ی فعاليت خويش، آمادگی های لازم را درمقابله با دسايس و توطئه های ارتجاع داخلی و خارجی و امپرياليسم جهانی داشته باشد و صفوف خ
مقالات مرتبط
اجازه دهید این جانب حریف "حریف" بهترین درودهای صمیمانه خود و رفقای رهبری کمیته فعالین حزب دموکراتیک... ادامه
جنبش دادخواهی،عدالت محور، انقلابی، دموکراتیک و مردمی افغانستان،یکی از بهترین های خود را از دس... ادامه
در این روز ها افزون بر حمله های انتحاری و انفجاری؛ ماین گذاری و انفجار موتر بمب ها و ماین... ادامه
طوری که به همگان مبرهم است؛ جنبش بین المللی زنان یک بخش مهم مبارزه ی جهانی برضد جنگ و جنگ افروزی و ت... ادامه
پنجا وششمين، سالروز بنیاد گذاری حزب دموکراتيک خلق افغانستان، حزب رزمندگان و جان باختگان آرمانهای وال... ادامه
يازده سال پيشترازامروز، کميتۀ فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان، طرح «خطوط اساسی اهداف مرامی وبرنام... ادامه
بیش از پنج دهه ازحيات سياسی ح. د. خ. ا، اين گردان انقلابی و پيشتاز مبارزات دادخواهانه مردم افغانستان... ادامه
اجازه دهيد تا صميمانه ترين تبريکات و شادباشهای خود وسايراعضای صادق و معتقد به آرمانهای ولا و انسانی... ادامه
با اندوه بی پایان خبر آمد که بانو خدیجه خرسند یکی از آموزگاران سابقه دار در آموزشگاه های شهر کابل،... ادامه
امروز مصادف است با رويداد بزرگ تاريخ ساز ششم جدی 1358 خ؛ روز سرنگونی مرگبار حاکميت و فرمانروايی حفيظ... ادامه
درود به رفقای گرامی، همرزمان شرکت کننده در این روز تاریخی، یاد بود جاودانه شدن رفیق ادامه
و باز در نبرد هیجان انگیز مرگ و زندگی، مرگ یکی از بهترین ها را از ما گرفت و رهروان راه رهای... ادامه