ببرک کارمل کی بود
ببرک کارمل کی بود؟
به قلم مورخ و پژوهشگر معاصر کشور - پروفیسور رسول رهین
نگارنده در حالیکه هیچگونه ارتباط آئدیو لوژیکی به هیچ یک از رهبران حزب دموکراتیک افغانستان ندارم، وظیفه خود میدانم در نوشته هایم از حقایق چشم پوشی نکرده سیاه را سیاه و سفید را سفید بنویسم.
بتاریخ ۶ جدی ۱۳۵۸ خورشیدی ببرک کارمل در حالی وارد کابل شد که رقیب سرسخت و خونخوارخود حفیظ الله امین را برای همیش از صحنه زندگی دور کرده بود. بنابرین بدون دغدغه وبا جبین کشاده و لبخند بر دهن که حکایتگر پیروزی او بر رقبای سیاسی اش بود، به عنوان منشی عمومی حزب و رئیس شورای انقلابی و صدراعظم افغانستان بر اریکه قدرت افغانستان تکیه زد و بی درنگ به تقسیم مقامات عمده دولتی و حزبی میان اعضای دو جناح حزب به شرح زیرین آغاز کرد:
- ببرک کارمل، منشی عمومی حزب، رئیس شورای انقلابی و صدراعظم
- سلطان علی کشتمند، معاون اول صدارت ووزیر پلان
- اسدالله سروری، معاون دوم صدارت و معاون شورای انقلابی
- سید محمد گلاب زوی، وزیر امور داخله
- شاه محمد دوست، وزیر خارجه
- جنرال رفیع، وزیر دفاع ملی
- عبدالوکیل، وزیر مالیه
- عبدالمجید سر بلند، وزیر اطلاعات و فرهنگ
- عبدالوهاب صافی، وزیرعدلیه [نخست عبدالرشيد آرين، سپس عبدالوهاب صافی]
- اناهیتا راتب زاد، وزیر تعلیم و تربیه
- محمد اسلم وطنجار، وزیر مخابرات
- گلداد، وزیر تحصیلات عالی و مسلکی
- راز محمد پکتین، وزیر انرژی برق
- احمد شاه سرخابی، وزیر آبیاری
- دکتور عبدالغفار لکنوال، وزیر زراعت و اصلاحات ارضی
- محمد خان جلالر، وزیر تجارت
- انجنیر نظر محمد، وزیر فواید عامه
- شیر جان مزدوریار، وزیر ترانسپورت و هوایی ملکی
- فیض محمد، وزیر سرحدات و قبایل
- غلام مجدد سلیمان لایق، رئیس اکادمی علوم افغانستان
- انجنیر اسماعیل دانش، وزیر معادن و صنایع
- پوهاند محمدابراهیم عظیم، وزیر صحت عامه
- دکتور نجیب الله، رئیس خاد
رهبری جدید در نخستین گامهای زمامداری خود، به مردم اطمینان داد که نابسامانیهای موجود درکشور را به گونه بنیادی حل و فصل میکند. برای ایفای این وظیفه سنگین تلاش ورزیدند تاپیامدهای ناگوار اقدامات ایدیولوژیکی تره کی و امین را خنثا و زیانهای سیاسی، اجتماعی وقومی یی را که بر اقوام تاجیک، اوزبیک، هزاره وسایر اقوام خورد وبزرگ کشور وارد آمده بود، بر طرف سازد. ونیز حزب دیموکراتیک خلق افغانستان اصول حل دموکراتیک مسأله ملی را اعلام کرد و بر برابری حقوق کلیه ملیتها و اقوام افغانستان و پایان دادن به ستم بر اقلیتهای تباری کشور تأکید ورزید. امتیازات سنتی قبایل دوباره بایشان بر گردانیده شد وبه کسانی که جانب حکومت را میگرفتند وعده حمایت مالی و امنیتی داده میشد.
اگر بخواهیم ازنقش برازنده ببرک کارمل پیرامون احیای فرهنگ ملی و رشد کلتور و عنعنات اقوام مختلف کشور، جدا از کارکردهای سیاسی و آیدئولوژیکی او نگاه گذراداشته باشیم، باید به سخنان شادروان اکادمیسن پروفیسوراستاد دکتورعبدالاحمد جاویدگوش فرا دهیم که گفته بود: " ببرک کارمل در میان همه سیاستگران کشور، بیشترازد یگران هشیار و بهتراز دیگران زمانه خودش را فهمیده بود، او پس از [اعلیحضرت حبیب الله کلکانی] که دچار روش افراط دراسلام خواهی شده بود و قـادر نشد قبیله را به تابعیت و ماتحتی خود مجاب کند؛ با وجود سرسختیهای قومگرایی جناح خلق درحزب دموکراتیک افغانستان دامن قبیله سالاری و استبداد داودخانی- هاشمخانی را برچید. این اشتباه او نبود که به حضور نیروهای ارتش شوروی وقت در افغانستان انجامید، او به عنوان محقق فعلیت در این عمل برگزیده شده بود. از نظر من این خطای سایر گروههای ملی وسازمانهای سیاسی و اجتماعی بود که به دلیل بد بینی ودشمنی شدید با حفیظ الله امین وگروه همکاران وی از تلاش سیاسی در راه تفاهم و حمایت از ببرک کارمل دریغ کردند." بنابراعتقاد پروفیسور جاوید، ببرک کارمل با هنرمندی تمام هم پشتونها را بنام یکی از اقوام اساسی در افغانستان نرنجاند وهم بنیاد قبیله سالاری را بصورت اساسی برکند. او مبارزه طبقاتی را حتی ازحنجره پارلمان فریاد زد وحل مساله ملی را از تربیون نظام کودتا به گوشهای ناشنوای فعالین تکتباری و تکتازان قبیله رسانید. هردو اقدام به معنی هوشمندی وداشتن فرهنگ شهری در شالوده اهداف سیاسی او بود.
ونیزپروفیسورجاویددرسخنرانی ویژه یی کـــــه با جمعی ازدوستان درکنار مزار فردوسی بزرگ در شهر مشهد ایران داشت، یک ویژه گی دیگری نیز به کارنامه های سیاسی و اهمیت کارهای پرعمق ببرک کارمل پیوند داده گفت: " من با وجود ناسازگاری و بی ارتباطی خود با ببرک کارمل وهمچنان غیرحزبی بودنم، ایشان را بسیارسازمانده حساس وسیاستگر جدی برای تصرف قدرت و فلسفه قوی شدن درزمانه ی ما یافتم. او علاوه کرد کسیکه سیاست میکند وبه عوامل قدرت ویا ابزار قدرت نمی اندیشد، درحقیقت بدنبال هیچ روان است".
ببرك كارمل فرد زرنگ و سياست باز كاركشته بود. هر چند با نيروهاي متجاوز شوروي وارد كشور شد، اما طرحهاي بلند مدتي روي دست داشت. با اينكه خود موفق نشد آنها را پياده كند ولي توانست جلو پیروزیهای مغرضانه تبار پرستان تمامیت خواه حزب را بگیرد. او زندانيان دوره تره كي و امين را آزاد نمود. اموال مصادره شده مردم را واپس رد كرد. او بجای "جمعيت العلماء " که تابع امر و نهی وزارت عدليۀ حکومتهای جبار و ستمگر بودند؛ وزارت شؤون اسلامی را تشکيل داد تا دولت تمام نيازمندی های دينی و اسلامی مردم (اعمار مساجد ـ تکايا ـ جماعت خانه ها ـ انجام خدمات در امر ادای فريضۀ حج بيت الله...) را بوقت و زمانش براورده سازد. در جنب آن شورای عالی علماء و روحانيون را نيز ايجاد نمود تا همه علمای دينی کشور مطابق ضرورتهای دينی و مذهبی و نيازهای زندگی خود گرد هم آيند و با شور و بحث های علمی و اسلامی، تصاميم و نظريات سودمند را به دولت و جامعه افغانستان ارائه و مردم را رهنمايی بهتر نمايند. او دروازه های بسته مقامهای کليدی دولت را برای راه يافتن و انجام خدمت همه فرزندان اقليتهای ملی، زبانی و مذهبی اين سرزمين باز کرد که می توان از برگزيدن سلطان علی کشتمند در پست نخست وزيری افغانستان، تشکيل وزارت اقوام و قبايل، گزينش نمايندگان برجستۀ تمام اقوام کشور درپستهای رهبری کنندۀ دولت، تقرر کارگرهای پشت ماشين از يک قوم محروم، در پستهای رياستها، ولايات و معينيتهای وزارت خانه ها نام برد.
با درنظر داشت پیش زمینه بالا ادعا میتوان کرد که دردوران زعامت حزبی و دولتی ببرک کارمل اوضاع اجتماعی کشور داشت بسود اکثریت مردم مظلوم کشور که بیشتر شان تاجیکان و هزاره های کشور بودند حرکت کند، او سعی کرد تا معاشات کارگران و مامورين پايين رتبه ملکی و نظامی را افزایش دهد ؛ کالاهای اولیه مورد نياز مردم را تدارک نماید ؛ توزيع مواد اوليۀ ضروری را به قيمت های نازل و چندین قلم آنرا بصورت رايگان از طريق کوپون برای کارگران و کارمندان دولتی و تصدی ها توزیع نماید؛ احداث قصبات کارگری و ساختمانهای رهايشی برای کارگران و کارمندان دولتی، فاميل های شهداء، معلولين و جانبازان و هنرمندان ايجادگر ؛ تأمين خدمات ترانسپورتی، بهداشتی و اجتماعی و دهها موارد ديگر، ازجملۀ اقداماتی بود ند که دولت به نفع زحمتکشان و تهی دستان جامعه برداشته بود.
از نظر زندگی شخصی، شادروان ببرک کارمل هيچ گاه به داشتن و اندوختن پول و مال و دارايی شخصی فکر نکرده وعلاقه نگرفته و تا پايان عمر، يک بسوه زمين ؛ يک خانۀ گِلی و يک هزار افغانی در بانک ها نداشت؛ درکانتينر زيست و درهمانجا جان سپرد؛ ولی مثل ديگر زمامداران عاشق قصرهای مرمرين و مال و منال نشد.
ببرک کارمل تأمين عدالت اجتماعی را، در ريشه کن ساختن تبعيض و نابرابری نژادی، ستم جنسی، مذهبی، ملی، استعماری و طبقاتی که در دوره سلطه امینستها بیداد میکرد، راه حل رسیدن به یک جامعه بدون تبعیض میدانست. او مرحله به مرحله تلاش میکرد تا فاصله بين " فقـــــــر وغنا "، (طبقات بالايی و پايينی) را از طريق پلانگذاریهای دقيق در بخشهای مهم و زيرساختهای اقتصادی انجام داده، خدمات سودمند اجتماعی را که میتوانستند زمينه را برای گذار قانونمند، درجهت پيروزی های ملی و دموکراتيک، مساعد سازد، سازمان دهی نماید. او فکر میکرد با گذار موفقانه از مراحل جامعۀ طبقاتی، پدیده استثمار فرد از فرد، جای خود را به جامعۀ مردم سالار، تحويل می دهد. او در تأمين حقوق شهروندان، دموکراتيزه شدن زندگی سياسی و اجتماعی مردم را شرط اساسی يک جامعۀ مردم سالار می دانست. روی همين اصلها بود که در دوران زعامت خود، حقوق شهروندی تمام مردم را بدون هيچ گونه تبعيض در اصول اساسی سال 1359 رسماً، تسجيل کرد. با تصویب این قانون تمام شهروندان کشور در تمامی موارد از حقوق مساوی برخوردار گرديده بودند.
ونیز اداره کارمل سعی کرد تا قانون لغو اعدام را به جامعه افغانستانی و سازمان ملل پيشنهاد نماید؛ اما آنچنانیکه او میخواست، شرایط جنگ اعلام ناشده از جانب امپرياليسم جهانخوار و کاسه ليسان منطقه يی و داخلی آنان، تطبيق اين طرح انسان دوستانه او را، مجال ندادند. بآنهم او راه و رسم زمامداران پيشين را شکستاند و گفت که من هرگزمسؤلیت گرفتن جان یک انسان را پذيرفته نمی توانم. سرانجام 13 تن خبرگان را بحيث اعضای هيأت رئيسۀ شورای انقلابی برگزيد و صلاحيت قبلی رئيس جمهور پيرامون اعدام، تعديل ويا منظوری حکم اعدام صادرۀ محکمه ذيصلاح را به آنان تفويض نمود. اين شيوۀ انسان دوستی او درتاريخ افغانستان، از جانب هيچ اولی الامری بمشاهده نرسيده است.
او با احراز قدرت دولتی، عفو عمومی مبنی بر آزادی تمامی زندانيان سياسی (حدود بيش از 20 هزارنفر) را درسال 1358 درسراسر افغانستان، بدون درنظر داشت قوم، مليت، زبان، سمت، دين و مذهب و عقايد سياسی، بشمول مخالفين آشتی ناپذير ايدئولوژيک اش، اعلام و همه را آزاد نمود وبخاطر کسانیکه توسط باند خون آشام حفيظ الله امين به شهادت رسيده بودند، يک روز را به نام ماتم ملی اعلام و درسراسر کشور مراسم فاتحه خوانی برگزار نمود.
او معتقد به دموکراسی واقعی بود که بخاطر نهادينه ساختن اين واژه و استقرارحکومت قانون ونظام دموکراتيک، 13 سازمان اجتماعی: (زنان، جوانان، اتحاديه اصناف، دهقانان، معلمان، پزشکان، نويسندگان، هنرمندان، علماء و روحانيون،... بشمول جبهه ملی پدروطن) را بخاطر شرکت فعال مردم دراداره و رهبری دولت و بيان خواستها و مطالبات صنفی شان، در زمان رهبری حزبی و دولتی خود، ايجاد کرد. اکثر اين سازمانها باستثنای جبهۀ ملی پدروطن، تا کنون هم به فعاليت شان ادامه می دهند.
جناب عتيق الله مولوی زاده در مقاله تحت عنوان " زندگی از کاخ تا کانتينر " می نگارد:
« ببرک کارمل [ پس از شاه حبیب الله کلکانی] راستگوترين و بی رياء ترين رئيس جمهور در تاريخ افغانستان بود. او هيچ گاه دروغ نگفت و ريا نکرد؛ او در ايمانش صادق و راست بود. او نگفت که من حکومت اسلامی می آورم که بعد خلافش کرده باشد. او هيچ گاه از خدا و پيغمبر و قرآن به عنوان وسيله برای فريب مردم کار نگرفت. او از اول گفت برای نجات اين کشور از فلاکت سياسی و اقتصادی، سوسياليسم را انتخاب کرده است و در راه انتخاب کردۀ خود از هيچ جد و جهدی دريغ نورزيد. حتی دعوت او از عساکر و قشون سرخ شوروی، با ايمان او در تضاد نبود. زيرا درآن زمان تنها کشور شوراها بود که از مبارزات جنبشهای آزاديخواه در سراسر جهان حمايت می کرد؛ درفش سرخ برافراشته در مسکو مايۀ افتخار و مباهات هر سوسياليست و آزاديخواهی در جهان بود...».
شادروان ببرک کارمل در يک مصاحبه در مقابل پرسش آقای حامد علمی در شهرک حيرتان زمانی گفته بود: " در سکوت من سياستی نهفته است ". و آن سکوت تا زمان مرگش ادامه يافت. ولی چرا سکوت؟ آيا آن شخصيت بزرگ و سخنران نامدار افغانستان، چيزی برای گفتن نداشت؟ نه، او نخواست از خود بگويد و خود بر خود داوری کند؛ بلکه انتظار کشيد تا تاريخ سخن بگويد و حوادث و انکشافاتی که او به وقوع اش ايمان خلل ناپذير داشت و به درست بودن مشی و آرمان خود و سياستهای توسعه طلبانه و نيات تجاوزکارانه ايالات متحدۀ امريکا در مورد افغانستان و منطقه آگاهی داشت، تاریخ قضاوت کند. چنانچه تاريخ امروز سخن می گويد و حوادث و انکشافات بعد از فروپاشی حکومت داکتر نجيب الله و بخصوص حضور ابرقدرت امریکا در افغانستان و شرایط کنونی کشور، صحت گفتار و حقانيت " سکوت " آن بزرگ مرد تاريخ ببرک کارمل را ثابت می سازد.
در اداره شادروان کارمل همه اتباع جمهوری افغانستان اعم اززن ومرد بدون درنظرداشت تعلقات ملیتی، نژادی، لسانی، قبیله یی، دینی، مذهبی، عقاید سیاسی، تحصیل، شغل، نسب، دارائی، موقف اجتماعی، محل سکونت واقامت دربرابرقانون دارای حقوق ومکلفیتهای مساوی بودند. تعیین هرنوع امتیازغیرقانونی و یا تبعیض نسبت به حقوق و مکلفیتهای اتباع ممنوع بود. مهمترین نمونه این قانونمندیها، بهبود در وضعیت هزاره ها، شناسائی رسمی آنان به عنوان یک قوم دربین سایر اقوام افغانستان بود. در نتیجه این شناسائی بودکه درسال ۱۹۸۷م (۱۳۶۶ش) هزاره ها اولین جرگه سراسری ملیت هزاره را تشکل دادند. (قابل یاد آوری است که تا آندم جرگه (شورا) مجلسی مرکب از نمایندگان قبائل پشتون بود که بطورخاص به موضوعات قبیلوی پشتونها می پرداخت وقبل از ۱۹۸۷تنها پشتونها اجازه تشکیل آنرا داشتند.) جرگه هزاره اولین قدمی بود که برای مشارکت دادن هزاره ها در حیات سیاسی – اجتماعی افغانستان برداشته شد که تشکیل جرگه وشناسائی رسمی هزاره ها شرائط مناسبی برای فعالیت آینده آنان فراهم آورد که در نتیجه تعداد بیشتر هزاره ها در شهرکابل و اطراف دولت جمع گردیده و به کارهای بهتر و مهمتری دست یازیدند.
داکتر سیدعسکری موسوی در مورد تمرکز بیشترهزاره ها در شهرکابل می نویسد:
«مهمترین عنصردرجذب اخیرهزاره ها در شهرکابل رفتارمساویانه حکومت با آنها بود. کابل نه تنها به عنوان یک پناهگاه درنجات ازفقرونا امنی محسوب می گردید، بلکه محیط عادلانه تر وکمترتبعیض آمیزتر به نظرمی رسید.»
سلطانعلی کشتمند نخست وزیر وقت که خود هزاره بود، طی یک سخنرانی به هنگام بازگشائی مرکز انسجام امورملیت هزاره درتابستان ۱۹۸۹ م(۱۳۶۸ش) دراشاره به این رفتارمساویانه با هزاره ها چنین گفت:
« این یک وظیفه و وجیبه انسانی اخلاقی و ملی شمرده میشود. زیرا هزاره ها مربوط به ملیتی اند که بیش ازهمه ملیت های دیگر در طی قرون متوالی رنج و ستم کشیده اند. در تحت شرایط دشوار طبیعی و اجتماعی کار کرده و زیسته اند ولی ازکلیه حقوق ملی وانسانی ونعمات مادی محروم بوده اند.....»
سلطانعلی کشتمند صدراعظم سابق جمهوری افغانستان دراثرخود "یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی" درمورد سیاست حکومت دموکراتیک خلق افغانستان درمورد حل مسأله ملی تحلیل همه جانبه وعادلانه یی انجام داده است. او میگوید:
"دردهه هشتاد، مبارزه بخاطر تامین برابری حقوقی وعملی میان تمام ملیتها، اقوام وگروههای اتنیکی، بمثابه یک وظیفه خدشه نا پذیرحزب ودولت تلقی میگردید. زیرا برخورد اصولی به مسأله ملی درکشورکثیرالملت افغانستان وایجاد مناسبات عادلانه وبرابرمیان ملیتها واقوام کشوربعنوان یکی ازاصول بنیادی، دست کم ازلحاظ تیوریک، سرخط برنامه عمل حزب را میساخت. در سالهای هشتاد، برخورد به مسائل ملی به نحو قابل مقایسه یی با گذشته ها در جهت مثبت تفاوت داشت و از بنیاد های خصلت مردمی و عادلانه بود."
ازموقعیت بزرگ وآشکاردیگرهزاره ها طی دهه هشتاد بازپسگیری زمینهایی بود که به اجبارازآنان توسط پشتونهاطی دهه های گذشته مصادره شده بود. درکل هزارجات هیچ فرد پشتون باقی نمانده بود. پشتونها محروم ازپشتبانی حکومت مرکزی وبا توجه باروابط گذشته بین دوقوم، اکنون خود را ازهزارجات خارج شده تصورمی کردند.
طبق نوشته سلطان علی کشتمند حکومت معتقد به این اصل بود که تمام ملیتها واقوام افغانستان در تمام عرصه ها واز جمله درامر دست یافتن به رهبری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی واستفاده از دست آوردهای دانش و تخنیک معاصر دارای حقوق مساوی باشند. مناطقی که شدیدآ بکمک نیاز دارد باید بدون هیچگونه تنگ نظری و تبعیض کمک شوند و افراد متعلق به تمام ملیتها واقوام کشوربا حقوق برابربه کار وفعالیت آزادانه بپردازند. کشتمند به این اصل معتقد بود ومیباشد که راه حل واقعی مسأله ملی درافغانستان عبارت ازایجاد یک دولت متحده یا فدرال با قبول خود مختاریهای گسترده ملی برای ایالات که بر پایه مشخصات ملی و قومی تشکیل گردد، میباشد. درایالات که شمار آنها زیاد نخواهد بود، حکومتهای محلی خود گردان بر پایه انتخابات دموکراتیک بوجود آید واز ترکیب مجموعه آنها دولت مرکزی فدرال تشکیل شود. درساختاردولت مرکزی نیز واقعیت های عینی از لحاظ ترکیب ملی جمعیت کشوربازتاب یابد. بدینقرار، درواقع راه برای اتحاد واقعی، آگاهانه و داوطلبانه تمام شهروندان کشورمتشکل ازتمام ملیتها، اقوام وگروههای اتنیکی در یک دولت واحد افغانستان هموار خواهد شد. درغیرآن، به تنهایی ازیک پارچگی ووحدت ملی، برادری وبرابری مردم حرف زدن کافی نخواهد بود.
اکادميسين دستگير پنجشيری، در مقاله یی بمناسبت چهاردهمين سالمرگ روانشاد ببرک کارمل، تحت عنوان " ببرک کارمل و نقش آن دررشد فرهنگ و برابری حقوق اقليتهای ملی افغانستان " منتشرۀ سايت وزين " سپيده دم " می نگارد:
« رفیق ببرک کارمل یکی از دولتمردان استثنایی تاریخ نوین افغانستان بود، هیچ شاه، امیر ورئیس جمهوری، در رشد فرهنگ، زبانها، ادبیات، هنرها و آگاهی سیاسی، بیداری شعور ملی، اجتماعی و در امر برابری حقوق اقلیتهای ملی، مذهبی و قومی افغانستان، برابر به ببرک کارمل دلسوزی، توجه عادلانه ترقی آفرین وکیفی نداشته است.»
روانشاد ببرک کارمل و حزبی که وی در ايجادش نقش اساسی و مرکزی داشت، با درک عميق از تضادهای اساسی جامعه، برای تأمين واقعی عدالت اجتماعی، پروگرام های زيربنايی را در نظر داشت و برای پياده نمودن آن، تصاميم عملی در يک پروسۀ قانونمند رشد اجتماعی ، برای تأمين وحدت ملی و ترقی اجتماعی، درکشور اتخاذ کرده بود. مطابق برنامه حزب، عليه تبعيض و نابرابری دربرابر زنان، مبارزۀ جدی صورت گرفت و زنان بمثابۀ نيمی از پيکر جامعه به کار فعال اجتماعی جلب و زمينه بهتر کار و تحصيل برای آنان فراهم گرديد و از حقوق مساوی با مردان درتمام عرصه ها برخوردار شدند.
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، درجهت رشد آگاهی، بسيج و دفاع از حقوق زنان و سمت دهی و اثر گذاری فعاليت آنان درج
تازه ترین مقالات پروفیسور رسول رهین
مقالات مرتبط
جایگاه عالی زنده یاد ببرک کارمل در بلندای تاریخ مردم افغانستان ورهبران سده ی بیستم جهان، شکوه جاودان... ادامه
ستاره ای که در سپیده دم ۱۹۲۹ ترسایی در آسمان جنبش ترقیخواهی افغانستان درخشید و در پرتو تابشهای ناب و... ادامه
داکترمصطفی دانش بیش ازده بار مصاحبه با روانشاد ببرک کارمل انجام داده است. شما در این مصاحبه امروز بع... ادامه
نیمه ی اول قرن بیستم مصادف است با طلوع خورشیدی که با نام وهویت تاریخی زنده یاد ببرک کارمل درسپیده دم... ادامه
درباره نقش شخصیت، پیشینۀ کار زنده گی ومبارزۀ زنده یاد ببرک کارمل همه صفوف وکادرها ومردم افغانستان، د... ادامه
ببرک"کارمل" یکی از دولتمردان استثنایی تاریخ نوین افغانستان بود،هیچ شاه،امیر ورئیس جمهور در رشد فرهنگ... ادامه
شخصیت گرامی زنده یاد ببرک کارمل بسیار بزرگتر از آنست که وصف آن در قلم بیان بگنجد؛ باآنکه نظریات و نگ... ادامه
من بیشترین رنج ها را در دورانِ حاکمیت و رهبری رهبرِ عزیزم دیدم و بیشترین رشد را در دورانِ حاکمیتِ... ادامه
ببرک کارمل نام و نمای درخشان و نشانهی معطوف به عدالت طبقاتی و قومی بود. ادامه
با اندوه جانکاه و روان سوز و با دنیایی از آه و افسوس و حسرت، به آگاهی کلیه پیکار جویان انقلابی افغان... ادامه
این سوالی است که روز نامه هشت صبح مطرح کرده است. من که هفت سال در زندان کارمل گذراندم؛ از روی وجدان،... ادامه
در بخش دوم در باره نقش بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در تدوير پلینوم هژدهم کمیته مرکزی حزب... ادامه