گذرگاه خطرناک تاریخ - قسمت نهم
سیدداوود مصباح
گذرگاه خطرناک تاریخ
قسمت نهم
یک سوال همیشه مطرح است، به فرموده مورخ توانا «ویل
دورانت» که «آسیا
گهواره تمدن است» پس چرا در آسیا کشورهای اسلامی از تمدن مدرن و معاصر
عقب افتید؟
آنچه دراین پژوهش یکی از اهداف اساسی نگارنده را
تشکیل می دهد، جستجوی یافتن پاسخ همین سوال اساسی می باشد.
با خوانش گرفتند دقیق تاریخ جهان و پژوهش
پروسواس درلابلای اوراق و نگارش مورخین، دانشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان،
باستان شناسان، نویسندگان، شاعران رمان نویسان و ادیبان، حد اقل به این واقعیت دست
یافت که علت عقب ماندن خاورمیانه ازتمدن چه بوده است؟ این شوخی بردار نیست که
«بیزانس» (استامبول) پایتخت ترکیه ای امروزه تا قرن ششم میلادی بنام روم شرقی مرکز
تمدن عصرخود بود وچطور مانند پترول یک و یکبار
از تمدن فروافتید و مرغ اقبالش از«بیزانس» پرواز و به اسپانیا وفرانسه نشست؟
همچنان درحوضه ایران اززمان هخامنشیان تا سقوط
ایران توسط سپاه اعراب اسلامی، تمدنی درخاورمیانه می درخشید که در میان قتل وغارت وفتوحات
سپاه بدوی اعراب، غروب کرد. اگر ازمیان مجموع تعریف تمدن بطور اختصار این تعریف را
بپذیریم که «تمدن عبارت از سبک زندگی ومناسبات مادی انسان در یک حوضه جفرافیایی
بطورعام می باشد» می توانیم قبول کنیم که تمدن مجموع کنش وفعالیت و کارانسانی در
یک ساحه جغرافیای اجتماعی است. دراین صورت درمشرق زمین حوضه های تمدنی وجود داشت
که درجنگ ها و ناآرامی های پیهم وطولانی مدت، نابود شد.
پایه
های تمدن دانش انسانی بر طبیعت و محیط آن ودست یافتن به وسایل فنی کار برد انسان
برای تولید آسان نعم مادی برای زندگی انسانی می باشد. تمدن تلاش اسانی برای زیست
بهتر وراحت تراست. تمدن مناسبات و اشکال مادی هستی آدمی زاد است که همیشه در
مبارزه به عوامل مخرب طبیعت و غارتگری عده ای بر افزار کار و ثروت عمومی بوده ومی
باشد. روبنای تمدن انسانی، فرهنگ است که عبارت از هنر، مناسبات اجتماعی ، اخلاق،قوانین،
شناخت،آموزش، آگاهی و شعور اجتماعی و باورها(دین) می باشد.
درحوضه
های تمدنی باستان دانش باستان شناسی بشتر ودقیق تر نسبت به روایات تاریخی از منشأ
تمدن انسانی سخن می گوید وزیربنای تمدنی وروبنای آن (فرهنگ) را روشن بیان میکند.
از زمانی که انسان موادغذایی خود را از میوه ها و رستنی های آغوش طبیعت جمع آوری و
تهیه می کردند، نسبت به زمان انقلاب کشاورزی، فرهنگ متفاوتی داشتند و به همین
ترتیب هر فرماسیون تاریخی تمدن خاص یا مناسبات خاص تولید و شیوه فرهنگی خود را
داشت . انسان خرد مند برای اولین بار در روی این سخره هستی در زیراین سپهر بی
پایان، درک خود را از لمس اشیای پیرامون و حوادث طبیعی در یافت کرد و از آن
استفاده نمود.
مثلأ
آتش را یک موجود خارج از طبیعت به انسان نیاورده؛ بلکه طبیعت به انسان هوشمند نشان
داد که چطور ازآن استفاده کند.
تمدنهای
انسانی ازدرک و شناخت و تجربه واستفاده از پدیده های طبیعی بوجود آمده؛ راه تکامل را پیموده و به تمدن کنونی رسیده ایم .
تمدن با قدم های تند و گاه آهسته انسان در
استقرارهای زیستی اجتماع انسانی با تناسب درک آگاهان آن محیط زندگی شکل گرفته و در
جای امن تر رو به تکامل گذاشته و درجاها و استقرارهای به اساس جنگ و خرابکاری رو
به زوال نهاده است.
بلی،
این تمدن معاصر همچنانی که «ویل دورانت» مورخ بزرگ امریکایی نوشته از مشرق آغاز و
از قرن هاست که در بستر مغرب زمین با اشک و خون به تکامل خود ادامه داده و آینده
بشریت را تمدنهای برترجهان رقم می زند.
وقتی که
در شهر«آتن» ارستوکراتهای سنا هرکدام خود را فیلسوف می گفتند و به فلسفه و دانش
انسانی افتخار می کردند، که برعکس در مشرق شاهان به شخص خود و استبداد خود متکی بودند وحتی خود شان سواد خواندن و نوشتن زبان مادری
شان را بلد نبودند.
ببين تفاوت راه از کجا به کجاست! در قرن شانزدهم میلادی وقتی که «انابپ تیسم (کمونیسم عیسوی) از کلیسا برمی
خیزد، در مشرق زمین به ویژه در خاورمیانه «پادشاه سایه خدا» است.
چندی
قبل «ترامپ» رئیس جمهور امریکا می گفت که باید در سخره های مهتاب به منظور استخراج
معادن حفریات صورت گیرد، در افغانستان یک مردک بیسواد ریشومی گوید «من امیر
المومنین هستم و امارت اسلامی تشکیل می دهم» (!).
این است
تفاوت راه تمدن و بدویت و بربریت .
منشأ تمدن بطور فشرده :
همچنان که در فوق یاد آوری شد که منشأ تمدن از
مشرق زمین آغاز گردید با اختصار باید گفت که تمدن منشأ مادی دارد و تیوری و ماورای
طبیعی وعنایت شده ازجانب کسی نیست. تمدن زاده شناخت انسان از طبیعت و تجارب و
استفاده ازعوامل مادی طبیت بوده و است. بشریت آگاه این شناخت را علم و دانش نامیده
و همواره این دانش مادی راه کشای روند زندگی مدرن انسانی است.
دانش از استمرار تجارب انسانی انباشته و بکار
گرفته می شود واکتسابی است. این جایگاهی که توانست
دانش بشری را استمرار و انکشاف بخشد، آموزشگاه های می باشد که ما بنام «دانشگاه»
می شناسیم . حال ببنیم که اولین دانشگاه های دنیا در کجا بوده است:
به استناد تاریخی و باستان شناسی و روایت ها،
نخستین مجمع یا مراکز آموزش درمشرق زمین بوجود آمد. در چین، هند، ایران، آریانا،
مصر و ترکیه ویونان.
- «چین»: اولین دانشگاه درچین ، مؤسسه ای بنام
«شانگیانگ» (شانگ، به معنی عالی و برتر ویانگ، به معنی مدرسه است) که مؤسس
آن «شون» (2357 ـ 2307 پ م) که در عصر« یو یو» می زیسته. بعد به ترتیب زمانی این
دانشگاه ها درچین باستان تأسیس شد:
- مرکز آموزش عالی «پیونگ» در زمان سلسله « ژو»
(1049 ـ 249 پ م )
- مرکز
آموزشی «تایخو» در سلسله «هان» ( از 202 پ م ـ تا 220 پس از میلاد)
- آموزشگاه
«نانجینگ» آموزشگاه سلطنتی (258 م) که برای اولین باراین دانشگاه به پنج دانشکده
رشته بندی شد و تا سال (470 م ) دانش آموزان را که ازمناطق مختلف می امدند، در
رشته های مورد نیاز شان می پذیرفت و آموزش می دادند.
-
آموزشگاه « گوزیچیان » در سلسله « سوی » (از581 تا 618م)
ازقرن هشتم درچین با مصارف دولت چندین اکادمی
تأسیس گردید. درکشور چین باستان تمام امور امپراتوری را به افراد تحصیل کرده وبا
سواد می سپردند و درزمان سلسله «سوی» (618 -581 م ) برای ارزش یابی و انتخاب افراد
حکومتی یک آزمون بر گزار می شد.
درچین اززمان باستان این عرف وجود داشت که افراد
بیسواد را به اداره دولتی راه نمی دادند وباید کامندان سواد ودانش متداول زمانش را
می آموختند تا به کار حکومتی شامل می شند.
درچین
باستان کارمندان حکومتی جزء ارتش محسوب می شدند که در مواقع جنگ درجبهه می رفتند و باید آموزش
های رزمی را در ضمن حرفه خاصی خود می آموختند.
مثلاً یک کارمند نظارت بر کار ابریشم باید از
پرورش کرم ابریشم و تولید آن تا بافندگی پارچه های ابریشمی معلومات فنی میداشت تا
در آن بخش نظارت می کرد.
آموزش
در چین از گذشته های دور، بر اساس نیازمندی های اقتصادی، رزمی وورزش، مهندیسی وساختمان، راه و جاده، طب، نجوم و
ادبیات و هنر بوده است. مذهب هیچگاهی در چین برجسته نبوده و نیست. جای آن را فلسفه
پرمی کرده است.
فلسفه
کنفوسیوس (552 ـ 479 پ م) تائو و دیگران که عبارت از اخلاقیون، منطقیون، قانونیون
و طبیعیون بودند که هیچ یک از مکاتب فلسفی چین به ماوراء طبیعه معتقد نبودند.
سروکار فلاسفه چین با زندگی و سازندگی انسان و حقوق ووظایف انسان درجامعه وعدالت و
اخلاق متمرکز بوده است. « کالین رنان» در کتابش چنین می نویسد:
«...
درمیان همه ملل قدیم، چینی ها به تمام معنا دانشمندان کاربردی بودند. چینی ها در
طراحی دم آهنگری وتلمبه آب، تولید آهن وفولاد، حفرچاه عمیق، کشتی سازی وچینی سازی وبسیاری از جوانب دیگر نبوغ و خلاقیت میکانیکی
که در برخی از انها چین، بیش ازهزار سال، از غرب جلو تر بود وبه چه پیشرفت های
مهندسی چشمگیری نایل آمدند.
فقط دو
اختراع چینیان، ساعت میکانیکی و قطب نمای مقناطیسی....»1
«چینی جانان که صدا میکند - خود صفت خویش ادا میکند»
هند باستان: آموزشگاه «بالاندا» در ایالت بهار هند در قرن پنجم
قبل از میلاد تأسیس شد که ازسراسر منطقه ای جغرافیایی دانش جویان دراین دانشگاه
برای فراگیری ریاضی، هندسه، ستاره شناسی، طب و گیاه شناسی طبی، موسیقی و رقص،
یوگاه، مجسمه سازی، نقاشی و معماری می آمدند و به تحصیل می پرداختند.
دانشگاه ها در شهرهای تکسیلا، تالاندا،
ویگرماسیلا و کانچیپورا درهند باستان مراکز بسیار مشهور آموزشی در خاور بوده اند
که از سراسر آسیا دانشجو داشته اند.
نخسین آموزشگاه در یونان:
درشهرهای آتن ، مقدونیه وبیزانس (ترکیه) فلسفه
نقش اساسی داشته و اعضای حکومت ها در فلسفه و حکمت افتخارمی کردند.
اولین فیلسوف ماتریالیست ازشهر بندری«ملیطه»
ترکیه بنام «تالس» در قرن هفتم پیش از میلاد ظهورکرد و بعد اکثر فیلسوفان یونان
باستان ازهمین شهرک بندری ملیطه پا به عرصه فلسفه وحکمت گذارد.
در باره تالس « ارسط چنین گفته است:
«طالس کسی است که در سر آغاز فلسفه است. او جهان
را با واقعیت شناخت و معرفی کرد و افسانه های دینی اسطیری را دور ریخت و....» 2
تأثیرهمان فضای فلسفی و منطق بود که در قرن 592
پ م قیام های طبقاتی دریونان و اصلاحات «سولون» به نفع طبقه زارعین و برده ها صورت
گرفت.
به این
ترتیب نتیجه می گیریم که دانش وآگاهی مسیر مبارزه طبقاتی و انقلابات اجتماعی را
روشن می سازد.
خلاصه: فلاسفه های یونی مشعل دار آگاهی طبقاتی
بودند و هر فیلسوفی شاگردانی داشتند که آموزه های استاد را گسترش می دادند. در387
پ م افلاطون شاگرد ارسطو بنیان اولین بنای اکادمی را در نزدیکی آتن گذارد و نام «اکادیموس» روی آن گذاشت که درآن فلسفه،
ریاضی ، طب و ژیمناستیک آموزش داده می شد.
دانشگاه گندی شاپور:
در جنوب غرب ایران در«خوزستان» در زمان
شاهپوراول (241 ـ 274 م ) ساخته شد.
دراین دانشگاه استادان رومی، هندی، چینی وایرانی
به تدریس فلسفه، ریاضیات، نجوم، طب مشغول تدریس بودند. در این دانشگاه یک کتابخانه
بزرگ با داشتن بیش از صد هزار کتاب وجود داشت که در جنب آن یک دارالترجمه آثارعلمی
و طبی از زبانهای مختلف به پهلوی ترجمه می شد نیز وجود داشت. علاوه بر دانشگاه،
کتابخانه و دارالترجمه و خوابگاه برای دانش
آموزانی که از سرزمین های دور برای تحصیل می امدند ساخته شده بود که مصارف خرج و
خوراک بدوش دولت بود.
درسال 529 م که اکادمی آتن بسته شد، استادان آن
به دانشگاه گندی شاهپور آمدند. در کنار دانشگاه گندی شاهپور یک بیمارستان بزرگ
وجود داشت که شهرت آن با داشتن طبیبان بسیار آزموده، عالمگیر بود.
همه ای
این مجموعه با بیش ازصد هزار کتاب توسط سپاه اعراب به حکم خلیفه دوم اسلام حریق و
نابود شد، که تفصیل آن در تواریخ منجمله در کتاب «دوقرن سکوت» نوشته عبدالحسین
زرین کوب می توان به خوانش گرفت.
به این ترتیب، ملاحظه می شود که قدامت علم و
دانش و فن در سرزمین های مشرق بوده و اولین دانشگاه درغرب، اگر ترکیه را غرب حساب
کنیم، دانشگاه « ماگنورا » در سال 849 م در زمان امپراتوری « بارداس و میخائیل سوم
» در قسطنطنیه (استانبول) تاسیس شد.
درقرن نهم میلادی دانشگاه «سالرنو» وبعد در سال
1088 م دانشگاه «بولونیا» (ایتالیا) ودر 1100 م دانشگاه «پاریس» تأسیس گردید.
درغرب تأسیس دانشگاه ها بعد ازاین تاریخ سیر
سعودی یافت و با سرعت از لحاظ کمی و کیفی اوج گرفت و فلاسفه، دانشمندان و
اقتصاددانهای بزرگی را در دامان خود پرورش داد که آغازگر یک تمدن مدرن و عالمگیر
شد.
سران و
سلاطین غرب به فلاسفه و دانشمندان شان تمکین کردند و در حمایت آنان در برابر بنیاد
گرایی دینی، ايستادند و روی دانشمندان و
مخترعین سرمایه گذاری کردند.
درخاور میانه هر آنچه از میراث های فرهنگی باقی
مانده بود نابود وهرکتابی را که یافتند سوزانیدند. اما در غرب هرآنچه از آن بدست
آمد استفاده کردند.
بطورمثال
در سده 16میلادی برای امپراتور« ژوستینیان» Corpus Turis Civlisیک کتاب بزرگ وکامل بنام از (483 تا 569 پ م)
جمع آوری شده بود، دوباره کشف و در دانشگاه «بلوگنا» ایتالیا درسده 11م
مورد استفاده و پژوهش قرار گرفت.
درافغانستان
سالها قبل تا اکنون هرآنچه از میراث های فرهنگی و کتاب باستانی یافتند به خارجی ها
فروختند. یک نمونه آن در زمان حکومت کرزی یک سرگروپ اشرار هزاره بنام کریم خلیلی
یک کتاب قدیمی باستانی از زمان کنیشکاه را از بامیان بدست آورده بود به کرزی تحفه
داد که کرزی بعد از ملاحظه کتاب به کریم خلیلی گفت که این آثار باستانی افغانستان
است، تحفه داده نمی شود باید به آرشیف ملی یا موزیم تحویل بدهید. نبش 14 قبر
باستانی در یکاولنگ و بیرون کردن 14 جسد مومیایی شده از آن توسط کریم خلیلی و
انتقال و فروش آن که اسناد و شواهد آن موجود است که در موقع آن به دادگاه بین
المللی ارجاع خواهد شد. همچنان گروه متحجر تر از اشرار افغانستان بنام «طالبان»
تندیس های باستانی بامیان که از جمله میراث های فرهنگی ثبت شده افغانستان در
یونسکو است منفجر کردند.
این ها نمونه های ازبربریت در کشورهای ماهست.
درطول تاریخ چنین خانه تکانی از میراث های
باستانی و تمدنی صورت گرفته که یکی از اسباب عقب ماندگی خاورمیانه ای میباشد. این
که چرا ما نمی توانیم به تمدن برسیم ، همین فرهنگ متحجر فندامنتالیستی و تیوکراسی
برخواسته از این بستر مرگ بار است.
خوب بحث
ما روی تمدن و آغاز مدرنیته در اروپا بود. در اروپای قرن 16 م با سرعت آموزشگاه ها
تأسیس و شروع به تدریس و پژوهش کردند و در تمام دانشگاه ها روی تمدن یونان باستان
و روم تمرکز کردند. میراث های بزرگ تمدنی مصر، دیوار چین، تندیس های بامیان در
افغانستان وویرانه های شهرها و آبدات تاریخی در ایران، هند و افغانستان وهزاران
مایل جاده های شاهی سنگ فرش شده ازچین تا انتهای ایران، همه وهمه موضوع پژوهش های
دانشگاهی بودند.
این دانشگاه ها هرگونه کتاب و نوشته های باستانی
را میخریدند و جمع آوری و مورد پژوهش علمی قرار می دادند. تمدن ازعصاره خیالبافی
ها بوجود نیامده، بلکه روی عوامل وپدیده های عینی تمرکز گردیده است.
بطور
مثال دانشمند وفزیک پژوه غربی روی «هرم های مصر» تحقیق کردند که چطور و با چه وسیله و افزار کار ساختمانی
توانستند که تنها درهرم «جیزه» که در آن 2300000 بلوک سنگی، که هر پارچه سنگ را به
وزن دونیم تن به ارتفا 146متربلند کردند. از دانشگاه المان و فرانسه باستانشناسان
را به مصر فرستادند و درزمینه تحقیق کردند. این برای جهان غرب حیرت آوربود که
اهرام مصر منجمله هرم «جیزه » در(2561 ـ 2584 پ م ) ساخته شده. ازاین معماری عظیم
آموختند و برای آموزش بهترین مهند سان در دانشگاه ها از این تجارب استفاده کردند.
المان و
فرانسه از تجارب و مهارت های معماران یونانی، مصری استفاده نمودند وازدوران
سازندگی و آغاز تمدن نوین به نظریات دانشمندان توجه کردند و دانشگاه ها را متحول
وعلمی وعملی ساختند و به کیفیت آن کوشیدند.
تمدن یونان سرمشق خوبی برای اروپای غربی بود.
مثلاً باغهای معلق بابل که در 600 پ م در تمدن بابل و آشور درمنطقه «نینوا عراق »
و نیایشگاه «آر تمیس» که در 550 پیش از میلاد در لیدیه (یونان باستان) درمنطقه
«ازمیر ترکیه» و تندیس « زئوس » در المپیاد در قرن ششم میلادی در یونان ساخته شده
بود و آرامگاه «هالیکارنوس» که در 351 پیش از میلاد منطقه «بودروم ترکیه» و فانوس
اسکندریه که در 280 پیش از میلاد در« اسکندریه یونان » ساخته شده بود که همه ای این
آثار درسی بود برای تمدن اروپا.
آنان
لشکر نفرستادند که آثار باستانی را تخریب کنند، بلکه استاد دانشگاه ها را فرستادند
که راز ساخت را کشف و از تجارب آن استفاده نمایند. همچنان دیوار چین با استحکامات
و برج های دیده بانی که از سده پنجم تا هشتم پیش از میلاد ساخته شده بود به طول
21196کیلومتر ارتفاع 25 فوت وعرض آن بین 15 تا 30 فوت، از شگفتی های معماری
باستانی در مشرق است. این معماری الگوی بسیار ارزنده برای مهندسان اروپا محسوب می
شد.
همچنان
، تندیس های بامیان در افغانستان منجمله دو تندیس بزرگ یکی به ارتفاع 35 متر و
دیگری به ارتفاع 53 متر که در سنگ تراشیده شده است ،که نمایندگی از هنر یونانی و
بودایی می کند.
تندیس 35 متری در 507 میلادی و تندیس 53 متری در
554 میلادی ساخته شده با آن همه راه روها و اتاق ها در جوف کوه با بیش از ده هزار
سموچ که خانه های سنگی برای راهبان بوده با آن همه نقاشی های رنگی و تصویر های
روشن از مردمان و فرهنگ آن زمان، آیدیای بسیارخوب برای میکلانژ و رافایل و دیگر
هنرمندان و مهندسان اروپا بود که هیأت های
علمی و دانشگاهی و باستانشناسان بار ها آمدند و آموختند.
خلاصه که مدنیت وشهرنشینی درمشرق زمین ازسه هزار
سال پیش از میلاد و در«جیروف» کرمان ایران از هفت هزار سال پیش از میلاد آغاز
یافته؛ اما این که جنگ ها و لشکرکشی های پیهم
منجر به ویرانی و انحطات فکری و تمدنی گردید، قصه غم انگیز طولانی دارد.
ادامه دارد
منابع :