نکاتی چند از یادداشت های روزانه
نکاتی چند از یادداشت های روزانه
اول می 2015
روز همبستگی جهانی کارگران مبارک باد!
روز هبستگی بین المللی کارگران را به کارگران زحمتکش و فداکار
وطنم, به کارگران محروم از حد اقل شرایط زنده گی و محروم از امنیت و مصئونیت کشورم
تبریک وتهنیت می گویم.این روز را بیاد مظاهرات واعتصاب های دشمن شکن کار گران وطنم
, بیاد مارش ظفرنمون کارگران نفت وگاز شبرغان , بیاد اعتصاب های زنجیر شکن ضذ
استبداد سلطنتی کارگران جنگلک وافغان ترکانی , بیاد گرد همآئی لرزاننده کارگران
نساجی پلخمری و گلبهار, بیاد قهرمانی های کارگران قندهار,
هرات, ننگرهارومزارشریف , بیاد کارگران آگاه و میهن پرستی که بخاطر نجات از بند
استثمار و استبداد حبس وشلاق را بجان خریدند اما از موضع خود عقب نه نشستند.
بیاد کارگرانیکه از فابریکه و کارخانه
و شهر وده با جان نثاری دفاع نمودند واجازه ندادند تا افراطیون عقب گرا و مزدوران
بیگانه به تخریب موسسات شان توفیق یابند.
بیاد آن کارگران گلگون کفنی که بخاطر
آینده تابناک فرزندان ونسل های آینده در سنگر های گرم نبرد جان های خود را نثار
آرمان والای انسانی خویش نمودند.
بیاد همه زحمتکشان میهنم که با افتخار
رزمیدند اما ذلت وخواری را نپزیرفتند.
بیاد قهرمانانیکه خستگی ناپذیر تلاش
ورزیدند تا وطن را شگوفان و مرفه نمایند اما عفریت ارتجاع و استبداد از چنین مجالی
محروم شان نمود.
بیاد همه انسان های شریفی که آرمان
شگوفائی وطن را در دل داشتند وهمه زندگی خود را وقف این آرمان بزرگ نمودند.
روز همبستگی کارگران جهان به کارگران
جوان امروز وطنم که بشارت دهنده فردا های درخشان است تبریک وتهنیت باد!
27/4/2015
هفتم و هشتم ثور
هفتم وهشتم ثور دو روز تاریخی است که در حیات مردم افغانستان
نقش خاصی داشته همه اقشار و طبقات اجتماعی به نحوی از انحا ار این رویدادها متاثر
شده اند.
رویداد هفتم ثور 1357 وهشتم ثور 1371 خورشیدی برای نسل جوان
کشور حوادثی اند که از لابلای کتاب ها وروزنامه ها شناختی دارند ویا از زبان
بزرگان خانواده شنیده اند. اما این حوادث در برابر چشمان نسل میانه و سالمند کشور
رخ داده و عواقب و پیامد های آنرا نیز با گوشت وپوست خود لمس نموده اند و چه بسا
که با یاد آوری این روز ها درد ورنجی تداعی می گردد و خاطره عزیزانی که ظالمانه
پامال حوادث متذکره شده اند, در ذهن زنده می گردد.
در مورد انگیزه, پیامد و نتایج این رویداد های تاریخی مورخین,
ژورنالستان و صاحب نظران داخلی وخارجی فراوان ابراز نظر نموده اند و اوراق زیادی
سیاه شده و کتاب های قطوری در بازار عرضه گردیده است. در این یادداشت پرداختن به
انگیزه ها وپیامد ها نه لازم است ونه ممکن.
اما می خواهم به یک مسئله توجه خواننده گان عزیز را جلب نمایم
که طرفداران این دو رویداد تاریخی هر کدام موقف وجایگاه خود را عادلانه و درست و
موقف طرف مقابل را نادرست و ظالمانه می دانند
و دعوادر این مورد در رادیو ها وتلویزیون ها, روزنامه ها و
جراید ودر دنیای مجازی انترنیت, چنان داغ است که خواننده در میان این همه ابراز
نظر ها راه خود را گم می کند ودر تشخیص حقیقت دچار اشتباه می گردد. این امر البته
غیر منتظره و غیر طبعی نیست. زیرا حوادث سیاسی و اجتماعی همیشه جانبدارانه تفسیرو
توجیه می شود و در حادثه سیاسی واجتماعی منفعت طبقه یا طبقات معین مورد نظر است و
طبعا طبقه یا طبقاتی از حادثه یی متضرر می گردد. در مورد رویداد هفتم وهشتم ثور
نیز این امر صادق است وغوغای امروزی نیز ناشی از همین امر است. اما روشنفکران آگاه
و رسالت مند مکلف اند صرف تظر از منفعت طبقاتی و حب وبغض های حقیر شخصی رویداد ها
را چنانکه هست توصیح نمایند و واقعیت ها را بدون دخالت تما یل شخصی انعکاس دهند که
امریست نهایت مشکل.
من بدون ادعای معین , در حالیکه خود را در صف نیرو های ترقی
خواه, دموکرات و عدالت خواه وطنم می دانم و جز پیشرفت, ترقی وآرامی مردم هدفی را
برسمیت نمی شناسم, می خواهم منحیث شاهد هردو حادثه تاریخی توضیح دهم که رویداد
هفتم ثور در شرایط استبدادرژیم داودخانی, د رحالیکه رژیم متذکره سیاست عنعنوی بی
طرفی و عدم انسلاک را می خواست کنار بگذارد وبه سیاست های منطقوی امپریالیزم رو
آورد, رخ داد و انگیزه آن را نیز شهادت استاد میر اکبر خیبر یکی از رهبران حزب دموکراتیک
خلق افغانستان و به حبس کشانیدن شش تن از رهبران رده اول حزب متذکره تشکیل می داد.
اینکه قیام مسلحانه افسران طرفدار حزب دموکراتیک خلق افغانستان قبلا پلان شده بود
ویا ابتکار و تشبث حفیظ الله امین باعث وقوع این رویداد شد , یکی از پرسش هایست که
تاریخ و اسناد به آن جواب خواهد داد
رویداد هفتم ثور در همان روز های اول وقوع با ظهور اختلاف نظر
میان دو جناح حزب دموکراتیک خلق افغانستان به بیراهه کشانیده شد و اولین قربانیان
خود را از میان اعضای همین حزب گرفت. شهادت بیشتر از دو هزار عضو حزب در زمان
حاکمیت مرحوم تره کی ودوره تاریک حفیظ الله امین گویای واقعیت تلخیست که نباید
فراموش گردد.
دخلت نیروهای اتحاد شوروی گرچه در موافقت با معاهدات منعقده بین
دولتین صورت گرفت اما پیامدهای منفی آنرا نیزنمی توان نادیده انگاشت وبا اغماض
نگریست.
در قیام مردم افغانستان علیه دولت وقت گرچه اشتباهات خطیر رژیم
حفیط الله امین و فرمان های ناسنجیده مرحله اول رویداد هفتم ثور نقش داشت وبعدا
عملیات نیرو های اتحادشوروی آن را تشدید کرد, اما دخالت پاکستان و کمک های ایالات
متحده امریکا , کشور های غربی و کشور های ارتجاعی عربی نقش اساسی ایفا نمو د وباعث
تداوم جنگ وناامنی در کشور شد. گرچه نیروهای شوروی مطابق معاهده ژینو که میان دولت
افغانستان و پاکستان امضا واز جانب ایالات متحده امریکا و اتحادشوروی تضمین شده
بود از کشور بیرون شد, اما دخالت غرب و پاکستان نه تنها قطع نشد بلکه بیشتر از پیش
افزایش یافت وبه جنگ تمام عیار در جلال آباد منجر شد که نتیجه آن نیز بر همگان
معلوم است.
سیاست مصلحه ملی دولت دوکتور نجیب الله شهید همه طرف های درگیر
را به صلح ومذاکره و اشتراک در قدرت دعوت نمود وقرار بود به وساطت ملل متحد دولت
بی طرفی جاگزین حاکمیت حزب وطن شود اما متاسفانه بنابر اختلافات درون حزبی وسایست
های ناسنجیده دولت و عملکرد های اشتباه آمیز و مشکوک یک عده اراکین دولتی این امر
عملی نشد و زمینه یورش مخالفین به کمک دولتمردان و مسوولین امنیتی حاکمیت, در کابل
مساعد گردید و رویداد دیگری که به هشتم ثور معروف است رقم خورد.
رویداد هشتم ثور که بنا به ائتلاف جنرال دوستم با شورای نظار و
حزب وحدت اسلامی به موفقیت رسید پی آمد هائی داشت که یاد آوری از آن برای هر هموطن
تاثر آور است.
شهر زیبای کابل به ویرانه یی تبدیل شد که در تاریخ چند هزار
ساله این شهر سابقه نداشت. شهادت بیشتر از شصت هزار باشنده این شهر و مهاجرت
اجباری آنان به ولایات وکشور های همسایه پیامد این رویداد است . چور وچپاول دارائی
های عامه و دارائی ها ی شخصی وخصوصی مردم, قتل های نژادی و نسل کشی ها ,فقدان
حاکمیت دولتی وتسلط نیرو های مختلف جهادی در کوچه وبازار, عدم مصئونیت وامنیت,
دستاورد های حاکمیت جهادی ونتیجه حاکمیت تنظیم های ساخت پاکستان محسوب می گردد که
بالاخره به ظهور طالبان و تسلط این گروه عقبگرای قرون وسطائی منجر گردید.
اگر رویداد های هفتم وهشتم ثور را صرف نظر از انگیزه ها و نیات
نیرو های ذیدخل در نظر بگیریم می توانیم بگوئیم که متاسفانه عواقب وحشتناکی داشت
که تا امروز مردم ما از آن رنج می برند و ار پیامدهای آن نجات نیافته اند.
سرمایه داری بین المللی و کشور های منطقه با عقب زدن حزب
دموکراتیک خلق افغانستان از قدرت, نیرو های جهادی را که جز قتل وغارت هنری
نداشتند, جاگزین آن حاکمیت نمودوبا ایجاد نیرو ی وحشی قرون وسطائی طالبان این کشور
را به زندان باشنده گان آن تبدیل کرد. زمانیکه این نیروی شیطانی دساتیر باداران
خود را اطاعت نکرد وحتی در برابر ولی نعمتان خودبه تمرد پرداخت ,با حاکمیت
امریکائی جهادی تعویض گردید و اینک با ظهور داعش و استحاله طالب به داعش پلان های
خطرناک دیگری رویدست است که همین حالا مردم رنج دیده ما عواقب آنرا می بینند و در
آینده های نه چندان دور منطقه ما شاهد دگرگونی های فلاکتباری خواهد بود.
هموطن عزیز !
بجای ملامت کردن همدیگر, قضاوت های جانبدارانه و چسپیدن به افتخارات
واهی گذشته , با چشم باز و عقل سلیم حوادث امروز کشور را در نظر بگیریم وبا اتحاد
و همبستگی سدی در برابر طوفان روبه راه ایجاد کنیم تا کشور عزیز ما بیشتر از این
به ویرانه نبدیل نشود وجایگاه مطمئن هراس افگنان وافراطیون آدم کش نباشد.
در چنین حالتی از قضاوت منفی تاریخ تا حدی نجات خواهیم یافت و
در برابر نسل های آینده تبرئه خواهیم شد در غیر آن, ندانم کاری ها وسهل اتگاری های
ما را نسل های بعدی نخواهند بخشیدوقضاوت تاریخ نیز سخت وخطیر خواهد بود.
29/4/2015
ناامنی شمال وغفلت حکومت وحدت ملی
در مورد خطر ظهور داعش, تبدیل سیمای طالب به داعش وتعویض رنگ
بیرق این گروه وحشی از سفید به سیاه, صاحب نظران ,نویسندگان, فعالان جامعه مدنی,
عده یی از وکلای پارلمان, عده یی از روحانیون و بطور کل روشنفکران و چیز فهمان
کشور بموقع ابراز نظر نموده به دولت مردان هوشدار لازم داده اند. در ابتدا این
اظهار نظر ها با سبکسری مورد تردید قرار گرفت و سخنگویان معاش خوار این نظریات را
توطئه دشمن دانستند . زمانی هم به ظهور داعش اعتراف صورت گرفت اما خطر آن بسیار
اندک نشان داده شد و عده یی به اصطلاح مفسرین که همیشه در ستدیو های تلویزیون های
مختلف در گشت وگذزار اند با قاطعیت اظهار فرمودند که داعش در افغانستان جایگاهی
نمی تواند داشته باشد و این کشور محل اقامت داعش نخواهد شد. اما امروز دیده می شود
که داعش که در حقیقت شکل دیگری از طالب و القاعده است نه تنها در نقاط مختلف کشور
وجود دارد بلکه به عملیات منظم علیه پسته های امنیتی و مراکز نظامی می پردازد و
ولسوالی ها وحتی مراکز ولایات را با خطر سقوط مواجه می سازد.
هجوم داعش در قندوز, خیزش خطرناک و منظم آنان در سرپل, حملات
وحشیانه در بدخشان ,عملیات انتحاری در ننگرهار, گروگان گیری سی ویک هموطن در مسیر
قندهار کابل ,دیگر جای تردید ی باقی نمی گذارد که داعش یک پروژه خطرناک بیرون مرزی
است و به هدف نا امنی و تداوم جنگ در افغانستان و انتقال جنگ در پهنه وسیع آسیای
میانه از سکیانگ جین تا دشت های وسیع قزاقستان و جمهوریت های خود مختار قفقاز پی
ریزی شده و قدم به قدم این پلان عملی می گردد.
بسیار ساده است بفهمیم که در کوهستانات سرپل نیرو های خارجی اعم
از ازبک ها, تاجک ها ,چچینی ها و حتی قرغیز ها با خانواده های شان بدون کمک و
مساعدت نیرومند خارجی بهیچ وجه نمی تواند جابجا شود و آزادانه در میان خانواده های
محلی نفوذ نمایند. طبق اطلاعات, زنان خارجی به زنان محلی حرفه های مختلف می آموزند
و ساختن بم دستی را آموزش می دهند.
اینکه صاحب نظرانی ابراز نظر می فرمودند که گویا داعش در
افغانستان بهیچ صورت جایگاهی نمی تواند داشته باشد, چگونه می توانند توضیح دهند که
نیرو های هراس افگن خارجی با خانواده های شان در مناطق وسیع شمال از بدخشان
تافاریاب همین حالا اقامت دارند وبه کمک نیرو های محلی بصورت نورمال زنده گی می
کنند.
باید به مسوولین گوشزد نمود که خطر داعش واهی وذهنی نیست .بلکه
خطر واقعی است که بستر آنرا تبلیغات زهر آگین روحانیون نا عاقبت اندیش و افراطیون
مذهبی وابسته به خارج از سالها بدین طرف هموار نموده اینک در بستر آماده این پدیده
منحوس به رشد خود آغاز نموده است وفصل åدیدی از قتل وقتال وناامنی ونا آرامی
ها را د رپی خواهد داشت.
تعجب آور است در قندوز در شش کیلومتری مرکز ولایت نیرو های هراس
افگن به عملیات گسترده می پردازند و هنوز سرپرست ولایت از خط دفاعی صحبت می کند و
می خواهدجهان را قانع کند که مخالفین نه در شش کیلو متری بلکه در هفت کیلو متری
سنگر دارند؟!
در بدخشان مردم مظلوم ارگو از وحشت ریزش کوه و زمین لرزه به خود
نیامده اند که با طاعون هراس افگنی مواجه می شوند, در جرم بدخشان مردم خون بهترین
فرزندان خود را نثار می کنندتا سدی در برابر نفوذ هراس افگنی ایجاد گردد.
در سرپل یک تن از وکلای پارلمان صدای خود را بلند نموده توضیح
می کند که ده بار در یک روز حمله هراس افگنان راه اندازی شده مقر ولایت وقوماندانی
پولیس در تیر رس مخالفین قرار دارد اما مسوولین امنیتی و رهبران پایتخت نشین این
صدا را با توطئه سکوت بی جواب می گذارندو به هیچ گونه اقدامی متوسل نمی شوند.
به آقایون رهبران حکومت وحدت ملی محترم اشرف غنی وجلالتماب
محترم عبدالله عبدالله باید خاطر نشان شود که وضع امنیتی در شمال کشور از هرات تا
بدخشان وخیم است. مردم با ترس وهراس از آینده مبهم به ترک منازل و محلات زیست خود
آغاز نموده اند از قرا وقصبات به ولسوالی هاو از ولسوالی ها به مراکز ولایات رومی
آورند. یقینا مراکز ولایاتی که که در معرض خطر هراس افگنی قرار دارندنیز دیر یا
زود تخلیه خواهد شد وبه جایگاه جلوه نمائی هراس افگنان تبدیل خواهد شد که هر گز
چنین مباد.
در حالیکه از یک سال بدین طرف خطر ظهور نیروی تازه نفس هراس
افکن گوشزد می گردد و یقینا شما عالیجنابان از طریق ادارات مسوول امنیتی بیشتر
وبهتر از دیگران در جریان قرار دارید, چگونه می توانید این همه وقایع را نادیده
بگیرید وبجای اخذ تذابیر لازم واقدام قاطع در برابر هراس افگنان با وجدان آرام به
چانه زنی در مورد تقسیم کرسی ها مصروف می شویدو بجای حل وفصل مبرم ترین مسئله که
همانا تامین امنیت مردم است به کشور های دیگر سرگردانید و فکر می کنید که مشکلات
داخلی کشور ما را دیگران حل وفصل می نمایند و از دایه های مهربان تر از مادر می
خواهید که صلح وآرامش را برای ما به ارمغان آورد.
غفلت شما ذهن را به یک امر دیگر نیز می کشاندو آن اینکه شاید
ولی نعمت های خارجی از شما تعهد گرفته اند که در پروژه هراس افگنی آنان نباید
مانعی ایجاد نمائید و بگذارید تا پروژه نفوذ سرمایه جهانی در آسیای میانه ولو به
قیمت نابودی مردم افغانستان و بربادی وطن موفقانه عملی شود.
آینده نزدیک این امر را ثابت خواهد نمود که شما عالیجنابان آیا
به رای ملیونی مردم که با قربانی و فذاکاری به صندوق های شما ریختند احساس مسوولیت
می کنید ویا به تعهدات پشت پرده با ولی نعمت های تان.
آزمون بزرگی پیشروست. مردم افغانستان منتظر اند تا موقف شما را
در برابر این آزمون بزرگ بدانندو حکم خود را در مورد شما صادر نمایند.
2/5/2015
آیا هراس افگنان نیرو های غیر مرئی اند؟
دولت بعد از تقلا ها و انکار ها بالاخره اظهار داشت که در حدود
پنج هزار هراس افگن خارجی بعد از حملات پلان شده قوای مسلح پاکستان به مناطق مزری
وزیرستان , داخل خاک کشور ما شده از ولایات نورستان و کنر به بدخشان و از آنجابه
قندوز, بغلان ,اطراف سمنگان و بالاخره تا کوهستانات سرپل جابجا گردید واطراف
فاریاب را نیز فراگرفت ودر سرحد ترکمنستان خود را رسانید.
این اطلاعات از دو سال بدین سو بصورت پراگنده در رسانه های جمعی
انعکاس یافته و در شش ماه اخیر فعالیت هراس افکنانه این نیرو های شیطانی در گوشه
گوشخه کشور قابل دید گردیده وبالاخره حکومت وحدت ملی, در حالیکه چندین ولایت در
معرض هجوم آنان قرار گرفت ,مجبور به اعتراف به این واقعیت گردید. اکنون سوال
اینجاست که آیا نیرو های هراس افگن خارجی نیرو های غیر مرئی وغیر قابل شناختی
بودند که دولت افغانستان در طول دو سال از تشخیص محل تجمع و فعالیت آنان عاجز ماند
ونتوانست ابعاد فعالیت آنان را بسنجد؟
اگر ارگان های دولتی چنان ضعیف وناتوان است که در طول دو سال
موجودیت پنج هزار انسان شامل زنان واطفال را دز قلمرو خود تشخیص وتثبیت کرده نمی
تواند عدم چنین دولتی به ز وجود ؟!
اما اگر دولت از فعالیت و محل تجمع آنان اطلاع داشت اما به هیچ
اقدامی متوسل نشده و گذاشته است که از سرحدات شرقی تا سرحدات غربی کشور در ساحه
وسیع شمال جولان نمایند و به سرباز گیری بپردازند , بازهم تاسفبار و اسف انگیز
است. امکان سومی هم می تواند وجود داشته باشد و آن اینکه در ارگان های دولتی عناصر
وابسته به هراس افگنان چنان نفوذ داشته باشند که هر گونه اقدام علیه هراس افگنی را
در نطفه خنثی نموده نگذارند کوچکترین اقدامی علیه آنا صورت گیرد. این امکان وتصور
قوی تر ا زدو امکان قبلی است.
شواهد نشان می دهد که حمایت از خانواده های هراس افگنان و کمک
مالی به آنان از جانب شورای امنیت صورت گرفته والی بر حال دولت در پکتیکا اظهار
داشته است که در این مورد اسنادی را می تواند ارئه نماید . و یا اینکه جنگ افزار
های دولتی به اختیار هراس ا فگنان قرار گرفته و حتی نقل وانتقال این هراس افگنان
توسط وسایل نقلیه خارجی صورت گرفته است , دال بر موافقت ضمنی با این نیرو ها و
نشان دهنده پلان وسیع وگسترده بین المللی در دفاع از هراس افگنی در منطقه است. اگر
از بعد بین المللی و خارجی این پدیده صرف نظر کنیم در بعد داخلی آیا حکومت وحدت
ملی وظیفه نداردکه جلو نا امنی را در کشور بگیرد و امنیت ومصئونیت شهر وندان را
تامین نماید؟
یقینا حاکمیت ملی و دولتمردان مسوول با چنین قضایا سرسری برخورد
نمی کند وبا همه نیرو توان علیه هراس افگنی اقدام جدی می نماید؟
از آنجائیکه دولت امریکائی جهادی متولد بن از همان بدو تولد
ناقص وناپخته بود امروز نیز از خلقت ناقص خود رنج میبرد و مردم افغانستان عواقب
ناگوار این موجود ناقص الخلقه را متحمل می شوند. ورنه در چهارده سال گذشته با
سرازیر شدن ملیاردها دالر کمک بین المللی چهره افغانستان می توانست دگرگون شود و
ریشه نا امنی وجنگ و فلاکت طالبی و داعش خشکانیده شود.
امروز نیز اگر تعهد متابعت از نیرو های ارتجاعی در میان نباشد و
الزام در تعمیل پلان های امپریالستی و سرمایه داری جهانی در منطقه وجود نداشته
باشد, می توان امید وار بود که نیرو های هراس افگن مهار گردد و با اقدامات سنجیده
شده برای قتع وقمع این نیرو ها در عمل تحقق یابد. در غیر آن ما شاهد فجایع گسترده
در منطقه خواهیم بود و مردم رنج مضاعفی را متحمل خواهند شد.
محمدالله وطندوست