پيام شاد باش سال نو و جشن خجسته ی نوروز
پيام شاد باش سال نو
و جشن خجسته ی نوروز
رسيد موسم نوروز کز نسيم بهار
شود بساتين آراسته به سان بهار
" شمس فخری "
هم
ميهنان عزيز و گران ارج !
عيد
نوروز ، آغاز سال نو ( 1393) خورشيدی ، بهار دلفروز ، جشن گل سرخ ، روز دهقان ،
فصل خوبی ها و روييدن گل ها و سبزه ها و شگفتن شگوفه ها ، موسم کشت وکار و غرس
نمودن اشجار... را به همه ی شما وارثان نوروز باستان و بهار جان فزا و نوازشگر دل
ها ، در هرکجايی که هستيد؛ همين گونه به تمام مردمان حوزه ی فرهنگی و تمدنی مان در
همه قاره های جهان، با صداقت وصميميت ، از ته ی دل تبريک و شاد باش گفته، پيروزی،
بهروزی، سرفرازی و سرخ رويی تک تک شما درهمه عرصه های زندگی، آرزوی هميشگی ماست!
نوبهارا جان مايی جانها را تازه کن
باغها را بشکفان و کشتها را تازه کن
گل جمال افروخته است و مرغ قول آموخته
است
بی صبا جنبش ندارد هين صبا را تازه کن
سرو سوسن را همی گويد زبان را برگشا
سنبله با لاله می گويد وفا را تازه کن
شد چناران دف زنان و شد صنوبر کف زنان
فاخته نعره زنان کو کو عطا را تازه کن
از گل سوری قيام و از بنفشه بين رکوع
برگ رز اندر سجود آمد صلا را تازه کن
جمله گلها صلح جو و خار بدخو جنگ جو
خيز ای وامق تو باری عهد عذرا تازه کن
رعد گويد ابر آمد مشکها بر خاک ريخت
ای گلستان رو بشو و دست و پا را تازه کن
نرگس آمد سوی بلبل خفته چشمک می زند
که اندرا اندر نوا عشق و هوا را تازه کن
بلبل اين بشنيد ازاو و با گل صد برگ گفت
گر سماعت ميل شد اين بينوا را تازه کن
سبزپوشان خضر کسوه همی گويند رو
چون شکوفه سر سر اوليا را تازه کن
وآن سه برگ و آن سمن وآن ياسمين گويند
نی
در خموشی کيميا بين کيميا را تازه کن
( کليات شمس تبريزی )
هر روز تان نوروز ،
نوروزتان بهروز !
( هيأت تحرير سپيده
دم )