افغانستان درعقب پردۀ دوُد بخش اول
برگردان- محمد عارف عرفان
افغانستان درعقب پرده دوُد
نویسنده : داکتر. گویال ، ژورنالیست ، نویسنده ، استاد
و فعال سیاسی کشور هندوستان ـ دهلی 1984
برگردان : محمد عارف عرفان
(بخش اول)
درباره مولف کتاب :
داکتر(GOYAL) ،متولدسال (1929)درکشور هند، یک روشنفکرمتعهد وبطورهمزمان ، ژورنالیست ، نویسنده ،استاد وفعال سیاسی بوده ودرطبع وانتشار مطالب زیاد تاکنون همت جسته است.
داکتر« گویال » یکی ازآنجمله افرادیست که به کا « رسانه ای » بیشتربه حیث « وسیله ی» ، گفتمان راجع به پرابلم های ملی وبین المللی نگاه نموده تا محض ُبعد حرفه یی آن.او کار خویش را در (1946) دربخش رسانه یی آغازودرمقام « ویرایشگر » و سردبیرمجلات و رونامه ها ایفای وظیفه نموده است . درسال 1956، تحصیلات عالی خویش را دررشته ژورنالیزم به اتمام رسانید ودرسالهای 1956ـ 1963در دانشگاه(Kirori Mal)دهلی،مشغول تدریس ادبیات زبان انگلیسی بود.درسال 1968،اوسردبیرمجله « دموکراسی سیکولار » ودرسال(1966 )سردبیرمجله « جریان اصلی» بود.اومجلات ، جزوه ها ورساله های متعدی را بنشررسانیده است.
کتاب موجود که دارای ده فصل و(306) صفحه بوده برپایه پژوهش ها ومشاهدات نزدیک نویسنده درسالهای (1983) درجریان دوباربازدید ازافغانستان وتصویر برداری ازجریانات واقعی حوادث « انقلابی » درافغانستان صورت گرفته است. درجریان این پژوهش نویسنده احساس نمودکه : درافغا نستان منظره دیگری نیزوجود داشته که مستلزم دقت بیشتراست. درجریان ملاقات با بخشی وسیعی ازطبقات اجتماعی،نویسنده دریافت که حمایت وسیع و گسترده یی مردمی ازحکومت تحت زعامت « ببرک کارمل » درافغانستان وجود داشته است. اماعمدتاً بوسیله دشمنان خارجی افغانستان، ازموجودیت قوای اتحاد شوروی به حیث یک « بهانه » چون « پرده دود » استفاده تبلیغاتی صورت می گرفت ، تا دسایس وتوطیه های خویش رابوسیله این تبلیغات دروغ وجدال برانگیز،بپوشانند.
چنین تبلیغات ازسوی مخالفین دولت که منافع خویش را درافغانستان ازدست داده، بوسیله ایالات متحده امریکا ومتحدین آن برای استقرارنظام طرفدارغرب درکشور،بکار می رفت.
اهدا:
اهدا، به همه رفته گان،وجانباخته گان شجاع راه انسان، که مکتب پرجلال وپرافتخار مبارزه را در راه عدالت،آزادی،دموکراسی وترقی اجتماعی ورها یی انسان دردمندجامعه مان ،تاسیس کردند.اهدا ،به آنانی که ،باهمه پیمان وتعهد,جسارت وپایمردی ،درین قافله همگام وهمسفرشده واین مشعل تابان، این ودیعه سترگ واین میراث کبیروشایسته راکه ازچشمه ساران جنبش مشروطیت درافغانستان،به جریان افتیده است ،تا آخرین ایستگاه حیات شان منتقل وبرایی نسل های بعدی به امانت میگذارند!
(برگردان )
فصل دهم
ببرک کارمل:
درهرگونه مطالعاتی راجع به افغانستان معاصر، باید اسم ببرک کارمل به مثابه سرآغازوختم کلام به کاربرده شود. درحقیقت این ببرک کارمل بود که وسایل تحقق جنبش انقلابی را در افغانستان مساعد ساخت وباردیگر این ببرک کارمل بود که جنبش انقلابی را ازویرانگری های خاینانه حفیظ الله امین نجات داد وامروزکشور تحت رهبری ببرک کارمل،راه پیشرفت خویش را طی مینماید.هرچند کرکترستیک وشخصیت وی نمیتواندبسیارنمایان باشد؛ اما سطح نفوذ و تاثیرگذاری او نهایت چشمگیر است . زمانی که مردم میخواهند تا در راه حقوق دموکراتیک وبیداری ملی شان مبارزه نمایند ، به طوراجتناب ناپذیرنام ببرک کارمل دراین عرصه ظهور مینماید. هرچند،وی در اواسط زنده گی سنین پنجاه عمرخویش قراردارد ، اما روابط او با جهان سیاست طی سه ونیم دهه درافغانستان ، بسیارعمیق وآگاهی دهنده بوده است.
شاید این یگانه شخصیتی باشد که درعصرخویش درمیان سیاست مداران افغانستان، درمرحله خفقان آورمبارزه واقتضای قربانی های سیاسی درمراحل پرمخاطره، ایستاده گی نموده واز انجام مبارزه عقب نشینی ننموده باشد. وطنپرستی ، اهداف صادقانه ، مردم دوستی ووفاداری او درراه این آرمان ها هرگزدرلای ابرشک وتردید فرونرفته است. البته درکشوری که فتنه ودسیسه « دربار » دردستور روز قرارداشته وسیاست مداران کشورهرازگاهی به آن دچار گردیده اند.
کارمل هرگز ازروابط وموقعیت زنده گی فامیلی خویش برای پیشرفت خویش استفاده نبرده وهیچگاهی ازجولانگاه قربانیهای سیاسی خویش درمباحثات خود برای قبول نظریاتش سود نجسته است.
تواضع وفروتنی ببرک کارمل، سیمای وی را به حیث مُدل سیاسی درخشش داده است. بسیاری چهره های سیاسی درافغانستان ازوی به حیث عالیترین آموزگارسیاسی یادمینمایند. وی به حیث یک سخنران ، توده ها را نه درسخنان عوامفریبانه بل دریک تحلیل منطقی اوضاع و حیات جامعه به جنبش می آورد. به حیث یک نویسنده، قلمش به طورچالش ناپذیر زنده گی اجتماعی وراه پیشرفت آنرا به تصویرمیکشد. به حیث یک سازمانده ، قادراست تا تفاوت های سیاسی را مرتفع ساخته وآنراهماهنگ نموده واختلافات سیاسی را بطورصادقانه وجای که سوال مهم وپرنسیپیال مطرح است بدون کامپرومایزمرتفع گرداند. با لاترازهمه وی به حیث انسانی معروف است که وجودش ازکینه ورزی وبدخواهی مبرا بوده ومشتاق آنست تا همه تدابیر ضروری را انجام داده تا جامعه را تنویربخشیده وبه سوی رفاه همگانی سمت وسو بخشد.
هرگاه درینجا قراراست تا ازشخصی به نام موسس وبنیادگذاریگانه حزب سیاسی در تاریخ افغانستان یاد شود، وی ببرک کارمل است واماهنوزخود او دراین عرصه فروتن,بی ادعا وبی سروصدا میباشد.
کسانی که دراین چند سال اخیر،وی(کارمل) را ملاقات نموده اند با توجه به طبیعت، شخصیت ، ملایمت ومعاشرت وی، بادرنظرداشت سطح علمیتش درپیرامون جامعه وجهان سیاست و دسترسی واطمینانش نسبت به انکشافات تاریخی وضروریات افغانستان معاصر، تحت تاثیر قرارگرفته اند.
درحقیقت اعتمادی که برای پیروزی جنبش انقلابی درافغانستان بوجودآمد درشخصیت وی تجلی یافت وبرخی این شگردها به وسیله کسانی که وی راملاقات مینمایند قابل درک است. چیزی که بیشتر مردم را تحت تاثیرقرارمیدهد عبارت ازبحث جریانت به طورشفاف وواقعیات اجتناب ناپذیروهزاران مشکل حکومت وازجمله ظهورانقلابیون جوان وکم تجربه که قدرت سیاسی را درکشورتصاحب نمودند، میباشد.
درکلام وی نه گزافه گویی ونه لاف زنی مشهود است . نه این تلاش وجود دارد تا هم سخن خویش را تحت تاثیردرآورده ویا اورا تهدید نماید، بل با چشمان مشتاقانه خویش درجستجوی آن است تا احساسات وافکارهمسخنان خویش را بخواند تا ایشان بپندارند که وی آن ها را داخل جریان گفتمان نموده است. بنابراین شما حس نمی کنید تا کدام سطح آنرا درک ومثل ایشان فکر نمایید .حتی زمانی که شما درین بحث با وی توافق هم ننمایید، با آن هم نسبت به صداقت و خلوص نیت وی نسبت به خود، شک نمی کنید.
برای من چنین فرصتی دست نیافته است تا ببرک کارمل را ازنزدیک ملاقات نمایم, نظریات من در مورد وی برپایه تماشای اووشنیدن سخنرانی اش درمراسم رسمی پنجمین سالروز انقلاب، البته جایی که وی برای جمیعت بزرگ شهریان کابل سخرانی مینمود وبا لاتر ازهمه صحبت هایی که در جریان دوبار بازدید خویش از افغانستان دراوایل سال های 1983با جمعی کثیری از شهریان شهرکابل درسرک ها وبازارهای کابل داشتم ، استواراست .البته شهریان شهرکابل وی را مانند یکی از افراد خویش ومثل عضوفامیل شان دوست دارند. آن ها پیوسته اِنچ به اِنچ رشد سیاسی وی را به حیث رهبرسیاسی شاهد بوده اند.
محبت ودوستی واعتماد شهریان کابل نسبت به ببرک کارمل زمانی به نمایش گذاشته شد که در زمان تهدید وتوطیه نظام استبدادی سلطنتی وی را کراراً درجریان هرانتخاباتی که بعد از سال 1965برگذارشد به پارلمان فرستادند. البته آوانی که وی در عرصه انتخابات سیاسی گام گذاشت . اما با حفظ این عهد واعتماد او ورفقایش نتوانستند تا ازعمل شیطنت آمیز تروریستی حفیظ الله امین ، کسی که کارمل را مانع بزرگ درراه تحقق خوابهای خویش برای رهبریت چالش ناپذیرافغانستان تلقی مینمود ، رهایی یابند.
شاید این نگرش در سایرگوشه وکنارکشوردقیق باشد ، مگرمردمان کابل این احساس را تبارز داده اند که کارمل هرگزاشتباه نمی کند . کابلی ها میگویند: « ما ، برای مدت بیش ازسه دهه به او گوش داده ایم .آنهامیگویند : وی هرگز درسخنرانی های خویش دروغ نگفته است و صحت پیشبینی های وی به طور اجتناب ناپذیرتثبیت شده است. » بنابراین با شنیدن صحبت مردمان کابل ، یک بیتی را که به زبان اردو سرایده شده است به خاطرآوردم :
Woh massail-etasawwuf, who tera bayan ghalib
Tithe hum wail samaihte, Jo an bada-khwar hota
یعنی :« به طریقی که شما پرابلم های فلسفی را تحلیل نموده وآنرا به شیوه مطبوع ودلپسند بیان میدارید ، برای ما این احساس دست می دهد که شما “ولی “هستید. اما، زمانی چنین می پنداریم که شما باده نوش نباشید.» آری ! البته کارمل چنین فردی نیست وبه وسیله هیچکسی چنین اتهام میگساری به وی نسبت داده نشده است, وی انسان عالی در نحوه دیگریست. وی پیرواندیشه های انقلابیست ,با توجه به عمق اعتقادات مذهبی مردم ، وی خوش ندارد و هرگز نمیخواهد تادرکسوت« ولایت» ظاهرشود .در واقع سطح شدید تواضع وفروتنی وی وتاکیدات اوبرای تمرکزمردم درخصوص پرابلم های اساسی وتحقق آن ، مشکلات جدی دیگری را برای ناظران اوضاع افغانستان ایجاد نموده است .این جا چیزی به نام شرح زنده گی وی به طبع نرسیده است .دشوار است تا تفصیلاتی راجع به زنده گی خصوصی اوحاصل گردد.
همه آنچه راجع به نوشتارها وسخنرانی های وی قابل دسترس است، به صورت کُل در قالب سیاسی فرمولبندی شده است که شدیداً زنده گی خصوصی وشخصی وی را ازآن مجزامینماید.
بر حسب اطلاعات حاصله، وی مخالف نصب « پورتریت»ها وفوتوهای خویش دردفاتردولتی وعمارات بود، مگربیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان وشورای وزیران جمهوری دموکراتیک افغانستان نه تنها برای ضروریات آیین وتشریفات معمول، بل به خاطر الهام بخشیدن اعتماد مردم وتقویت آن این فیصله را تحمیل مینمودند.
در چهارمین بهارسالروزانقلاب ثوردراپریل 1982، شورای انقلابی عالیترین« نشان » دولتی (خورشید آزادی ) را برای وی اعطا نمود که اعطای این جایزه عالی، مبین خدمات وی برای مردم ومیهنش میباشد.سخنرانی نوراحمد نور(نزدیکترین همرزم اش، هنگام اهدا این جایزه در ضمایم این کتاب درج میباشد) که با کاربرد کلمات پرهیجان و احسا س برانگیز ابراز شده ، همچنان بازگوکننده دلیری ، شکیبایی ، تقواوپرهیزگاری وی میباشد.
بدینترتیب در تمام اسناد متعددی که برمیخوریم ,شما تنها نوشته های مردمش را می بینید که از دلسوزی ومحبت وعدم زنده گی مرفه وی حکایت داشته که بدون شک وی دارای چنین فضایل انسانی میباشد.
یکی ازمنابع بزرگی که درک شخصیت وی ومسایل مربوط به« انقلاب » را فراهم میساخت، در یک حادثه تراژید که به وسیله حفیظ الله امین طراحی شده بود نابود شد که حتی نسل های بعدی بروی (امین ) لعنت خواهند فرستاد.
ببرک کارمل عادت داشت تا هرسال ، حوادث سیاسی جهان وافغانستان را ارزیابی نموده و بدینوسله، وی یک کتاب دستنویس را تکمیل نمود. طوری که از طریق اناهیتا راتب زاد، آگاه شدم ، این کتاب حاوی تحلیل های بزرگ علمی پیرامون حوادث موجود و گذشته کشوربود. اناهیتا راتب زاد همچنان یاد داشت های دست نویسی که درمباحثات آن صدها گروپ از جمله ببرک کارمل سهم گرفته بود، آماده ساخته بود که همه این آثارمیتوانست پیرامون شخصیت ببرک کامل ومیهنش افغانستان مطالب غنی ای ارایه نمایند. تمامی این مواد در هنگام تبعید ببرک کارمل وهمفکرانش درجون 1978 درمنزلی درکابل جا بجا شدند، طوری که اکنون ما می پنداریم این بخشی از یک دسیسه بود که به وسیله حفیظ الله امین طراحی شده بود.
اما دریغا که با آتش کشیدن خانه مورد نظربه وسیله افراد امین ، این تراژیدی تحقق یافت و تمامی آن آثار قیمت بها به کتله از خاکستر مبدل شدند.
معهذا ، فروتنی وشکیبائی وی بخشی از شخصیت او را تشکیل ووی را به انسان خارق العاده مبدل نموده است .اما اساسآ محیط پرورش وی موجب زدایش خود ستایی وخود پرستی اوشد. درجوامع عقب مانده جایی که افراد برجسته چانس این را دارند که درجایگاهی قرارگرفته و توجه سالارها وشاهان را به خود معطوف دارند وجایی که شجاعت ودلاوری انسان میوه های تاریخی را در زمان قدرت وتوانگری بارآورده است، تمایلاتش برای حرکت به سوی مرکزآن صحنه بسیارطبیعیست .
در این میان سیاست مداران وچهره های ملی مانند غلام محمد غبار وداکتر محمودی که ببرک کارمل درپهلوی آنان رشد نمود، نیزشخصیت های ممتازی بودند. کارمل حتی به صورت قاطع در برابر حفیظ الله امین ونورمحمد تره کی وآنهایی که عادتاً به بیان « شخصی» سخن می گفتند،مقابله وایستاده گی می نمود. کارمل به صورت هوشییارانه شخصیت سیاسی خویش را پرورش میداد ، زیرا ممکن وی درک نموده بود که مردم افغانستان اکثرآ بیسواد وموهوم پرست بوده ومتمایل اند تا مردان برجسته جهان را ستایش نمایند، لذا طرح افگنی پیرامون ساختمان « کیش شخصیت » ممکن سیاست هایی را که وی درجستجوی هدایت اش بود در زیرسایه افگند.
وی میخواست تا هموطنانش به صورت مردمان حقیقی وآزاد رشد نمایند، نه به صورت « گوسفند » که بوسیله شبان براه میافتند. بنابراین وی آرزو داشت تا این قدرت را دروجود مردمش برای تفکروتصامیم آزاد برانگیزد. لذا وی مایل بود تا روح پرسش انگیزوتشنه گی علمی را دروجود مردمش - با شخصیت کاریزماتیک که داشت - تاکید مینمود. تاثیرات افکارمارکسیستی شاید دلیل دیگری میبود برای برازنده گی « شخصیت » وی .
کارمل بعد ازجنگ دوم جهانی به صورت فوری با ادبیات مارکسیستی آشنا شد، البته زمانی که تاثیرات امراض « اگوتیسم » وخود پسندی درتحولات انقلابی به مشاهده میرسید.
در اواخرسالهای پنجاه، زمانی که وی مارکسیسم رامشق وتمرین مینمود، مبارزات علیه « کیش شخصیت » در قلمرومارکسیسم درسراسرجهان وبا لاترازهمه دراتحاد شوروی به طغیان آمده بود. کارمل به حیث مرد حساس ، بذرتنفرخویش راعلیه مظاهر« کیش شخصیت » بیفشاند,به خاطری که مارکسیزمی را که وی فرا گرفته بود، مبرا ازهردو گرایش« ماوییسم » و « استالینسم » بود.
دست یافتن به « شخصیت » به معنای خودستایی وکناره گزینی از رسالت اجتماعی نیست، بل که ضربان پرحرارت قلبی است که درقالب تحلیل علمی به تمامی درد وبد بختی عمیق انسانها پاسخ میگوید. یکی ازمظاهرعالی شخصیت دلسوزانه کارمل میتواند در« پرورشگاه وطن » تجلی یابد.البته موسسه یی که در آن درنتیجه تداوم نبرد « مجاهدین» ، اطفال یتیم وبی سرپرست شده مورد مواظبت قرارمی گیرند . تعدادی ازفامیل ها به وسیله مجاهدین ویران ومتلاشی شده اند، برخی از آنها که توانایی فزیکی رزمیدن را دارند - شامل مرد وزن- مجبور ساخته شده اند تا اطفال خویش را ترک نموده وبه پروسه جهاد بپیوندند ویا این که در صورت رَد این درخواست، به کام مرگ کشانیده شوند. به هرصورت ، در بسیاری حالات اطفال بگونه بی سرپرست وطورتنها وبسیاری آنهادر معرض هلاکت قرارگرفتند.اما ببرک کارمل ، همزمان با حصول قدرت دولتی در مورد این پرابلم توجه نموده ومصمم شد تا دولت در مورد مراقبت، حفاظت وپرستاری این نسل بیگناه ، باید تدابیر لازم اتخاذ نماید.بنابراین خانمش (محبوبه کارمل) این مسوولیت را شخصآ بدوش گرفت تا برای تاسیس وسازماندهی این موسسه ، جا یی که ایشان بتوانند برای اطفال وطن که از دید افغانستان انقلابی حق هر شهروند افغان است ، آسایش وحفاظت تامین نماید.
هیچ یکی از بازدید کننده گان« پروشگاه » با توجه به مناظرغم انگیزآن که زنده گی انسانها را به نمایش می کشد ، بدون جریحه دارشدن احساسات شان برنمی گردند. اطفال درآنجا یا به وسیله نیروهای امنیتی یا فعالین حزبی ویاهم نجات یافته گان حوادث وهمسایه ها در پرورشگاه انتقال می یابند. در آنجا اطفالی میان سنین ششماه تا ده سال,قرار دارند که در صورت واگذاری حالت بی سرپرستی ومواظبت دولت یا آنها به کام مرگ فرستاده میشدند ویا هم به عناصرجنایتکار جامعه مبدل می گردیدند.اما حا لا با ایشان مثل شهروند جامعه برخورد شده وایشان از سلامتی روحی وجسمی برخوردارهستند.
مادران وخانم های دیگری که اطفال به دنیا می آورند، همچنان اطفال شان درمراکز کورسهای آموزشی وحرفه یی که به وسیله « سازمان دموکراتیک زنان » مدیریت میشود، شامل میشوند ، البته آنها پیوسته مورد مساعدت قرارگرفته تا به پاهای خود استاد شوند.این گونه موسسات درمناطق مختلف کشوربنا یافته وبنا برآن هیچ طفل به شیوه بدبخت وبدون مواظبت باقی گذاشته نمی شوند.
من مرکزاصلی این موسسات را درکابل مشاهده نمودم,ا لبته آن کاملآ با موسسات دیگری مانند « دارالا یتام » که تحت مکلفیت های مذهبی پیشبرده میشوند، وسیعآ متفاوت بود.این موسسه کاملآ با وسایل لازم مجهز بوده ومانند شیرخوارگاه ها وکودکستان ها ومکاتب ابتداییه با استندرد های عالی درهمه جا فعالیت مینمایند. اتاق ها بطور درست گرم ، تخت خواب ها ، لباس ها ولوازم خواب پاک واطفال همه مرتب وپاکیزه ، درآنجا ترتیبات اسباب بازی برای کودکان ووسایل « گیم » برای نوجوانان فراهم شده است .اطفال مورد مساعدت قرارمی گیرند تاازآسیب های فزیکی وروانی که قبلا به آن دچارشده بودند بیرون آمده واجتماع بشاش وشخصیت های رسالتمند رادر جامعه عرضه نمایند.آنها هرگز تصور نمیکنند که افراد « فراموش شده » اجتماع خودبوده وبدون توجه وحفاظت جامعه به صورت بی پناه رها شده باشند.
من با مدیر این موسسه به نام « محبوبه زهین » ویکی ازمعلمین آن جا به نام زهره ملاقات نمودم , آ نها کارها ووظایف داوطلبانه را به دوش گرفته بودند,البته برای آنها مثل سایرین معاش پرداخت میشد,اما ایفای وظایف دراین گونه موسساتی که اطفال آن با روان های فروریخته وکوبیده شده مورد مواظبت جدی قرار داده شوند به وقف وهمدردی نهایت دلسوزانه نیازمند میباشد. هردو خانم جوان یک رسالت اصلی وحقیقی برای اجرای وظایف خود داشتند. تمام مشغولیت وگرفتاری آنها معطوف بر درک کامل نیازمندی های هرطفل استواربود.
من عمیقا نسبت به حکایات راجع به سرنوشت طفلی که برایم صورت گرفت مت ثرشدم : یکی از اطفال پنج ساله که تمامی اعضای فامیلش در برابر چشمانش به قتل رسیده بودند با اعصاب آشفته ودیوانه وار به « پرورشگاه » آمد ، او دندان های خود را پیوسته باهم می سایید، مشت های خود را گره می کرد وفریاد میکشید:« من می کُشم ، من می کُشم، من همه آنها را می کُشم! » این حادثه شرارت انگیز عمیقآ روح وی را کوفته بود, معلمین باید محتاطانه روح وی را التیام میبخشیدند واین مدت شش ماه را دربرگرفت تا این طفل به حالت عادی برگشت.
این البته سوالی نیست تا راجع به یک طفل دلالت نماید.مهمترین عنصر درطرز دیدگاه ونگاه آن بر افراد بدبخت نهفته است . مهمترازهمه حتی اطفالی که عناصر مخالف دولت را مساعدت مینمودند، از چنین امتیازات برخوردار بوده وبا ایشان چنین رفتارصورت می گرفت .
اگر این سوال را از آنها (معلمین ) نماییم که « چرا والدین گنهکار ازاطفال شان عیادت نمایند ؟ » آنها با طرح چنین سوال میگویند : « این یکی از دیدگاه ها واهداف انقلابی ماست که نباید جو کینه وانتقام بر قضاوت های ما ابر بگستراند وبرای" گذشته" اجازه ندهیم که" آینده" را به دارآویزد».
برای اینکه درک نمایی که کدام شخص به طور اصلی مسوول ایجاد چنین انگیزش وتحرکات بوده واین افکار ونظریات سالم را پرورش میدهد، این غریزه طبیعی وهمگانی همه افرادی است که دراین سیستم کار مینمایند . مگرجریاناتی که در بالا از آن نام برده شد، فرصت آنرا نیافته است تا دراهرم مسایل راه یافته و قصه های ببرک کارمل برای جهانیان گفته شوند. در حال حاضر اینجا تکه پاره های اجمالی که ازگفتمان وملاقات ها از مردمان، همقطاران ودوستان ببرک کارمل حاصل شده است، جمعبندی گردیده اند، افسانه های مبارزات وی ودستاورد های مبارزات قهرمانانه اولایق آنست تا باجامعترین وشایسته ترین وجه به نمایش کشیده شود.اما برای آنها باید صبر نمود!
پا یان بخش اول
( ادامه دارد )
مقالات مرتبط
جایگاه عالی زنده یاد ببرک کارمل در بلندای تاریخ مردم افغانستان ورهبران سده ی بیستم جهان، شکوه جاودان... ادامه
ستاره ای که در سپیده دم ۱۹۲۹ ترسایی در آسمان جنبش ترقیخواهی افغانستان درخشید و در پرتو تابشهای ناب و... ادامه
داکترمصطفی دانش بیش ازده بار مصاحبه با روانشاد ببرک کارمل انجام داده است. شما در این مصاحبه امروز بع... ادامه
نیمه ی اول قرن بیستم مصادف است با طلوع خورشیدی که با نام وهویت تاریخی زنده یاد ببرک کارمل درسپیده دم... ادامه
درباره نقش شخصیت، پیشینۀ کار زنده گی ومبارزۀ زنده یاد ببرک کارمل همه صفوف وکادرها ومردم افغانستان، د... ادامه
ببرک"کارمل" یکی از دولتمردان استثنایی تاریخ نوین افغانستان بود،هیچ شاه،امیر ورئیس جمهور در رشد فرهنگ... ادامه
شخصیت گرامی زنده یاد ببرک کارمل بسیار بزرگتر از آنست که وصف آن در قلم بیان بگنجد؛ باآنکه نظریات و نگ... ادامه
من بیشترین رنج ها را در دورانِ حاکمیت و رهبری رهبرِ عزیزم دیدم و بیشترین رشد را در دورانِ حاکمیتِ... ادامه
ببرک کارمل نام و نمای درخشان و نشانهی معطوف به عدالت طبقاتی و قومی بود. ادامه
با اندوه جانکاه و روان سوز و با دنیایی از آه و افسوس و حسرت، به آگاهی کلیه پیکار جویان انقلابی افغان... ادامه
این سوالی است که روز نامه هشت صبح مطرح کرده است. من که هفت سال در زندان کارمل گذراندم؛ از روی وجدان،... ادامه
در بخش دوم در باره نقش بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در تدوير پلینوم هژدهم کمیته مرکزی حزب... ادامه