چرا؛ «صلح» وحشتناک و «آزادی» ناخواستنی است؟!
محمدعالم افتخار
چرا؛ «صلح» وحشتناک و «آزادی» ناخواستنی است؟!
درین روز ها که مذاکراتِ جاری قریب ده ماهه میان امریکا و طالبان در دوحه قطر؛ قرار معلوم به مراحل پایانی رسیده ایستریس و اضطرابی دامنه دار به ویژه جوامع شهری افغانستان را فرا گرفته است. من طول و عرض و چون و چرای این ایستریس و اضطراب را نمیتوانم اینجا شرح و بسط دهم و آنگهی چیزی از بدیهیات مسلم است و از «آفتاب روشنتر» و از «کفر ابلیس مشهور تر».
علی القاعده؛ وقتی یک نیروی نظامی و تسلیحاتی اشغالگر اجنبی ناگزیر میشود با یک نیروی مسلح و جنگنده بومی و سرزمینی؛ وارد گفتگو به منظور ختم جنگ و ترک اشغال و به رسمیت شناختن آزادی و خود ارادیت شود؛ باید شادی و امید و غرور و افتخار به مردمان سرزمین دست دهد؛ ولی چرا مورد مذاکرات طالبان و امریکا از این قاعده مستثنی است و دست کم بسیار و بسیار استثناءات دارد؟
اگر خود را زیاد درد سر ندهیم و لُب و لباب قضیه را در آوریم؛ پاسخ دقیق این پرسش به مفهوم معاصر، واقعیت میدانی و تاریخچه «جهاد» به ویژه در رابطه به افغانستان و پاکستان پیوند «عیان بدون حاجت به بیان» دارد.
با تأسف فراوان؛ وضعیت فرهنگی ـ روانی غالب مردمان افغانستان مخصوصا در دو دهه آنسوتر که کشور دچار انقطاب و رویاروی و برخورد و قیام و ضد قیام شد؛ طوری بود که ذهنیت دینی و مذهبی «تقریری» و مسموع و پدر میراثی و تقلیدی؛ استیلا و ارجحیت داشت و بدین جهت همانند زمان های گذشتگان ما در تقابل ها و نبرد ها با انگلیس ها و دیگران؛ شعار جنگها و خیزش ها «جهاد اسلامی» قرار گرفت.
این در حالی بود که حتی از دو سه قرن بدینسو؛ استعمار گران کهن و نوین با مطالعات و تحقیقات فراوان؛ اوضاع فرهنگی ـ روانی عالم اسلام را؛ به مراتب بیشتر و بهتر از هر امام و ملا و مولوی و مفتی و روشنفکر دینی اسلامی؛ برای خویش کشف نموده و در سراسر مسلمان نشین های پرثروتِ خاور میانه و آسیا و افریقا مقام های زعامت شرعی و مذهبی را توسط جواسیس و عمال توانا و پرنبوغ خود چون «لارنس عربی» و «ملای لنگ افغانی» و... و...به اشغال در آورده بودند و حتی به دوام این پروسه ها و پروژه های استعماری مناطق مسلمان نشین را به ممالک جدید دلخواه و تحت اداره گماشتکان خود تقسیم و از تجزیه ممالک عظیمی چون هندوستان؛ کشور های نامنهاد جدیدی مانند پاکستان را به وجود آورده بودند که یک ایدئولوژی فوق العاده شرورانه و خطرناک را در لباس «اسلام» و «بیداری اسلامی» و «بیداری شرقی» نمایندگی و تدریس و تعمیل میکردند.
از آنجا که در حالات مبارزات گرم سیاسی و قیام ها و جنگ ها در سطح ملی با اشغالگران و جابران خارجی و داخلی نیاز به پشتبانی های مالی و لجستیکی و سیاسی و اخلاقی فرا مرزی هم �